تاریخ انتشار:
سرمایههای انسانی نتیجه خانوادههای منسجم و اقتصاد سالم
نهاد سرمایهساز
خانواده کلیدیترین و اصلیترین هسته سازنده هر جامعه است و نقش این هسته مرکزی در ایجاد سرمایههای انسانی و به دنبال آن تقویت نرخ رشد اقتصادی کشور غیرقابل انکار است.
خانواده کلیدیترین و اصلیترین هسته سازنده هر جامعه است و نقش این هسته مرکزی در ایجاد سرمایههای انسانی و به دنبال آن تقویت نرخ رشد اقتصادی کشور غیرقابل انکار است. به تعبیر بهتر هرچه سرمایههای انسانی در یک کشور بیشتر باشند، رشد اقتصادی با سرعت بیشتری انجام میشود و اقتصاد با شتاب بیشتری در مسیر توسعه حرکت میکند؛ استاندارد زندگی مردم در کشور بالا میرود و در نهایت سرانه تولید ناخالص داخلی در کشور ارتقا پیدا خواهد کرد.
رابطه تعداد فرزندان و سرمایههای انسانی
در نگاه اول تصور میشود هر چه تعداد اعضای یک خانواده یا فرزندان خانواده بیشتر باشد، سرمایههای انسانی بیشتری در آن خانواده ایجاد شده است ولی این تصور را با ارائه چندین تعریف کوتاه از مفاهیم مهم اقتصادی و اجتماعی میتوان اصلاح کرد. طبق اصول اقتصادی، سرمایه انسانی به آن دسته از افرادی اطلاق میشود که دارای تواناییهای زیاد برای فعالیت در اجتماع هستند و در طول زندگی حرفهای خود میتوانند در مقامهای بالای اجتماعی، صنعتی و اقتصادی کار کنند. به تعبیر بهتر افراد تحصیلکردهای را که میتوانند پستهای مهم بگیرند و به عنوان پزشکان و مهندسان و مدیران برجسته کار کنند یا در هر رشته تحصیلی و کاری که در آن کار میکنند به عنوان افراد برجسته شناخته شوند میتوان سرمایههای انسانی دانست، در حالی که منابع انسانی به تعداد افراد در جامعه ارتباط دارد و سطح توانایی آنها در برآورد میزان منابع انسانی اهمیتی ندارد. در واقع این افراد نیروی کار جامعه را تشکیل میدهند و این نیروها میتوانند زمینه را برای رشد اقتصادی، صنعتی و تولیدی جامعه و افزایش سطح علمی و فرهنگی فراهم کنند یا اینکه صرفاً به مشاغل سادهای که نیاز چندانی به مهارت ندارد مشغول به کار باشند.
با این تعریف ساده میتوان به تفاوت بارز بین سرمایههای انسانی و منابع انسانی پی برد و در این میان به نقش خانواده در ایجاد سرمایههای انسانی، بیشتر واقف شد. مطالعات انجام شده توسط اقتصاددانان برجسته دنیا نشان میدهد که رابطه تعداد زیاد فرزند در خانوادهها با ایجاد سرمایههای انسانی در کشور رابطهای معکوس است؛ یعنی هر چه در یک خانواده تعداد فرزندان بیشتر باشد، زمان و انرژی و حتی منابع مالی کمتری برای پرورش خلاقیت و تواناییهای آنها صرف میشود و به دنبال آن ایجاد سرمایههای انسانی در آن خانوادهها کمتر محتمل است. برای داشتن سرمایههای انسانی باید سرمایهگذاری در این حوزه رشد کند و اولین سرمایهگذار هم خانوادهها هستند. هر چه سرمایهگذاری والدین در تامین تغذیه سالم فرزندانشان بیشتر باشد و از نظر روانی، انرژی بیشتری برای تامین آرامش فرزندان سرمایهگذاری کنند و تلاش کنند تا فرزندشان کودکی آرام و در عین حال پویایی داشته باشد، میتوان به ایجاد سرمایههای انسانی غنی در کشور امیدوار بود. از طرف دیگر صرف زمان توسط والدین برای ایجاد یک فضای آموزشی امن و پربار در منزل و انتخاب مدارس خوب و سرمایهگذاری در آموزش و تحصیل فرزندانشان نیز از مسائل دیگری است که میتواند رشد ذهنی کودک را به همراه بیاورد و بر غنای سرمایههای انسانی کشور اضافه کند.
نقش خانواده در تربیت سرمایههای انسانی
خانواده هسته اصلی اجتماع و اقتصاد در هر جامعه است و این خانوادهها هستند که میتوانند فرزندانشان را به منابع انسانی یا سرمایههای انسانی تبدیل کنند. پس سرمایهگذاری در آگاه کردن مردم برای این موضوع، مسالهای است که اهمیت زیادی دارد و این وظیفه دولتهاست که از طرق مختلف این مهم را بر عهده بگیرند. سرمایهگذاری در خانواده برای تامین نیازهای روانی فرزندان و فراهم کردن شرایط روحی و روانی برای همسو شدن با روند رشد تحصیلی نیز وظیفه دیگری است که تنها بر عهده خانواده است. بدون شک افراد تحصیلکرده و ماهری که از نظر عاطفی و هیجانی به تکامل نرسیده باشند یا رشد طبیعی عاطفی خود را به دلیل شرایط نابسامان خانوادگی طی نکرده باشند، نمیتوانند در عرصههای مختلف شغلی موفق عمل کنند.
خانوادههای منسجم از نظر عاطفی که به فرزندان خود احساس ایمنی میدهند، میتوانند انتظار داشته باشند سرمایههای ارزشمندی را به اجتماع تحویل دهند و فرزندانشان آینده اقتصادی و شغلی روشنی داشته باشند. به علاوه خانواده باید نیازهای اقتصادی فرزندش را تامین کند و هزینه کافی برای فراهم کردن شرایط مساعد آموزشی را برای فرزندش بپردازد. این بخش کاملاً به شرایط اقتصادی جامعه و فرصتهای اقتصادی موجود در جامعه بستگی دارد. بدون شک یک کودک یا نوجوان توانمند و مستعد بدون دریافت آموزشهای لازم و درست و فراهم بودن فرصت رشد و شکوفایی نخواهد توانست به سرمایهای غنی برای اقتصاد تبدیل شود. در اینجاست که نقش دولتها به میان میآید. آنها باید فضایی را برای خانوادهها فراهم کنند که تامین نیازهای جاری اقتصادی برای آنها ساده باشد و سهم بالاتری از درآمد خانواده صرف تامین نیازهای آموزشی، تحصیلی و رفاهی شود. این سیاست میتواند آینده روشن اقتصادی و افزایش نرخ رشد ایجاد سرمایههای انسانی را فراهم کند.
نقش دولت در تربیت سرمایههای انسانی
پژوهشگران حوزه اقتصادی با تاکید بر این مساله که ارتقای سطح سرمایههای انسانی در هر کشوری کلید رشد اقتصادی و فرهنگی در آن کشور است، بر ضرورت فراهم شدن زیرساختهای مالی و اقتصادی در کشور برای تقویت نرخ ایجاد سرمایههای انسانی تاکید کردهاند. کانینگ و سویلا در این مورد مینویسند: «برای اینکه یک خانواده از نظر روانی و مالی توانایی سرمایهگذاری روی فرزندان خود را داشته باشد، در درجه اول باید در فضایی زندگی کند که امنیت اقتصادی دارد. فراهم شدن شرایط توسعه اقتصادی در کشور و سرمایهگذاریهای دولتی در توسعه اقتصادی از مسائلی است که همیشه در درجه اول اهمیت قرار دارد. از طرف دیگر تلاش دولتها برای آگاهی دادن به مردم و کنترل نرخ رشد جمعیت نیز میتواند زمینه را برای افزایش تولید ناخالص داخلی سرانه فراهم کند و فرصتهای اقتصادی بیشتری را در اختیار جامعه قرار دهد. در این شرایط است که بهرغم کاهش نرخ رشد جمعیت در کشور، میتوان انتظار افزایش نرخ رشد سرمایههای انسانی را داشت. از طرف دیگر حفظ این سرمایهها هم مساله دیگری است که باز هم به شرایط اقتصادی جامعه و سیاستهای دولتی ارتباط دارد. اگر فضا برای حفظ این سرمایهها و تامین انتظارات آنها فراهم باشد، سرمایههای انسانی در کشور باقی میمانند و به خدماترسانی به اجتماع میپردازند ولی فراهم نبودن شرایط، آنها را به سمت خروج از کشور و زندگی در کشورهایی سوق میدهد که برای آنها ارزش بیشتری قائل هستند و خدمات بیشتری به آنها ارائه میدهند.»
نتیجهگیری
بنابراین با وجود اینکه خانوادهها نقش مهمی در ایجاد سرمایههای انسانی دارند، ولی دولتها هم میتوانند در این روند اثرگذار باشند. فراهم بودن شرایط مساعد اقتصادی که امنیت اقتصادی پدران و مادران را تامین کند و آنها را مجبور نکند برای تامین نیازهای جاری زندگی ساعتهای طولانی از فرزندان خود دور باشند و به دنبال آن نتوانند زمینه را برای رشد عاطفی و احساسی فرزندشان فراهم کنند، اهمیت دارد. شرایط اقتصادی جامعه باید به گونهای باشد که هر خانوادهای بتواند هزینههای آموزشی فرزندش را بپردازد یا اینکه دولتها آموزش را در کشورها رایگان کنند و یک سیستم نظارتی دقیق برای شناسایی افراد برجسته در این سیستم طراحی کنند تا این سرمایهها به سرعت شناسایی و برای پذیرفتن نقشهای مهم اقتصادی آماده شوند.
رابطه تعداد فرزندان و سرمایههای انسانی
در نگاه اول تصور میشود هر چه تعداد اعضای یک خانواده یا فرزندان خانواده بیشتر باشد، سرمایههای انسانی بیشتری در آن خانواده ایجاد شده است ولی این تصور را با ارائه چندین تعریف کوتاه از مفاهیم مهم اقتصادی و اجتماعی میتوان اصلاح کرد. طبق اصول اقتصادی، سرمایه انسانی به آن دسته از افرادی اطلاق میشود که دارای تواناییهای زیاد برای فعالیت در اجتماع هستند و در طول زندگی حرفهای خود میتوانند در مقامهای بالای اجتماعی، صنعتی و اقتصادی کار کنند. به تعبیر بهتر افراد تحصیلکردهای را که میتوانند پستهای مهم بگیرند و به عنوان پزشکان و مهندسان و مدیران برجسته کار کنند یا در هر رشته تحصیلی و کاری که در آن کار میکنند به عنوان افراد برجسته شناخته شوند میتوان سرمایههای انسانی دانست، در حالی که منابع انسانی به تعداد افراد در جامعه ارتباط دارد و سطح توانایی آنها در برآورد میزان منابع انسانی اهمیتی ندارد. در واقع این افراد نیروی کار جامعه را تشکیل میدهند و این نیروها میتوانند زمینه را برای رشد اقتصادی، صنعتی و تولیدی جامعه و افزایش سطح علمی و فرهنگی فراهم کنند یا اینکه صرفاً به مشاغل سادهای که نیاز چندانی به مهارت ندارد مشغول به کار باشند.
با این تعریف ساده میتوان به تفاوت بارز بین سرمایههای انسانی و منابع انسانی پی برد و در این میان به نقش خانواده در ایجاد سرمایههای انسانی، بیشتر واقف شد. مطالعات انجام شده توسط اقتصاددانان برجسته دنیا نشان میدهد که رابطه تعداد زیاد فرزند در خانوادهها با ایجاد سرمایههای انسانی در کشور رابطهای معکوس است؛ یعنی هر چه در یک خانواده تعداد فرزندان بیشتر باشد، زمان و انرژی و حتی منابع مالی کمتری برای پرورش خلاقیت و تواناییهای آنها صرف میشود و به دنبال آن ایجاد سرمایههای انسانی در آن خانوادهها کمتر محتمل است. برای داشتن سرمایههای انسانی باید سرمایهگذاری در این حوزه رشد کند و اولین سرمایهگذار هم خانوادهها هستند. هر چه سرمایهگذاری والدین در تامین تغذیه سالم فرزندانشان بیشتر باشد و از نظر روانی، انرژی بیشتری برای تامین آرامش فرزندان سرمایهگذاری کنند و تلاش کنند تا فرزندشان کودکی آرام و در عین حال پویایی داشته باشد، میتوان به ایجاد سرمایههای انسانی غنی در کشور امیدوار بود. از طرف دیگر صرف زمان توسط والدین برای ایجاد یک فضای آموزشی امن و پربار در منزل و انتخاب مدارس خوب و سرمایهگذاری در آموزش و تحصیل فرزندانشان نیز از مسائل دیگری است که میتواند رشد ذهنی کودک را به همراه بیاورد و بر غنای سرمایههای انسانی کشور اضافه کند.
نقش خانواده در تربیت سرمایههای انسانی
خانواده هسته اصلی اجتماع و اقتصاد در هر جامعه است و این خانوادهها هستند که میتوانند فرزندانشان را به منابع انسانی یا سرمایههای انسانی تبدیل کنند. پس سرمایهگذاری در آگاه کردن مردم برای این موضوع، مسالهای است که اهمیت زیادی دارد و این وظیفه دولتهاست که از طرق مختلف این مهم را بر عهده بگیرند. سرمایهگذاری در خانواده برای تامین نیازهای روانی فرزندان و فراهم کردن شرایط روحی و روانی برای همسو شدن با روند رشد تحصیلی نیز وظیفه دیگری است که تنها بر عهده خانواده است. بدون شک افراد تحصیلکرده و ماهری که از نظر عاطفی و هیجانی به تکامل نرسیده باشند یا رشد طبیعی عاطفی خود را به دلیل شرایط نابسامان خانوادگی طی نکرده باشند، نمیتوانند در عرصههای مختلف شغلی موفق عمل کنند.
خانوادههای منسجم از نظر عاطفی که به فرزندان خود احساس ایمنی میدهند، میتوانند انتظار داشته باشند سرمایههای ارزشمندی را به اجتماع تحویل دهند و فرزندانشان آینده اقتصادی و شغلی روشنی داشته باشند. به علاوه خانواده باید نیازهای اقتصادی فرزندش را تامین کند و هزینه کافی برای فراهم کردن شرایط مساعد آموزشی را برای فرزندش بپردازد. این بخش کاملاً به شرایط اقتصادی جامعه و فرصتهای اقتصادی موجود در جامعه بستگی دارد. بدون شک یک کودک یا نوجوان توانمند و مستعد بدون دریافت آموزشهای لازم و درست و فراهم بودن فرصت رشد و شکوفایی نخواهد توانست به سرمایهای غنی برای اقتصاد تبدیل شود. در اینجاست که نقش دولتها به میان میآید. آنها باید فضایی را برای خانوادهها فراهم کنند که تامین نیازهای جاری اقتصادی برای آنها ساده باشد و سهم بالاتری از درآمد خانواده صرف تامین نیازهای آموزشی، تحصیلی و رفاهی شود. این سیاست میتواند آینده روشن اقتصادی و افزایش نرخ رشد ایجاد سرمایههای انسانی را فراهم کند.
نقش دولت در تربیت سرمایههای انسانی
پژوهشگران حوزه اقتصادی با تاکید بر این مساله که ارتقای سطح سرمایههای انسانی در هر کشوری کلید رشد اقتصادی و فرهنگی در آن کشور است، بر ضرورت فراهم شدن زیرساختهای مالی و اقتصادی در کشور برای تقویت نرخ ایجاد سرمایههای انسانی تاکید کردهاند. کانینگ و سویلا در این مورد مینویسند: «برای اینکه یک خانواده از نظر روانی و مالی توانایی سرمایهگذاری روی فرزندان خود را داشته باشد، در درجه اول باید در فضایی زندگی کند که امنیت اقتصادی دارد. فراهم شدن شرایط توسعه اقتصادی در کشور و سرمایهگذاریهای دولتی در توسعه اقتصادی از مسائلی است که همیشه در درجه اول اهمیت قرار دارد. از طرف دیگر تلاش دولتها برای آگاهی دادن به مردم و کنترل نرخ رشد جمعیت نیز میتواند زمینه را برای افزایش تولید ناخالص داخلی سرانه فراهم کند و فرصتهای اقتصادی بیشتری را در اختیار جامعه قرار دهد. در این شرایط است که بهرغم کاهش نرخ رشد جمعیت در کشور، میتوان انتظار افزایش نرخ رشد سرمایههای انسانی را داشت. از طرف دیگر حفظ این سرمایهها هم مساله دیگری است که باز هم به شرایط اقتصادی جامعه و سیاستهای دولتی ارتباط دارد. اگر فضا برای حفظ این سرمایهها و تامین انتظارات آنها فراهم باشد، سرمایههای انسانی در کشور باقی میمانند و به خدماترسانی به اجتماع میپردازند ولی فراهم نبودن شرایط، آنها را به سمت خروج از کشور و زندگی در کشورهایی سوق میدهد که برای آنها ارزش بیشتری قائل هستند و خدمات بیشتری به آنها ارائه میدهند.»
نتیجهگیری
بنابراین با وجود اینکه خانوادهها نقش مهمی در ایجاد سرمایههای انسانی دارند، ولی دولتها هم میتوانند در این روند اثرگذار باشند. فراهم بودن شرایط مساعد اقتصادی که امنیت اقتصادی پدران و مادران را تامین کند و آنها را مجبور نکند برای تامین نیازهای جاری زندگی ساعتهای طولانی از فرزندان خود دور باشند و به دنبال آن نتوانند زمینه را برای رشد عاطفی و احساسی فرزندشان فراهم کنند، اهمیت دارد. شرایط اقتصادی جامعه باید به گونهای باشد که هر خانوادهای بتواند هزینههای آموزشی فرزندش را بپردازد یا اینکه دولتها آموزش را در کشورها رایگان کنند و یک سیستم نظارتی دقیق برای شناسایی افراد برجسته در این سیستم طراحی کنند تا این سرمایهها به سرعت شناسایی و برای پذیرفتن نقشهای مهم اقتصادی آماده شوند.
دیدگاه تان را بنویسید