دودلی قیمتها
وقتی بانک مرکزی روی فنر مینشیند
از روزهایی که قیمت دلار در بازار آزاد ناگهان از مرز چهار هزار تومان گذشت که بگذریم و به دلایل آن اشاره نکنیم، نگاهی به روند دوماهه گذشته بازار ارز نشاندهنده آن است که با تحریمهایی همچون تحریم صنعت خودرو، پتروشیمی و فولاد، قیمت ارز بار دیگر با روند افزایشی در بازار مواجه شد تا جایی که قیمت تا پیش از انتخابات به مرز ۳۶۰۰ تومان رسید، اما انتخابات و برگزیده شدن دکتر روحانی کافی بود تا بازار سر به زیر به قیمتهای حولوحوش سه هزار تومان برگردد
از روزهایی که قیمت دلار در بازار آزاد ناگهان از مرز چهار هزار تومان گذشت که بگذریم و به دلایل آن اشاره نکنیم، نگاهی به روند دوماهه گذشته بازار ارز نشاندهنده آن است که با تحریمهایی همچون تحریم صنعت خودرو، پتروشیمی و فولاد، قیمت ارز بار دیگر با روند افزایشی در بازار مواجه شد تا جایی که قیمت تا پیش از انتخابات به مرز 3600 تومان رسید، اما انتخابات و برگزیده شدن دکتر روحانی کافی بود تا بازار سر به زیر به قیمتهای حولوحوش سه هزار تومان برگردد؛ قیمتهایی که اگر هر کدام از کاندیداهای دیگر از صندوق رای بیرون میآمدند محال بود که تجربه شود. اگرچه تخلیه روانی بازار بعد از انتخابات دلیل اصلی این اتفاق بود اما پس از مدتی با کاهش قیمت ارز در بازار دوباره به دلیل تشکیل صف خرید، قیمتها اصلاح شد و به تعادل 3100 تا 3200 تومان برگشت. این روند اما در روز چهارشنبه هفته گذشته و با انتشار اخباری در مبحث تحریمها و تصمیمات ایالات متحده به 3300 تومان رسید؛ هرچند تنفیذ، تحلیف و سخنان رئیسجمهور در باب موضوعات بینالمللی نگذاشت روند صعودی بازار تداوم داشته باشد.
اما موضوعات روانی بازار و هیجانات تمام ماجرا نبود، بلکه سیاستهای دولت دکتر احمدینژاد در انتقال ارز با قیمتهای پایینتر در آخرین روزهای ریاست ایشان بر کشور دلیل مهمی بود که از چشم بسیاری از تحلیلگران بازار ارز پنهان مانده است. به گفته سلیمانی از فعالان این بازار، دولت قبل تلاش نکرد که قیمت را کاهش دهد، بلکه تلاش کرد بر سر قیمتها بکوبد! به عقیده او دقیقاً به همین دلیل بود که فنر قیمتها آماده رها شدن است و کمترین اتفاقی قادر به جهش قیمت ارز خواهد بود. در توضیح این مطلب باید گفت برای دولت دهم امکان کاهش قیمت ارز از طریق تزریق ارز وجود نداشت، چراکه اصولاً ارزی برای تزریق باقی نمانده، لذا تلاش دولت بر این بود که قیمت ارز را از طریق فشاری کنترل کند که بر فنر قیمت وارد میآورد؛ چند اهرم دولت برای این منظور محدود کردن واردات و استفاده از جو خوشبینی حاکم بر بازار ارز بود که باید گفت دولت از هر دو اهرم به نفع خود استفاده کرد تا قیمت نسبی دلار در لحظه تحویل دولت به آقای روحانی پایینتر ثبت شود. اما اقدام دیگر، کنترل قیمت دلار از طریق تزریق سکه بود چراکه
توانست با ذخایر بالای سکه بانک مرکزی بخشی از نقدینگی را از بازار ارز منحرف کرده و مانع از فشارهای تقاضا بر دلار شود. در این بین تقارن این ایام با ماه مبارک رمضان و رکود ناشی از این ماه نیز مزید بر علت بود تا خریدهای وارداتی بسیاری از شرکتها را که به طور طبیعی در این ماه کاهش مییابد، محدودتر شاهد باشیم.
با این توضیحات باید گفت هیچ یک از این سیاستها قادر نیست در بلندمدت بازار را کنترل کند و بر این اساس در روی دیگر این سکه پیشبینی میشود به تدریج با آغاز واردات و افزایش تقاضا برای ارز، قیمت در بازار دوباره افزایشی شود، خصوصاً آنکه این احتمال وجود دارد که محدودیت عرضه ارز را بیش از این شاهد باشیم. چراکه تقاضای انباشته ارز که دولت دهم به دلیل کاهش اثرات اهرمی آنها در پیش گرفته بود به زودی خودنمایی میکند و چون عرضه نداریم، قیمتها افزایش مییابد. سال پیش تحریم نفت کشور و تحریم بانک مرکزی، با تحویل سکههای پیشفروشی همزمان شد اما بانک مرکزی برای آنکه سکهها را تحویل ندهد در نتیجه به بازار، ارز تزریق کرد و در نتیجه با کاهش قیمت دلار، قیمت سکه کاهش یافت و همین موضوع خریداران را از تحویل گرفتن سکههای پیشفروشی منصرف کرد و آنان را به خرید اوراق مشارکت سوق داد. این نوع تصمیمات در سوابق بانک مرکزی بسیار دیده شده و به عبارتی بانک مرکزی با نشستن روی فنر قیمت، فقط قدرت و شدت جهش بها را در بازار افزایش میدهد.
نکته دیگر آنکه اگرچه سخنان رئیسجمهور در روز تحلیف توانست تا حدی جو منفی را در بازار ارز کنترل کند اما حقیقت آن است که کشور دوباره در آستانه تحریمهای جدید قرار گرفته و ممکن است به زودی این تحریمها اجرایی شوند. در دو سناریو باید گفت اگر تحریمها اجرا نشوند و دیپلماسی کشور طی این مدت کوتاه ثمربخش باشد که میتوان انتظار داشت قیمت بیش از این افزایش نیابد که این موضوع بستگی به نرمش غرب و فرصتی دارد که منطقاً باید در اختیار رئیسجمهور جدید بگذارد. اما در سناریوی دوم که با سابقهای که از آمریکا در ذهن داریم محتملتر است تحریم نفت تا حد صفر شدن صادرات طلای سیاه خواهد بود که در این صورت تصمیمات هیجانی بازار در کنار کاهش عرضه واقعی دلار به بازار قدرت آن را خواهند داشت دوباره قیمت را افزایش دهند. مشکل دیگر آن است که بازارهای جایگزین ارز هم در کشور زیاد نیست و معاملهگران قدرت مانور زیادی در رابطه با انتقال سرمایهگذاری ندارند. درست است که در این مدت بورس اوراق بهادار جهشهای قابل ملاحظهای را پشت سر گذاشته، اما واقعیت آن است که این جهشها نیز در همان فضای
کوتاهمدتی شکلگرفته که فعالان اقتصادی چندان به پایداری آن مطمئن نیستند و میگویند پایداری این فضا نیازمند رفع تحریمها و اقدامات عملی دولت است؛ در عین حال که رشد بیشتر این بازار ممکن است به ایجاد حباب بینجامد. در این شرایط ممکن است دوباره تقاضای سفتهبازی در بازار آغاز شود و در نتیجه رشد قیمت ارز پیش از تحریمها اتفاق بیفتد. در عین حال باید گفت بازار در شرایط کنونی در هر دو بعد عرضه و تقاضا در وضعیت انتظار است. برای معاملهگر سفتهباز فرقی نمیکند قیمت در چه رقمی باشد چراکه از منافع ناشی از افزایش قیمت ارز استفاده میکند، اما بار مالی ناشی از این وضعیت بر دوش خریدار واقعی بازار و تولیدکنندگان است، در عین حال که تراز تجاری کشور نیز در چنین شرایطی دستخوش تغییرات اساسی خواهد شد. از طرفی نمیتوان واقعاً پیشبینی کرد چه میزان ارز در حال حاضر در اختیار مردم و یا فعالان اقتصاد است تا بتوان برای آن برنامهریزی کرد، چراکه
واردات غیرقانونی به کشور همواره نقش مهمی را در تقاضای ارز به عهده دارد که محاسبات موجودی واقعی ارز را به هم میزند. کارشناسان معتقدند کل ارز موجود در دست مردم از شش میلیارد دلار تجاوز نمیکند و این رقم به اندازهای نیست که بتوان روی اثرات آن بر بازار ارز - حتی اگر تمام آن به بازار تزریق شود - حسابی باز کرد. بانک مرکزی نیز در شرایط حساس کنونی هیچگونه توانایی در کنترل بازار ارز ندارد چراکه ارز به اندازهای که بتواند بازار را کنترل کند در اختیار ندارد. البته بانک مرکزی قادر به ایجاد اعتبار ارزی برای واردات هست اما این به معنای ارز نیست و اسکناسی برای تحویل نامحدود و یا حتی نسبتاً محدود در اختیار کسی قرار نمیدهد. اما در نهایت باید به این نکته اشاره کرد که دولت یازدهم در شرایطی روی کار آمده است که به عقیده کارشناسان کسری بودجه 92 به بیش از 80 هزار میلیارد تومان میرسد که حتی اگر تحریمی هم علیه کشورمان صورت نگیرد خود این رقم کافی است که دولت را بر سر یک چندراهی سخت قرار دهد؛ اول آنکه دولت مجبور به حذف تمام یا بخشی از یارانههاست و این موضوع علاوه بر بار
اجتماعی آن در اولین سال روی کار آمدن دولت، بر قدرت خرید طرف تقاضا اثر منفی دارد. نکته دوم افزایش مالیاتهاست که به عنوان یک سیاست انقباضی بر تولید اثر منفی دارد و سوم افزایش نرخ ارز است که نتیجه این موضوع نیز روشن است.
دیدگاه تان را بنویسید