گرهگشایی از کار گروهی
چرا ایرانیها در انجام کارهای گروهی کمتر موفق میشوند؟
صاحبنظران و اندیشمندان حوزههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مدیریتی در تحلیلهای خود بر این باورند که ما ایرانیها در کارهای جمعی و گروهی موفقیت چندانی نداریم و همین مساله به مثابه یک مانع در توسعه ایران عمل کرده است.
صاحبنظران و اندیشمندان حوزههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مدیریتی در تحلیلهای خود بر این باورند که ما ایرانیها در کارهای جمعی و گروهی موفقیت چندانی نداریم و همین مساله به مثابه یک مانع در توسعه ایران عمل کرده است.
در حالی که یکی از معیارهای مجزاکننده کشورهای توسعهیافته از کشورهای در حال توسعه فرهنگ گروهی کار کردن است، باید یادآور شد که برای رسیدن به یک جامعه کارآفرین، رشد فعالیتهای گروهی نیز ضروری است و بدون چنین ویژگیهایی، کارآفرینی در جامعه فراگیر نخواهد شد. البته یک گروه کاری تنها جمع عدهای داوطلب برای مشارکت در یک فعالیت نیست و کار گروهی از سازماندهی ویژهای برخوردار است که بدون آن، کار و ارتباط کارآفرینانهای انجام نمیشود.
بهرغم اهمیت کار گروهی در توسعه و پیشرفت یک جامعه، متاسفانه کشور ما به لحاظ انجام کار گروهی وضعیت مطلوبی ندارد و افراد غالباً فکر میکنند که اگر بخواهند کاری به درستی انجام شود باید خودشان شخصاً آن کار را انجام دهند. متاسفانه همین فرهنگ فردگرایی باعث شده است که کار گروهی اعم از تعاونی، تشکلهای مردمی، انجمنها، شوراها و... به درستی نتوانند اهداف خود را محقق کنند و بیش از اینکه انرژی گروه در جهت رسیدن به هدف متمرکز شود، صرف کاهش اصطکاک با سایر اعضا میشود.
در همین راستا، نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که تحقیقات مرتبط با کار تیمی مکرراً نشان داده است که گرد هم آمدن افراد برای انجام وظایف به هم وابسته بهطور خودکار منجر به عملکرد تیمی اثربخش نمیشود. در نتیجه آموزش افراد درباره اینکه چگونه بهطور موثر در تیم عمل کنند و به عبارت دیگر از رفتارهای تیمی موثر برخوردار باشند از ملاحظات اساسی در توسعه و ترویج کار تیمی است.
بنابراین در این زمینه میتوان گفت کار جمعی و گروهی یک مهارت است که باید آموخت و در این زمینه باید فرهنگسازی شود. از اینرو، تمام سازمانها و نهادها باید در اصلاح فرهنگی جامعه مشارکت داشته باشند. به همین میزان نیز همه سازمانها و نهادها باید در شکلگیری فرهنگ کار گروهی مداخله داشته باشند. این مهارتها ابتدا باید از سوی نهادهای اولیه که در جامعهپذیری کودکان نقش موثری دارند، آغاز شود. در این میان، دو نهاد بسیار موثر برای ایجاد فرهنگ کار جمعی در یک جامعه، نظام آموزش و پرورش از یکسو و رسانهها به ویژه رادیو و تلویزیون از سوی دیگر هستند.
شاید یکی از عمدهترین دلایل عدم توفیق جامعه ما در انجام کار گروهی، ناشی از سیستم آموزشی غلط و نگاه نادرست آموزش و پرورش حاکم بر جامعه ما بوده که اساسش بر فردمحوری استوار است و از همان اوان کودکی هم در مدرسه و هم در بازیها و ورزشهای خارج از محیط مدرسه، تفکر غالب فردمحوری و تشویق تلاش فردی به جای تیممحوری و کار و مشارکت گروهی و جمعی بوده است. حتی بازیهای کودکانه ما متکی بر تلاش و مهارتهای فردی بوده است تا وابسته به همکاری و تعاون در گروه و تیم.
در کشورهای پیشرفته، کار گروهی به عنوان یک قابلیت کلیدی در مدرسه و دانشگاه به افراد آموزش داده میشود. یعنی آنطور که یادگرفتن ریاضیات یا حساب و یاد گرفتن شیمی و فیزیک و خیلی از مهارتهای دیگر به عنوان ضرورت برای فرد تحصیلکرده به حساب میآیند، کار گروهی هم یکی از مهارتهای مهمی است که در مدرسه به دانشآموزان آموزش داده میشود. در همین حال اما، در مدارس ما آموزشهای لازم برای کار گروهی ارائه نمیشود. برای مثال نتیجه یک بررسی در مورد محتوای کتابهای آموزشی در ایران نشان داده تنها 17 درصد مطالب در این کتابها درباره شیوههای همکاری و کار گروهی است. مساله بعدی عدم اعتماد معلمان به کار جمعی است. اگر معلمی کار جمعی را باور نداشته باشد، نمیتواند به دانشآموزان خود کار جمعی را آموزش دهد. آموزگاران باید به کار جمعی اعتقاد داشته باشند تا بتوانند از طریق آموزش، این مهم را انتقال دهند. علاوه بر اینها، یکی دیگر از مباحثی که در سیستم آموزش کشور ما وجود دارد و مانعی برای توسعه و تقویت روحیه کار گروهی است، نحوه ارزشیابی دانشآموزان است. بهطور مثال وقتی در یک مدرسه آزمونی برگزار میشود، نفرات اول تا سوم معرفی میشوند؛ همین امر سبب خواهد شد نفر اول برای حفظ جایگاه نخست خود درمیان سایر دانشآموزان، به همکلاسیهای خود کمک نکند، حتی اگر قلباً به این کار متمایل باشد و این مانعی است که سیستم بر سر راه او قرار داده است.
بر همین اساس، آموزش و پرورش در دوران کودکی باید امکان تجربه همکاری و کار گروهی را در میان کودکان هم به لحاظ نظری و هم به صورت علمی ایجاد کند. لذت همکاری در دوران کودکی باید با تمرینهای مختلف به کودک نشان داده شود تا در اذهان بماند و رشد پیدا کند. ذکر یک مثال در این زمینه به درک دقیقتر موضوع کمک خواهد کرد. در مهد کودکهای ژاپن ۹ صندلی میگذارند و به ۱۰ بچه میگویند اگر یکی روی صندلی جا نشود همه باختهاند. از اینرو بچهها نهایت سعی خودشان را میکنند و همدیگر را طوری بغل میکنند که کل گروه ۱۰ نفره روی صندلی جا شوند و کسی بیصندلی نماند. بعد ۱۰ نفر روی ۸ صندلی بعد ۱۰ نفر روی ۷ صندلی و همینطور تا آخر. این در حالی است که در مهد کودکهای ایران ۹ صندلی میگذارند و به ۱۰ بچه میگویند هرکسی نتواند سریع برای خودش جایی بگیرد باخته است! بعد ۹ بچه و ۸ صندلی و ادامه بازی تا یک بچه باقی بماند. بچهها هم همدیگر را هل میدهند تا خودشان بتوانند بر صندلی بنشینند. این دو ماجرا دقیقاً اتفاقی است که در ایران و ژاپن رخ میدهد. به عبارتی با این بازی ما از بچگی به کودکان خود آموزش میدهیم هر کسی باید به فکر خودش باشد، اما در سرزمین آفتاب، چشم بادامیها با این بازی به بچههایشان فرهنگ همدلی و کمک به همدیگر و کار گروهی را آموزش میدهند.
بنابراین درباره سیستم آموزشی کشور میتوان گفت نظام آموزش باید به گونهای نسلهای جوان را آموزش دهد که مهارتها یا قابلیتهای گوناگون ارتباطی و جمعی را فرا بگیرند. در این زمینه باید محتوای کتابهای آموزشی با تاکید بیشتر بر آموزش کارهای گروهی تغییر کند. در مورد نحوه ارزشیابی دانشآموزان نیز میتوان در مدارس به جای اینکه کارهای بچهها به صورت فردی مورد تشویق قرار بگیرد یا موفقیتهای آنها فقط به صورت انفرادی مطرح شود، موفقیتهای گروهی را مورد تشویق قرار دهند. چرا که اگر نظام آموزشی در برنامهها و محتوای درسی از کار تیمی یا جمعی استفاده نکند و آموزش جمعی را به عنوان استراتژی و به معنای هدف نگنجاند، طبیعتاً این نظام آموزشی به گونهای نخواهد بود که افراد در آن بتوانند مهارتهای لازم را برای حل مسائل جمعی فرا بگیرند. در همین مسیر البته یکی از کارهای خوبی که در سطح مدارس آغاز شده است، اجرای برنامه «شهردار مدرسه» است که تداوم انجام چنین کارهایی قطعاً به نهادینهسازی فرهنگ کار گروهی کمک خواهد کرد.
نهاد بعدی که میتواند در زمینه آموزش و نهادینهسازی فرهنگ کار گروهی نقش مهمی داشته باشد، رسانه است. رسانه ملی به سبب فراگیر بودن آن، میتواند علاقهها را به سوی کار گروهی جهت دهد. رسانههای گروهی نظیر تلویزیون با ساخت برنامههای فردمحور همواره فرهنگ کار جمعی در جامعه را سست میکنند. متاسفانه بخش عمده برنامهها، سریالها و فیلمهای تلویزیونی به گونهای تهیه و پخش میشوند که افراد همواره به همدیگر بیاعتمادند و با سوءظن به هم مینگرند؛ در نتیجه نمایش این نوع برنامهها در جامعه، تعامل و اعتماد را در سطح عمومی کاهش میدهد. تقویت فرهنگ کار جمعی تنها با آموزش روح اتحاد، همکاری، همبستگی و تعاون از طریق رسانهها محقق خواهد شد و در اینصورت است که جامعه به توسعه واقعی و تعادل میرسد. امروزه در کشورهای توسعهیافته صنعتی، اشکال گوناگونی از کار جمعی گسترده وجود دارد. بنابراین در نهایت میتوان گفت کار جمعی و گروهی یک مهارت است که باید آموخت و در این زمینه باید فرهنگسازی شود. در این راستا نظام آموزش و پرورش و رسانه میتوانند بیشترین نقش را ایفا کنند.