نقش مالکیت فکری
شرکتها چگونه از ایدههای خود محافظت میکنند؟
امروزه ایدههای جدید جایگاه ویژهای در زندگی بشری دارند؛ بهطوری که بخش قابل توجهی از حیات شرکتها به آن وابسته است. بهطور عمومی، شرکتها، بخش قابل توجهی از انرژی و زمان خود را صرف تحقیق و توسعه در این باره میکنند تا از گردونه رقابت با همتایان خود عقب نیفتند. در واقع این نوآوریها هستند که در یک سیر بدون توقف تمامی الگوهای سنتی را به گوشهای انداخته و خود را در زندگی ما جا داده است. قریب به سه دهه است که تکنولوژی زیربنای رقابت و حضور موفق در بازار صنایع مختلف را شکل میدهد. طی این مدت، زندگی انسان به دلیل پیشرفت مداوم تکنولوژی و اختراعات جدید، تغییرات بسیاری کرده است.
امنیت گسترده، ارتباطات پیچیده، انتقال اطلاعات، آموزش و حتی سرگرمی جنبههای حیاتی نوآوری هستند. در دهههای اخیر سیستمهای سازمانی به حدی پیشرفت کردهاند که حتی تصور یک کسبوکار کوچک بدون فناوری پایه دشوار است. در بیشتر موارد، پیشرفتهای فناوری، به گردش کار سرعت داده و سیستمهای سازمانی اطلاعات حیاتی را تامین کرده است. به همین دلایل است که اقتصاددانان عموماً نوآوری را مهمترین عامل رشد بهرهوری بلندمدت میدانند و سرریز دانش را دلیل اصلی بیشتر شدن بازده اجتماعی از بازده خصوصی میبینند. به عبارت دیگر، پیشرفت تکنولوژی غالباً باعث افزایش رفاه اجتماعی میشود ولی هنگام ظهور آن، به دلیل هزینه بالای آن، بنگاهها تمایل کمی برای سرمایهگذاری بر روی آن دارند. با این حال، در سطح شرکت، درک ما از رابطه بین سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه و نتایج نوآوری به مدت طولانی به دلیل مشکلات اندازهگیری و کمبود داده، مشکل است. با وجود آنکه ادبیات گستردهای از پتنتها برای اندازهگیری نتایج نوآوری استفاده میکند، مطالعات نسبتاً کمی به بررسی تصمیمات بنگاهها به ثبت اختراع یا نحوه تعامل آن تصمیم با سایر اقدامات تجاری پرداختهاند. اینکه چه میشود که بنگاهها تصمیم به نوآوری میگیرند و چه محیطی باید فراهم باشد تا بنگاهها چنین تصمیمی بگیرند و اثرات این تصمیم به چه مولفههایی وابسته است و بنگاهها چگونه از این نوآوری محافظت میکنند، از جمله مواردی است که کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است.
در مورد مشوقهای نوآوری در بنگاههای خصوصی، نظرسنجیهای ییل و کارنگی وجود دارد که توسط لوین و همکاران (1987) و کوهن و همکاران (2000) انجام شده است. در این نظرسنجیها از مدیران تحقیق و توسعه (R&D) در مورد استراتژیهای شرکتشان پرسیده شده تا انگیزه و دلایل آنها را برای تلاش در این زمینه بررسی کند. با این حال، این نظرسنجیها اکنون بیش از 20 سال از عمرشان میگذرد و شواهد نشان میدهد که منبع سرمایهگذاری تحقیق و توسعه و نوآوری برای شرکتها در این دوره تغییر کرده است. علاوه بر این، به دلایل عملی، نظرسنجیهای ییل و کارنگی بر روی شرکتهای بزرگ در صنایع تولیدی متمرکز شدهاند، و ما را با دانش نسبتاً کمی در مورد بخش تحقیق و توسعه یا اهمیت مالکیت معنوی در شرکتهای کوچکتر و سایر موارد رها میکند. این موضوع باعث میشود که دوباره به این سوال اساسی برگردیم که چگونه شرکتها از مزایای نوآوری استفاده میکنند. در این راستا، فیلیپو مزانوتی و تیموتی سیمکو در مقالهای که تحت عنوان «بازبینی نقش مالکیت معنوی» در ماه گذشته در ژورنال NEBR به چاپ رسید به بررسی این موضوع میپردازند. نتایج آنها نشان میدهد که بسیاری از الگوهای کشفشده در مطالعات قبلی همچنان پابرجاست. به عنوان مثال، اکثر شرکتهای آمریکایی نشان میدهند که محرمانه بودن اطلاعات تجاری مهمترین ابزار برای حفاظت از نوآوری در برابر رقیبان است. اهمیت درکشده و استفاده از اختراعات کاربردی و انواع دیگر حمایت رسمی از مالکیت معنوی در قالب قوانین و مقررات نیز از موارد تاثیرگذار است.
مالکیت معنوی (فکری) چیست؟
حق مالکیت، یکی از بنیادیترین حقوقی است که انسانها از آن بهرهمند هستند و این حق، برخلاف گذشته، صرفاً شامل اموال مادی افراد نبوده، بلکه دامنه آن به حدی گسترش یافته که آوردههای فکری انسانها را هم شامل میشود. برخلاف گذشته که محدوده مالکیت، بیشتر ناظر بر اموال فیزیکی و مادی بود، فکر انسان نیز، دارای ارزش انگاشته میشود و باید از محصولات آن و ایدههایی که افراد دارند در برابر سارقان محافظت شود. به عبارت دیگر، در عصر حاضر، اموال را دیگر نمیتوان صرفاً شامل اموال فیزیکی یا مادی دانست و آثار و تولیدات مهمی از قبیل اختراع، تولید علم، شعر، داستان، فیلم، موسیقی، آثار هنری که حاصل تلاش و خلاقیت است در زمره مال قرار میگیرند. این موضوع یک مفهوم را به وجود آورده است با نام مالکیت معنوی. مالکیت معنوی (Intellectual property) به معنای آن است که هر فرد نسبت به آوردهها و نتایج حاصل از تلاشهای فکری خود که از خلال آن، آثاری همچون کتاب، فیلم، موسیقی، اختراع، طرح صنعتی و مواردی از قبیل آن ایجاد میشود، حق مالکیت دارد.
یکی از مهمترین ابزارها برای مالکیت فکری، ثبت اختراع است. مخترع، با هدف حفاظت از اختراع خود که میتواند یک محصول، فرآیند و بهطور کلی یک راهکار جدید برای رفع یک مشکل باشد، آن را در سیستم پتنت به ثبت رسانده و در صورت تایید و اعطای گواهی ثبت اختراع به وی، میتواند برای مدت زمان محدود، از حق انحصاری بهرهبرداری از اختراع در محدوده جغرافیایی ثبتشده، استفاده کند. در سیستمهای ثبت اختراع مختلف، انواع متفاوتی از طبقهبندی پتنتها وجود دارد که هر یک از آنها، برای نوع خاصی از اختراعات مناسب هستند. بر اساس طبقهبندی دفتر ثبت اختراعات و علائم تجاری آمریکا (USPTO) پتنتها را میتوان به سه دسته یوتیلیتی پتنت یا پتنتهای کاربردی، پتنتهای طراحی و پتنتهای گیاهی تقسیم کرد. بهطور کلی وقتی که نام اختراع و محافظت از آن میآید، غالباً، یوتیلیتی پتنت به ذهن ما خطور میکند که برای یک فرآیند، یک دستگاه، یک محصول یا ترکیب جدیدی از ماده بهکار میرود. این در حالی است که یکی دیگر از انواع پتنت، به نام پتنتهای طراحی یا «Design Patent» نیز وجود دارد که تحت شرایط خاص خود، بسیار ارزشمند خواهد بود. پتنتهای طراحی، به ابتکارات و نوآوریهای مرتبط با طراحی، اعم از ساختار و طراحی یک محصول، یک طرح زینتی و... اشاره دارد. در سیستم پتنت، امکان ثبت گونههای جدید گیاهی نیز وجود دارد که به آن پتنت گیاهی (Plant Patent) گفته میشود.
یافتههای پژوهش
دادههای به کاررفته در این مقاله از نظرسنجی تحقیق و توسعه و نوآوری کسبوکار (BRDIS) به دست میآید. این نظرسنجی نمونهای متشکل از بیش از 40 هزار شرکت در سال را هدف قرار میدهد و سوالاتی در مورد فعالیت تحقیق و توسعه، استفاده از مالکیت معنوی و سایر اطلاعات جمعیتی میپرسد. در این نظرسنجی از شرکتها خواسته میشود تا ارزیابی کیفی درباره اهمیت پتنتهای کاربردی، پتنتهای طراحی، اسرار تجاری، حق چاپ و علائم تجاری را در سه دسته بسیار مهم، تا حدودی مهم و غیرمهم داشته باشند.
دادههای BRDIS، برخلاف نظرسنجیهای قبلی ییل و کارنگی، نمونه بزرگی از شرکتها را پوشش میدهد. این به ما امکان میدهد تا استفاده از مالکیت معنوی (IP) را در بین شرکتهایی با اندازه، سن و صنعت مختلف مقایسه کنیم. همچنین، این نظرسنجی معیارهای کمی استفاده از IP (مثلاً تعداد ثبت اختراع) را با متغیرهای کیفی ترکیب میکند که اهمیت درکشده اشکال مختلف استراتژیهای محافظت از IP بهوسیله یک شرکت را گزارش میدهد. معیارهای کیفی مقایسه ترجیحات بین شرکتهای مختلف را تسهیل میکنند و این امکان را میدهند تا رویههای تجاری (مانند اسرار تجاری) که ذاتاً مشاهده و تعیین کمیت آنها دشوار است، کشف شود.
این مقاله حول پنج واقعیت کلی درباره مالکیت معنوی در شرکتهای فعال در آمریکا سازماندهی شده است که در ادامه مورد بحث قرار میدهیم.
اول، شرکتهای ثبت اختراع در اقتصاد آمریکا نسبتاً کمیاب هستند. طبق بررسیهای این مقاله، کمتر از دو درصد از کل شرکتها، ثبت اختراع میکنند. حتی در نمونه BRDIS، فقط 25 درصد از شرکتها، شرکتهای ثبت اختراع هستند. این گروه کوچک از شرکتهای ثبت اختراع از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا آنها بیش از 90 درصد از سرمایهگذاری تحقیق و توسعه ایالاتمتحده را انجام میدهند.
در گام دوم به اهمیت ثبت اختراع در مقایسه با سایر انواع حفاظت IP پرداخته میشود. در این بخش، نشان داده میشود که پتنتها عموماً مهمترین ابزار برای محافظت از مزایای یک نوآوری در نظر گرفته نمیشوند. بهطور کلی، حدود دوسوم از شرکتهای مورد بررسی در نمونه گزارش دادهاند که پتنتهای کاربردی مهم نیستند. طبق این بررسیها، اهمیت حق ثبت اختراع در بین شرکتها بهطور قابل توجهی کمتر از اسرار تجاری، حق چاپ و علائم تجاری در نظر گرفته میشود.
در گام سوم نشان داده میشود که استراتژیهای IP بهطور اساسی در صنایع مختلف متفاوت است. شرکتهایی که در بخش فناوری پیشرفته فعالیت میکنند، گزارش میدهند که همه اشکال حفاظت از IP اهمیت زیادی دارند. با این حال، در حوزههایی به غیر از فناوری پیشرفته، تولید و خردهفروشی، اهمیت IP بسیار کم است. برای مثال، تقریباً 90 درصد از شرکتهایی که در حوزههایی غیر از این سه بخش فعالیت دارند، گزارش میدهند که حق ثبت اختراع (پتنتها) اصلاً مهم نیست.
در گام چهارم بررسی میشود که چگونه اهمیت IP در طول چرخه عمر یک شرکت تغییر میکند. یافتهها نشان میدهد که هیچ رابطه سیستماتیکی بین سن شرکت و معیارهای استراتژی IP وجود ندارد. یک راه برای تفسیر این یافته این است که خط مشی IP یک شرکت ممکن است به عنوان یک متغیر حالتی مدل شود که در زمان تاسیس تعیین میشود و در طول عمر کسبوکار ثابت میماند.
در گام پایانی هم مشخص میشود که اندازه شرکت یک عامل تعیینکننده مهم در سیاستهای IP است. شرکتهای بزرگتر همه انواع محافظت از IP، اسرار تجاری، حق چاپ و علائم تجاری را مهم میدانند. در نمونه BRDIS، بزرگترین شرکتهای یک حوزه، حق ثبت اختراع را سه برابر مهمتر از شرکتهای کوچک فعال در آن حوزه میدانند. علاوه بر این، رابطه میان اندازه شرکت و ثبت اختراع به راحتی قابل مشاهده است بهطوری که میانگین ارزش بازاری اختراعات با افزایش اندازه شرکت افزایش مییابد.
پرده پایانی
این مقاله از دادههای جدید مربوط به نظرسنجیهای کسبوکار شرکتهای فعال در آمریکا، برای بررسی مجدد یک سوال قدیمی استفاده میکند: چگونه شرکتها از مالکیت معنوی خود محافظت میکنند؟ بررسیهای این مقاله، پنج یافته کلی دارد. اول، در حالی که ثبت اختراع فیالنفسه نسبتاً غیرمعمول است، شرکتهای ثبت اختراع بیش از 90 درصد تحقیق و توسعه آمریکا را انجام میدهند. دوم اینکه پتنتهای کاربردی نقش نسبتاً کمی برای اکثر شرکتهای آمریکایی ایفا میکنند. بهطور نسبی، اسرار تجاری، حق چاپ و علائم تجاری مهمتر از حق ثبت اختراع گزارش شده است. سوم، تفاوتهای صنعت نقش مهمی در استراتژیهای شرکت برای حفاظت از مالکیت فکری ایفا میکند. بهطور کلی، صنایع با فناوری پیشرفته (کامپیوتر و علوم زیستی) نسبت به سایر بخشها، از تمام اشکال حفاظت از مالکیت فکری استفاده بیشتری میکنند. چهارم، یافتههای این مقاله نشان میدهد که سن شرکت نقشی در اهمیت مالکیت معنوی بازی نمیکند. بهطور کلی، هیچ رابطه سیستماتیکی میان سن شرکت و IP وجود ندارد؛ پنجم، برخلاف سن، به نظر میرسد شرکتهای با اندازههای مختلف در استفاده از IP رفتار متفاوتی دارند. به عبارت دیگر، اندازه شرکت یک پیشبینیکننده مهم است. شرکتهای بزرگتر نسبت به شرکتهای کوچک بهطور قابل توجهی علاقه بیشتری به تمام اشکال حفاظت از IP نشان میدهند.