تاریخ انتشار:
ثبات مدیریتی بدون نظارت یعنی دیکتاتوری
خداحافظی با مدیریت سنتی؛ رمز موفقیت
تحول فوتبال از یک ورزش به یک صنعت سبب شده است تا پیروزی در بازیهای دیگر، صرفاً بهعنوان احساس برتری و غرور ملی یا حتی باشگاهی تفسیر نشود. پیروزیهای تیمهای ملی و باشگاهها در بازیها و تورنمنتها دارای تفسیرهای اقتصادی عدیدهای است.
تحول فوتبال از یک ورزش به یک صنعت سبب شده است تا پیروزی در بازیهای دیگر، صرفاً بهعنوان احساس برتری و غرور ملی یا حتی باشگاهی تفسیر نشود. پیروزیهای تیمهای ملی و باشگاهها در بازیها و تورنمنتها دارای تفسیرهای اقتصادی عدیدهای است. برای نمونه، پیروزی باشگاه رئال مادرید بهعنوان برترین تیم لیگ قهرمانان در فصل 2000-1999 اروپا، مبلغ 18 میلیون پوند عایدی داشت در حالی که آخرین تیم لیگ تنها 5/2 میلیون پوند دریافت کرد. بنابراین فوتبال تنها یک بازی نیست و مدیران فوتبال، نباید مدیران «هزینهای» باشند. مدیران فوتبال باید توانایی مدیریت توامان ورزش و اقتصاد را داشته باشند و برای نیل به این هدف، مطمئناً ثبات مدیریتی و برنامهریزی عملیاتی از مهمترین موضوعات این بخش است. مهمترین مشکلات و موانع کلان مدیریت فوتبال عبارتند از:
- فقدان نظام باز اقتصادی، درونگرایی و عدم آزادسازی بازار در اقتصاد کل کشور
- مالکیت دولتی بسیاری از شرکتهای تجاری و صنعتی
- مقدار پایین سرمایهگذاری مستقیم خارجی در اقتصاد کشور
- وجود مشکلات قانونی در موضوع حقوق مالکیت و کپیرایت
مدیریت اقتصاد ورزشی یک کشور بستگی به سطح فکر مدیران آن کشور دارد. موضوعی که البته در فوتبال ایران چندان بحث منطقی را نمیطلبد. انتخاب مدیران بر اساس معیارهای توسعه اقتصادی نیست و البته سطح کمتر مدیری در فوتبال ایران، سوددهی و حرکت در مسیر بهرهوری است. اصول توسعهیافتگی ثابت مانده است، منظور از توسعهیافتگی، پایه قرار دادن علم، انسجام فلسفی نخبگان، آموزش، قانونگرایی جامعهمدنی و ارتباطات وسیع بینالمللی است. مدیران فوتبال ایران کدامیک از این شاخصها را دارا هستند؟ ثبات مدیریت وقتی معنا دارد که مدیر، عقبه فکری، فنی، توسعهای و علمی داشته باشد. اما در ایران نیمکره فکری مغز مدیران با نیمکره اقتصادی آنان سازگاری ندارد و آنها نمیتوانند تفکر «تولیدی» و «کار تخصصی» داشته باشند.
حال فوتبال ایران از مدیران غیرمتخصص اشباع است، پیامدهای این مدیریت عبارت است از:
- وارونه نشان دادن واقعیتها
- نمایش، ظاهرسازی و فرافکنیهای پیاپی
- به هدر رفتن منابع و سرمایه
- بهرهبرداری ماهرانه از سنت و صنعت تملق برای حفظ سمت
- سقوط کارآمدی در کار و مجموعه سازمانی
- به حاشیه راندن افراد متخصص و مجرب در مجموعه سازمانی
- بهکارگیری زیرمجموعه بیتجربه و ناکارآمد
- لذت پنهانشده از امکانات مالی و غیرمالی گسترده
پس مدیران ورزش و بالاخص فوتبال در چه مسیری گام برمیدارند؟ آیا میتوان «علت» حال و روز فوتبال و بخشی از ورزش ایران را حرکت در همین مسیر دانست؟ از دیدگاه نویسنده، مرز بین عمل غیراخلاقی و غیرعقلانی بسیار ظریف است. پرتاب زباله از اتومبیل و انتصاب یک مدیر یا مربی که در طول عمر خود، دانشی کسب نکرده یا فعالیت مناسبی در جهت پیشرفت نداشته، هر دو کاری غیرمسوولانه و خلاف اخلاق است چون به جامعه، حقوق انسانهای دیگر و مصلحت عمومی لطمه میزند. نگاهی به ساختار فوتبال ایران بیندازید. مدیریت فدراسیون فوتبال بیشتر از هفت سال تداوم داشته، بیشتر از هر دورهای در تاریخ فوتبال ایران. اما چون نظارتی بر خود نمیبینند همین اقداماتشان به بوته نقد گذاشته نمیشود. نگاهی به عملکرد فنی و نتایج این دوره قطعاً کمتر ایرانی را راضی میکند. این نشان میدهد که ثبات مدیریتی ضامن نتیجهگیری نیست و باید این ثبات، در همه شئون متوازن باشد. همین میشود که حالا بسیاری فوتبال را عقبافتادهترین حوزه در جامعه ایرانی میدانند و کمتر خانوادهای حاضر است که به ورزشگاه برود. نوعی ماکیاولیسم پنهان در فوتبال حاکم است که هدف، وسیله را توجیه میکند و همین میشود که اقلیت متخصص، مقابل اکثریت غیرمتخصص سکوت کردهاند. این روزها سوال بسیاری از فوتبالدوستان این است: این مدیر برود که چه کسی بیاید؟ برخی منتظر قهرمان هستند تا بیاید و نجاتشان بدهد. همان ترفندی که برخی مدیران از آن به بهترین شکل استفاده میکنند اینگونه هیچگاه به توسعه نخواهیم رسید. اگر از شما نشانی توسعه را پرسیدند، اینگونه راهنماییاش کنید: میدان آگاهی، آزادراه قانونگرایی، خیابان توانمندی و اگر شماره پلاک را پرسیدند، بگویید نیازی به دانستن پلاک نیست چراکه همه درها که آگاهانه بر پاشنه میچرخد به روی توسعه پایدار گشوده میشود. به همین راحتی باید با مدیریت سنتی خداحافظی کرد و باید اعضای مجمعی آگاه و هیاترئیسهای پیگیر تربیت کرد تا مدیریتها به ناهنجاری ختم نشود.
- فقدان نظام باز اقتصادی، درونگرایی و عدم آزادسازی بازار در اقتصاد کل کشور
- مالکیت دولتی بسیاری از شرکتهای تجاری و صنعتی
- مقدار پایین سرمایهگذاری مستقیم خارجی در اقتصاد کشور
- وجود مشکلات قانونی در موضوع حقوق مالکیت و کپیرایت
مدیریت اقتصاد ورزشی یک کشور بستگی به سطح فکر مدیران آن کشور دارد. موضوعی که البته در فوتبال ایران چندان بحث منطقی را نمیطلبد. انتخاب مدیران بر اساس معیارهای توسعه اقتصادی نیست و البته سطح کمتر مدیری در فوتبال ایران، سوددهی و حرکت در مسیر بهرهوری است. اصول توسعهیافتگی ثابت مانده است، منظور از توسعهیافتگی، پایه قرار دادن علم، انسجام فلسفی نخبگان، آموزش، قانونگرایی جامعهمدنی و ارتباطات وسیع بینالمللی است. مدیران فوتبال ایران کدامیک از این شاخصها را دارا هستند؟ ثبات مدیریت وقتی معنا دارد که مدیر، عقبه فکری، فنی، توسعهای و علمی داشته باشد. اما در ایران نیمکره فکری مغز مدیران با نیمکره اقتصادی آنان سازگاری ندارد و آنها نمیتوانند تفکر «تولیدی» و «کار تخصصی» داشته باشند.
حال فوتبال ایران از مدیران غیرمتخصص اشباع است، پیامدهای این مدیریت عبارت است از:
- وارونه نشان دادن واقعیتها
- نمایش، ظاهرسازی و فرافکنیهای پیاپی
- به هدر رفتن منابع و سرمایه
- بهرهبرداری ماهرانه از سنت و صنعت تملق برای حفظ سمت
- سقوط کارآمدی در کار و مجموعه سازمانی
- به حاشیه راندن افراد متخصص و مجرب در مجموعه سازمانی
- بهکارگیری زیرمجموعه بیتجربه و ناکارآمد
- لذت پنهانشده از امکانات مالی و غیرمالی گسترده
پس مدیران ورزش و بالاخص فوتبال در چه مسیری گام برمیدارند؟ آیا میتوان «علت» حال و روز فوتبال و بخشی از ورزش ایران را حرکت در همین مسیر دانست؟ از دیدگاه نویسنده، مرز بین عمل غیراخلاقی و غیرعقلانی بسیار ظریف است. پرتاب زباله از اتومبیل و انتصاب یک مدیر یا مربی که در طول عمر خود، دانشی کسب نکرده یا فعالیت مناسبی در جهت پیشرفت نداشته، هر دو کاری غیرمسوولانه و خلاف اخلاق است چون به جامعه، حقوق انسانهای دیگر و مصلحت عمومی لطمه میزند. نگاهی به ساختار فوتبال ایران بیندازید. مدیریت فدراسیون فوتبال بیشتر از هفت سال تداوم داشته، بیشتر از هر دورهای در تاریخ فوتبال ایران. اما چون نظارتی بر خود نمیبینند همین اقداماتشان به بوته نقد گذاشته نمیشود. نگاهی به عملکرد فنی و نتایج این دوره قطعاً کمتر ایرانی را راضی میکند. این نشان میدهد که ثبات مدیریتی ضامن نتیجهگیری نیست و باید این ثبات، در همه شئون متوازن باشد. همین میشود که حالا بسیاری فوتبال را عقبافتادهترین حوزه در جامعه ایرانی میدانند و کمتر خانوادهای حاضر است که به ورزشگاه برود. نوعی ماکیاولیسم پنهان در فوتبال حاکم است که هدف، وسیله را توجیه میکند و همین میشود که اقلیت متخصص، مقابل اکثریت غیرمتخصص سکوت کردهاند. این روزها سوال بسیاری از فوتبالدوستان این است: این مدیر برود که چه کسی بیاید؟ برخی منتظر قهرمان هستند تا بیاید و نجاتشان بدهد. همان ترفندی که برخی مدیران از آن به بهترین شکل استفاده میکنند اینگونه هیچگاه به توسعه نخواهیم رسید. اگر از شما نشانی توسعه را پرسیدند، اینگونه راهنماییاش کنید: میدان آگاهی، آزادراه قانونگرایی، خیابان توانمندی و اگر شماره پلاک را پرسیدند، بگویید نیازی به دانستن پلاک نیست چراکه همه درها که آگاهانه بر پاشنه میچرخد به روی توسعه پایدار گشوده میشود. به همین راحتی باید با مدیریت سنتی خداحافظی کرد و باید اعضای مجمعی آگاه و هیاترئیسهای پیگیر تربیت کرد تا مدیریتها به ناهنجاری ختم نشود.
دیدگاه تان را بنویسید