تاریخ انتشار:
چگونه میتوان بهرهوری را به موتور رشد اقتصاد تبدیل کرد؟
افسانه بهرهوری: بایدها
در میانه دهه ۱۹۵۰ این سوال اساسی در آمریکا مطرح شد که چند سال طول میکشد که شوروی با رشد خیرهکننده اقتصادی قدرت اول جهانی شود و این آمریکا باشد که در جنگ سرد مغلوب شود. مقاله تاثیرگذار سولو(۱۹۵۷) مبانی پاسخ به این سوال کلیدی را مهیا کرد
در میانه دهه 1950 این سوال اساسی در آمریکا مطرح شد که چند سال طول میکشد که شوروی با رشد خیرهکننده اقتصادی قدرت اول جهانی شود و این آمریکا باشد که در جنگ سرد مغلوب شود. مقاله تاثیرگذار سولو (1957) مبانی پاسخ به این سوال کلیدی را مهیا کرد. اولاً کشورهای مختلف در نهایت به یک نقطه در رشد اقتصادی همگرا میشوند و لذا شوروی از آمریکا پیشی نخواهد گرفت. در ثانی نزدیک به 88 درصد از رشد اقتصادی در آمریکا مرتبط با رشد بهرهوری و تکنولوژی و تنها 12 درصد مرتبط با رشد سرمایه بوده است. مطالعات دیگر نشان دادند رشد اقتصادی شوروی کاملاً وابسته به رشد سرمایه بوده است. نزدیک به چهار دهه بعد، این بار سوال اساسی دیگری در فضای عمومی اقتصاددانان مطرح شد که چرا همگرایی در تولید ناخالص داخلی آنچنان که سولو پیشبینی میکرد، رخ نمیدهد. پاسخ به این سوال مدیون دو مقاله مهم است. اول مقاله پل رومر (1986) که مدل رشدی ارائه میکند که «دانش» بخشی از تابع تولید است که تولید حاشیهای آن فزاینده است و لذا لزومی ندارد دو کشور به یک نقطه همگرا شوند. مقاله دوم کار تاثیرگذار آقیون و هوویت (1992) است که عملاً ایده تخریب آفریننده را مدل میکند و
نشان میدهد میزان سرمایهگذاری بر تحقیقات تابعی از میزان تحقیقات در دوره آتی است و لذا میزان سرمایهگذاری بر تحقیقات همواره فزاینده خواهد بود. این مقالات نشان میدهند بهرهوری در مدل سولو عملاً میتواند رشد را در آینده فزاینده کند و برای همین رشد اقتصادی آمریکا متوقف نخواهد شد و ممکن است هرگز شوروی به آمریکا نرسد.
در سده اخیر شوروی تنها تجربه تاریخی رشد سریع نبوده است، مثال دوم که امروزه نیز شاهد آن هستیم، کشور چین است. آیا چین نیز دچار توقف در رشد میشود؟ اگر سرمایهگذاری تنها موتور رشد شوروی بود که در نهایت به طرز فضاحتآمیزی شکست خورد، پشتوانه اصلی رشد چین چه عاملی است؟ سیاستگذاران چینی تجربه شوروی را بهدرستی درک کردهاند و مسیری کاملاً متفاوت را طی میکنند. در این میان دو مقاله دارای اهمیت است. اول مقاله پرسکات و پرنته (1994) که کسب تکنولوژی از کشورهای دیگر و پیشرفته را بیان میکند. نتایج تحقیق این دو میتواند اینگونه تعبیر شود که هرچه کشوری با درآمد سرانه پایین دارای تعامل بهتری با دنیای پیشرفته باشد، میتواند رشد خود را تسریع کند. به عبارت دیگر رشد بهرهوری در این کشورها از منبع تماس مستقیم با دنیای پیشرفته است. به زبان دیگر رشدی برونزا میتواند بسیار بیشتر از رشد درونزا باشد. این یافته مهم در کتاب ارزشمند اسپنس (2011) به وضوح و به زبان سیاستگذاری بیان شده است. رشد اقتصادی کشورهایی که درونزا طی 150 سال رشد کردهاند بسیار کمتر از رشد اقتصادی کشورهایی است که برونزا و با اتکا به خرید، انتقال و کسب تکنولوژی
کشورهای پیشرفته رشد کردهاند. مثال بارز این کشورها ژاپن، کره جنوبی، برزیل و چین است. مقاله مهم دوم که دقیقاً متمرکز بر کشور چین و افزایش بهرهوری این کشور است مقاله مهم هشیه و کلنو (2007) است. ایده زیبای این نویسندگان آن است که اگر سرمایه درون یک کشور از یک بنگاه با بهرهوری کم به بنگاهی با بهرهوری بالا جابهجا شود و هیچ تغییری در بهرهوری تکتک این بنگاهها رخ ندهد، بهرهوری کل بهبود یافته است. میتوان این افزایش بهرهوری کل را تخصیص بهینه نامید و نشان داد اگر تخصیص سرمایه در بنگاههای چین مشابه تخصیص سرمایه در بنگاههای آمریکا میبود بهرهوری و در نتیجه تولید در چین بین 30 الی 50 درصد افزایش مییافت. تعبیر دیگری از این یافته آن است که اگر تخصیص منابع ناکارا باشد برخلاف تئوری اقتصاد خرد که بنگاههای با بهرهوری بالا تقاضای بیشتری برای سرمایه دارند و لذا بنگاههای بزرگ، بهرهوری بیشتری دارند (مانند تخصیص منابع در آمریکا) در کشورهای در حال توسعه بنگاههای بزرگ بهرهوری کمتری دارند (تایبوت، 2000). با مقدمه فوق سوال آن است که ما در ایران در خصوص رشد و بهرهوری در کجا ایستادهایم:
■ سهم بهرهوری از رشد اقتصادی در ایران چقدر بوده است؟ نیلی و خاورینژاد (1393) نشان دادهاند سهم بهرهوری از رشد اقتصادی در ایران در طول برنامه پنجم صفر بوده است. بالاترین سهم بهرهوری از رشد اقتصادی در طول برنامه سوم توسعه رخ داد که نزدیک به 24 درصد از کل رشد اقتصادی بود. به زبان دیگر رشد اقتصادی در ایران همواره متکی به رشد سرمایه بوده است.
■میزان نفوذ تکنولوژی به ایران از کشورهای دیگر چقدر بوده است؟ نگارنده در این خصوص مطالعه خاصی را مشاهده نکرده است ولی گمان میرود این سهم باید نزدیک به صفر باشد. ■ تخصیص منابع در ایران رو به بهبود است یا نزول؟ رحمتی و پیلهوری (1393) نشان دادهاند تخصیص منابع از سال 1384 الی 1390 بدتر شده است. در ابتدای دوره پنج درصد بنگاههای بهرهور در ایران نزدیک به 44 درصد از سرمایه را در اختیار داشتهاند و سهم این دسته از کل سرمایه به کمتر از 36 درصد در انتهای دوره رسیده است.
■آیا بهرهوری بنگاههای بزرگ در ایران بیشتر از بنگاههای کوچک است؟ نتایج تحقیقات در این حوزه غیرقطعی است. نیلی و همکاران (1392) نشان دادهاند رابطه اندازه بنگاه و بهرهوری در ایران منفی یا صفر است و رحمتی و پیلهوری (1393) نشان دادهاند این رابطه مثبت است.
نظمهای آماری فوق نشان میدهد ما در ایران مسیری متفاوت از مسیر موفق و تجربهشده دنیا را طی کردهایم. حال چه باید کرد که بهرهوری در ایران به موتور رشد تبدیل شود. پیش از ارائه راهکارها ذکر این نکته ضروری است که بهرهوری یعنی آن بخشی از تولید که توسط سرمایه فیزیکی و ساعات کار نیروی انسانی توضیح داده نمیشود. لذا هر سیاستی که خارج از تاثیرگذاری سرمایه فیزیکی و نیروی کار باشد از مسیر بهرهوری بر تولید ناخالص داخلی اثر میگذارد. از نظر نویسنده موارد زیر، به ترتیب اولویت تاثیرگذاری، باعث رشد بهرهوری خواهند شد:
■مانند تجربه ژاپن، کره جنوبی و چین در تعیین سیاست خارجی اولویت با مباحث اقتصادی باشد و رابطه سازنده و فعال با کشورهای دارای تکنولوژی تقویت شود.
■تاسیس نهاد نظارتی مستقل نظام بانکی (رگولاتور) با اختیارات حقوقی و قضایی گسترده و منطبق با اصول کمیته بال■ اصلاح ساختار صنعت نفت و تاسیس یک شرکت یکپارچه(Integrated Oil Company) دولتی که مالک مخازن است و تغییر نقش وزارت نفت بهعنوان سیاستگذار
■کاهش تورم به زیر 10 درصد و تعیین سیاستهای پولی، مالی و ارزی سازگار با روند بلندمدت اقتصاد
■اصلاح نظام بودجهریزی و برنامههای توسعه و حرکت به سمت بودجهریزی الزامی و اختیاری و تورممحور
■تدوین طرح جامع مشارکت بخش خصوصی و دولتی در بخشهای مختلف صنعت و تدوین و تصویب قانون جامع فراگیر در مجلس
■تاسیس نهادهای نظارتی (رگولاتور) صنعت برق و گاز با اختیارات حقوقی و قضایی و مسوولیت تعیین قیمت تمامشده کالا در این دو صنعت برای مشتریان نهایی.
منابع:
1- Romer, Paul M. "Increasing returns and long-run growth." The journal of political economy (1986): 1002-1037.
2- Solow, Robert M. "Technical change and the aggregate production function." The review of Economics and Statistics (1957): 312-320.
3- Aghion, Philippe, and Peter Howitt. A model of growth through creative destruction. No. w3223. National Bureau of Economic Research, 1990.
4- Parente, Stephen L., and Edward C. Prescott. "Barriers to technology adoption and development." Journal of political Economy (1994): 298-321.
5- Spence, Michael. The next convergence: the future of economic growth in a multispeed world. Macmillan, 2011.
6- Hsieh, Chang-Tai, and Peter J. Klenow. Misallocation and manufacturing TFP in China and India. No. w13290. National Bureau of Economic Research, 2007.
7- Tybout, James R. "Manufacturing firms in developing countries: How well do they do, and why?." Journal of Economic literature (2000): 11-44.
دیدگاه تان را بنویسید