بریده روزنامهها
مقابله با سالمندآزاری
نوشت: شورایعالی سالمندان اعلام کرده در حال تدوین طرح مقابله با سالمندآزاری است تا بر اساس آن قوانین و فرهنگ مقابله با سالمندآزاری تدوین شود. هرقدر آمار تعداد سالمندان در کشور تقریباً روشن و دقیق است، آمار مربوط به سالمندی کلی، قدیمی و غیرقابل استناد دقیق است. شاید تنها آمار رسمی در دسترس مربوط به سال 13۸۹ و پژوهش دانشگاه تهران باشد که مدعی شده ۸۷ درصد سالمندان یکبار آزار را تجربه کردهاند. محسن سلماننژاد، رئیس دبیرخانه شورایعالی سالمندان از تدوین طرح مقابله با سالمندآزاری در دبیرخانه شورا خبر داده و میگوید: «از این طرح پروتکل، قوانین و فرهنگ مقابله با سالمندآزاری استخراج میشود.»
♦♦♦
این روزها نان در پزشکی است
نوشت: به گفته مسوولان در آزمون سراسری سال 1396 نزدیک به 930 هزار نفر ثبتنام کردهاند که حدود 149 هزار نفر در گروه آزمایشی ریاضی و فنی، حدود 184 هزار نفر در گروه آزمایشی علومانسانی، حدود 11 هزار نفر در گروه هنر و حدود هفتهزار نفر در گروه زبانهای خارجی ثبتنام کردهاند. نکته قابل تامل اما این بود که حدود 581 هزار داوطلب خواستار رقابت در گروه آزمایشی علومتجربی بودهاند! علامت تعجب به این علت است که مجموع داوطلبان سایر گروهها به تعداد داوطلبان گروه آزمایشی تجربی نمیرسد. به نظر میرسد با تغییراتی که در پی اجراییشدن نظام سلامت رخ داده است، تلقی عمومی به زبانی عامیانه این شده که «این روزها نان در پزشکی است».
♦♦♦
به قانونمداری ما احترام بگذارید
به نقل از محمود دولتآبادی نوشت: «ما اهل قلم، اهل فکر و ادبیات و نظر، همه خواستههای خود را ضمیمه برگ رای کردیم و به صندوق آقای روحانی یا نامزد دیگری گذاشتهایم. ما نمیخواهیم چیزهای انتزاعی مثل حقوق بشر و... را به میان بیاوریم و دامن بزنیم که مبادا این کشور سرنوشتی مانند سوریه پیدا کند. ولی این خواستهها ضمیمه برگهای آرای مردم داخل صندوقها رفته است. اجازه داده شود این روند عقلانی و متمدنانه راه خود را برود. در کشور ما 40 میلیون نفر در یک روز به خیابانها آمدند و خون از بینی یک نفر نریخت، این یعنی ما ملت متمدن و قانونمداری هستیم. پیشنهاد نهایی من این است که به این قانونمداری و مدنیت مردم احترام گذاشته شود.»
♦♦♦
مهاجرانی که نباید اینجا باشند
در گزارشی درباره مهاجران پاکستانی نوشت: سال گذشته، 400 خانواده بلوچ پاکستانی اطراف شهرری شناسایی شدهاند که هر روز باید بر آمارشان اضافه کرد. میانگین سن مهاجرتها گاهی به 40 سال میرسد، اما بعضیها در همین سه، چهار سال اخیر، صابون مهاجرت را به تنشان مالیدهاند. بیشترشان به هوای شغل آمدهاند، نه اینکه دنبال رفاه باشند. همین که در جایی شبشان صبح شود، کافی است. هر سه، چهار خانواده در یک اتاق ششمتری کنار هم زندگی میکنند و صدای کسی در نمیآید. فرمانداری و سازمانهای دولتی، اما آنها را نادیده گرفتهاند. تنها برخوردشان گفتن همین یک جمله است «نباید اینجا باشند باید برگردند». اما کار از این حرفها گذشته، قاچاقبرها این روزها کارشان سکه است.