امیر عابدینی، مدیرعامل سابق باشگاه پرسپولیس از مضرات نبود ثبات در مدیریت فوتبال میگوید
از وقتی فوتبال دولتی شد باشگاههای ما روز خوش ندیدند
اوضاع فوتبال ایران به گونهای است که سراغ هر مدیر بازنشسته یا شاغلی که بروید از نبود ثبات مدیریت در ورزش ایران مینالد. از اینکه نمیتواند برنامه بلندمدت بریزد و مجبور است روی به نتیجهگرایی صرف بیاورد.
اوضاع فوتبال ایران به گونهای است که سراغ هر مدیر بازنشسته یا شاغلی که بروید از نبود ثبات مدیریت در ورزش ایران مینالد. از اینکه نمیتواند برنامه بلندمدت بریزد و مجبور است روی به نتیجهگرایی صرف بیاورد. عدهای این مساله را به دولتی بودن اکثر باشگاههای فوتبال ربط میدهند و اعتقاد دارند در صورت خصوصیسازی این باشگاهها، فوتبال ایران حداقل در بخش مدیریت به یک ثبات نسبی میرسد. اما عدهای دیگر نبود ثبات را عاملی فرهنگی میدانند که ایرانیها از سالیان گذشته با آن خو گرفتهاند. در این بین نظرات امیر عابدینی که روزگاری در شرکتهای صنعتی مشغول فعالیت بود و از دهه 70 وارد مدیریت باشگاه پرسپولیس شد میتواند جالب باشد. او که آخرین دوره درخشان پرسپولیس را متعلق به زمان زعامتش در این باشگاه میداند، به تجارت فردا گفته است مشکل نبود ثبات مدیریت در فوتبال ایران را باید در دولتی بودن فوتبال ایران جستوجو کرد. فوتبالی که متاثر از ورزش چشم به تغییرات دولتها دارد و به محض روی کار آمدن دولتی جدید متحول میشود. عابدینی البته صحبتهایی هم درباره بحث روز این روزهای فوتبال ایران کرده؛ عدم نتیجهگیری فوتبال پایه ایران در
رقابتهای آسیایی. او مثل سایر کارشناسان این حوزه اعتقاد دارد یکی از دلایل اصلی این فاجعه همان عدم ثبات مدیریتی در باشگاههاست.
آقای عابدینی به عنوان سوال نخست توضیح میدهید که چرا در تمام سطوح مدیریتی فوتبال تا این حد تغییرات مدیریتی را شاهد هستیم؟
وقتی تیمهای فوتبال ایران دولتی باشند چنین تغییرات گستردهای رخ میدهد. وقتی باشگاهها دولتی هستند، اساس کار آنها بر مبنای سیاست دولت جلو میرود و وقتی تغییرات کابینه دولت صورت میگیرد، مدیران باشگاهی هم تغییر میکنند. ولی در بحث خصوصی اینطور نیست و تغییرات در صورتی اتخاذ میشود که واقعاً احساس نیاز دیده شود و برای برطرف کردن نقاط ضعف، تغییرات کوچکی در کادر اجرایی رخ میدهد. در کشورهای مدرن و پیشرفته هم همینگونه است. اکثر شرکتها و باشگاههای اروپا به بخش خصوصی واگذار شدهاند تا تمام برنامههای خودشان را از دولت جدا کنند و بتوانند با تعیین بودجه مشخص، اهداف بلندمدت باشگاه را به صورت پروسه تعریف کنند. در باشگاههای خصوصی مدیرعامل میداند چطور برنامهای را برای زمانی بلندمدت و البته مشخص مدیریت کند.
شما یکی از مدیران موفقی بودید که در دهه 70 عامل اصلی روند صعودی پرسپولیس شدید. ثبات مدیریتی در دوره شما شکل گرفت و نتیجهاش هم دیده شد؛ ترانسفر بازیکنان به اروپا همراه با قهرمانیهای پیدرپی، اما چرا جلوی چنین موفقیتی گرفته شد؟
در زمان مدیریت من، با فشار سازمان تربیتبدنی، تیم پرسپولیس را از شکل خصوصی به دولتی تغییر دادند. زمانی که تیم ما به شکل خصوصی نتایج قابل قبولی میگرفت و از لحاظ مدیریتی ثبات خیلی خوبی را طی میکرد از جانب آقای هاشمیطبا این پروژه کلید خورد و در دوره مهرعلیزاده اصرار داشتند تیمهای پرسپولیس و استقلال نباید به صورت خصوصی اداره شوند و پس از دورهای موفق، دو تیم مجدداً دولتی شدند و شاهد این قضیه بودیم که پس از آن دوره، این دو تیم یک روز خوش ندیدند به این دلیل که با دولتی شدن دو تیم، ثبات هم از این سیستم مدیریتی و سرخابیها رفت. به این دلیل که در بخش دولتی ثبات مدیریتی وجود ندارد. وزیر به عنوان رئیس مجمع افرادی را وارد هیاتمدیره میکند که فکر میکند همسو با افکار او هستند و میتوانند با او تعامل فکری داشته باشند. به این دلیل که وزیر ورزش و در گذشته رئیس سازمان
تربیتبدنی میداند چهار و در بهترین حالت هشت سال وزیر است در نتیجه تلاشی نمیکند تا دیدگاهی 20ساله برای پیشرفت برنامههای مدیریتی داشته باشد. در گذشته نهچندان دور هم دیدیم آقایان خطیب، مصطفوی و اکبر غمخوار چطور وارد هیاتمدیره پرسپولیس شدند و نتایج هم روشن است. در دهه 70 دیدید که چند بازیکن از پرسپولیس به اروپا ترانسفر شدند و مهمترین مساله باقی ماندن این بازیکنان در سطح اول اروپا بود. یعنی ما کار را اصولی انجام داده بودیم. نه اینکه بازیکنی را همینطور بدون برنامه دقیق به اروپا صادر کنیم و پس از گذشت یکی دو سال بازیکن مجدداً به لیگ برتر ایران بازگردد.
فکر میکنید با خصوصیسازی، تیمهای فوتبال در ایران به ثبات میرسند؟ با توجه به اینکه اکثر شرکتهای قدرتمند که خواستار حضور در دو تیم پرسپولیس و استقلال به عنوان حامی اصلی باشگاه هستند هم دولتی هستند، در نتیجه باطن قضیه در کشورهای جهانسومی زیاد تغییر نمیکند.
به نکته خوبی اشاره کردید. دولت باید این دوره گذار را طی کند. شرکتها از دولتی و نیمهدولتی به خصوصی سوق داده شوند. از طریق حمایت استانی و دولتی. دقیقاً همان کاری که فدراسیون فوتبال ترکیه انجام داد و الان تیمهای سوپر لیگ ترکیه هیچکدامشان دولتی نیستند.
مگر فدراسیون فوتبال ترکیه در راستای خصوصیسازی چه کارهایی انجام داد؟
دولت ترکیه در ابتدا بستهای تعریف کرد که مقرر شد کمکهای بلاعوض بدون بازپرداخت به تیمهای دولتی داده شود و تیمها با همین کمکهای دولتی توانستند خودشان را از دولت جدا کنند. دولت ما هم باید کمیتهای تشکیل دهد متشکل از اعضای سازمان خصوصیسازی، متخصصان امور اقتصادی و وزارت ورزش و بررسی کنند که باشگاههایی مثل سپاهان یا پرسپولیس و استقلال چطور باید خصوصی شوند. دولت باید تسهیلاتی به باشگاهها بدهد نه اینکه وزارت ورزش همیشه بودجهای تعیین کند و باشگاهها فقط خرج کنند.
شما همین تیمهای ترکیه را ببینید. آرزو داشتند هر طور شده تنها در لیگ قهرمانان اروپا حضور پیدا کنند تا بازیکنان ملی ترکیه مقابل بزرگان اروپا بازی کنند اما الان باشگاه گالاتاسرای میآید و بازی برابری مقابل رئال مادرید انجام میدهد. ورزشگاهها کاملاً در اختیار باشگاه است. هر تیم استادیوم و زمین تمرین اختصاصی دارد. تمامی فروش لباسهای تیمهای ترکیه مستقیماً به درآمد باشگاهها اضافه میشود. در هر صورت باید کشوری را الگوی خودمان قرار دهیم تا با نوشتن برنامهای مدون سیر صعودی داشته باشیم.
فوتبال پایه ما نتیجه نگرفته است. سوال مشخصم این است که مدیران ما به این دلیل که میدانند جایگاه ثابتی ندارند و هر لحظه امکان برکناریشان وجود دارد، پروژه را به پروسه ترجیح میدهند. این مساله را قبول دارید؟ فکر میکنید عدم ثبات مدیریت بر تیمهای پایه تا چه حد تاثیر گذاشته است؟
قطعاً همینطور است. وقتی مدیرعامل میبیند از جانب هیاتمدیره و وزارت ورزش یا کارخانه موردنظر تحت فشار است، با هزینهای کلان میکوشد تا نتیجهای مقطعی را با موفقیت به دست آورد تا بازهم سال بعد بتواند میز خودش را حفظ کند. دقیقاً همین دیدگاهها و اعمال فشارها از بالاست که نمیگذارد توجه شایانی به فوتبال پایه صورت گیرد. البته فقط نمیتوان این گزینه را دلیل اصلی عقبماندگی فوتبال پایه دانست. یکی از اشتباهات اساسی فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ برای تیمهای پایه، جدا بودن لیگ تهران از لیگ کشور است که ظلم بزرگی به فوتبال پایه شده است. عدم به کارگیری مربیان نخبه در تیمهای پایه هم مزید بر علت است. به همین دلیل تیمهای اصلی توجهی به جذب بازیکن از تیمهای پایه خودشان ندارند و فقط به فکر خرید بازیکنان میلیاردی هستند. یکی دیگر از
انتقاداتی که به فدراسیون و سازمان امور مالیاتی هم وارد است موضوع مالیاتی است. به عنوان پیشنهاد، موضوعی را مطرح میکنم؛ باشگاههایی که برای تیمهای پایه خود خرج میکنند به این هزینهها به خصوص برای تیمهای پایه نباید مالیات تعلق بگیرد به این دلیل که چنین خرجی فقط هزینه است که در آینده باید نتیجهاش را ببینیم. البته فدراسیون فوتبال علی کفاشیان اصلاً قائل به برنامهریزی کوتاهمدت هم نیست چه برسد به برنامهریزی بلندمدت! کفاشیان فدراسیون فوتبال را هیاتی اداره میکند و اینطوری نیست که ایشان مصادیق را حساب شده جلو ببرد. فدراسیون فوتبال روی برنامه بودجه گیر کرده است و دغدغه هزارمش تیمهای پایه است. متاسفانه در فدراسیون فوتبال اینقدر بیبرنامگی وجود دارد که من به شخصه انتظاری ندارم تیمهای پایه پیشرفت خاصی داشته باشند!
با توجه به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، موضوع سربازی به نظر شما تا چه حد در روند صعودی بازیکنان جوان تیمهای پایه تاثیر دارد؟ با توجه به اینکه فقط چندین کشور در دنیا قانون سربازی اجباری دارند چگونه میتوان از این موضوع نیز در راستای بهرهبرداری صحیح برای تیمهای پایه استفاده کرد؟
یکی دیگر از مسائلی که روند منفی در سیر صعودی بازیکنان ایرانی و تیمهای پایه دارد همین مساله سربازی است. درست در زمان بهرهبرداری، بازیکن جوان باید به سربازی برود و تیم موردنظر نمیتواند بازیکنی را که با هزینه کلان پرورش داده است، در زمان برداشت از آن استفاده کند. شما در نظر داشته باشید هر باشگاهی در سال باید به صورت اصولی حداقل دو تا سه میلیارد تومان برای تیمهای پایه هزینه کند به همین دلیل باید تبصرهای برای خدمت سربازی بازیکنان فوتبال در نظر گرفت. درست است که بازیکنان برای خدمت سربازی به تیمهای نظامی میروند ولی مساله اصلی این است که باید از تیم اصلی خود جدا شوند و در واقع از خانه خود جدا شدهاند.
شما اگر رئیس فدراسیون فوتبال بودید چه برنامهای برای تیمهای پایه طراحی میکردید؟
تمایل ندارم به این سوال پاسخ دهم چون اصلاً دوست ندارم رئیس فدراسیون فوتبال شوم.
به عنوان مشاور و کارشناس فوتبال چه پیشنهادی برای موفقیت تیمهای پایه و البته ثبات مدیریتی در فوتبال و ورزش کشور دارید؟
باید به سمت خصوصیسازی حرکت کنیم. مدیرانی باید در راس کار قرار گیرند که از طریق مجامع انتخاب شدهاند و افراد مجامع نیز نمایندگان مردم هستند. باشگاههای ما نمیتوانند از طریق بورس واگذار شوند در نتیجه باید از طریق فرابورس و سپس پذیرهنویسی خصوصی شوند و شورای عالی ورزش با انتصاب افرادی از سازمان خصوصیسازی و اقتصاددانها میتواند چنین معضلی را حل کند. ما اگر بتوانیم تیمهای پایه را تقویت کنیم در درازمدت جلوی خرجهای کلان باشگاهها را میگیریم. شما ببینید الان باشگاه دولتی برای جذب بازیکن مورد نظرش نزدیک به دو میلیارد خرج میکند تا دو فصل این بازیکن را در اختیار داشته باشد و دوباره همین بازیکن با درخواستی بالاتر از باشگاه مذکور، رقم قراردادش را افزایش میدهد. به این کار سرمایهگذاری نمیگویند. این پیشرفتها مقطعی است. تیمهای اروپایی را در نظر بگیرید که برای 10، 12 سال از چندین بازیکن پایه خود بهره میبرند و این همان سود بلندمدتی است که در بالا عرض کردم. با سرمایهگذاری
بلندمدت و برنامهریزی دقیق، اگر چارچوب درست و اصولیای را تهیه و تنظیم کنیم، میتوانیم از لحاظ اقتصادی هم صرفهجویی کنیم و نتیجه مثبتی هم ببینیم.
دیدگاه تان را بنویسید