نگاهی اقتصادی به طرفین درگیر در مساله ازدواج
بازار ازدواج
ازدواج یکی از اتفاقاتی است که اکثریت افراد بشر آن را در طول زندگی خود تجربه میکنند و بیتردید یکی از مقولاتی است که بیشترین توجهها را در رسانههای مختلف جمعی به خود اختصاص میدهد.
ازدواج یکی از اتفاقاتی است که اکثریت افراد بشر آن را در طول زندگی خود تجربه میکنند و بیتردید یکی از مقولاتی است که بیشترین توجهها را در رسانههای مختلف جمعی به خود اختصاص میدهد. در این میان، بهرغم تاثیر بیچون و چرای اقتصاد بر تعداد ازدواجهای صورت گرفته در یک جامعه، کمتر مطالعه علمی اقتصادی درباره علل و عوامل روند کاهشی تعداد ازدواجها در ایران صورتگرفته است. نگاهی به آمار مربوط به ازدواج و طلاق در طول زمان نشان از روند کاهشی نسبت آن دارد و این مساله به خصوص در سالهای 1390 و 1391 بسیار ملموس است؛ سالهایی که به شهادت آمار وضعیت تورم در ایران نیز چندان خوشایند نبوده و نرخ تورم سالانه آنها به ترتیب 5/21 و 5/30 درصد بوده است.
بازار ازدواج
به منظور بررسی دقیقتر این موضوع مدل سادهای از بازار ازدواج را در نظر میگیریم. در این مدل ازدواج به عنوان یک متغیر از پیش تعیینشده در نظر گرفته میشود و فرض بر این است که برخی از افراد تمایل به ازدواج با برخی دیگر را دارند و یک شریک زندگی خاص را به بقیه ترجیح میدهند. همچنین فرض معقول دیگر این مدل این است که بهرغم اینکه زندگی مشترک باعث میشود که رفاه هر یک از طرفین برای طرف مقابل اهمیت پیدا کند اما هنوز هم احتمال تضاد منافع بین این دو وجود دارد. همچنین این فرض در این مدل وجود دارد که به منظور ازدواج دو نفر تنها رضایت همان دو فرد کافی است و هیچیک از این افراد تحت قیمومیت فرد ثالث قرار ندارند و هر یک از طرفین تنها اجازه دارند که یک بار و تنها با یک نفر ازدواج کنند.
بازاری که مانند هر بازار دیگری قیمت در آن وجود دارد
در اکثر جوامع، معمولاً ازدواج با یکسری پرداختها همراه است؛ مثلاً هزینه عروسی توسط خانواده داماد پرداخت میشود و خانواده عروس نیز هزینه جهیزیه را میپردازد. علاوه بر این پرداختها که آشکارا میتوان آنها را در محاسبات مربوط به ازدواج وارد کرد، از لحاظ اقتصادی هر ازدواجی مشمول هزینههای پنهان نیز هست. چرا که وقتی دو نفر پیمان ازدواج میبندند، با فهم و پذیرش یکسری تعهدات متقابل زندگی خود را آغاز میکنند؛ از جمله اینکه هر فرد تا چه اندازه در خرجکرد درآمد مشترک خانواده دستش باز است، هر کدام چه وظایفی دارند و موضوعاتی از این قبیل. چنین قیودی را میتوان در قالب یک قیمت در تابع ازدواج در نظر گرفت که چندان هم پنهان نیستند. به عنوان مثال، فرض کنید که یک نوع بیماری خاص باعث شود تعداد زیادی از دختران دمبخت بمیرند. در چنین شرایطی پس از علاج این بیماری ازدواج برای دختران بسیار راحتتر و برای پسران بسیار سختتر خواهد شد؛ بنابراین اولین نتیجه مورد انتظار تغییر قیمت در بازار ازدواج است، به دلیل اینکه هزینه پنهان یافتن همسر برای پسران
افزایش چشمگیری داشته است. بازاری که در این مقاله برای ازدواج در نظر میگیریم، یک بازار معمولی است که در آن قیمت وجود دارد و قیمت در آن توسط یک قرارداد اختیاری «استاندارد» ازدواج تعیین میشود. هر نوع قرارداد دیگری را نیز میتوان به عنوان یک قرارداد استاندارد به اضافه یا منهای مبلغی که توسط شوهر به زن پرداخت میشود در نظر گرفت؛ به اضافه قراردادی است که زن بیش از قرارداد استاندارد میپسندد و شرایط معکوس نظر وی را چندان جلب نمیکند. عرضه و تقاضا نیز مانند هر بازار دیگری عمل میکنند؛ اگر میزان عرضه زنان-تعداد زنانی که تمایل به ازدواج دارند- بیشتر و میزان تقاضا کمتر باشد، قیمت در این بازار بالاتر خواهد بود. این مدل کاملاً متقارن است و در مورد میزان عرضه و تقاضای مردان در بازار نیز همین قاعده صادق است. در نمودار 2، Pw قیمت یک همسر (زن) است که به صورت نسبت یک قرارداد ازدواج واقعی به یک قرارداد استاندارد سنجیده میشود. در نمودار 3 نیز PH قیمت یک شوهر در بازار است که به همان صورت تعریف شده است. اگر شرایط قرارداد واقعی نسبت به قرارداد استاندارد بیشتر به نفع زن باشد، قیمت زن مثبت و قیمت شوهر منفی خواهد بود. توجه
داشته باشید که در طراحی این مدل ساده تفاوتهای کیفی افراد در نظر گرفته نشده است. با در نظر گرفتن این موضوع، مثلاً جذابیت میتواند به عنوان ثروت اولیه یک فرد در نظر گرفته شود. بر همین اساس زن یا شوهری که قیافه دلنشینی دارد و اخلاق و رفتارش خوب است، در مقایسه با کسی که از این خصوصیات محروم است میتواند راحتتر به خواستههای خویش از زندگی مشترک دست یابد. موارد دیگری را نیز میتوان مطرح کرد که در این تحلیل غایب هستند، مثلاً اینکه همه افراد سلیقه یکسانی ندارند.
همسری که فرد پس از یک پروسه طولانی جستوجو در میان هزاران همسر بالقوه برگزیده است، توسط هیچ شخص دیگری انتخاب نشده است و این بدان معناست که این ازدواج بر اساس شرایط کاملاً معقولی صورت گرفته است. اما در عین حال همسران دیگران نیز توجه فرد مزدوج را جلب نکردهاند.
چنین اتفاقی فقط در بازار ازدواج رخ نمیدهد و نمونه آن را میتوان در بازار مسکن و کاریابی نیز مشاهده کرد؛ در واقع در همه بازارهایی که کالای عرضهشده و خریدار بسیار ناهمگن هستند این موضوع صحت دارد. بنابراین مساله اصلی در اینگونه بازارها تخصیص مقادیر محدود نیست بلکه انطباق درست شرایط کالا و نیاز خریدار است.
دیدگاه تان را بنویسید