تاریخ انتشار:
تحلیل نوسانهای دو هفته گذشته بازار ارز
گاهی آرام، گاهی شدید
با راهاندازی مرکز مبادلات ارزی و رونق بورس انتظار میرفت دامنه نوسان ارزی در بازار محدود شود و نرخ در سطح کمنوسانتری حرکت کند.
با راهاندازی مرکز مبادلات ارزی و رونق بورس انتظار میرفت دامنه نوسان ارزی در بازار محدود شود و نرخ در سطح کمنوسانتری حرکت کند. اتفاقات هفته گذشته خلاف این انتظار را نشان داد و نرخ در سطح جدید و حتی کانالهای جدید قیمتی رکورد ثبت کرد. در گفتوگو با مهندس هادی کوزهچی از تحلیلگران بازار ارز از دلایل نوسانات اخیر رمزگشایی شده است. کوزهچی فارغالتحصیل MBA از دانشگاه صنعتی شریف و مکمستر کاناداست.
در تحلیل ارائهشده از سوی بانک مرکزی شکلگیری انتظارات تورمی و تشدید آن در ماههای پایانی سال، افزایش تقاضای سفتهبازی و احتیاطی، شکلگیری مجدد تقاضای ناشی از تبدیل داراییها و تعهدات ارزی بانکها از مهمترین دلایل نوسان اخیر عنوان شده است شما این دلایل را چگونه ارزیابی میکنید؟ هر کدام از این عوامل چگونه میتواند در بازار نقش ایفا کند؟
دلایل ذکر شده صحیح است ولی برای انجام تحلیلِ دقیقتر و عمیقتر بهتر است که نگاه پویاتری به چرایی این تحولات داشته باشیم. به نظر من باید ریشههای تحولات دو هفته گذشته را به دو بخش تقسیم کرد (همانند تحولات شهریور و مهر سال91).
الف- دلایل ساختاری مانند نقدینگی سرگردان و سیال، تورم بالای شکلگرفته در کشور در ماههای اخیر، مشکلات تحریمها و تشدید پیوسته آنها، نحوه مدیریت بازار ارز-کالا توسط نهادهای مرتبط ب- دلایل مقطعی مانند تعویق قطعی مذاکرات هستهای بعد از چند ماه مذاکره برای تعیین زمان و مکان مذاکره که نشاندهنده اختلافات زیاد بین طرفین مذاکره است که حتی امکان توافق در رابطه با زمان و مکان به ماهها مذاکره نیاز دارد؛ مسائل و تنشهای سیاسی داخلی، تشدید طبیعی تقاضای وارداتی در ماههای دی و بهمن (معمولاً در این ماهها تقاضا برای ارز جهت انجام واردات کالا و رساندن کالا به بازار شب عید داخل، توسط تجار وجود دارد).
برای شناخت وضعیت کنونی باید به بررسی و تحلیل برخی از دلایل ساختاری پرداخت. جدول یک توان خرید دلار آزاد توسط میزان نقدینگی ریالی موجود در کشور را نشان میدهد.
همانطور که جدول یک نشان میدهد نقدینگی ریالی موجود در حال حاضر توان بسیار بالایی در خرید دلار- طلا نسبت به سالهای اوایل انقلاب و اواخر جنگ تحمیلی دارد و این امر مدیریت بازار ارز را برای بانک مرکزی و سایر نهادهای مرتبط بسیار دشوارتر میکند. در صورتی که شرایط کلی بازار ارز و هجوم تقاضای سوداگری و سفتهبازی مردم کشور به بازار را در حال حاضر مشابه سالهای 1366 و 1358 بدانیم، با توجه به قدرت و تقاضای خرید بالاتر ریال برای دلار، میزان نوسانات بسیار شدیدتر خواهد بود که این امر در عمل نیز مشاهده میشود.
این میزان توان خرید دلار- طلا توسط نقدینگی ریالی در حال حاضر (در حدود 10 برابر سالهای 1366 و 1358)، سبب شده است کارشناسان به آن عنوان غول نقدینگی بدهند. طبیعی است که با هجوم بخش اندکی از نقدینگی (حدود یک درصد، دو درصد)، در یک بازه زمانی کوتاه مانند یک هفته به بازار ارز- طلا، با توجه به محدودیتهای تجهیز و تزریق منابع ارزی برای بانک مرکزی به خاطر محدودیتهای ناشی از تحریمها، مدیریت بازار ارز از کنترل بانک مرکزی خارج میشود.
همچنین باید مدنظر قرار داشت که به دلیل گسترش سیستم بانکی کشور و مخصوصاً گسترش شدید موسسات پولی- مالی غیربانکی نظارت بانک مرکزی کاهش یافته است و حرکتهای سریع و سیلگونه ریال در بین بازارها از گسترش بسیار بالایی نسبت به سالهای ذکرشده در بالا برخوردار است. در رابطه با تورم نیز برای آنکه تحلیل مناسبی از آمار داشته باشیم، در ادامه میزان تورم نقطه به نقطه و نیز تورم ملموس بررسی شده است.
تورم نقطه به نقطه: تورم نقطه به نقطه بیانگر نرخ رشد شاخص قیمتها در پایان هر ماه نسبت به شاخص قیمتها در پایان ماه مشابه سال قبل است (تورم یک سال گذشته). این تورم بیشتر مورد توجه مردم است و توسط آنها برای مقایسه رشد قیمتها استفاده میشود. آخرین تورم نقطه به نقطه (آذر سال 91 نسبت به آذر 90)، در حدود 37 درصد است که 10 درصد بیشتر از تورم متوسط (27 درصد) است. در جدول 2 هم میتوان مشاهده کرد تورم نقطه به نقطه به صورت پیوسته در ماههای اخیر در حال رشد است و این امر سبب فاصله زیاد بین تورم متوسط و نقطه به نقطه میشود.
تورم ملموس: در این روش معادل سالانه تورم یک سال آینده، بر اساس تورم ماهانه موجود (نقطه به نقطه برای یک سال آتی) محاسبه میشود. البته اسم انتخابشده شاید علمی نباشد، ولی هدف آن است که بدانیم مثلاً در صورتی که تورم ماه شهریور به مدت 11 ماه آینده ادامه داشته باشد، تورم در یک سال مذکور چقدر خواهد بود. برای محاسبه این تورم از فرمول رشد مرکب استفاده میکنیم.
دلیل انتخاب این نام توسط اینجانب آن است که مردم عملاً با این تورم سر و کار دارند و افزایش قیمتها هرچقدر نزدیکتر به زمان وقوع باشد (یعنی تورم ماهانه برای ماه گذشته)، واقعیت را بهتر نشان میدهد. با توجه به رشد شدید تورم ماهانه در چند ماه اخیر، تورم متوسط و تورم نقطه به نقطه یک سال گذشته، واقعیت تورم و رشد قیمت ملموس برای مردم را به درستی نشان نمیدهد.
همانطور که مشاهده میشود، معادل سالانه تورم تجربهشده در مهر و آبان 91، حدود 70 درصد است. این میزان تورم از شدیدترین تورمهای موجود در دنیاست و اثرات آن بر تمامی بازارهای کالا و سرمایهگذاری قابل توجه خواهد بود. در صورتی که متوسط تورم چهار ماه اخیر (شهریور تا آذر 91)، در هشت ماه آینده ادامه داشته باشد، نرخ تورم نقطه به نقطه مرداد 92 (از شهریور 91 تا مرداد 92)، حدود 50 درصد خواهد بود. به نظر میرسد تصمیمگیری مردم و فعالان اقتصادی بر اساس چنین میزان تورمی و بازدهی متناسب با آن صورت میگیرد.
طبیعی است مردم و نیز سوداگران در این سطح از تورم به سمت دلار- طلا و کالا هجوم میآورند تا قدرت خرید خود را در مقابل تورم حفظ کنند.
تشدید تورم و رشد نقدینگی سبب تشدید تلاطمات در بازار ارز و طلا خواهد شد و مدیریت بازار را برای بانک مرکزی دشوارتر خواهد کرد.
انتظار میرفت با راهاندازی مرکز مبادله ارزی دامنه نوسان ارزی محدود شود چرا با گذشت بیش از 130 روز از راهاندازی این مرکز دامنه نوسان به قیمتهای قبل از راهاندازی مرکز بازگشت؟
کلیت این بحث میتواند درست باشد، ولی باید به عملکرد مرکز مبادلات به صورتی عملی و واقعگرایانه نگاه شود. آماری که در رابطه با مرکز ارائه میشود، میزان ثبت سفارشهای صورتگرفته است، در حالی که بنده تاکنون هیچگونه آماری از میزان پرداختهای صورتگرفته و انتقال ارزها ندیدهام. میزان کل ثبت سفارشهای صورتگرفته طی چهارماه گذشته نیز نسبت به میزان واردات نسبتاً ناچیز است و به صورت طبیعی میزان انتقال نهایی صورتگرفته نیز باید بسیار کمتر باشد. این امر سبب میشود مرکز مبادلات در عمل به عنوان عاملی جهت به تعویق انداختن تقاضای ارز برای واردکنندگان عمل کند و اثر واقعی آن کاهش یابد.
البته نفس راهاندازی مرکز و دستهبندی ارز برای اولویتهای مختلف، اجباری است که با توجه به شرایط کشورگریزی از آن وجود ندارد، ولی باید نسبت به کارکرد واقعی و میزان اثرگذاری آن رویکرد واقعگرایانه داشت. در نهایت نیز باید توجه کرد که تنها بخشی از نوسان بازار ارز به خاطر تقاضای واقعی ارز جهت واردات است و نوسانات ارز بیشتر ناشی از تقاضای سوداگری- سفتهبازی و حفظ قدرت خرید است که مرکز مبادلات پاسخگوی این نوع تقاضا نیست.
با توجه به شرایط پیش رو چشمانداز نرخ ارز در کوتاهمدت و پایان سال به چه سمت و سویی است؟
متاسفانه به نظر میرسد به دلیل پایداری دلایل ساختاری ذکرشده، تلاطمات به طور کلی ادامه خواهد داشت، هرچند در مقاطعی ممکن است بازار آرام شود. نحوه مدیریت بازار ارز-کالا و سیاستهای پولی- مالی میتواند سبب کاهش تلاطمات و یا افزایش آنها شود.
یکی از تاکتیکهای مرکز مبادله روند نزولی نرخ دلار در مرکز است؛ این در حالی است که در بازار غیررسمی این روند معکوس است. فاصلهگیری نرخ مرکز با بازار غیررسمی چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟
به نظر بنده این استراتژی چندان تاثیری در بازار آزاد ارز ندارد. دلیل این امر آن است که فروشندگان- خریداران و مخاطبان دو بازار (یعنی مرکز مبادلات و بازار آزاد)، دو گروه مختلف هستند. خریداران در بازار آزاد، مردم معمولی و سوداگران هستند که با هدف پوشش دارایی خود در مقابل تورم به این بازار مراجعه میکنند (اصطلاحاً تقاضای غیرواقعی برای ارز) و مخاطبان مرکز مبادلات، واردکنندگان کالا به کشور هستند (اصطلاحاً تقاضای واقعی برای ارز). استراتژی فوق اثری بر روی بازار آزاد ندارد چون تاثیری بر روی عرضه و تقاضای بازار آزاد به جای نمیگذارد، ولی سبب ایجاد رانت برای استفادهکنندگان از ارز مرکز مبادلات میشود و درآمدها نهادهای مرتبط فروشنده ارز در مرکز مبادلات (یعنی وزارت نفت، صندوق توسعه ملی و...) را کاهش میدهد. با توجه به تحولات ماههای گذشته، کاهش قیمت توسط مرکز مبادلات حتی به صورت روانی نیز بر روی بازار آزاد تاثیرگذار نیست.
تلاطم اخیر در شرایطی رخ داد که بازار سرمایه از بازدهی مناسب برخوردار است و قیمتها در بازار مسکن نیز رو به رشد است. چرا در شرایطی که بازار سرمایه رونق دارد و در بخش مسکن نیز قیمتها رو به رشد باز هم شاهد هستیم مقامهای رسمی از هجوم سفتهبازان به بازار سخن میگویند؟
مشکل پیشآمده در شش ماه گذشته مرتبط با تمامی بازارهای کشور است (مسکن، بورس، خودرو، ارز، طلا و ...) و دلیل ساختاری آن همانطور که در بالا ذکر شد، میزان بالای نقدینگی موجود در کشور (در سایه رشد نقدینگی در سالهای گذشته)، تورم بالای شکلگرفته در کشور و نهایتاً تضعیف بخش تولید - عرضه به خاطر مشکلات پیشآمده در تجارت خارجی و کمبود سرمایه در گردش است. مردم در این شرایط، پول را در بانک نگه نداشته و مداوم بین بازارها جابهجا میکنند و این امر تورم را تشدید کرده و نوسانات شدیدی همراه با رشد قیمتی عجیب و غریبی را در همه بازارها ایجاد میکند. البته میزان نوسانات و رشد در بازارهای مختلف متفاوت است. مثلاً بازار مسکن نسبت به بازار ارز- طلا رشد قیمتی کمتری و نوسان کمتری را تجربه کرده است. یکی از دلایل این امر بزرگ بودن اندازه این بازار است که سبب میشود، اینرسی بالاتری داشته باشد.
سیاست بانک مرکزی در چنین شرایطی باید بیشتر جلوگیری از تشدید نوسانات ارز باشد، تا کنترل رشد قیمت. نوسان ارز آسیب بیشتری به جای میگذارد، تا رشد قیمت پیوسته، مدیریتشده و قابل پیشبینی ارز. در صورتی که بانک مرکزی بعد از رشد بازار آزاد، که بنا به هر دلیلی اتفاق افتاده باشد (مثلاً در آبان 91)، هدف خود را کاهش نوسان قرار دهد، میتواند بعد از افت بازار بعد از رشد شدید، با خرید و جمعآوری ارز از بازار، از افت آن جلوگیری کرده و ذخایر خود را نیز افزایش دهد (آذر 91). کاهش و مدیریت نوسانات سفتهبازان حرفهای را ناامید کرده و از بازار خارج میکند و به دنبال آن، انگیزه مردم نیز برای حضور در بازار کاهش مییابد. در حالی که چنین استراتژی مشاهده نمیشود.
همچنین رشد سود سپردههای بانکی، گزینهای است که ناگزیر مینماید و تا حد زیادی میتواند تلاطمات ایجادشده در بازارهای مختلف را کاهش دهد. در کنار رشد سود سپردههای بانکی باید نسبت به ساختار آن نیز توجه شود. در یک سال گذشته، بانکها و موسسات مالی بیشتر به سمت فروش اوراق مشارکت، گواهی سپرده و یا سپرده کوتاهمدت با سود بالا حرکت کردهاند. جذب سپرده از محل فروش اوراق مشارکت-گواهی سپرده در عمل مشابه سپرده کوتاهمدت است، چون دارنده آن میتواند با جریمه اندکی، پول خود را به صورت آنی نقد کند. نتیجه این امر سیال بودن شدید سپردههای بانکی است که سبب میشود مردم در زمان به وجود آمدن تلاطمها در بازارهای مختلف، سریعاً نسبت به جابهجایی پول خود در بانک به این بازارها اقدام کنند.
باید بین سود سپرده یکساله که امکان برداشت آن وجود نداشته باشد و یا جریمه سنگینی داشته باشد، و سود اوراق مشارکت، گواهی سپرده، تفاوت قابل توجهی وجود داشته باشد، تا از میزان سیال بودن غول نقدینگی موجود کاسته شود.
در نهایت نیز باید نظارت بانک مرکزی بر روی موسسات و بانکها افزایش یابد تا در کنار سیاستهای انقباضی، امکان مدیریت بازارها بیشتر شود.
در تحلیل ارائهشده از سوی بانک مرکزی شکلگیری انتظارات تورمی و تشدید آن در ماههای پایانی سال، افزایش تقاضای سفتهبازی و احتیاطی، شکلگیری مجدد تقاضای ناشی از تبدیل داراییها و تعهدات ارزی بانکها از مهمترین دلایل نوسان اخیر عنوان شده است شما این دلایل را چگونه ارزیابی میکنید؟ هر کدام از این عوامل چگونه میتواند در بازار نقش ایفا کند؟
دلایل ذکر شده صحیح است ولی برای انجام تحلیلِ دقیقتر و عمیقتر بهتر است که نگاه پویاتری به چرایی این تحولات داشته باشیم. به نظر من باید ریشههای تحولات دو هفته گذشته را به دو بخش تقسیم کرد (همانند تحولات شهریور و مهر سال91).
الف- دلایل ساختاری مانند نقدینگی سرگردان و سیال، تورم بالای شکلگرفته در کشور در ماههای اخیر، مشکلات تحریمها و تشدید پیوسته آنها، نحوه مدیریت بازار ارز-کالا توسط نهادهای مرتبط ب- دلایل مقطعی مانند تعویق قطعی مذاکرات هستهای بعد از چند ماه مذاکره برای تعیین زمان و مکان مذاکره که نشاندهنده اختلافات زیاد بین طرفین مذاکره است که حتی امکان توافق در رابطه با زمان و مکان به ماهها مذاکره نیاز دارد؛ مسائل و تنشهای سیاسی داخلی، تشدید طبیعی تقاضای وارداتی در ماههای دی و بهمن (معمولاً در این ماهها تقاضا برای ارز جهت انجام واردات کالا و رساندن کالا به بازار شب عید داخل، توسط تجار وجود دارد).
برای شناخت وضعیت کنونی باید به بررسی و تحلیل برخی از دلایل ساختاری پرداخت. جدول یک توان خرید دلار آزاد توسط میزان نقدینگی ریالی موجود در کشور را نشان میدهد.
همانطور که جدول یک نشان میدهد نقدینگی ریالی موجود در حال حاضر توان بسیار بالایی در خرید دلار- طلا نسبت به سالهای اوایل انقلاب و اواخر جنگ تحمیلی دارد و این امر مدیریت بازار ارز را برای بانک مرکزی و سایر نهادهای مرتبط بسیار دشوارتر میکند. در صورتی که شرایط کلی بازار ارز و هجوم تقاضای سوداگری و سفتهبازی مردم کشور به بازار را در حال حاضر مشابه سالهای 1366 و 1358 بدانیم، با توجه به قدرت و تقاضای خرید بالاتر ریال برای دلار، میزان نوسانات بسیار شدیدتر خواهد بود که این امر در عمل نیز مشاهده میشود.
این میزان توان خرید دلار- طلا توسط نقدینگی ریالی در حال حاضر (در حدود 10 برابر سالهای 1366 و 1358)، سبب شده است کارشناسان به آن عنوان غول نقدینگی بدهند. طبیعی است که با هجوم بخش اندکی از نقدینگی (حدود یک درصد، دو درصد)، در یک بازه زمانی کوتاه مانند یک هفته به بازار ارز- طلا، با توجه به محدودیتهای تجهیز و تزریق منابع ارزی برای بانک مرکزی به خاطر محدودیتهای ناشی از تحریمها، مدیریت بازار ارز از کنترل بانک مرکزی خارج میشود.
همچنین باید مدنظر قرار داشت که به دلیل گسترش سیستم بانکی کشور و مخصوصاً گسترش شدید موسسات پولی- مالی غیربانکی نظارت بانک مرکزی کاهش یافته است و حرکتهای سریع و سیلگونه ریال در بین بازارها از گسترش بسیار بالایی نسبت به سالهای ذکرشده در بالا برخوردار است. در رابطه با تورم نیز برای آنکه تحلیل مناسبی از آمار داشته باشیم، در ادامه میزان تورم نقطه به نقطه و نیز تورم ملموس بررسی شده است.
تورم نقطه به نقطه: تورم نقطه به نقطه بیانگر نرخ رشد شاخص قیمتها در پایان هر ماه نسبت به شاخص قیمتها در پایان ماه مشابه سال قبل است (تورم یک سال گذشته). این تورم بیشتر مورد توجه مردم است و توسط آنها برای مقایسه رشد قیمتها استفاده میشود. آخرین تورم نقطه به نقطه (آذر سال 91 نسبت به آذر 90)، در حدود 37 درصد است که 10 درصد بیشتر از تورم متوسط (27 درصد) است. در جدول 2 هم میتوان مشاهده کرد تورم نقطه به نقطه به صورت پیوسته در ماههای اخیر در حال رشد است و این امر سبب فاصله زیاد بین تورم متوسط و نقطه به نقطه میشود.
تورم ملموس: در این روش معادل سالانه تورم یک سال آینده، بر اساس تورم ماهانه موجود (نقطه به نقطه برای یک سال آتی) محاسبه میشود. البته اسم انتخابشده شاید علمی نباشد، ولی هدف آن است که بدانیم مثلاً در صورتی که تورم ماه شهریور به مدت 11 ماه آینده ادامه داشته باشد، تورم در یک سال مذکور چقدر خواهد بود. برای محاسبه این تورم از فرمول رشد مرکب استفاده میکنیم.
دلیل انتخاب این نام توسط اینجانب آن است که مردم عملاً با این تورم سر و کار دارند و افزایش قیمتها هرچقدر نزدیکتر به زمان وقوع باشد (یعنی تورم ماهانه برای ماه گذشته)، واقعیت را بهتر نشان میدهد. با توجه به رشد شدید تورم ماهانه در چند ماه اخیر، تورم متوسط و تورم نقطه به نقطه یک سال گذشته، واقعیت تورم و رشد قیمت ملموس برای مردم را به درستی نشان نمیدهد.
همانطور که مشاهده میشود، معادل سالانه تورم تجربهشده در مهر و آبان 91، حدود 70 درصد است. این میزان تورم از شدیدترین تورمهای موجود در دنیاست و اثرات آن بر تمامی بازارهای کالا و سرمایهگذاری قابل توجه خواهد بود. در صورتی که متوسط تورم چهار ماه اخیر (شهریور تا آذر 91)، در هشت ماه آینده ادامه داشته باشد، نرخ تورم نقطه به نقطه مرداد 92 (از شهریور 91 تا مرداد 92)، حدود 50 درصد خواهد بود. به نظر میرسد تصمیمگیری مردم و فعالان اقتصادی بر اساس چنین میزان تورمی و بازدهی متناسب با آن صورت میگیرد.
طبیعی است مردم و نیز سوداگران در این سطح از تورم به سمت دلار- طلا و کالا هجوم میآورند تا قدرت خرید خود را در مقابل تورم حفظ کنند.
تشدید تورم و رشد نقدینگی سبب تشدید تلاطمات در بازار ارز و طلا خواهد شد و مدیریت بازار را برای بانک مرکزی دشوارتر خواهد کرد.
انتظار میرفت با راهاندازی مرکز مبادله ارزی دامنه نوسان ارزی محدود شود چرا با گذشت بیش از 130 روز از راهاندازی این مرکز دامنه نوسان به قیمتهای قبل از راهاندازی مرکز بازگشت؟
کلیت این بحث میتواند درست باشد، ولی باید به عملکرد مرکز مبادلات به صورتی عملی و واقعگرایانه نگاه شود. آماری که در رابطه با مرکز ارائه میشود، میزان ثبت سفارشهای صورتگرفته است، در حالی که بنده تاکنون هیچگونه آماری از میزان پرداختهای صورتگرفته و انتقال ارزها ندیدهام. میزان کل ثبت سفارشهای صورتگرفته طی چهارماه گذشته نیز نسبت به میزان واردات نسبتاً ناچیز است و به صورت طبیعی میزان انتقال نهایی صورتگرفته نیز باید بسیار کمتر باشد. این امر سبب میشود مرکز مبادلات در عمل به عنوان عاملی جهت به تعویق انداختن تقاضای ارز برای واردکنندگان عمل کند و اثر واقعی آن کاهش یابد.
البته نفس راهاندازی مرکز و دستهبندی ارز برای اولویتهای مختلف، اجباری است که با توجه به شرایط کشورگریزی از آن وجود ندارد، ولی باید نسبت به کارکرد واقعی و میزان اثرگذاری آن رویکرد واقعگرایانه داشت. در نهایت نیز باید توجه کرد که تنها بخشی از نوسان بازار ارز به خاطر تقاضای واقعی ارز جهت واردات است و نوسانات ارز بیشتر ناشی از تقاضای سوداگری- سفتهبازی و حفظ قدرت خرید است که مرکز مبادلات پاسخگوی این نوع تقاضا نیست.
با توجه به شرایط پیش رو چشمانداز نرخ ارز در کوتاهمدت و پایان سال به چه سمت و سویی است؟
متاسفانه به نظر میرسد به دلیل پایداری دلایل ساختاری ذکرشده، تلاطمات به طور کلی ادامه خواهد داشت، هرچند در مقاطعی ممکن است بازار آرام شود. نحوه مدیریت بازار ارز-کالا و سیاستهای پولی- مالی میتواند سبب کاهش تلاطمات و یا افزایش آنها شود.
یکی از تاکتیکهای مرکز مبادله روند نزولی نرخ دلار در مرکز است؛ این در حالی است که در بازار غیررسمی این روند معکوس است. فاصلهگیری نرخ مرکز با بازار غیررسمی چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟
به نظر بنده این استراتژی چندان تاثیری در بازار آزاد ارز ندارد. دلیل این امر آن است که فروشندگان- خریداران و مخاطبان دو بازار (یعنی مرکز مبادلات و بازار آزاد)، دو گروه مختلف هستند. خریداران در بازار آزاد، مردم معمولی و سوداگران هستند که با هدف پوشش دارایی خود در مقابل تورم به این بازار مراجعه میکنند (اصطلاحاً تقاضای غیرواقعی برای ارز) و مخاطبان مرکز مبادلات، واردکنندگان کالا به کشور هستند (اصطلاحاً تقاضای واقعی برای ارز). استراتژی فوق اثری بر روی بازار آزاد ندارد چون تاثیری بر روی عرضه و تقاضای بازار آزاد به جای نمیگذارد، ولی سبب ایجاد رانت برای استفادهکنندگان از ارز مرکز مبادلات میشود و درآمدها نهادهای مرتبط فروشنده ارز در مرکز مبادلات (یعنی وزارت نفت، صندوق توسعه ملی و...) را کاهش میدهد. با توجه به تحولات ماههای گذشته، کاهش قیمت توسط مرکز مبادلات حتی به صورت روانی نیز بر روی بازار آزاد تاثیرگذار نیست.
تلاطم اخیر در شرایطی رخ داد که بازار سرمایه از بازدهی مناسب برخوردار است و قیمتها در بازار مسکن نیز رو به رشد است. چرا در شرایطی که بازار سرمایه رونق دارد و در بخش مسکن نیز قیمتها رو به رشد باز هم شاهد هستیم مقامهای رسمی از هجوم سفتهبازان به بازار سخن میگویند؟
مشکل پیشآمده در شش ماه گذشته مرتبط با تمامی بازارهای کشور است (مسکن، بورس، خودرو، ارز، طلا و ...) و دلیل ساختاری آن همانطور که در بالا ذکر شد، میزان بالای نقدینگی موجود در کشور (در سایه رشد نقدینگی در سالهای گذشته)، تورم بالای شکلگرفته در کشور و نهایتاً تضعیف بخش تولید - عرضه به خاطر مشکلات پیشآمده در تجارت خارجی و کمبود سرمایه در گردش است. مردم در این شرایط، پول را در بانک نگه نداشته و مداوم بین بازارها جابهجا میکنند و این امر تورم را تشدید کرده و نوسانات شدیدی همراه با رشد قیمتی عجیب و غریبی را در همه بازارها ایجاد میکند. البته میزان نوسانات و رشد در بازارهای مختلف متفاوت است. مثلاً بازار مسکن نسبت به بازار ارز- طلا رشد قیمتی کمتری و نوسان کمتری را تجربه کرده است. یکی از دلایل این امر بزرگ بودن اندازه این بازار است که سبب میشود، اینرسی بالاتری داشته باشد.
سیاست بانک مرکزی در چنین شرایطی باید بیشتر جلوگیری از تشدید نوسانات ارز باشد، تا کنترل رشد قیمت. نوسان ارز آسیب بیشتری به جای میگذارد، تا رشد قیمت پیوسته، مدیریتشده و قابل پیشبینی ارز. در صورتی که بانک مرکزی بعد از رشد بازار آزاد، که بنا به هر دلیلی اتفاق افتاده باشد (مثلاً در آبان 91)، هدف خود را کاهش نوسان قرار دهد، میتواند بعد از افت بازار بعد از رشد شدید، با خرید و جمعآوری ارز از بازار، از افت آن جلوگیری کرده و ذخایر خود را نیز افزایش دهد (آذر 91). کاهش و مدیریت نوسانات سفتهبازان حرفهای را ناامید کرده و از بازار خارج میکند و به دنبال آن، انگیزه مردم نیز برای حضور در بازار کاهش مییابد. در حالی که چنین استراتژی مشاهده نمیشود.
همچنین رشد سود سپردههای بانکی، گزینهای است که ناگزیر مینماید و تا حد زیادی میتواند تلاطمات ایجادشده در بازارهای مختلف را کاهش دهد. در کنار رشد سود سپردههای بانکی باید نسبت به ساختار آن نیز توجه شود. در یک سال گذشته، بانکها و موسسات مالی بیشتر به سمت فروش اوراق مشارکت، گواهی سپرده و یا سپرده کوتاهمدت با سود بالا حرکت کردهاند. جذب سپرده از محل فروش اوراق مشارکت-گواهی سپرده در عمل مشابه سپرده کوتاهمدت است، چون دارنده آن میتواند با جریمه اندکی، پول خود را به صورت آنی نقد کند. نتیجه این امر سیال بودن شدید سپردههای بانکی است که سبب میشود مردم در زمان به وجود آمدن تلاطمها در بازارهای مختلف، سریعاً نسبت به جابهجایی پول خود در بانک به این بازارها اقدام کنند.
باید بین سود سپرده یکساله که امکان برداشت آن وجود نداشته باشد و یا جریمه سنگینی داشته باشد، و سود اوراق مشارکت، گواهی سپرده، تفاوت قابل توجهی وجود داشته باشد، تا از میزان سیال بودن غول نقدینگی موجود کاسته شود.
در نهایت نیز باید نظارت بانک مرکزی بر روی موسسات و بانکها افزایش یابد تا در کنار سیاستهای انقباضی، امکان مدیریت بازارها بیشتر شود.
دیدگاه تان را بنویسید