شرحی کوتاه بر مفهوم تراژدی و معرفی پارهای اسطورهها
تراژدی: اسارت انسان در چنگال جهل و تقدیر
تراژدی، صورتی از بیان احساسات انسانی است که ممکن است در قالبهایی مانند داستان، نمایشنامه، فیلم، نقاشی، موسیقی، پانتومیم و احیاناً در قالبهای دیگر ارائه شود.
تراژدی، صورتی از بیان احساسات انسانی است که ممکن است در قالبهایی مانند داستان، نمایشنامه، فیلم، نقاشی، موسیقی، پانتومیم و احیاناً در قالبهای دیگر ارائه شود. تراژدی، در اصل، روایت غمگنانهای از روابط انسانی است، اما آن چیزی که مردمان درباره تراژدی میدانند، غالباً داستان آن دسته از قهرمانان قصهها و داستانهاست که بر اثر خطا در تشخیص درست از نادرست، مرتکب اعمالی میشوند که برای آنها غمافزا و برای دیگران مصیبتبار میشود. همه ملتها در گذشته نمونههایی از آثار ادبی در قالب تراژدی داشتهاند که رد آنها در آثار به جا مانده از تمدنهای کهن دیده میشود و بعضاً به ادبیات و هنر امروزی آنها نیز راه یافته است؛ اما از آنچه در تاریخها ثبت شده و به صورت مکتوب باقی مانده، اینگونه فهمیده میشود که مردمان یونان باستان (2600 تا 2000 سال پیش) در زمینه خلق آثار تراژیک پیشگام دیگران بودهاند و مهمترین و عمیقترین آثار نمایشی تراژیک که بشر از آنها خبر دارد متعلق به یونانیهاست.
در تراژدیهای یونان باستان، اساس کار بر تقابل صورت ظاهری خیر و شر و درست و نادرست قرار ندارد؛ بلکه آغاز داستان، روایتی درباره انتخابهایی سخت است، و فرجام داستان، غلتیدن قهرمان به ورطه یک انتخاب ناگزیر است که موجب میشود داستان به صورت اندوهبار خاتمه یابد. وجه دیگر تراژدی، تقابل آگاهی و تقدیر است که در نهایت به پیروزی تقدیر و قربانی شدن قهرمان میانجامد.
دو تراژدی معروف یونان باستان که گرچه داستانهایی جداگانهاند، اما در اصل مکمل یکدیگرند، ادیپ و آنتیگونه هستند که بر سرنوشت قهرمان دیگر یعنی کرئون هم اثر میگذارند. این دو تراژدی، اسارت انسان در چنبره ناآگاهی و شکست محتوم او از سرنوشت را به خوبی بازتاب میدهند.
اجمال این دو داستان به هم پیوسته این است لایوس پادشاه تبس صاحب پسری میشود که نام او را ادیپ یا ادیپوس میگذارند. پیشگوی تبس به لایوس میگوید این پسر تو را خواهد کشت و همسرت را تصاحب خواهد کرد. لایوس برای جلوگیری از این وقایع هولناک، دستور قتل پسرش را میدهد؛ اما سرانجام این پسر زنده میماند و در دشتهای اطراف تبس در خانوادهای چوپانی به زندگیاش ادامه میدهد و پس از بزرگ شدن به سوی شهر تبس میرود. در سر راهش پدر را بدون اینکه بشناسد کشت و بدون اینکه کسی به او توجهی بکند وارد تبس شد. در این شهر راز معمای ابوالهول را که همگان از آن وامانده بودند، گشود و مردم شهر او را به جای شاه مقتول نشاندند و قهراً با ملکه شهر که مادرش بود ازدواج کرد. نتیجه این تزویج دو پسر به نام پولونیکس و اتئوکلس و دو دختر به نام آنتیگونه و ایسمنه بود. پس از چندی ادیپ متوجه میشود مردی که او کشته، پادشاه پیشین تبس و پدر خودش بوده و زنی که با او ازدواج کرده مادرش بوده است. تقدیری که پیشگو از آن خبر داده بود محقق میشود و ادیپ که از کار خودش دچار خشم و پشیمانی و احساس گناه شده، سوزن به چشم خود فرو میکند و کور میشود.
تراژدی ادیپ به همین جا خلاصه نمیشود و از طریق فرزندانش استمرار مییابد. پولونیکس و اتئوکلس که سرداران کرئون پادشاه تبس بودند در جنگ بر سر قدرت کشته میشوند. کرئون، فرمان میدهد اتئوکلس را با اجرای مناسک و احترام کامل به خاک بسپارند ولی جنازه پولونیکس را که او خیانتکارش میدانست به حال خود رها سازند تا خوراک وحوش شود. آنتیگونه نمیپذیرد که جنازه برادرش بر خاک بماند و خوراک وحوش شود، پس مخفیانه به دفن برادر میپردازد. کرئون از این نافرمانی به خشم میآید و فرمان قتل آنتیگونه را صادر میکند و آنگاه که به توصیه پیشگویان، از این تصمیم خود منصرف میشود کار از کار گذشته و آنتیگونه خود را حلقآویز کرده است. هایمون، پسر کرئون که نامزد آنتیگونه است در اندوه او خود را میکشد و ائورودیک، همسر کرئون از اندوه پسرش خودکشی میکند.
کرئون با این تصمیمها توانست تاج و تختش را حفظ کند اما چون از فرمان خدایان سرپیچی کرده بود یا حقوق طبیعی (حق دفن پولونیکس) را مراعات نکرده بود، گرفتار مکافات شد و همسر و فرزند خود را از دست داد.
وجه مهم این داستان که اساس تراژدی است این است که کرئون هر تصمیمی میگرفت فرجام کارش تفاوت چندانی نداشت. او به هر حال باید چیزی را از دست میداد. یا خانوادهاش را یا قدرت و تاج و تخت سلطانیاش. در این نمایشنامه، کرئون خانوادهاش را قربانی قدرت سیاسی میکند. اما به درستی معلوم نیست که اگر انتخاب دیگری میکرد فرجام کارش بهتر میشد. اگر با دفن پولونیکس موافقت میکرد، چهبسا بزرگان قوم بر او میشوریدند، از سلطنت برکنارش میکردند و احیاناً خودش و اعضای خانوادهاش به قتل میرسیدند. از این داستان و مباحث مرتبط با آن میتوان نتیجه گرفت که تراژدی، محصول جهل انسان و تقدیری است که برایش رقم میخورد و او را وادار به اتخاذ تصمیمی دردناک و غمافزا میکند.
دیدگاه تان را بنویسید