مطالبه یا تخریب
چرا جامعه مدنی مطالبهگری را فراموش کرده است؟
«مطالبه»گری یکی از «باید»هایی است که جوامع یا شاید بهتر است، اینطور گفته شود، مردمان باید به آن توجه داشته و اهتمام بورزند.
سعید شمس: «مطالبه»گری یکی از «باید»هایی است که جوامع یا شاید بهتر است، اینطور گفته شود، مردمان باید به آن توجه داشته و اهتمام بورزند.
البته طرح انتظارها، یادآوری کاستیها به تصمیمگیران و... به طور ملموسی در ادبیات و رفتار اقشار مختلف مشاهده میشود. نکته غریب، اما این است که هر چقدر که صداها رساتر میشود، امید به شنیده شدن و در نتیجه برچیده شدن مانعهایی که رسیدن به هدف را دشوار میکنند، کمتر میشود. شرح این شرایط سوالی با این مضمون به وجود میآورد که «چرا مطالبه راه خود را پیدا نمیکند». میتوان در پاسخ به این سوال که اتفاقاً میتواند سوال لایههای متعدد حاضر در جامعه باشد، اینطور گفت؛ وقتی مطالبهگران از مطالبه به عنوان بهانه یا ابزاری برای تخطئه آنهایی که به زعمشان مسبب شرایط نامطلوب هستند، بهره میبرند، طبیعی است که «تخریب علت» جایگزین «اصلاح معلول» میشود.
به عنوان نمونه میتوان به اعتراضهای دیماه سال گذشته اشاره کرد. در فضایی که به وجود آمده بود، گروهی با مطرح کردن مشکلات معیشتی مردم، فرصت خوبی برای سیاهنمایی علیه دولتِ مستقر پیدا کردند و بخشی از اهالی سیاست هم سعیشان این شد تا آن اعتراضها را به کل سیستم تعمیم بدهند. همچنین میتوان به بحث ورود زنان به ورزشگاه اشاره کرد. به جای واکاوی این مساله و چارهاندیشی، مجالی برای خودنمایی برخی در فضای مجازی شده است و بازهم «مشکل» است که در حاشیه قرار میگیرد. انگارنهانگار بخشی از جامعه مطالبهای دارند و بر اساس قانون مدنی، این حق را دارند که توقع داشته باشند به خواستههایشان توجه شود.
خب! آیا در چنین حالتی میتوان توقع داشت، موانع از پیش رو برداشته شوند و جامعه تحقق اهدافش را به نظاره بنشیند. معلوم است، جواب این سوال چیزی جز «نه» نیست. نهتنها خلأ پر نمیشود، بلکه فضا را برای استفاده یا سوءاستفادههای سیاسی-جریانیِ گروههایِ سیاسی مهیا میکند. گروههایی که فعالیتشان فقط و فقط به تحرکات سیاسی در راستای کسب قدرت، ولو با هر انگیزهای ختم میشود. پس طبیعی است که وقتی رقیبِ در قدرت را در مظان اتهام کمکاری یا ندانمکاری آن هم از جانب مردم میبینند، موجسواری را انتخاب میکنند. بلکه از این طریق پایههای قدرت رقیب بلرزد. اینچنین میشود که «مطالبه» که پیشتر گفته شد، «باید»ی مهم است، به ابزاری برای جدل در رقابتهای سیاسی بدل میشود.
سوال دیگر این است که چطور و با چه راه یا راهکارهایی میتوان این نقیصه را برطرف کرد؟ آیا اصلاً این امکانپذیر است؟ در پاسخ باید گفت، بله. اگر مطالبههای محاورهایِ گاهوبیگاه مدیریت شوند و از طریق NGOها و حتی دورهمیهای کوچکتر مطرح شوند و طراحان بعد از طرح توقع خود، با توجه به موضوعی که به آن پرداختهاند، نهادها و دستگاهها را ملزم به پاسخگویی کنند که بر اساس قانون و حتی عرف، نباید پاسخگویی را اتفاقی نشدنی بدانیم، آن وقت است که کاستیها و موانع پیش روی مردم روزبهروز کمتر خواهند شد. در نتیجه، سیر در مسیر توسعه و البته آرامش عمومی را میتوان به عنوان هدفی دید که محقق شده و رضایتمندی عمومی حاصل شده است.