تحولات اجتماعی
در نگاه اول به نظر میرسد مردان همه جا برتری دارند. بیش از ۹۰ درصد روسای جمهور و نخستوزیران و تقریباً نیمی از روسای شرکتهای بزرگ مرد هستند.
در نگاه اول به نظر میرسد مردان همه جا برتری دارند. بیش از 90 درصد روسای جمهور و نخستوزیران و تقریباً نیمی از روسای شرکتهای بزرگ مرد هستند. مردان در امور مالی، فناوری، فیلمسازی، ورزش، موسیقی و حتی برنامههای کمدی تسلط دارند. در بسیاری از نقاط جهان مردان از امتیازات اجتماعی و قانونی ویژهای برخوردارند. بنابراین شاید نگرانی درباره وضعیت آنها عجیب به نظر برسد. اما دلایل زیادی برای نگرانی هست. تجمع مردان در طبقات و گروههای پایین هم به همان اندازه صدرنشینی زیاد است. در مقایسه با زنان احتمال زندانی شدن، طرد توسط فرزندان یا خودکشی در میان مردان بسیار بالاتر است. در کشورهای توسعهیافته احتمال عقب افتادن پسران در درسهای ریاضیات، علوم و مهارتهای خواندن 50 درصد بیشتر از دختران است. در این میان یک گروه بیش از همه آسیب میبیند. مردان دارای تحصیلات اندک در کشورهای ثروتمند در مواجهه با تغییرات گسترده بازار کار و کشورشان در طی نیمقرن گذشته در مشکلات فراوانی گرفتار بودهاند. توسعه فناوری و تجارت ارزش مردان کممهارت و کمتر تحصیلکرده را پایین آورده و آنها به سختی میتوانند برای خود جایگاه شغلی پیدا کنند. در مقابل،
زنان به لطف مهارتهای برتر خود توانستهاند در بخشهای رو به گسترشی مانند تحصیل و بهداشت نفوذ و پیشرفت کنند. با افزایش اهمیت تحصیل، دختران در مدرسه از پسران پیشی گرفتهاند. در کشورهای ثروتمند نسبت نوزادانی که خارج از چارچوب ازدواج متولد شدهاند از سال 1980 سه برابر شده و به 33 درصد رسیده است. در مناطقی که کارهای تولیدی سنتی نابود شدهاند، این نسبت به 70 درصد و بیشتر بالغ میشود. فرزندان خانوادههای متلاشیشده اغلب در مدرسه یادگیری کمتری دارند، با احتمال بیشتری مدرسه را ترک میکنند و در آینده نیز درآمد کمتری نسبت به همتایان دیگر خود دارند. این افراد همچنین قادر نیستند خود خانوادههای باثباتی تشکیل دهند. سیاستمداران چپگرا و راستگرا اغلب در کنار یکدیگر نظراتشان را بیان میکنند اما توضیحات آنها متناقض نیستند: هم اقتصاد و هم تحولات اجتماعی در این زمینه مقصر هستند و این دو عامل یکدیگر را تقویت میکنند. علاوه بر این، این مشکلات در حال بدتر شدن هستند. فناوری صنایع بیشتری را تحت تاثیر قرار میدهد و منافع زیادی برای جامعه خلق میکند. اما کارگرانی که نتوانند مهارتهایشان را بهروزرسانی کنند، لاجرم کنار گذاشته خواهند
شد. اندیشکده سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه پیشبینی میکند شمار خانوادههای تکسرپرست در اکثر کشورهای ثروتمند رو به افزایش باشد. پسرانی که بدون پدر بزرگ میشوند اغلب در تشکیل روابط درازمدت مشکل دارند و لذا چرخهای از عدم ایفای نقشهای مردانه پدیدار خواهد شد.
چه کار میتوان کرد؟ بخشی از راهحل را باید در دیدگاههای فرهنگی جست. در طی نسل گذشته، مردان طبقه متوسط یاد گرفتند باید در مراقبت از فرزندان کمک کنند. آنها رفتار خود را تغییر دادند. مردان طبقه کارگر نیز باید تغییر رویه بدهند. زنان آموختهاند که میتوانند بدون از دست دادن زنانگی خود جراح و پزشک باشند. مردان باید بفهمند کارهای دستی سنتی دیگر وجود نخواهند داشت و آنها میتوانند بدون از دست دادن مردانگی خود پرستار یا آرایشگر باشند. سیاستمداران نیز باید در این راه مساعدت کنند چرا که قوانین احمقانه مشکلآفرین هستند. در آمریکا میلیونها مرد جوان به خاطر جرائم غیرخشونتی به زندان میروند و پس از خروج نمیتوانند کار پیدا کنند. به این ترتیب عرضه افرادی که قادر به ازدواج باشند کمتر میشود. به عنوان مثال در ایالت جورجیا افراد دارای سابقه کیفری حق کار کردن در مزارع، آتشنشانی و شرکتهای کفن و دفن را ندارند. در شماری از کشورهای ثروتمند اگر افراد فقیر ازدواج کنند یا با کسی همزیستی داشته باشند، منافع و مزایای دریافتی خود را از دست میدهند و همین خود عاملی است که آنها را از ازدواج منصرف میسازد. مهمتر از حذف سیاستهای
احمقانه، بازبینی در نظام آموزشی است. این نظام در زمانی طراحی شده بود که اکثر مردان کارهای فیزیکی انجام میدادند. سیاستمداران باید درک کنند که عملکرد ضعیف پسران در مدرسه موضوعی جدی است و باید کاری در مورد آن انجام دهند. برخی سیاستهای منطقی که برای همگان کاربرد دارند، میتوانند برای پسران مفید باشند. آموزشهای ابتدایی و قبل از دبستان به پسران نظم میآموزد و شانس بهتری را برای تقویت مهارتهای کلامی و اجتماعی آنها ایجاد میکند. کشورهایی مانند آلمان که نظام آموزشی حرفهای خوبی دارند در مقایسه با کشورهای آنگلوساکسون عملکرد بهتری دارند و پسران فاقد تحصیلات دانشگاهی را به سمت مشاغل راهنمایی میکنند اما سیاستمداران باید نظام آموزشی حرفهای را برای دورانی طراحی کنند که احتمال پیدا کردن شغل برای فراگیران در بیمارستان بیشتر است تا در کارخانهها. به طور کلی مدارس باید نگاه ویژهای به پسران داشته باشند. آنها باید درک کنند که پسران روحیه فعالتری نسبت به دختران دارند و باید برای آنها ورزشهای سازمانیافته و بازیهای انرژیبر زیادی فراهم کرد به جای آنکه آنها را با ریتالین آرام یا به خاطر شیطنت سرزنش کنند. مدارس باید
الگوهای مردانه بیشتری ارائه دهند: معلمهای مرد بیشتری باید در دبستانها استخدام شوند و مشاوران مردی باشند که پسران بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند و بفهمند که مردها میتوانند هم آتشنشان باشند، هم معلم. برابری جنسیتی یکی از بزرگترین دستاوردهای عصر ماست: مردم میتوانند بدون توجه به جنسیت فرصتهای بیشتری برای تحقق آرزوهایشان داشته باشند. اما برخی مردان نتوانستهاند با جهان جدید سازگار شوند.
منبع: اکونومیست
دیدگاه تان را بنویسید