تاریخ انتشار:
آیا تکنوکراتها خیانت کردند؟
دهه ۷۰ کشور را میتوان دوره بلوغ متخصصان در ایران نامید. افرادی که انگیزههای ملی و مذهبی داشته باشند و حاضر باشند برای راه افتادن چرخهای اقتصاد کشور تلاش کنند.
اما اینکه حالا بعد از گذشت هشت سال از حذف یکباره بخشی از متخصصان از مهمترین گلوگاههای عمرانی و اقتصادی کشور گفته شود که نتیجه حضور متخصصان و تکنوکراتها در دو دهه کشور، تنها شکلگیری یک طبقه سرمایهدار بوده است، تنها شبیه یک فحاشی سیاسی بیپایه و اساس است. بسیار خوب است که به این سوال پاسخ داده شود که هشت سال پیش نوکیسگان بیشتر بودند یا الان؟ هشت سال پیش در خیابانهای تهران میزان پورشهسوارها در کنار متکدیان بیشتر بود یا الان؟ قرار گرفتن قشر وسیعی از مردم در زیر خط فقر خود به خوبی گواه این است که با حذف بدنه علمی و کارشناسی، اقتصاد کشور را به سمتی سوق دادند که مردم به نان شبشان هم محتاج شوند. این دقیقاً سوق دادن ثروت کشور به سوی طبقه خاصی بود. حذف متخصصان برابر باشد با رشد فاسدان در بدنه اقتصادی کشور. اگر از این در نیروهای ماهر و زبده و با تجربه خارج شد، از در دیگر رانت و فساد و سیستم ناسالم مدیریتی جایگزین شد. گزارشهای صعودی سازمان بازرسی به خوبی این گواهی را میدهد که در بدنه اجرایی وقتی بگویند تکنوکرات یعنی حامی سرمایهداری و پاکسازی صورت بگیرد، درست در نقطه مقابلش مدیرانی جایگزین میشوند که بیتجربه و بدون علم فقط به ساختاری که در اختیارشان قرار گرفته به عنوان یک نردبان ترقی برای کسب شهرت و ثروت نگاه میکنند. تکنوکراتها به کشور خیانت کردند یا مدیران فاسد؟
قیاس هم راحت است. ببینید در دولت آقای هاشمی و خاتمی وزرا و معاونان و مدیرانی که سر کار بودند الان با چه شرایط مالی و اندوخته مواجه هستند و در مقابل وضعیت آنها را با افراد مشابه در همین سمتها در دوره کنونی مقایسه کنید. به همین دلیل است که میگویم گوش مردم هم شنوای حرفهایی از این دست نیست و امروز حتی شهروندان عادی هم میدانند که کشور چه ضربههای بزرگی از نبود تکنوکراتها و متخصصان خورده است. باید به این نکته توجه کنید که خاستگاه تکنوکراتهای بعد انقلاب چه بوده است؟ از لحاظ سیاسی، جایگاه این طبقه، عموماً روشنفکرهای قبل انقلاب بودند که واضح است نه سرمایهدار بودند و نه طرف سرمایهداری. تنها مدیرانی بودند که بر اساس شایستهسالاری در بدنه مدیریتی کشور جا گرفتند. تخریبهایی که در دوره اخیر علیه کارشناس و تولیدگر و کارخانهدار و مدیر و بخش خصوصی کردند بیشتر شعارهای سیاسی برآمده از دعواهای سیاسی بود. الان هم اگر شما تنها نگاهی گذرا به نتایج عملکرد مدیران دولت هاشمی و خاتمی و قیاس آن با مدیران دولت آقای احمدینژاد داشته باشید، به خوبی میبینید که هنوز کشور از نتایج کار آن دست مدیران سود میبرد و نتیجه عملکرد مدیران کنونی بر اساس آمار و ارقام اگر نگوییم منفی است، در بسیاری از ابعاد مثبت نیست. مرز بین مدیر تکنوکرات و مدیر سیاسی، تلاشی بود که بیوقفه صورت میگرفت. تلاشی که پشتش تجربه و علم داشت. شما به یک مورد مانند خصوصیسازی در این دوره نگاه کنید. در دوره آقای هاشمی خصوصیسازی کلید خورد و البته به دلیل برخی موانع زیاد راه به جایی نبرد اما هر چه بود، حداقل به اسم خصوصیسازی، اتفاقاتی صورت نمیگرفت که در این دوره رخ داده است.
حداقل در مورد دوران خودم و مدیران همدورهایم میتوان گفت هر تخریبی صورت گرفت، تنها به دلیل امیال سیاسی بود و بس. در شرایط کنونی هم هنوز کشور پر است از نسل تازهنفس و خوشفکری که بهترین سنهای کسب تجربهشان در حال سپری شدن است اما به دلیل حلقه بسته مدیریتی در هشت سال گذشته مجال کسب تجربه از ردههای پایین تا بالا را پیدا نکردند. حال آنکه به عنوان سرمایههای کلیدی بسیار به حضور آنها نیاز است. امیدواریم تا دیر نشده، رئیسجمهور بعدی، این سرمایههای در حال از دست رفتن را دریابند. مهم نیست این نیروی متخصص با منش سیاسی ما سازگار باشد یا نباشد. مهم تخصص، عهد و تجربه است که باید معیار شایستهسالاری قرار بگیرد.
دیدگاه تان را بنویسید