چرا تئوری جامعه کوتاهمدت همایون کاتوزیان در فوتبال بهراحتی اثبات میشود؟
فوتبال ایران به مثابه خانه کلنگی
آنهایی که به مباحثاقتصادی علاقه دارند و تئوریهای آن را مطالعه میکنند حتماً با همایون کاتوزیان آشنا هستند.
آنهایی که به مباحث اقتصادی علاقه دارند و تئوریهای آن را مطالعه میکنند حتماً با همایون کاتوزیان آشنا هستند. اقتصاددان، تاریخنگار، کاوشگر علوم سیاسی و منتقد ادبی. او که در حال حاضر عضو هیات علمی موسسه شرقشناسی دانشگاه آکسفورد است، یک نظریه اقتصادی جالب دارد که شاید خیلیها او را با همین تئوری بشناسند. نظریه «جامعه کوتاهمدت و کلنگی». کاتوزیان در شرح این نظریه میگوید: «ایران برخلاف جامعه درازمدت اروپا، جامعهای کوتاهمدت بوده است. در این جامعه تغییرات - حتی تغییرات مهم و بنیادین- اغلب عمری کوتاه داشته است». شاید باورش سخت باشد اما به نظر میرسد فوتبالیها بیشتر از همه فحوای کلام دکتر کاتوزیان را متوجه میشوند. چه اینکه در این سالها عدم ثبات مدیریتی در فوتبال ایران شهره عام و خاص بوده و همه از این موضوع گله دارند و حتی روسایی که خود زمانی اختیار عزل و نصب مدیران باشگاههای مختلف ورزشی را داشتهاند از این موضوع مینالند!
عدم ثبات؛ نبود ساختار، نبود ساختار؛ عدم ثبات همایون کاتوزیان در شرح تئوریاش توضیح جالبی را مطرح میکند و اعتقاد دارد، جامعه کوتاهمدت علت و معلول فقدان ساختار در تاریخ ایران است. مسالهای که برای کارشناسان حوزه مدیریت فوتبال بسیار آشناست. جایی که نبود ساختار باعث شده دست مدیران بالادستی برای تغییرات یکشبه باز باشد و تغییر مکرر مدیران مانع از به وجود آمدن یک ساختار مستحکم و منظم در نظام باشگاهداری ایران شود. همین موضوع باعث شده فوتبال ایران سالهای سال باشد که محتاج مدیری باشد که بیاید و یکتنه مشکلات و بحرانها را حل کند. مدیری که فاسد نیست و به اصول اولیه مدیریت در فوتبال آشناست و این شاید برمیگردد به «اسطورهگرایی» تاریخی ایرانیان در طول اعصار. هیچ کس به فکر درست کردن یک ساختار نیست تا همه چیز به صورت سیستماتیک و از روی برنامه پیش برود و همه به دنبال یافتن فردی مناسب برای مدیران به ظاهر نالایق فعلی هستند. درست مانند تمامی حوزههای دیگر جامعه. اینجا ایران است و هنوز کار فردی دست بالایی نسبت به کار گروهی دارد.
تغییرات همهگیر و گسترده به نظر میرسد گویاترین کلام برای توصیف ماهیت کوتاهمدت جامعه ایران و البته کوتاه بودن عمر مدیران ورزشی این سرزمین همان اصطلاح «خانه کلنگی» دکتر کاتوزیان است. برای روشنتر شدن موضوع بد نیست کمی عمیقتر به اصطلاح خانه کلنگی فکر کنیم. خانه کلنگی، بنایی است که بیش از ۳۰ (یا حتی ۲۰) سال ندارد و اغلب از شالوده و اسکلتی مناسب نیز برخوردار است. در مواردی معدود، این خانهها ممکن است فرسوده شده و نیاز به مرمت داشته باشد اما آنچه مایه محکومیت آنها میشود و در نهایت ساختمان را بیارزش قلمداد میکند، این داوری است که معماری این ساختمانها یا طراحی داخلی آنها بنابر آخرین مد و پسند روز کهنه شده است. بنابراین به جای نوسازی آن خانه و افزودن بر سرمایه مادی موجود، کل آن ساختمان به دست مالک یا خریدار ویران میشود و بنایی جدید بر زمین آن بالا میرود. این توضیح دکتر کاتوزیان درست شبیه به شرایط حال حاضر فوتبال ایران میماند. هر وزیر ورزش یا رئیس سازمان تربیت بدنیای که میآید میخواهد مدیران دو باشگاه پرسپولیس و استقلال را تغییر دهد. این وضعیت در باشگاههای صنعتی هم وجود
دارد و روسای کارخانجات صاحب فوتبال و بعضاً وزیر صنعت بدشان نمیآید به محض ورودشان به آن حوزه مدیرعامل باشگاه مورد علاقهشان را هم تغییر دهند.
بدتر از این آنجایی رخ میدهد که مدیر جدید هم به همان تئوری خانه کلنگی همایون کاتوزیان اعتقاد دارد و به سرعت میخواهد تیمش را از اینرو به آن رو کند. هم مربیاش را عوض کند و هم ترکیب ۱۱نفره تیمش را تا حدود زیادی دستخوش تغییر کند. همین هم میشود که هواداران دوآتشه فوتبال نمیتوانند برای دو سال متوالی عکسی واحد از تیم محبوبشان را بر دیوار اتاقشان بکوبند. چه اینکه تیمهای ایرانی عادت کردهاند هر سال چهره خود را عوض کنند و با حداکثر تغییرات پای به لیگ جدید بگذارند. شوربختانه اگر عمر بنای ساختمانهای ما زیر ۳۰ است در فوتبال عمر تیمها، مربیان و البته مدیران کمتر از سه سال است و اگر مدیری بتواند سه سال دوام بیاورد، کاری کرده است کارستان!
مقایسه فوتبال آلمان و ایران اوایل تابستان امسال آلمانیها دست به کاری بزرگ زدند و بالاخره بعد از چهار دوره حضور مستمر در فینال جامجهانی، قهرمان این جام بزرگ شدند. ژرمنها که برای رسیدن به این موفقیت هزینههای زیادی متقبل شده بودند نتیجه دو دهه سرمایهگذاریشان در فوتبال پایه را دیدند و بعد از افول تیمشان در اواخر دهه ۹۰ توانستند تمام نگاهها را به سمت خود جذب کنند. فوتبال ملی در آلمان همیشه جلوتر از لیگ این کشور گام برداشته و موفقیتهای تیم مانشافت (لقب تیم ملی آلمان) در دنیا زبانزد بوده است. چه اینکه تیم ملی آلمان بیشتر از تمام تیمهای دیگر دنیا رنگ فینال جام جهانی را دیده و مطمئناً یکی از دلایل موفقیت فوتبال این کشور چیزی نبوده جز «ثبات مدیریت». برای اثبات این ادعا بد نیست نگاهی بیندازیم به تغییر روسای فدراسیون فوتبال آلمان و ایران در ۶۸ سال گذشته، از زمانی که فدراسیون فوتبال ایران تاسیس شد و در نهاد بینالمللی فیفا به ثبت رسید. فدراسیون فوتبال ایران در حالی در سال ۱۹۴۷ میلادی (۱۳۲۵ شمسی) اعلام حیات کرد که فوتبال آلمان دو سالی میشد به عنوان یکی از مجازاتهای شکست در جنگ
جهانی دوم از داشتن تشکیلاتی به نام فدراسیون فوتبال آلمان محروم بود و از سال ۱۹۴۹ دوباره توانست فعالیت خود را از سر گیرد. در این سال علی کنی به عنوان اولین رئیس فدراسیون فوتبال ایران همچنان مشغول به کار بود و پکو باونس، ریاست فدراسیون آلمان را بر عهده گرفت. طنز ماجرا از اینجا شکل میگیرد که در این ۶۵ سال، فدراسیون فوتبال آلمان شش تغییر را به خود دیده و فدراسیون فوتبال ایران، ۳۲ تغییر! پس باید قبول کرد که نظریه جامعه کوتاهمدت ایرانی دکتر کاتوزیان حداقل در فوتبال صحیح است. چه اینکه آلمانیها در این ۶۵ سال به عنوان نماینده جامعه بلندمدت اروپایی تنها شش تغییر را در فوتبال خود تجربه کردهاند و ایرانیها چیزی بیش از پنج برابر را. درست مانند خانههایی که در ایران عمری ۲۰ تا ۳۰ساله دارند و در اروپا در سنین ۱۰۰ تا ۱۵۰سالگی، تازه میانسال به حساب میآیند.
از بارسلونا درس بگیریم آنهایی که عاشقانه باشگاه بارسلونای اسپانیا را دوست دارند احتمالاً نونیز را میشناسند. مدیر باشگاه در بین سالهای ۱۹۷۸ تا ۲۰۰۰ میلادی. یعنی یک سال قبل از انقلاب اسلامی ایران تا اواسط دوره ریاستجمهوری محمد خاتمی. او ۲۲ سال در باشگاه کاتالونیایی ریاست کرد و سنگ بنای موفقیت بارسلونای فعلی را گذاشت. شاید بد نباشد که بدانید٬ هدف اصلی نونیز ارتقا دادن بارسا به سطح یک باشگاه جهانی از طریق ثبات بخشیدن به آن در زمین و خارج از آن بود. چیزی که توانست به آن دست یابد. یکی از اقدامات ماندگار او که بیشک به دلیل وجود ثبات موفق به انجام آن شد، تاسیس آکادمی جوانان بارسلونا یعنی لاماسیا در ۲۰ اکتبر سال ۱۹۷۹ بود. آکادمیای که بعدها جوانانی مانند مسی، ژاوی و اینیستا را پرورش داد. اما نکته جالب اینجاست که نام نونیز بدجوری با «ثبات مدیریت» گره خورده و امروزه با یک جستوجوی ساده در موتورهای جستوجو درباره مزایای ثبات مدیریت، سایتهای بزرگ دنیا مانند گوگل شما را به خواندن سرگذشت بارسا در زمان زعامت نونیز در این باشگاه دعوت میکنند. درواقع خیلیها دلیل اصلی موفقیت بارسا در دهه
اول هزاره سوم را همین ثبات مدیریتی این باشگاه در دو دهه پیشین میدانند. امری که در فوتبال ایران بیشتر به یک شوخی میماند و توسط هیچ کس جدی گرفته نمیشود.
دیدگاه تان را بنویسید