دولتها مرا تحت فشار میگذاشتند
علی صالحآبادی: احمدینژاد گلایه کرد که چرا علیه دولت موضع گرفتهام
علی صالحآبادی میگوید: در سالهای انتهایی دوران مدیریت من دو موضوع بازار سرمایه را رنج میداد. نخست بحث بهره مالکانه معادن و دوم، نرخ خوراک گاز پتروشیمیها. اینکه چه برخوردها و پیگیریهایی در خصوص حمایت از منافع سهامداران از جانب سازمان بورس شکل گرفت، به تفصیل در این کتاب آمده است.
بازار سرمایه پس از تصویب قانون جدید در سال 1384، در کنار بازار پول بهعنوان یکی از بازوهای اصلی تامین مالی کشور قلمداد شده است. بازاری که با توسعه چشمگیر کمی و کیفی در چند سال گذشته، توجه بسیاری از سرمایهگذاران را به خود جلب کرده است. روند توسعه این بازار اخیراً در کتاب ناگفتههای بورس ایران، از سوی علی صالحآبادی رئیس اسبق سازمان بورس و اوراق بهادار به تحریر درآمده است. وی در این کتاب به شرح دهه پرتحول بورس ایران از سال 1384 تا 1393 پرداخته است که در این مورد با او به گفتوگو نشستهایم.
♦♦♦
انتشار کتاب خاطرات مسوولان عموماً با وقفه چندینساله از اتمام دوره تصدی مسوولیت آنها همراه میشود. گذر زمان ابهامات و سوالات زیادی در خصوص گذشته به همراه دارد که با انتشار اینگونه کتب، به آنها پاسخ دادهشده و به بیانی رمزگشایی میشوند. حال چه شد که شما با گذشت سالهای کمی از اتمام فعالیتتان در سازمان بورس، دست به انتشار کتاب خاطرات خود زدید؟
ابتدا باید از انتشارات دنیای اقتصاد بهمنظور چاپ کتاب تشکر کنم. مجموعه دنیای اقتصاد مجموعه پرباری است که خصوصاً در مورد بازارهای مالی بسیار تخصصی کار میکند. از اینرو انتشار این کتاب از سوی مجموعه دنیای اقتصاد اتفاق شایستهای بود. در خصوص این کتاب چندین نکته وجود دارد. نخست آنکه من دورهای قریب به 10 سال در سازمان بورس فعالیت کردم و این دوره مدیریتی، مدت زمان مناسبی از جهت انتشار خاطرات و بیان اتفاقات بهوقوعپیوسته است. نکته دوم اینکه زمانی من بازار را در اختیار گرفتم که قانون جدید بازار سرمایه در همان زمان از سوی مجلس به تصویب رسیده بود. بنابراین، ساختار جدید بازار سرمایه و تحولات پیرامون آن در راستای توسعه بازار با شروع فعالیت من همزمان شد. پیش از این، قانون قدیم مصوب سال 1345 بود که ظرفیت توسعه بازار را نداشت. بنابراین بازار سرمایه ما بهعنوان یک بازار سرمایه کوچک و سطح پایین قلمداد میشد. با تصویب قانون جدید در سال 1384، بازار سرمایه وارد فاز جدیدی از باب توسعه شد. توسعه ابزارها، بازارها و نهادهای مالی، توسعه زیرساختهای فناوری اطلاعات، توسعه آموزش و فرهنگسازی و اطلاعرسانی، توسعه مقررات و تشکیل سازمان بورس بهعنوان مقام ناظر و بسیاری تحولات دیگر با ابلاغ سیاستهای کلی اصل 44 که شرکتهای بزرگی را به بازار سرمایه وارد میکرد، مجموعاً تحولات ساختاری مهمی را در بازار سرمایه شکل داد. من نیز علاقهمند بودم که اجرای قانون جدیدی را که این تحولات ساختاری را رقم زد و در نوع خود بیسابقه بود و موجب حرکت بازار سرمایه کوچک به سمت بازاری فعال شده بود نگارش کنم. عموماً در اینگونه موارد که قانونی بهطور کلی عوض میشود، تحولات ناخواسته زیاد شکل میگیرد. اما مدیریت این شرایط بهنحوی پیش رفت که اتفاق نامطلوب قابلتوجهی شکل نگیرد یا حتی ساعتی خللی در روند عادی بازار به وقوع نپیوندد. من مایل بودم که فلسفه و روند معماری جدید بازار سرمایه را در این کتاب بیان کنم.
تغییر قانون بازار سرمایه در آذر 1384 بهوقوع پیوسته است، اما دوره مسوولیت شما تا چندین سال بعد نیز به طول انجامید. در خصوص سایر اتفاقاتی که در سالهای آخر دوره مسوولیت شما در بورس شکل گرفت چه مطالبی در کتاب آمده است؟ بهعنوان مثال از اختلافنظرها پیرامون بهره مالکانه، نرخ خوراک، عرضه اولیههای سنگینی که شکل گرفتند هم در کتاب یاد شده است؟
در سالهای انتهایی دوران مدیریت من دو موضوع بازار سرمایه را رنج میداد. نخست بحث بهره مالکانه معادن و دوم، نرخ خوراک گاز پتروشیمیها. اینکه چه برخوردها و پیگیریهایی در خصوص حمایت از منافع سهامداران از جانب سازمان بورس شکل گرفت، به تفصیل در این کتاب آمده است. شاید سهامداران در جریان بعضی از این اقدامات نباشند و این ناگفتهها در کتاب بیان شده است.
آیا صرفاً اقدامات موفقیتآمیز دوره شما در این کتاب منتشر شده است یا تصمیماتی از قبیل نرخ بهره مالکانه که به نتیجه مطلوب هم نرسید در این کتاب آمده است؟
در کتاب پیگیریهای ما و اقدامات و فشارهای طرف مقابل دولتی بیان شده است. تلاشهای ما همیشه کاملاً نتیجهبخش نبوده است ولی در آن موارد هم، حداقل خروجیهای تصمیمات را تعدیل کرده است. مثلاً در خصوص همین بهره مالکانه، عدد پایینتر آمد یا حتی با پیگیریها اجرای برخی از تصمیمات چندین سال به تعویق افتاد.
بحرانیترین اتفاقاتی که در دوره مسوولیت شما شکل گرفت چه اتفاقاتی بود؟ بهعنوان مثال تغییراتی که به دنبال آن بودید که در آن دوران به سرانجام نرسید.
اتفاقات مثبتی که در این سالها شکل گرفت، تحول در زیرساختهای فناوری اطلاعات بود. نرمافزار جدید معاملات بهنظر من یکی از مهمترین و بزرگترین اتفاقاتی بود که در سال 1387 رخ داد که ظرفیت بازار سرمایه را توسعه چشمگیری داد. اگر این نرمافزار نبود، بدون شک بازار توسعه نمییافت. در سال 1389 نیز راهاندازی معاملات آنلاین، اتفاق بزرگی در راستای مردمیساختن بورس بود. اما یکی از مواردی که اجرای آن برای ما خیلی مهم بود، بینالمللی کردن بورس بود. این اتفاق شامل چند بحث بود. ازجمله اینکه ما علاقهمند به عضویت در سازمان بینالمللی کمیسیونهای اوراق بهادار (IOSCO) بودیم. برای این اتفاق هم من تلاش بسیار زیادی انجام دادم. حتی در سال 1388 نیز در مجلس قانونی به نام توسعه ابزارهای مالی تصویب شد که بخشی از مواد آن مشخصاً مربوط به عضویت ما در IOSCO بود. مذاکرات بسیار جدی با سازمان مربوطه، بهرهگیری از مشاور بینالمللی و اقدامات دیگری در این زمینه شکل گرفت، اما به مانع سیاسی برخورد کردیم. یعنی پس از آنکه ما تمام موانع تخصصی را برداشتیم و به اذعان خود آنها، دیگر مشکل فنی در این زمینه وجود نداشت، مسائل سیاسی را پیش کشیدند و در نامهای به ما مشخصاً اذعان به political issues کردند و جا دارد این نامه که اکنون در سازمان بورس است، منتشر شود تا دلیل عدم عضویت ما برای همه مشخص شود. البته پس از برجام، سازمان بورس صرفاً عضو ناظر IOSCO شد و هنوز به عضویت کامل درنیامدهایم. موضوع دیگری که به آن خیلی علاقهمند بودم، عرضه سهام شرکتهای ایرانی در بورسهای خارجی یا ایجاد صندوقهای متعدد برای جذب سرمایههای خارجی بود. اما بهدلیل محدودیتهای بینالمللی ازجمله محدودیتهای نقل و انتقال پول و مراودات مالی و بانکی اجرایی نشد. شرکتهای رتبهبندی هم بهدلایل متعددی شکل نگرفتند. آزاد نبودن نرخ سود یکی از دلایل این اتفاق بود. چون بانک مرکزی روی نرخ سود نظر داشت و این با فلسفه کار رتبهبندی مغایر است. چون اثر رتبه اعلامی آنها باید روی نرخ سود اوراق مشخص شود. اگر ریسک اوراق بالا باشد، نرخ سود باید بالاتر تعیین شود و بالعکس. از اینرو وقتی حساسیت روی نرخ سود بالاست و نمیتواند آزادانه جابهجا شود، کار موسسات رتبهبندی تحت تاثیر قرار میگیرد. بااین حال، توسعه ابزارهای با درآمد ثابت از سال 1389، مانند اوراق مشارکت و صکوک شکل گرفت. در ابتدای کار همه این اوراق ضامن بانکی داشتندکه ریسک آنها را پوشش میداد و نیازی به رتبهبندی نداشت. ما هم در ابتدای کار مایل به انتشار اوراق با ضمانت بانک بودیم که فرهنگ اوراق با درآمد ثابت جا بیفتد. بنابراین عملاً زمینهای هم برای بروز و ظهور این موسسات ایجاد نشد. بر همین اساس ممکن است ابهامات زیادی در ذهن فعالان بازار باشد، که مثلاً چرا سازمانی که ابزارها و نهادهای مالی زیادی را به وجود آورد، موسسات رتبهبندی را به سرانجام نرساند. این قبیل موضوعات در کتاب بیان شده است. یا مثلاً چرا ما دنبال اوراق رهنی نرفتیم؟ این اوراق زمانی معرفی شد که همزمان بحران مالی جهانی با سردمداری همین اوراق در سال 1387 شکل گرفته بود. من همان زمان خدمت معاون اول ریاست جمهوری رسیدم و عنوان کردم که به چند دلیل مشکلاتی که این اوراق در آمریکا به وجود آورد، در ایران شکل نمیگیرد. نخست آنکه وامهای مسکن آمریکا نهتنها کل ارزش ساختمان که مبلمان آن را هم دربر میگرفت. درحالی که وامهای مسکن در ایران حدود 20 تا 30 درصد ارزش ملک را شامل میشد. نکته دوم اینکه حجم انتشار اوراق رهنی در آمریکا بسیار بالا بود که ما در ایران مترصد اجرای آن در اندازه بسیار کوچکی بودیم که بحرانآفرین نبود. ولی ترس از بحران جهانی از جانب دولت مخالفتها را ادامه داد. برخی اوراق نیز مانند اختیار معامله به مشکل نرمافزاری خورد که به زمان مسوولیت من نرسید گرچه بعداً بهرهبرداری شد. بازار سرمایه ما بدون شک از یک بازار سنتی به یک بازار نسبتاً مدرن ارتقا یافت که جنبههای مختلف این اتفاق به رشته تحریر درآمده است.
مخاطبان اصلی این کتاب چه افرادی هستند؟
این کتاب برای دانشجویانی که مایل به دانستن سیر تکاملی بازار سرمایه کشور هستند بسیار مناسب است. مشخصاً دانشجویان حسابداری، مالی و اقتصاد مخاطب این کتاباند. برای فعالان بازار سرمایه و نهادهای آن نیز مهم است که بدانند چه ایدهها و تفکراتی در این سالها شکل گرفته است. حتی برای سهامداران نیز ممکن است سوالاتی وجود داشته باشد که سازمان بورس برای آنها چه برنامههایی داشت و از حقوق آنها چگونه صیانت کرد.
آیا ملاحظاتی برای انتشار این کتاب مدنظر بوده است؟
در روند توسعه بازار سرمایه که از آن به تجربه نوینی یاد میشد، سیاستهای اصل 44 مبنی بر ورود شرکتهای بزرگ به بازار پیگیری میشد. مقاومت در برابر خصوصیسازی بسیار بالا بود. شفافیت اطلاعات در شرکتهای دولتی از طریق صورتهای مالی بسیار سخت و زمانبر بود. شرکتها نیز خود تحت نظر وزارتخانههای مختلفی بودند که آنها هم درگیر این موضوع بودند و سیاستهای آنها، روی قیمت سهم در بازار اثر میگذاشت. بنابراین سازمان بورس باید با وزارتخانهها، بانک مرکزی، دولت و مجلس تعامل میکرد. حتماً باید پیگیر میبودیم تا قوانین ضدونقیض در مجلس تصویب نشود. مثلاً خاطرم هست در مجلس قانونی تصویب شد که بار هزینهای سنگینی را بر شرکت مخابراتی که در بورس بود، تحمیل میکرد. این بار هزینهای هیچ ارتباطی به زمان پس از خصوصی شدن شرکت نداشت و هزینهها، مربوط به زمان دولتی بودن آنها بود که به سهامداران فعلی تحمیل میشد. با تلاشها و مذاکرات سازمان با شورای نگهبان به مصوبه ایراد گرفته شد و به مجلس بازگشت. با اصرار مجدد مجلس، مصوبه به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت و من نیز در آنجا توضیح دادم تا مشکل بالاخره مطابق نظر سازمان بورس حل شد. حتی بعد از عرضه سهم نیز دستگاهی مدعی میشد سهم شرکت زیرمجموعه آن ارزان فروخته شده است. در موردی وزیری در مصاحبهای این مساله را بیان کرد و آن را ظلم در حق بیتالمال دانست. از اینرو چون دوره جدیدی از واگذاریها و ورود شرکتها به بورس و آزادسازی قیمتها را داشتیم، مسائل و محدودیتهایی حتی در بورس کالا داشتیم. در این کتاب چالشهای خصوصیسازی و نحوه تعامل با نهادهای مختلف آورده شده است.
عموماً در آن زمان از شما بهعنوان یک مدیر دولتی نام برده میشد. اما مواردی که شما در این کتاب ذکر کردهاید در برخی موارد دربردارنده اختلاف نظراتی است که با مجموعه دولت و حتی شخص رئیسجمهور وقت داشتهاید.
بله، مواردی از این اختلافنظرها در کتاب ذکر شده است. بهعنوان مثال در خصوص بهره مالکانه معادن به مجلس رفتم و با لایحه دولت مخالفت کردم. بهگونهای که همانجا با وزیر وقت صنعت و معدن وارد مشاجره لفظی شدیم. ایشان نیز به دفتر ریاست جمهوری اطلاع داد که بنده مخالف لایحه دولت صحبت کردهام و من را تحت فشار میگذاشتند که این کار را نکنم. حتی در جلسهای آقای احمدینژاد از من گله کردند که باوجود تاکید ما، علیه لایحه دولت صحبت کردهاید. من نیز همانجا در خصوص موضع خودم توضیح دادم و ایشان نیز قانع شد ولی اراده مجلس بر دریافت این مبلغ بود چون معتقد بودند رانت است. بنابراین من همیشه مدیر مستقلی بودم و یکی از فلسفههای کتاب همین است که خوانندگان متوجه شوند من هیچگاه مدیر دولتی نبودم.
یکی دیگر از انتقادها به سازمان در آن زمان این بوده است که مجموعه بسیار خود را درگیر شاخص کل بورس میکرده است.
در بخشهایی از کتاب توضیح دادهام که ما اصلاً به دنبال شاخص کل بورس نبودهایم. دغدغه ما توسعه بازار بوده است نه رشد شاخص. رونق بازار سرمایه البته مهم است ولی ما به دنبال آن بودهایم که شرکتهای بزرگ و شفاف را که قابلیت رشد دارند وارد بازار کنیم. فرصتهای سرمایهگذاری جدید و صنایع جدیدی در بازار سرمایه معرفی کنیم. مثلاً با معرفی پالایشگاهها ظرفیت جدیدی به بازار اضافه شد. ورود بانکها به بازار نیز نقدینگی جدیدی به بازار آورد. هلدینگ خلیجفارس، مپنا و مخابرات و امثالهم بازیگران جدیدی را به بازار آوردند. سهام شناور بالاتر برای ما از اولویتها بود که نقدشوندگی و حجم معاملات بازار بیشتر شود که اثر آن را هم در بازار دیدیم. تا قبل از ورود من، کشف قیمت با 5 /0 درصد و 25 /0 درصد سرمایه شرکت نیز انجام میشد. ولی من در عرضههای اولیه اجازه کشف قیمت برای زیر پنجدرصدیها را نمیدادم. تصور کنید پنج درصد برای شرکتهایی مثل هلدینگ خلیجفارس چه عدد بزرگی است. که بعداً این درصدها بیشتر هم شد تا کشف قیمت در روند صحیحتری شکل بگیرد.
در دوره انتهایی فعالیت شما چه اتفاقاتی شکل گرفت و بورس را چگونه به فرد بعدی تحویل دادید؟
بسیاری از توسعههای ضروری بازار سرمایه در این دوره انجام شد. ما در شاخصهای مختلف اینها را میبینیم که در آخر کتاب آمده است. مثلاً در ابتدای فعالیت ما دو بورس اوراق بهادار تهران و بورس فلزات داشتیم؛ که بعداً با افزوده شدن بورس انرژی و فرابورس چهار بورس شدند. یازده نهاد مالی در این دوره شکل گرفتند که پیش از آن صرفاً یک نهاد مالی به نام کارگزاریها را داشتیم. ما در سال 1384، صرفاً سهام و اوراق مشارکت را داشتیم اما در پایان دوره، 12 نوع اوراق بهادار قابل معامله داشتیم. تنها تعداد شرکتها در این دوره کم شدند که آن هم به دلیل انتقال برخی از آنها به بازار پایه بود. چنین اقداماتی در انتهای کتاب مشخصاً ذکر شدهاند.
بنابراین در جنبههای مختلف یک بازار نسبتاً مدرن ایجاد شد. نرمافزار معاملاتی که برای بازار سرمایه در نظر گرفتیم هم در بورس دوبی، هم در بورس مالزی و هم در بورسهای اروپایی مورد استفاده قرار میگرفت. از اینرو با ورود این نرمافزار دانش جدیدی وارد بازار شد و به توسعه آن کمک شایانی کرد.
افرادی که بازار را در این دوره رصد کردهاند باید در مورد ما نظر بدهند. من بهطور شخصی از این دوره رضایت دارم و رسانهها نیز در معرفی بازار سرمایه به توده مردم و توسعه بازار کمک شایانی کردند که شایسته تقدیر است و فصل نهم کتاب به این موضوع اختصاص یافته است.
چه پروژههایی در دوره شما آغاز شد ولی در همان دوره بهرهبرداری نشد؟
در زمینه ابزارها اوراق اختیار معامله بود که مقدمات آن در دوره فعالیت ما آغاز شد و در دوره بعد به بهرهبرداری رسید. برخی از اوراق بهاداری که بعد از ما مورد معامله قرار گرفتند، در دوره ما طراحی شده بودند. اسناد خزانه اسلامی از جمله آنهاست که در زمان ما طراحی شد. حتی در کمیته فقهی و شورای عالی بورس به تصویب رسید، دستورالعمل آن را نیز طراحی کردیم و در قانون بودجه هم آمد. اما چون جا نیفتاده بود، باوجود آماده شدن بسترها، راه نیفتاد و بعد از ما راهاندازی شدند و اکنون یکی از اوراق قابلمعامله در فرابورس هستند.
آیا مواردی هم بوده که در زمان شما طراحی شده ولی هنوز عملیاتی نشده است؟
در قانون رفع موانع تولید دو موضوع را در نظر گرفتیم که یکی سهام خزانه بود که تصویب شد و به نظرم هنوز اجرایی نشده است. یکی هم صندوق تثبیت ریالی بازار سرمایه بود که هنوز عملیاتی نشده است که حتی آییننامه آن در هیات وزیران نیز به تصویب رسیده است.