تاریخ انتشار:
گفتوگو با سیروس احمدی در باب خودرویی شدن جامعه ایران
جامعه دچار پسافتادگی فرهنگی شده است
از چه زمانی و طی چه فرآیندی، خودرو در زندگی ما ایرانیها به ابزاری برای نمایش طبقاتی تبدیل شد؟
از چه زمانی و طی چه فرآیندی، خودرو در زندگی ما ایرانیها به ابزاری برای نمایش طبقاتی تبدیل شد؟ سیروس احمدی، جامعهشناس و عضو هیاتعلمی دانشگاه یاسوج با اتکا به یافتههای تحقیقات جامعهشناسی میگوید طبقات اجتماعی در همه کشورها برای آنکه خود را از دیگران متمایز کنند، از یکسری نمادهای منزلتی استفاده میکنند. اما او تفاوتهایی را نیز میان نوع نگاه مردمان کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه به ثروت قائل است؛ تفاوتی بزرگ به این شکل که در کشورهای پیشرفته، ثروت به عنوان سرمایه به کار و تولید آغشته میشود و در کشورهایی نظیر ایران به خانههای لوکس و خودروهای لوکستر تبدیل میشود. این جامعهشناس، در گفتوگو با تجارت فردا به دیگر جنبههای خودرویی شدن جامعه ایران نیز اشاره میکند و از مفهومی با عنوان «پسافتادگی فرهنگی» هم سخن میگوید؛ پسافتادگی فرهنگی به معنای افزایش فاصله بخش مادی و غیرمادی فرهنگ.
تعداد خودروها در ایران و جایگاه این وسیله نقلیه در زندگی ما ایرانیها در حال تبدیلشدن به مسالهای جدی است. وسیلهای که قرار بود، مایه رفاه باشد، به وسیلهای برای عذاب ایرانیها تبدیل شده است؛ آلودگی، تصادفات رانندگی و دهها مشکل دیگر. این وضعیت را از منظر جامعهشناختی چگونه میتوان تحلیل کرد؟
از اواخر قرن نوزدهم به واسطه وقوع انقلاب صنعتی، تکنولوژی بیش از گذشته وارد زندگی بشر شد برای مثال در اوایل قرن بیستم، تعداد اتومبیلهای تولیدشده در جهان به چند هزار خودرو میرسید، اما امروزه تعداد خودروهای تولیدشده، سالانه به 80 میلیون دستگاه افزایش یافته است که به نظر میرسد سهم ایران از این میزان تولید، یک و نیم تا دو میلیون خودرو باشد. فراگیر شدن استفاده از خودرو برخلاف آنچه پیشبینی میشد، مشکلات متعددی از قبیل آلودگی هوا، آلودگی صدا، مصرف زیاد انرژی، ترافیک، کشته شدن و مصدومیت افراد را پدید آورد. چنان که بررسیهای سازمان بهداشت جهانی نشان میدهد سالانه حدود یک میلیون و 200 هزار نفر در اثر تصادفات جان خود را از دست میدهند و البته میلیونها نفر مصدوم میشوند. اگرچه هیچ کشوری از این قاعده مستثنی نیست و خودرو در هر کشوری که واردشده، این مشکلات را ایجاد کرده است به طوری که امروزه ترافیک، از نظر اندیشمندان دنیا، جزو سه یا چهار مساله اجتماعی نخست جوامع بشری محسوب میشود. برای تحلیل چرایی بروز این مساله، لازم است به تعریف ترافیک توجه کنیم. اگر ترافیک را مجموعه عبور و مرور وسایل نقلیه در جادهها در
نظر بگیریم، طبق این تعریف سه عنصر انسان، خودرو و جاده در این مجموعه جزو عناصر اصلی محسوب میشود. عنصر نخست یعنی انسان مهمترین جزء تلقی میشود که در جایگاه راننده، عابر پیاده، سرنشین و حتی به صورت طراح و سازنده جاده و خودرو در مساله ترافیک نقش ایفا میکند. به همین دلیل مهمترین جزء ترافیک، انسان است و مهمترین عاملی که چالشهای کنونی را به وجود میآورد، انسان است. البته سهم انسان در مشکلات ترافیکی در همه جا یکسان نیست چنان که بهطور متوسط سهم عامل انسانی در مشکلات ترافیکی، بیش از 70 درصد برآورد میشود و در جامعه ما، این سهم به بیش از 90 درصد افزایش پیدا میکند. در ترافیک جز سه عنصر یادشده، سه مولفه دیگر هم نقش دارد که شامل مهندسی ترافیک، آموزش و اجرای قانون میشود. بخشی از مشکلات پیشآمده در ارتباط با خودرو به مهندسی ترافیک ارتباط مییابد که مسائلی نظیر روابط وسایل نقلیه و شبکههای ارتباطی را تنظیم میکند و علائم جادهای و حتی شیب خیابان را مورد توجه قرار میدهد. جزء دیگر آموزش است آموزش به این معنا که استفادهکنندگان از وسایل نقلیه تا چه حد نسبت به ابعاد استفاده از وسیله نقلیه و محیط پیرامونی آن آشنا
هستند. مولفه دیگر اعمال قانون است که نشاندهنده نحوه اعمال قواعد راهنمایی و رانندگی در جهت حفظ نظم است. اگر اکنون مشکلی در زمینه ترافیک وجود دارد و این احساس ایجاد شده است که وسایل نقلیه کارایی کافی ندارد، به دلیل عدم توازن در سه جزء مهندسی ترافیک، آموزش و اجرای قوانین است. چه، ممالکی که بهتر توانستهاند توازن این سه عنصر را تدارک ببینند، در ساماندهی مساله ترافیک و وسیله نقلیه نیز موفقتر بودهاند.
همواره عادات، رفتار و باورهای طبقات بالا به سرعت مورد تقلید طبقات پایینتر قرار میگیرد. مصرف اتومبیلهای شاسیبلند چینی نیز نمود همین رفتار مقلدانه است.
مساله این است که در سالهای اخیر لوکسترین خودروها وارد کشور شده یا حتی صنعت خودرو ایران نسبت به گذشته نسبتاً ارتقا پیدا کرده اما هنوز رانندگیهایمان ابتدایی است. چرا اینها تا این حد با یکدیگر متناقض است؟
پاسخ این پرسش در بخش ابتدایی صحبتهای من نهفته بود؛ آنجا که اشاره کردم عامل انسانی مهمترین عنصر ترافیک محسوب میشود. اینکه ایران جزو 10 کشور حادثهخیز در حوزه ترافیک میشود و سالانه حدود 20 هزار نفر در جادههای ایران قربانی میشوند و همچنین میلیاردها دلار خسارت مالی از ناحیه این تصادفات به بار میآید، نشاندهنده آن است که مشکل اصلی ما لزوماً وسیله نقلیه نیست بلکه عامل انسانی است. در واقع عامل انسانی، چنانچه عملکرد مناسبی داشته باشد، میتواند محدودیتهای دو عنصر دیگر یعنی جاده و وسیله نقلیه را مرتفع سازد. چنان که فردی با درک بالا حتی میتواند در اتومبیلی با تکنولوژی پایین نیز به صورت امن رانندگی کند بدون آنکه مشکلی را برای جامعه خود پدید آورد. اما اگر همین عامل انسانی بیمبالات باشد و نتواند پیامدهای منفی عملکرد خود را مجسم کند، میتواند مدرنترین تکنولوژی را به بدترین شکل استفاده کند. اما اگر بخواهم این پرسش را با نگاه جامعهشناسی پاسخ دهم، شاید باید به تئوری یکی از جامعهشناسان آمریکایی به نام ویلیام آگبرن اشاره کنم. این جامعهشناس نظریهای را با عنوان پسافتادگی فرهنگی مطرح میکند و بهزعم او،
فرهنگ دارای یک بخش مادی و قابل لمس بوده و بخش دیگر فرهنگ از نظر او غیرمادی و ناملموس است. غیرمادی نظیر ارزشها و هنجارهایی که در جوامع شکل گرفته است. این جامعهشناس در تشریح نظریه خود میگوید بخش مادی فرهنگ به سرعت متحول میشود؛ اما بخش غیرمادی فرهنگ با این سرعت رنگ تحول را نمیبیند. از نظر آگبرن، مشکل از جایی پدید میآید که فاصله بین بخش مادی و غیرمادی فرهنگ افزایش پیدا کند. چنانچه بخواهم این فاصله را با یک مثال در جامعه ایران توضیح دهم، به 30 سال پیش بازمیگردم که تکنولوژی اتومبیل در آن سالها، با خودرو پیکان در ایران نمود یافت که دستکم حدود دو دهه، جادهها و حتی بینش رانندگان ایرانی با این نوع خودرو سازگاری پیدا کرد اما از اواسط دهه 1370 به تدریج بازار اتومبیل در ایران شاهد ورود اتومبیلهای مدرن و پیشرفتهتر شد. در واقع تکنولوژیهای مدرن وارد جامعه ایران شده بود بدون آنکه بخش غیرمادی و نرمافزاری مانند باور رانندگان و آموزش به همان نسبت پیشرفت کند. رانندهای که سالهای سال با اتومبیل پیکان در جادهها رانندگی کرده، بینش خاصی پیدا کرده است؛ از فشار آوردن به پدال گاز و نحوه نشستن روی صندلی اتومبیل تا
عادت نکردن به بستن کمربند ایمنی که حالا این امکان را یافته که سوار اتومبیل مدرن با آپشنهای مختلف شود. این فرد با مقداری پول میتواند اتومبیلی مدل بالا را ابتیاع کند اما نمیتواند به راحتی و به سرعت باورهایش را تغییر دهد. از اینرو باید گفت بخش مادی فرهنگ به سرعت در حال نوسازی است اما ما نتوانستهایم آگاهی و رفتار رانندگان و عابران را به یک نسبت ارتقا بخشیم.
اخیراً یکی از رسانهها در گزارشی از شکلگیری رفتاری در جامعه خبر داده بود که برخی برای آنکه خود را به عنوان فردی از طبقه مرفه جامعه به نمایش بگذارند، برای یک روز، چند ده میلیون تومان پول میدهند و خودرو لوکسی اجاره میکنند تا با آن پای امضای معاملههای بزرگ بروند. یا کسانی که ترجیح میدهند در خانههای اجارهای زندگی کنند اما اتومبیلهای لوکس چند صدمیلیونی سوار شوند. این مصرف تظاهری نشانه چیست؟
شما را به بحث نابرابریهای اجتماعی در جامعه ارجاع میدهم یا آنچه جامعهشناسان از آن به عنوان قشربندی اجتماعی یاد میکنند. قشربندی به معنای رتبهبندی افراد جامعه و گروهها بر حسب دسترسی نابرابر آنها به منابع کمیاب است. به صورت طبیعی، جوامع یکدست نیستند و طبقات مختلفی در جوامع شکل گرفته است که دارای ارزشها و هنجارهای متمایزی هستند. طبقه اجتماعی مولفهای تعیینکننده در رفتارهای اجتماعی افراد تلقی میشود. تحقیقات جامعهشناسان به روشنی نشان میدهد که شاخصهایی چون سلامت، امید به زندگی، جایگاه فرد در جامعه، فعالیتهای سیاسی، بهره هوشی، اوقات فراغت، پیشرفت تحصیلی و کالای مصرفی، از تعلق طبقاتی فرد متاثر است. سالها قبل جامعهشناسی به نام تورشتاین وبلن، با پژوهشی که بر روی عادات طبقاتی آمریکاییها به عمل آورده بود، به این نتیجه رسید که طبقات اجتماعی آمریکا از مصرف تظاهری استفاده میکنند تا پایگاه اقتصادی و اجتماعی خود را نشان دهند. طبقات اجتماعی برای اینکه خود را از دیگران متمایز کنند، از یکسری نمادهای منزلتی استفاده میکنند. این نمادها علائم مادی هستند که دیگران را از منزلتهای خاص فرد مطلع میکنند.
تقریباً میتوان گفت تمام طبقات اجتماعی از نمادهای منزلتی خاصی استفاده میکنند. هرچه طبقه اجتماعی بالاتر باشد، نمادهای منزلتی بیشتر بر پول و کالاهای با ارزش مادی مانند خانههای مجلل، اتومبیلهای لوکس و حتی هواپیماهای شخصی نمود پیدا میکند. در جامعه ایران نیز طبقههای اجتماعی بالاتر برای آنکه خود را از دیگران متمایز نشان دهند و اعلام کنند هویت متمایز و مشخصی نسبت به دیگران دارند، از اتومبیل لوکس به عنوان یکی از نمادهای منزلتی استفاده میکنند. استفاده از اتومبیلهای لوکس، نه برای استفاده از کاراییهای اتومبیل بلکه برای متمایزسازی خود از دیگران است. اگر به بافت جامعه دقت کنید این نگرش، کارکرد خود را نشان میدهد. افراد با اتومبیلهای لوکس برای مردم، افرادی متعلق به طبقات بالاتر هستند. سالها قبل در اوایل دهه 1370 برخورداری از خودرو نیسان پاترول، نماد منزلتی بود. حدود 10 سال بعد در اوایل دهه 1380 خودرو 206 نماد منزلتی محسوب میشد و امروز خودروهای شاسیبلند به عنوان این نماد شناخته میشوند.
به طور متوسط سهم عامل انسانی در مشکلات ترافیکی، بیش از ۷۰ درصد برآورد میشود و در ایران، این سهم به بیش از ۹۰ درصد افزایش پیدا میکند.
البته استفاده از نمادهای منزلتی در طبقات مرفه، طبیعی به نظر میرسد؛ تقلید این رفتار در میان اقشار متعلق به طبقات پایینتر چه معنا و مفهومی دارد؟
به عنوان یک قاعده جامعهشناسی باید به این نکته اشاره کنم که همواره عادات، رفتار و باورهای طبقات بالا به سرعت مورد تقلید طبقات پایینتر قرار میگیرد. مصرف اتومبیلهای شاسیبلند چینی نیز نمود همین رفتار مقلدانه است. بهزعم من کسانی که از خودروهای شاسیبلند چینی استفاده میکنند، اغلب کسانی هستند که در معرفی خود به عنوان یک طبقه متمایز، توان مالی کافی برای خرید خودروهای شاسیبلند اروپایی کرهای، BMW و سانگیانگ و هیوندایی ندارند و به خودروهای مشابه چینی و با قیمت پایینتر روی آوردهاند. کسانی که از این نوع اتومبیلها استفاده میکنند، میخواهند خود را به عنوان یک طبقه اجتماعی از دیگران متمایز نشان دهند.
سالهای سال نگرش مردم ایران به نمادهای ثروت منفی بوده است و میتوان این تعبیر را به کار برد که ایرانیها به دلیل پیروی از برخی نگرشهای چپگرایانه در گذشته، با نمادهای سرمایهداری سر ستیز داشتهاند، حال چگونه است که اینگونه تلاش میکنند با سوارشدن خودروهای لوکس خود را سرمایهدار و متعلق به طبقات مرفه جلوه دهند؟
تصور نمیکنم مردم ایران سرمایهستیز باشند. البته این انگاره در مورد نگرشهای حاکم در دهه 1360 صادق است. این نگرش منفی نیز به دو دلیل در آن مقطع شکل گرفته بود؛ نخست به دلیل وقوع انقلاب و شعارهایی که با مضامینی چون برابری و حمایت از مستضعفان مطرح میشد. عامل دوم نیز وقوع جنگ، شهادت جوانان و فضای معنوی حاکم بر آن دوران بود که افراد دستکم در ظاهر تلاش نمیکردند خود را از طریق ثروتشان به نمایش بگذارند. اما جنگ پایان یافت و گسترش رسانهها مردم را با تحولات و تکنولوژیهای جدید آشنا کرد. ولی باید بر این نکته تاکید کنم که نشان دادن خود و طبقه اجتماعی با ثروت لزوماً پدیده مذمومی نیست. در عین حال متناسب با هر جامعهای میتواند ابعاد آسیبشناختی هم در پی داشته باشد. برای مثال در شرایط فعلی که تعداد قابل توجهی از جوانان و مردم جامعه فاقد شغل و توان تشکیل زندگی هستند، به نمایش گذاشتن ثروت، پیامدهای مخرب روانی و اجتماعی روی این جوانان که نگاه به آینده دارند، خواهد گذاشت. البته رفتار دولتیها هم در شکلگیری پدیده نمایش ثروت بیاثر نبوده است. در دهه 1380 پلیس ایران به اتومبیلهای مرسدسبنز مجهز شد که شاید حتی در
آن زمان، پلیس آلمان نیز از این اتومبیلها در اختیار نداشت. در واقع در کنار تحولات پس از دهه 1360، رفتار دولتها نیز نوعی نیازآفرینی در میان مردم ایجاد کرد که وقتی پلیس از لوکسترین اتومبیلها استفاده میکند، چرا سایرین نتوانند.
آیا راهکاری وجود دارد که کالایی همچون اتومبیل به جایگاه اصلی خود در زندگی ایرانیها بازگردد و برداشت صحیحی از کارکرد خودرو در ایران شکل گیرد؟
در جامعهای با ویژگیهای مدرن که ویژگیهای یک جامعه سرمایهداری را نیز داراست، چنین پدیدههایی قابل کنترل نیست چرا که جوامع سرمایهداری، دارای چندین ویژگی همچون آزادیهای فردی، رقابت، سود و عدم مداخله دولت هستند. وقتی جامعه به سمت نظام سرمایهداری حرکت میکند باید بپذیریم که وقوع این رفتارها محتمل است. البته پیش از این نیز اشاره کردم که اگر جامعه بتواند شرایط و فرصتهای برابر را برای مردم مهیا کند، این رفتارها لزوماً منفی نیست. در تمام جوامع پیشرفت نوعی ارزش قلمداد میشود. اگر فردی به عنوان معلم یا دانشجو، نمادهای منزلتی طبقات بالا را ببیند و انگیزه کسب این نمادها، او را به کار و فعالیت بیشتر تحریک کند، نمایش ثروت روی مثبت خود را نشان داده است اما این مستلزم آن است که فرصتهای برابر در جامعه فراهم شود ولی به دلیل آنکه در جامعه ما امکانات و فرصتهای برابر برای بخشی از جامعه مهیا نیست، موجب آسیبهای روانی و اجتماعی میان آنها خواهد شد. البته استفاده از نمادهای منزلتی در جوامع مختلف متفاوت است. فکر میکنم این موضوع در جامعه ایران در حال تبدیلشدن به یک پدیده آسیبشناختی است. در واقع افراد کارآفرین چنین
رفتارهایی از خود به نمایش نمیگذارند. اگر دو مفهوم سرمایه و دارایی را از یکدیگر متمایز کنیم، در جامعه ایران، افراد طبقات بالادست، اغلب به ثروت به عنوان دارایی مینگرند و ترجیح میدهند آن را از طریق خانهها و اتومبیلهای مجلل به نمایش بگذارند اما افراد ثروتمند در کشورهای توسعهیافته سعی میکنند ثروت خود را در تولید به کار گیرند چرا که نمایش ثروت در نهایت به جامعه کمکی نمیکند و منجر به تولید اشتغال نمیشود.
دیدگاه تان را بنویسید