چشمبهراه
احمدعلی کیخا از اصلیترین دلایل توسعهنیافتگی سرزمین کویر و دریا میگوید
احمدعلی کیخا میگوید: با وجود بهبود شرایط امنیتی همچنان آنچه به ملت ایران القا میشود، ناامن بودن سیستان و بلوچستان است؛ موضوعی که به فرار سرمایههای اقتصادی و اجتماعی از استان منجر شده و از سوی دیگر مانعی است برای ورود این سرمایهها از سایر نقاط ایران و حتی دنیا به سیستان و بلوچستان.
نماینده زابل و زهک در مجلس سیستان و بلوچستان را دایرهالمعارفی از مشکلات مینامد که با درهمتنیدگی چالشها نیز روبهرو است؛ چالشهایی که بیثباتی کشورهای همجوار از یکسو و عدم نگاه استراتژیک توسعهمحور به این استان از سوی دیگر، آن را با وجود ظرفیتهای فراوان، به یکی از محرومترین نقاط ایران تبدیل کرده است. او از القای ناامنی سیستان و بلوچستان در افکار عمومی بهعنوان یکی از عمدهترین عوامل فرار سرمایه و سرمایهگذار در این استان یاد میکند. در این گفتوگو احمدعلی کیخا از اصلیترین دلایل توسعهنیافتگی سیستان و بلوچستان میگوید.
♦♦♦
سیستان و بلوچستان استانی است که همواره با مشکلات و چالشهای زیادی روبهرو بوده است. با این همه یک نگاه درباره توسعهنیافتگی این استان وجود دارد؛ آنکه مسائل امنیتی موجود در سیستان و بلوچستان و بهتبع آن غلبه نگاه امنیتی به این استان سبب شده این بخش از ایران توسعهنیافته باقی بماند. آیا این نگاه از منظر شما به عنوان یکی از نمایندگان این استان در مجلس مورد تایید است؟
به نظر بنده توسعهنیافتگی سیستان و بلوچستان دلایل متعددی دارد. برخی از این دلایل به شرایط و عملکردهای داخل استان سیستان و بلوچستان بازمیگردد و برخی دیگر از مسائل، امتداد و ادامه مشکلاتی است که از کشورهای همجوار به اینجا میرسد. همچنین نباید نقش سیاستهای کلان توسعهای در کشور و در نظر نگرفتن سهمی برای سیستان و بلوچستان را در توسعهنیافتگی آن از یاد ببریم. بنابراین در این باره میتوان به دو محور مسائل خارجی و مسائل داخلی اثرگذار بر توسعهنیافتگی سیستان و بلوچستان اشاره کرد. در محور اول باید تاکید کنم که شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورهای همجوار سیستان و بلوچستان از موضوعاتی است که میتوان از آن به عنوان یکی از دلایل توسعهنیافتگی استان نام برد. استحضار دارید که در همجواری سیستان و بلوچستان و در مرزهای شمالی آن، افغانستان چهار دهه درگیر جنگ است؛ از جنگ با شوروی سابق تا جنگهای داخلی و حمله آمریکا. از سوی دیگر عدم تسلط کامل دولت مرکزی افغانستان بر کل مناطق مختلف این کشور، انواعی از مشکلات را بر چالشهای سیستان و بلوچستان افزوده است. به علاوه آنکه فقر موجود در افغانستان در حوزههای فرهنگی و اقتصادی هم مجموعهای پیچیده از مشکلات را برای کشور همجوار ما ایجاد کرده که تبعات آن همچون مسائل امنیتی، مواد مخدر، مهاجران غیرقانونی و... به سیستان و بلوچستان سرازیر شده است. از سوی دیگر در جنوب سیستان و بلوچستان، همجواری کشور پاکستان و بخش بلوچستان آن هم به عنوان منبع برخی چالشها در این استان است. بلوچستان پاکستان، زمینی گسترده و در عین حال با توسعهنیافتگی بسیار زیاد است و همین امر یکی از عوامل موثر در توسعهنیافتگی این استان بوده است.
شما به عوامل داخلی توسعهنیافتگی سیستان و بلوچستان هم اشاره کردید. این عوامل کداماند؟
بله، همه عقبماندگیهای سیستان و بلوچستان به عوامل بیرونی مربوط نیست. گرچه این عوامل نقش بسزایی در این امر دارند اما نباید از عوامل درونی توسعهنیافتگی این استان غافل شد. سیستان و بلوچستان در وهله اول دارای عقبماندگیهای تاریخی است. متاسفانه چه در رژیم گذشته و چه در سالهای پس از انقلاب اسلامی، آنطور که باید، تلاشها منتج به نتیجه مثبت در همه ابعاد زندگی مردم نشده است. یکی از دلایل میتواند نبود امنیت سرمایهگذاری باشد. بعضاً اتفاقاتی که در اوایل انقلاب در این استان به دست عوامل ضدانقلاب رخ داد، باعث شد علاوه بر نیروهای امنیتی و انتظامی، بسیاری از مهندسان و نیروهای متخصصی که در اوایل انقلاب برای کار به این استان آمده بودند به شهادت برسند. موضوعی که خود یکی از عوامل بازدارنده برای حضور بسیاری از متخصصان در استان از اوایل انقلاب شد. این موضوع احساس ناامنی را برای کسانی که خارج از سیستان و بلوچستان هستند ایجاد کرد. البته این نکته فراموش نشود که با وجود بهبود شرایط امنیتی هم، همچنان آنچه به ملت ایران القا میشود، ناامن بودن سیستان و بلوچستان است؛ موضوعی که به فرار سرمایههای اقتصادی و اجتماعی از استان منجر شده و از سوی دیگر مانعی است برای ورود این سرمایهها از سایر نقاط ایران و حتی دنیا به سیستان و بلوچستان.
یعنی بیشتر از آنکه سیستان و بلوچستان ناامن باشد، تلاشهایی برای ناامن جلوه دادن آن وجود دارد؟
بله، القای ناامنی در چند محور صورت گرفته است. محور اول به فعالیتهای صداوسیما بازمیگردد. به نظرم صداوسیما بیشترین نقش را در القای ناامنی سیستان و بلوچستان در افکار عمومی دارد. شاهد این مدعا برنامههایی است که خواسته یا ناخواسته در طول دهههای پس از انقلاب به نمایش گذاشته و در اغلب آنها چهره سیستان و بلوچستان ناامن به تصویر کشیده شد. این امر به احساس ناامنی و تقویت این ذهنیت کمک کرد. محور دوم بحث درگیریهای قومی و قبیلهای که در جوامع سنتی رایج است در سیستان و بلوچستان هم وجود دارد اما نکته آن است که این استان به نسبت تنوع قومی و قبیلهای، دارای همگرایی قومی بالایی است. با این حال کوچکترین درگیریها در محافل خبری پررنگ میشود و احساس ناامن بودن سیستان و بلوچستان را در مردم ایران تشدید میکند. از سوی دیگر و در محور سوم، معمولاً دستگاههای امنیتی اطلاعاتی نظامی و انتظامی به نوعی همواره خواستند بگویند که این استان مشکل امنیتی دارد حال آنکه اگر به شاخصهای امنیتی استان که در بولتنهای محرمانه منتشر میشود، نگاه کنیم میبینیم که هماکنون سیستان و بلوچستان از بسیاری از استانهای کشور امنتر است. بنابراین میتوان بر این موضوع صحه گذاشت که نگاه امنیتی به سیستان و بلوچستان یکی از عوامل عقبماندگی و توسعهیافتگی این استان بوده اما تاکید بر این نکته لازم است که این موضوع بهتنهایی مسبب روند بسیار کند توسعه در سیستان و بلوچستان نبوده است.
چه عواملی را در موازات نگاه امنیتی به عنوان مولفههای اثرگذار بر توسعهنیافتگی سیستان و بلوچستان میدانید؟
به طور کلی موضوع آن است که نوع نگاه مدیریتی که در استان وجود داشته و هنوز هم هست، مدیریت توسعهای نیست. در کنار نگاه امنیتی به استان، شاید نگاه مدیریتی غیرتوسعهای پا به پای آن در عقبماندگی سیستان و بلوچستان موثر بوده است. برای مثال شهر زاهدان مرکز استان سیستان و بلوچستان که بیش از 800 هزار نفر جمعیت دارد، در برخی نقاط آن که از نظر جمعیتی 200 هزار نفر میشوند، فاقد شبکه آبرسانی است. نزدیک به 3000 روستای این استان، هنوز فاقد شبکه آب شرب بهداشتی هستند. بنابراین همه اینها نشان میدهد فاصله سیستان و بلوچستان در شاخص توسعهیافتگی با سایر استانهای کشور، به شکاف عمیقی تبدیل شده است.
روشن است که با نگاههای بخشی، با نگاههای قومی که در سطح مدیریت کلان کشور وجود دارد و فرزندان این استان سهمی در مدیریت کلان ندارند که بتوانند چانهزنی کنند و منابع مورد نیاز برای ادامه حیات اقتصادی و اجتماعی مردم سیستان و بلوچستان فراهم کنند، عملاً اتفاق خاصی برای این استان نخواهد افتاد.
سیستان و بلوچستان با چه چالشهای عمدهای در حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی روبهرو است؟
به نظر من استان سیستان و بلوچستان دایرهالمعارفی از مشکلات است. مشکلی نیست که نتوانید در این استان پیدا کنید. در همه زمینههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، زیستمحیطی و فرهنگی، مردم این استان با چالشهای جدی روبهرو هستند. از سوی دیگر با درهمتنیدگی چالشها در سیستان و بلوچستان مواجهیم که هر کدام دیگری را تقویت میکند. با این همه به نظر بنده مهمترین چالشی که حیات سیستان و بلوچستان را تهدید میکند، چالشهای زیستمحیطی به ویژه موضوع آب و مدیریت غلط منابع آبی است؛ چالشی که بر میزان بیکاری و مهاجرت افزوده است. این استان پهناور و درعینحال خشک است. سال 96، حدود 98 درصد کاهش نزولات آسمانی داشتیم. دو درصد بارندگیها در سال 96 هم زیر 10 میلیمتر بود. شمال استان نیز کاملاً وابسته به آب هیرمند است که از آن طرف مرز یعنی از داخل افغانستان میآید. آورد رودخانه هیرمند بیش از 98 درصد کاهش داشته که تقریباً یعنی صفر. همه محصولات کشاورزی از دست رفته و حیات مردم این نقطه از سیستان و بلوچستان در معرض تهدید است. با وجود بادهای 120روزه مردم درصدد کوچ و مهاجرت از این استان هستند و اگر دولت به زودی چارهای برای این موضوع نیندیشد و درصدد کمک به مردم و جبران خسارتهای وارده برنیاید، بخش عظیمی از جمعیت سیستان در سال جاری کوچ خواهند کرد؛ موضوعی که بحرانهای اجتماعی را برای منطقه در پی خواهد داشت. حالا هم مردم از شرایطی که در آن بهسر میبرند بهشدت نگران هستند و به تعبیر خود آنها طاعون بیآبی به جان مردم افتاده است. در جنوب استان سیستان و بلوچستان هم شرایط بهتر از این نیست. از سوی دیگر دخالت بشر در موضوع آب در افغانستان یکی از مسائل اصلی بیآبی در سیستان و بلوچستان است. سدسازی متعدد افغانستان بر روی هیرمند، انحراف آب و بهتبع آن خشکی تالاب هامون را در پی داشت و در حال حاضر آنچه به هامون میریزد، نزولات آسمانی است. هدف افغانستان و اراده او کنترل کامل آب رودخانه هیرمند است و میخواهد تنها در حد معاهده میان خود با ایران عمل کند. البته اقدامات افغانستان نشان داده است که این کشور متاسفانه حتی در حد پروتکل هم آب را برای سیستان و بلوچستان تامین نکرد و میزان مورد تفاهم نیز از تامین آب شرب و همچنین بخش کمی از کشاورزی فراتر نخواهد رفت و حقآبه تالاب بینالمللی هامون در این معاهده دیده نشده است.
شما ادامه این روند را ناشی از ضعف دولتهای ایران در عدم برخورد با اقدامات افغانستان میدانید؟
بله، متاسفانه در طول 40 سال گذشته دولتهای جمهوری اسلامی سیاست روشن و شفاف و منطبق بر اصول کارشناسی در برخورد با افغانستان پیشه نکرده است و اصلیترین متضرر این جریان، سیستان و بلوچستان، مردمانش و تالابهای بینالمللی هامون هستند. برای جبران این آسیب دیر شده اما با وجود این انتظار مردم این است که وزارت امور خارجه هرچه سریعتر اقدامات قانونی را که در زمینه آن تکلیف هم دارد، اجرایی و عملی کند.
آیا عمده بحران آب این استان تنها متوجه افغانستان و پایبند نبودنش به معاهدات بر سر هیرمند و هامون است؟
واقعیت این است که سوءمدیریت منابع آبی در داخل کشور هم در بحران آبی جدی این استان موثر بوده است. با همه اینها، در چند سال اخیر بحث جداسازی حقآبه هامون از هیرمند را آقای روحانی رئیسجمهور مطرح کردند که بحث خوبی است. حیات هامون به داشتن سه تا پنج میلیارد مترمکعب آب وابسته است و همانطور که مرگ هامون برای مردم سیستان و بلوچستان و نیز کشور همراه با زیانهای جبرانناپذیر است، منافع حاصل از احیای هامون هم به مردم سیستان و بلوچستان و هم به کشور میرسد. همانطور که گفتم بدون داشتن هامون، به دلیل بادهای ۱۲۰روزه و 180روزه زندگی در سیستان مختل میشود. صیادی در حال از بین رفتن است و همین دو موضوع بهتنهایی بر سلامتی افراد و افزایش موج بیکاری اثرگذار است که یکی از تبعات آن مهاجرت گسترده از سیستان به سایر استانها خواهد بود؛ تهدیدی که بهشدت در کمین این استان نشسته است.
راهکار شما برای عبور از این بحرانها چیست؟
به نظر بنده دولت در اولین فرصت باید طرح جامع تامین آب شرب مردم سیستان و بلوچستان را با تکیه بر منابع داخلی که برای مثال میتواند شیرین کردن آب دریا، مهار آبهای مرزی که به پاکستان میرود، تغییر الگوی کشت و آموزش الگوی استفاده از آب در حوزههای مختلف باشد، تهیه و اجرایی کند.
از لزوم تغییر الگوی کشت گفتید. در هفته گذشته تصویری از کشت خربزه و هندوانه در سیستان و بلوچستان در شبکههای مجازی دست به دست شد که با واکنشهایی همراه بود. با بحران کمآبی در این استان، آیا این منطقه نیازمند تغییر الگوی کشت نیست؟
در منطقه جنوب سیستان و بلوچستان در باهوکلات بیشترین میزان کشت هندوانه را داریم. درباره لزوم تغییر الگوی کشت هم حرف شما درست است. اما موضوع آن است که با توجه به خشکسالی و کمآبی، باید غیر از کشاورزی، فرصتهای جایگزین برای مردم فراهم کنیم. برای مردمی که در دشت باهوکلات بلوچستان هیچ فرصت شغلی جایگزین ندارند و تنها دارایی آنان زمین است که آن هم به امید باران زیر کشت میرود، چگونه میتوان گفت که کار خود را تغییر دهند؟
فرصتهای جایگزین کشاورزی که بتوان در سیستان به وجود آورد چیست؟
ببینید؛ دولت به طور کلی فاقد برنامه راهبردی در توسعه استان سیستان و بلوچستان است. سوال این است که سهم سیستان و بلوچستان از توسعه صنعتی چیست؟ آیا سهمی برایش قائل شدهاید؟ ما در حوزه سیستان حتی یک واحد صنعتی که 50 نفر در آن مشغول به کار باشند، نداریم. همین موضوع باعث شده که سیستان و بلوچستان با وجود آنکه یکی از جوانترین استانهای ایران است تقریباً یکی از بالاترین نرخهای بیکاری را داشته باشد. فقر و محرومیتی که شما میشناسید با آنچه در این استان وجود دارد فاصله بسیار دارد و میزان محرومیت مردم این استان قابل تصور و باور نیست.
با محرومیتی که به آن اشاره کردید به نظر میرسد ظرفیتهای سیستان و بلوچستان مغفول مانده است. سیستان و بلوچستان از چه پتانسیلهایی برای حرکت در روند توسعه برخوردار است؟
ظرفیتهای نادیده گرفتهشده فراوان است. 300 کیلومتر مرز آبی سیستان و بلوچستان با آبهای آزاد ظرفیتی بزرگ است. شما چابهار را از نظر موقعیت و شرایط با شانگهای مقایسه کنید؛ شانگهای در آن سوی دنیا 28 میلیون جمعیت دارد و چابهار در قلب دنیا واقع شده، با بهترین شرایط از نظر درجه حرارت، دسترسی به آبهای آزاد، آبوهوا و... نتوانسته به اندازه ارزش واقعی خود برسد. از نظر سرمایه انسانی نیز این استان ظرفیت بالایی دارد و یکی از ظرفیتهای توسعه نیز نیروی انسانی است. سیستان و بلوچستان یکی از استانهایی است که بیشترین آمار دانشگاهها را دارد و نیروی متخصص هم کم ندارد اما موضوع این است که این افراد به مشارکت گرفته شوند و در تهیه، تنظیم و اجرای برنامههای توسعهای استان خود نقش داشته باشند. سیستان و بلوچستان پایینترین نرخ مشارکت اقتصادی را در مقایسه با سایر استانها دارد. نظام برنامهریزی کشور آنچنان معیوب است که یک عده در تهران بر اساس برداشتهای شخصی خودشان از استانها، نسخه واحدی را برای کل کشور میپیچند و این نسخه درستی نیست.
با توجه به بحران آبی که در سیستان و بلوچستان وجود دارد چه طرحهایی را میتوان برای توسعه استان مطرح کرد؟
برنامههای توسعه به ویژه در سیستان و بلوچستان باید به نحوی تنظیم شوند که تا جایی که ممکن است کمترین وابستگی را به آب رودخانه هیرمند ایجاد کند. یعنی به دنبال توسعه و گسترش و حمایت مشاغلی باشیم که کمترین نیاز را به آب داشته باشند. در این زمینه باید از صنعت قالیبافی و ریسندگی یاد کنیم. ما باید تمرکز را از کشاورزی به سمت شغلهای تقریباً بینیاز به آب سوق دهیم و کشاورزی باید در بلندمدت کمترین سهم را در برنامههای توسعه سیستان و بلوچستان داشته باشد زیرا محدودیت منابع آبی در این منطقه جدی و در حد یک تهدید است. از سوی دیگر باید به مشاغلی توجه کنیم که بیشترین ظرفیت را برای ایجاد اشتغال دارند و در عین حال کمترین نیاز را به آب.
از سوی دیگر سیستان به بهشت باستانشناسان مشهور است. یعنی هر نقطهای که بروید با آثار باستانی و میراث فرهنگی روبهرو میشوید. یکی دیگر از زمینههای بسیار مستعد برای ایجاد شغل، متمرکز کردن گردشگری در سیستان و بلوچستان با تکیه بر آثار باستانی فراوان است. این ظرفیت بزرگ ایجاد اشتغال مغفول مانده است.
موضوع دیگر تولید انرژیهای بادی است. اگر بهترین نقطه در دنیا 100 امتیاز برای تولید انرژیهای حاصل از باد به دست میآورد، نمره سیستان بر اساس مطالعاتی که فنلاندیها انجام دادهاند 98 است. این مطالعه درباره غرب دریاچه هامون انجام شده و چنین نتیجهای به دست آمده است. اگر این موضوع مورد توجه قرار گیرد و گسترش یابد در کنار ظرفیت بالای تولید انرژیهای بادی، به ایجاد اشتغال گسترده نیز منجر میشود.