روایت عباسعلی قصاعی از نیمقرن تجربه در صنعت به ویژه صنعت چینی
گِل بازی تفریح من بود
من هیچ وقت احساس نکردم که شکست خوردم. ولی اگر موارد و موانع قانونی، اداری و بوروکراسی فرا راه توسعه صنایع ایران نبود. به تنهایی حداقل ۱۰ کارخانه دیگر در ابعاد چینی زرین احداثکرده بودم.
از همان بدو ورود به دفتر کارش متوجه نظم و انضباط خاص میشوید. یکی از کارمندانش میگوید اگر به کارخانه بروید حس میکنید در آلمان قدم میزنید. صنعت چینی و سرامیک به صورت اجدادی به او رسیده است. هر چند او با تحصیلات دانشگاهی در این رشته موتور محرک توسعه این صنعت بوده است. بزرگترین مشکل صنایع ایران را دخالت دولت در همه امور میداند. او معتقد است همه ایران باید منطقه آزاد باشد. باید همه قوانین دست و پاگیر اقتصادی برچیده شوند تا بر اساس روند و روال طبیعی شکل بگیرند. معتقد به سبک و سیاق و کار و تلاش آلمانیهاست. او هم تایید میکند که اگر هر کسی کار خودش را درست انجام دهد و از مسیر درست به منافع شخصی برسد منافع اجتماعی هم در امتداد آن به دست میآید. آرام و با طمانینه صحبت میکند. خاطرات 40 سال پیش را خوب به خاطر دارد اما برای خواندن یک بیت شعر امروزی دقایقی فکر میکند تا تمرکز پیدا کند. عباسعلی قصاعی به عنوان یک کارآفرین، مدیر و تولیدکننده میتواند الگوی مناسبی برای علاقهمندان به صنعت باشد. گفتوگوی مفصل تجارت فردا با او را در ادامه بخوانید.
در وبسایت شرکت شما، تاریخ 1260 به عنوان پیشینه شرکت عنوان شده اما تاریخ ثبت «چینی زرین ایران» سال 1363 است. این تفاوت زمان ناشی از چیست؟
شواهدی در اختیار داریم که نشان میدهد اجداد ما از سالهای دور در صنعت سفالینهسازی فعال بودهاند. این فعالیت حتی خیلی پیش از سال 1260 بوده اما اسنادی که میتواند اثباتکننده این موضوع باشد از سال 1260 موجود است و نشان میدهد در خانواده ما این رشته فعالیت، سابقه بسیار طولانی دارد. پدربزرگ و پدر من قطعاً در این صنعت فعال بودند و احتمال اینکه این قضیه به چندین نسل جلوتر هم برگردد بسیار قوی است.
دقیقاً به چه کاری مشغول بودهاند؟
آنها در نطنز ظروف سفالینه و سرامیک سیلیس پایه تولید میکردند. اجداد من در این کار پیشگام بودند. این فعالیت در شهر نطنز رونق داشته به این دلیل که در کوهستانهای اطراف نطنز، معادن سیلیس فراوان است و ظروف قدیمی موجود نشان میدهد که محصولات نطنز جزو سرامیکهای مرغوب به حساب میآمده است. البته تولید ظروف سفالینه تنها مختص شهر نطنز نیست و در شهرهای مختلف ایران ظروف سفالی تولید میشده است اما تولید ظروف سفالی ساخته شده از سیلیس فقط مختص نطنز است. در شهرهای همدان، لالجین، شهرضا و حتی در خراسان قدیم انواع سرامیکها و سفالینهها تولید میشد اما ظروف سیلیس تنها به شهر نطنز اختصاص دارد. احتمالاً میدانید که سیلیس یا سنگ آتشزنه سنگ بسیار سختی است. آسیاب کردن و ساییدن و نرم کردن و فرآوری این سنگ هم کار بسیار مشکلی است. به هرحال صنعت سفال و سرامیک در ایران قدمتی هفت، هشت هزار ساله دارد و میتوان ایران را مهد تولید ظروف سفالین دانست. در شهر ما، نطنز، سابقه تولید ظروف سفالینه و صنعت کاشی و سرامیک به چندهزار سال میرسد. مثلاً مسجد جامعی داریم که حدود هزار سال قدمت دارد.
ظاهراً قبل از آن معبد زرتشتیان بوده و نکته جالب این است که عمر کاشی و سرامیک این مسجد به 800 سال قبل، به عهد سلجوقی برمیگردد.
به طور مشخص، از اجداد شما چه یادگارهایی به جا مانده؟
آثار کاشیکاری و سرامیکسازی پدربزرگ من در گوشه و کنار شهر نطنز دیده میشود. مثلاً در مسجد جامع، حمامهای قدیمی و در مدارس قدیمی این منطقه آثاری با نام و نشان خانواده من وجود دارد. پدربزرگ من معمولاً کارهایی که انجام داده، با عنوان «استاد غلامرضا قصاع» امضا کرده است. قصاع به معنای کاسهساز است. اعراب به ظروف و سفالینههای بزرگ «قصع» میگفتند، قصاع هم صیغه مبالغه فاعلی است به معنی کاسهساز. پدر من هم این کار را ادامه داد و بعد چون ایشان خیلی اهل ذوق و هنر و عاشق کارهای هنری و صنعتی بود، ظروف و اشیای زیبایی را ساخت و به بازار عرضه کرد. بعضی از این آثار به کشورهای خارجی مثل آمریکا هم صادر میشد. بعد از مدتی، ایشان در کارگاه خود ابتدا نعلبکی زیراستکانی تولید میکردند و بعد به کار مقرهسازی مشغول شدند. بعدها در دوره دکتر امینی که واردات مقره آزاد شد، تولید آن در کارگاه پدر متوقف میشود و ایشان دوباره تغییراتی در کارشان ایجاد میکنند و این بار به تولید کاشی بهداشتی رو میآورند. همه این کارها با تکنولوژیهای ساده و بدون پیچیدگی خاصی انجام میشده
اما از کیفیت بالایی برخوردار بوده است.
شما چگونه به کارگاه پدر راه پیدا کردید؟
طبیعی بود که همراه پدر به کارگاه میرفتم. در دوران طفولیت، گِلبازی، تفریح من بود اما بعدها به آن علاقهمند هم شدم. این رفتوآمد تا دوره دبیرستان وجود داشت اما با آغاز دوره دبیرستان یعنی از سال 1339 مجبور شدم برای ادامه تحصیل به تهران سفر کنم. من در مدرسه شبانهروزی البرز ثبت نام کردم و تا سال 1345 که دیپلم گرفتم، در تهران ماندم. پس از آن هم بلافاصله برای تحصیلات دانشگاهی به آلمان رفتم و در دانشگاه دولتی نورنبرگ ثبت نام کردم و از آنجا که به کسبوکار خانوادگی علاقه داشتم، رشته سرامیک پیشرفته را برای تحصیل انتخاب کردم. راستش وقتی میدیدم که به دلیل سنتی بودن فرآیند، پدرم زیر فشار کار قرار دارد، فکر کردم بهتر است در این رشته درس بخوانم تا بتوانم به کسبوکار خانوادگی رونق تازهای ببخشم.
یعنی احساس کردید که ادامه شکل سنتی کار سخت است، درست میگویم؟
بله، همینطور است. دقیقاً همین نکتهای است که اشاره کردید. وقتی کار در شکل سنتیاش دنبال میشد، بهرهوری اندک بود اما اگر کار مطالعهشده پیش میرفت، میتوانست منجر به بهرهوری بیشتر شود. در طول سالهایی که پدرم ناچار به تغییر کار و تولید شد، زیر فشار قرار گرفت. من برای اینکه به پدرم قوت قلب بدهم، در دوره دبیرستان قول دادم کار ایشان را ادامه بدهم. به همین دلیل وقتی در رشته مهندسی سرامیک فارغالتحصیل شدم و در سال 1350 که به ایران برگشتم، به کارگاه پدر رفتم و کنار ایشان قرار گرفتم.
شما یک دوره فعالیت تجربی را هم تجربه کرده بودید و میدانستید معایب و مزایای این شکل کار چیست. حالا سوال این است که تحصیل در دانشگاه چه دستاوردهایی برای حرفه خانوادگی شما به دنبال داشت؟
در آن دوره، دانشگاه نورنبرگ مرکز علمی و اطراف آنجا قلب صنایع چینی آلمان بود. حتماً میدانید که صنایع چینی جزو 30 صنعت برتر آلمان است. هم از نظر حجم و کمیت و هم از نظر کیفیت. بنابراین تحصیل در این رشته برای من دستاورد فوقالعادهای به دنبال داشت و باعث شد خیلی علمی و پیشرفته با خواص مواد اولیه و با کارایی خطوط تولید آشنا شوم. به جز این، از نزدیک با تجربه شکلگیری صنایع در آلمان آشنا شدم که بسیار برای من ارزشمند بود.
چرا فکر کردید کسبوکار خانوادگی شما قابلیت توسعه دارد و میتواند با آموزههای دانشگاهی شما منطبق باشد؟
مهم راه درست بود. وقتی شما در رشتهای تحصیل میکنید، کار را به صورت فرآیندی میآموزید. یعنی میآموزید که کار را چگونه آغاز کنید، چگونه دنبال کنید و چگونه به سرانجام برسانید. تحصیل در آلمان و دانشگاه نورنبرگ به من کمک کرد که ایرادهای روش سنتی را بیاموزم و برای آن راهکارهایی بیابم. مثلاً در دوره تحصیل که تابستانها به ایران برمیگشتم، این آموزهها را به آزمون میگذاشتم و میدیدم که روش علمی تولید سرامیک چقدر به بهبود کار کمک میکند. پدرم هم متوجه این موضوع شده بود. به هرحال تحصیل در آلمان باعث شد که من پیوند عمیقتری با کسبوکار خانوادگیام پیدا کنم وگرنه ممکن بود هرگز وارد این کار نشوم. البته یکی از برادرانم نیز وارد این رشته شد و به من کمک شایانی کرد.
بعد از تحصیل کار را چگونه آغاز کردید؟
افکار بزرگی در سر داشتم اما ابتدا کارگاه کوچک پدری را گسترش دادم. بعد تکنولوژی را تغییر دادیم، روشها را جدید و علمی کردیم و ماشینآلات جدید خریدیم. شاید بتوان گفت برای اولین بار در ایران، شیوه تولید سرامیک را تغییر دادیم.
من هنوز فرق سرامیک و سفال را نمیدانم.
سرامیک واژهای لاتین است که ریشه یونانی دارد و به معنای ظرف غذاست. سرامیک فرق اساسی با سفال ندارد. فرق اساسی میان سرامیک و سفال، در نحوه تولید این محصولات است. محصولاتی که با روشهای علمی تولید میشوند، سرامیک نام میگیرند اما محصولاتی که با چرخ و دست و گل ساخته میشوند، سفالینه هستند. ضمن اینکه مواد اولیه هردو با هم کمی متفاوت است.
شیوه تولید را چگونه تغییر دادید؟
تولید سرامیک عمدتاً به صورت ریختهگری انجام میشود. رشته آن را باید فرا گرفت و باید آموزش دید. ما کارگاه قدیمی را به یک کارگاه تولیدی-صنعتی درست و حسابی تبدیل کردیم. به طوری که با 50 کارگر تولید قابل رقابت در بازارهای ایران را داشتیم. عمده واردات چینی در آن زمان از ژاپن، ایتالیا و آلمان بود. ما هم چینی تزیینی تولید میکردیم. در آن زمان هنوز از چین محصولات چینی وارد نمیشد، چین کمونیست بود و هیچ کالایی از آن خارج نمیشد؛ برای همین هم رشد اقتصادی نداشت. رشد اقتصادی چین تقریباً از سال 1360 شمسی یا
1982-1981 میلادی شروع شد.
بعد از دوره مائو و آغاز دوره دِنگ شیائوپنگ.
بله، تحول واقعی را در چین آقای شیائوپنگ ایجاد کرد. به نظر من او یکی از افرادی است که نامش در تاریخ ماندگار خواهد شد. برای اینکه توانست یک کشور بزرگ را متحول و یک جامعه مرده را تبدیل به یک کشور زنده کند که آثارش را امروز در ایران هم میبینیم و همچنان میرود تا اقتصاد اول دنیا شود.
فکر کنم چینی انگلیسی هم در بازار ایران داشتیم که البته مصرف خاص داشت و افراد خاصی مانند اشراف از آنها استفاده میکردند.
میشود اینطور گفت. ولی اگر شما از من بپرسید که مرغوبترین چینی ساخت کدام کشور است، من میگویم چینی آلمانی. چون چینی آلمانی از بسیاری جهات بهتر، محکمتر و اصولیتر است. آلمان چینی سخت و مرغوب تولید میکند. ظروف چینی، 300 سال پیش در آلمان تولید شد، فردی به نام «هانس فریدریش بوتگر» که کیمیاگر و شیمیدان بود صنعت چینی را به آلمان آورد. البته ظروف چینی را مارکوپولو از تمدن شرق به اروپا آورد که اروپاییها هم از آن استقبال کردند چون پیش از آن از ظروف فلزی برای مصرف غذا استفاده میشد. این باعث شد که دانشمندان 300 سال پیش این کار را در اروپا شروع کنند و آلمان از همه زودتر موفق شد و به تدریج توانست این صنعت را تکمیل کند و بهترین چینی اروپا و دنیا را تولید کند. چینی آلمانی سخت و چینی انگلیسی ظریف است. به هر حال آلمانها تاکنون بهترین بودهاند و حتی امروز وقتی به آلمان میروید چینیخیز بودن این مملکت کاملاً مشهود است. در تمام رستورانها و هتلها بهترین ظروف چینی مورد استفاده قرار
میگیرد. این پدیده را شما در دیگر کشورهای اروپا و به ویژه در آمریکا نمیبینید. در آمریکای جنوبی و آفریقا که اصلاً نیست.
برگردیم به همان مرحله توسعه کارگاه در نطنز. چگونه روند توسعه را طی کردید؟
ظروف تزیینی تولیدشده در کارگاه قدیمی کیفیت قابل قبولی داشت. اما چون کارگاه در بافت قدیمی شهر نطنز و بین چندین کوچه و بازار و کاروانسرا قرار داشت قابل توسعه نبود. در نتیجه من برای توسعه کار، اصفهان را انتخاب کردم و نکته مهم این بود که میخواستم به گاز طبیعی نزدیک باشم. گاز طبیعی بهترین سوخت فسیلی برای صنعت چینیسازی است و نقش بارزی در مراحل پخت دارد. هر ظرف چینی در روش آلمانی حداقل سه بار پخته میشود و تا 1400 درجه سانتیگراد حرارت میبیند. این بود که در سالهای 54 و 55 در جاده مبارکه در نقطهای که شاهلوله گاز رد شده بود شروع به احداث کارخانه کردیم تا اینکه انقلاب شد. حکومت نظامی در سال 57، رفت و آمد ما را بین نطنز و اصفهان مختل کرد و شرایط قبل از انقلاب باعث شد تا قدری صبر کنیم. در سال 58 متاسفانه پدرم از دنیا رفتند و همه این موارد باعث شد تا کار کارخانه متوقف شود. در نهایت سال 1361 بود که مجدداً کار احداث کارخانه را از سر گرفتم. مقدمات کار را با سرمایه خودم و امکاناتی که داشتم شروع کردم و در سال 1362 از بانک صنعت
و معدن پنج میلیون مارک، وام در قالب عقود اسلامی گرفتم و ماشینآلات مورد نیاز فاز اول را از آلمان وارد کردم تا اینکه کارخانه با ظرفیتی در حدود یکدوازدهم و یکچهاردهم ظرفیت فعلی کار خود را شروع کرد. در سال 1363 برادرم به من پیوست. او در دانشگاه صنعتی شریف درس خوانده بود، سربازیاش را هم گذرانده بود. سال 1366 اولین فاز راهاندازی شد. کارخانه مدرن اما با یک ظرفیت اولیه آغاز به کار کرد. ما درآمد کارخانه را خرج خودش کردیم و در طول این سالها کارخانه را در پنج، شش فاز توسعه دادیم. به طوری که در حال حاضر بزرگترین کارخانه در ایران و یکی از پیشرفتهترین خطوط تولید چینی در جهان است.
دیگر تولید ظروف تزیینی را ادامه ندادید و به سمت تولید ظروف چینی آمدید. درست است؟
ظروف چینی در ایران خیلی محدود تولید میشد و ما برای اولین بار ظروف چینی را در تیراژ بالا تولید کردیم. حجم تولید ظروف چینی مصرفی از اشیای تزیینی خیلی بیشتر بود. در اوایل با فکر اقتصادی کردن کار و تولید انبوه، کار را شروع کردیم اما کار قبلی را هم کامل کنار نگذاشته بودیم. کارگاه برای خودش کار میکرد. در واقع کارگاه نطنز محل درآمدی برای ما بود.
احتمالاً بیشترین خریدار محصولات سنتی شما گردشگران خارجی بازار اصفهان بودند؟
خیر، میتوانم بگویم عمده محصولات و تولیدات ما برای بازار تهران فرستاده میشد.
از همان ابتدا با برند چینی زرین کار خود را شروع کردید؟
در یکی، دو سال اول چون همه چیز به نام خود من بود به نام چینی قصاعی کار میکردیم. بعد از مدتی چون کارخانه کنار شهر فلاورجان بود نام چینی فلاورجان را انتخاب کردیم. بعد به دلیل اینکه مسیر رفتن به فلاورجان از اصفهان با مسیر کارخانه متفاوت بود و کامیونها به مشکل برمیخوردند، دوباره نام کارخانه را عوض کردیم و چینی زرین گذاشتیم.
بار کامیونهایی که اشاره کردید چه بود؟
ماشینآلات و مواد اولیه. ما بخش مهمی از موادمان را هم از خارج میآوردیم و اصولاً لازمه چنین محصولی، داشتن مواد مرغوب است. در ایران متاسفانه مواد اولیه مرغوب برای ساخت چینی به دلایل اقلیمی و شرایط جغرافیایی وجود ندارد.
کل این خاک را وارد میکنید؟
حدود 60 درصد خاک، انواع رنگها، مواد نسوز و لوازم کمکی صنعت چینی را از خارج وارد میکنیم.
در مسیر توسعه کارتان که از سال 1363 شروع شد، هیچگاه این حالت به شما دست نداد که احساس کنید خسته شدید یا شکست خوردید؟
من هیچ وقت احساس نکردم که شکست خوردم. ولی اگر موارد و موانع قانونی، اداری و بوروکراسی فرا راه توسعه صنایع ایران نبود به تنهایی حداقل 10 کارخانه دیگر در ابعاد چینی زرین احداث کرده بودم. متاسفانه مشکلاتی که در مسیر توسعه صنعتی و توسعه اقتصادی وجود داشته و دارد من را از اقدامات بیشتر بازداشته است.
مهمترین مشکلاتی که داشتید و با آن دست و پنجه نرم کردید چه بود؟
عمده مشکلات در ایران نابسامانی و نامنظمی قوانین و ادارات ماست. یعنی هر اداره و هر قانونی به جای تسهیل و روان کردن مسیر توسعه عکس آن عمل میکند یعنی مانع توسعه میشود. متاسفانه پدیدهای به نام کارمندسالاری وجود دارد که اگر دولت هم حسننیت داشته باشد در سطوح پایینی کارمندان مانع میشوند و با تفسیر مقررات مشکلتراشی میکنند. فراموش نمیکنم در سالهای اول انقلاب برای احداث کارخانه و گرفتن انشعاب گاز مشکل داشتیم برای همین در سفری که آقای میرحسین موسوی در سال 1360 یا 1361 به اصفهان داشت به ایشان مراجعه کردم و استمداد خواستم ولی متاسفانه هیچ کاری انجام نشد. من را به یکی از معاونانشان ارجاع دادند که او هم فرد دیگری را به من نشان داد و آن فرد سوم به من گفت به تهران بیایید تا ما کمک کنیم. ولی به تهران که آمدم حتی جواب تلفن هم ندادند. به هر حال موانع بسیار زیاد بوده و هست. خوشبختانه در یک سالی که از عمر دولت یازدهم گذشته حداقل اراده برای بهبود مسائل مشاهده میشود. ما از دو سال پیش طرح توسعهای را مطرح کرده بودیم که در پیچ و خم اداری
و کمیسیونهای تهران و اصفهان گیر کرده بود. اما آقای نعمتزاده این موضوع را به دولت بردند و مصوبه هیات دولت را گرفتند. البته این را هم بگویم که مهندس سیدمحمود ابطحی که چندین دوره نماینده خمینیشهر در مجلس بود در زمانی که معاون وزیر صنایع بود در واردات ماشینآلات به ما کمک کرد تا کارمان تسهیل شود. اما مساله من این است که در کشور ما قوانین ضد هدف عمل میکنند و ادارات به طور جزیرهای عمل میکنند. در اصل قانون اقتصادی و صنعتی برای روان کردن صنعت و اقتصاد است. اما قوانین اقتصادی در کشور ما برای مانعتراشی است. اقتصاد وقتی آزاد باشد به طور طبیعی رشد میکند؛ ایجاد رونق میکند و همان باعث رقابت میشود. رقابت، منجر به کاهش قیمت و افزایش کیفیت میشود و این موجب افزایش اشتغال میشود و در یک کلمه توسعه اتفاق میافتد.
در طول این سالها آیا روند تولید ظروف تغییری کرده است؟ منظورم این است که آیا ظرف جدیدی را به سفره ایرانی اضافه کردید؟
ظروف غذاخوری در همه جای دنیا تقریباً شبیه هستند. در فاز اول ما ظروف محدودتری تولید میکردیم که به تدریج به سرویسهای کامل و جامعی تبدیل شدند و کمکم کار را گسترش دادیم و در سالهای اخیر این ظروف تغییر شکل پیدا کردند. در صنعت ظروف غذاخوری در طول تاریخ بر اساس تکنیک چرخ سفالگری تولید میشدهاند. برای همین ظروف غذاخوری همه گرد بودند. 10 سال پیش با دانش فنی جدید و آمدن روباتها نحوه تولید ظروف چینی هم از حالت چرخشی به حالت غیرچرخشی تغییر پیدا کرد و در نتیجه ظروف غیرگرد هم تولید شد.
آیا پیش آمده در سفرهای خارجی محصولات خودتان را ببینید؟
بله، در همین سفر اخیر که به آمریکا رفته بودم، دیدم در یک رستوران ظروف چینی زرین استفاده میشود. یکی از کشورهای خیلی پرمصرف ظروف ما ترکیه است. ترکیه، چینیخیز است. چینی ما را به نام چینی آلمانی و با نام و برند خودشان به چهار تا پنج برابر قیمت میفروشند.
یک سوال متفاوت دارم. حتماً یادتان هست که فضای کشور در دهه 60 چپزده و انقلابی بود. میخواهم بدانم از آنجا که ظروف چینی لوکس به شمار میآمدند، برای شما مشکلی ایجاد نشد؟
بعد از انقلاب ورود بسیاری از کالاها به دلیل جنگ و نبود ارز ممنوع شد. همه ارز برای هزینههای جنگی صرف میشد. دولت آقای موسوی همه توان و نیرویش را برای اداره جنگ گذاشته بود. در نتیجه واردات بسیار محدود و تقریباً ممنوع بود.
نمیشنیدید که میگفتند تولید کالاهای دیگر برای کشور مهمتر از تولید ظروف چینی است؟
به صراحت چنین حرفی نمیزدند. در آن سالها چندین ردیف مواد اولیه و کالای ضروری داشتیم، بقیه کالاها ممنوع بود. بهانه هم جنگ و کمبود ارز بود. در سال 1366 کارخانه را ساختیم و خوب یادم هست که کارشناسان آلمانی از سرنگونی یک میگ عراقی فیلم میگرفتند و برایشان جالب بود. ما از همان ابتدا کارمان را باکیفیت شروع کردیم. همه بهتزده شده بودند که چه چینی باکیفیتی در داخل تولید میشود. چون کارخانجات چینی آن زمان که مربوط به قبل از انقلاب بودند همه بیکیفیت شده بودند و صاحبانشان به دلیل عدم اقتصادی بودن، کار را رها کرده و رفته بودند. فکر میکنم شرکتهای چینی پارس، چینی البرز و چینی گیلان جزو این دسته از شرکتها بودند.
صادرات را از چه زمانی شروع کردید؟
تقریباً از سال 1372 و 1373 صادرات را شروع کردیم. اولین سفر صادراتی ما به لبنان، دوبی و کویت بود. حتی ظروف نطنز را هم به پاکستان صادر کردیم. یک کانتینر جنس میبردیم و همانجا میفروختیم. در واقع شروع صادرات ما به این نحو بود. از حدود 20 سال پیش هم صادرات را اغلب با نام و نشان غیر شروع کردیم.
یعنی تحت لیسانس دیگر برندها کار میکردید؟
چینی زرین آن روز برندی نبود که خارجیها به آن اعتماد کنند. مثلاً طرف ایتالیایی میگفت من این شکل و شمایل را میخواهم، این برند را هم پشت آن بزنید و اسمی از ایران نباشد. ما تولید میکردیم و برایشان میفرستادیم. ترکیه و آلمان هم همینطور بود. بیشتر هم به کشورهای اروپایی صادر میکردیم.
اسم برند خودتان چطور؟ هیچ وقت دیگر روی این استراتژی کار نکردید؟
چرا. الان یک رقمی شاید در حدود سالانه پنج تا شش میلیون دلار صادرات با برند چینی زرین داریم.
معروفترین مشتری شما کدام سازمان یا رستوران است؟
ما حدود 25 سال است که برای سفارتخانهها و کنسولگریهای جمهوری اسلامی ایران در سراسر دنیا ظروف چینی تولید میکنیم. اغلب رستورانهای خوب هم مشتری ما هستند. تمام هتلهای پارسیان که زیر نظر بنیاد است از 20 سال قبل مشتری چینی زرین هستند. ظروف داخل هواپیمایی جمهوری اسلامی از ظروف چینی زرین است. تقریباً تمام نهادهای مهم داخلی، رستورانها و هتلهای معروف داخلی، رستورانهای شیک شمال شهر تهران و اصفهان از چینی زرین استفاده میکنند.
به خودتان به عنوان یک مدیر بخش خصوصی بپردازیم، به موسیقی علاقهمند هستید؟
به موسیقی بسیار علاقهمندم. موسیقی سنتی را بیشتر دوست دارم و گوش میدهم. موسیقی پاپ و امثالهم را چندان دوست ندارم. اما میدانم که مثلاً خاستگاه برخی از انواع موسیقی مثل رپ، ایران بوده است. قدیمها نوعی موسیقی به نام بحرطویل داشتیم که همین رپ بود.
به کدام خواننده بیشتر علاقهمندید؟
استاد شجریان و مرحوم محمد نوری که همین چند سال پیش فوت شدند از خوانندههای مورد علاقه من هستند.
در زندگی هر روزتان موسیقی هست؟
بله، البته به موسیقی کلاسیک هم علاقهمند هستم.
موسیقی خارجی هم گوش میدهید؟
بله، بتهوون و موتزارت گوش میدهم.
میانه شما با کتاب خواندن و مطالعه چطور است؟
متاسفانه وقت برخی کارهای بسیار ضروری را ندارم. یکی کتاب خواندن است و دیگری کار با کامپیوتر. تقریباً تمام وقت مشغول به کار هستم. در زمان خستگی هم که دیگر حوصله کامپیوتر و کتاب ندارم. وقتی سفر میروم، تازه به خاطرم میآید که میتوان با تلفن همراه ایمیل فرستاد و رادیو گوش کرد. با این حال به کتاب و به ویژه شعر بسیار علاقهمندم.
اشعار کدام شاعر را بیشتر میخوانید؟
به شاعران خوب دنیا علاقهمندم. اشعار سعدی، حافظ، مولانا، فردوسی و نظامی گنجوی را میخوانم.
با این وقت کم و کار زیاد، فعالیت ورزشی هم دارید؟
خیلی محدود. گاهی تنیس بازی میکنم. الان بیشتر پیادهروی میکنم. از کودکی هم شنا میکردم و دوست دارم.
به ماشین هم علاقه دارید؟
به عنوان وسیله کار به ماشین علاقه دارم. البته معمولاً ماشینهای خوبی هم داشتهام. شاید یک دلیلش این باشد که باید دائم بین اصفهان و تهران در رفتوآمد باشم. من از جوانی خودروهای آلمانی را دوست داشتم.
شما خیلی به سبک و شیوه زندگی و کار آلمانها علاقهمندید. نظم آلمانی چقدر در زندگی شما راه یافته است؟
بسیار زیاد. آلمانیها واقعاً باکیفیتترین فرهنگ صنعتی و اقتصادی را در دنیا دارند. آلمانیها همیشه لوکوموتیو اصلاح شرایط اقتصادی بودهاند حتی در شرایطی که همه کشورها در اروپا و جهان درگیر بحران اقتصادی بودند. چند سال قبل به نمایشگاه سرامیک رفته بودم که کنارش یک نمایشگاه اتوماسیون بود که بسیار جالب و خیرهکننده بود. تازه میفهمیم چقدر آلمانیها در اتوماسیون، تولید روبات و استفاده از روبات در صنایع، کار کردهاند و چقدر کار میکنند. همه کار هم در دست به اصطلاح اِس اِمیها یا همین شرکتهای کوچک و متوسط است. فناوری و اقتصاد آلمان واقعاً سرآمد کشورهاست. البته مثل هر جامعه و هر ملتی، نقاط ضعف هم دارند. یک نقطه ضعفشان این است که آدمهای سادهای هستند. همین عیب البته میتواند حُسن هم محسوب شود. آلمانها در کار جدی، موشکاف و مقرراتی هستند. اما همین سادگی باعث شد فرد عوامفریبی چون هیتلر قدرت بگیرد و آلمانیها را تحریک و تشویق کند. آلمانیها دو بار دنیا را به جنگ کشیدند و نیمی از دنیای متمدن را گرفتند.
در جنگ جهانی دوم، فکر کنم حدود 60 میلیون نفر کشته شدند که 20 تا 25 میلیون نفر از آنها روس بودند. البته در حال حاضر شرایط کاملاً متفاوت شده است و آلمانیها بسیار با دنیا تعامل دارند. ما از 20 سال پیش در بزرگترین نمایشگاه لوازم خانگی آلمان و دنیا با پرچم جمهوری اسلامی ایران شرکت میکنیم. تنها واحدی هستیم که در آلمان در این نمایشگاه شرکت میکند. ما پرچم ایران را در آنجا به اهتزاز درمیآوریم. تجربه زیادی از همین نمایشگاه کسب کردهایم. این نمایشگاه یکی از جاهایی است که باعث شد صادراتمان را راه بیندازیم و افزایش دهیم.
مسابقات ورزشی هم تماشا میکنید؟
فوتبالهای مهم را میبینم.
طرفدار کدام تیم هستید؟
من تعصبی به آبی و قرمز ندارم. طبعاً بعد از تیم ملی ایران که دوستش دارم و به آن تعصب دارم، طرفدار آلمانیها هم هستم.
فیلم هم میبینید؟ آخرین باری که سینما رفتید چه زمانی بود؟
فقط در دوران دبیرستان سینما میرفتم، یعنی تا سال 1345 و بعد از آن دیگر نرفتم.
آخرین فیلمی که دیدید به خاطر دارید؟
فیلم ایرانی معمولی دوست ندارم. شاید آخرین فیلم ایرانی که دیدم، گنج قارون باشد که به خاطرش سینما رفتم. اغلب در تلویزیون فیلم میبینم یا اینکه جوانها فیلمی بگیرند و با هم ببینیم. مثلاً من سری فیلمهای ترمیناتور را دیدهام. تهیهکنندهها و کارگردانان آن بسیار خوب هستند. یکی از آنها جیمز کامرون است. یکی از کارگردانها هم سوئدیالاصل است و اسم آلمانی دارد. من خیلی به کار سینما وارد نیستم. اسم فیلم تایتانیک را شنیدهام ولی خود فیلم را ندیدهام. هنرپیشهها و کارگردانان قدیمی را میشناسم. نامهای بسیاری را میدانم که مربوط به قبل از سال 1345 هستند.
آخرین فیلمی که در سینمای ایران در همان سالهای قبل از 45 دیدید کدام بود؟
یادم هست که مثلاً فیلمهای بنهور و ده فرمان را دیدم.
چه روزنامه و مجلاتی میخوانید؟
روزنامه آفتاب یزد را میخوانم. البته تا قصد میکنم بخوانم خوابم میبرد. در عین اینکه من کلاً کمخواب هستم. اغلب جداول روزنامهها را حل میکنم برای اینکه خواب بروم. من صبحها زود بیدار میشوم و حتی اگر 12 شب هم بخوابم باز هم پنج صبح بیدارم.
سایر روزنامهها و مجلات چطور؟
واقعیت این است که اصلاً نمیرسم که بخوانم.
از فرزندان شما کسانی هستند که راه پدر را ادامه دهند؟
بله، من سه پسر دارم که همه بالای 30 سال سن دارند و همه هم به شکلی داخل همین کار هستند. البته فعالیتهای دیگر هم میکنند.
با شما همکاری میکنند یا برند و کارخانه دیگری دارند؟
با چینی زرین همکاری میکنند. ما بعد از چینی زرین واحد دیگر به نام چینی یاسمن را احداث کردیم اما به دلیل مزاحمتی که نهادهای دولتی درست میکردند شش سال قبل چینی یاسمن را در چینی زرین ادغام کردیم.
انگار یک واحد سنگ هم دارید. داستانش چیست؟
کوهستانهای نطنز، سیلیس پایه است. از جمله خانوادههای سیلیسی هم، سنگهای گرانیتی هستند. مزرعه ما در درهای بود که دور آن سنگهای گرانیتی بود. فردی رفته بود و برای آنجا پروانه اکتشاف گرفته بود. ما هم خبر نداشتیم که ناگهان خبر دادند فردی دارد مزرعه را خراب میکند. رفتیم دیدیم لودر و بولدوزر آورده است و مزرعه ما را خراب کرده بود. ما مجبور شدیم به دادگاه شکایت کنیم و دادگاه هم حکم اخراج آن فرد را داد. البته پروانه وی را نیز به قیمت خوبی خریدیم، بعد به توصیه وزارت معادن پروانه گرفتیم و معدن را استخراج کردیم و در شهرک صنعتی نطنز هم سنگبری ایجاد کردیم. حدود 20 میلیارد تومان آنجا هزینه کردیم و کارخانه نمونهای احداث کردیم. حالا که تولید کردهایم، میبینیم که سود چندانی ندارد. اکنون هم در دنیا و هم در ایران، فروش سنگ گرانیت کم شده است. این ماجرای سنگ و معدن ماست.
کارخانه دیگری هم دارید؟
خیر، کارخانه دیگری نداریم. ما یک کاری را هم در شهر صنعتی هشتگرد شروع کردیم. میخواستیم کارخانه بستهبندی راه بیندازیم که آن هم خورد به اوایل دولت آقای احمدینژاد و شروع تحریمهای اقتصادی. کارخانه ساخته شد ولی ماشینآلات وارد نشده است. فعلاً کارخانه همین طور بدون فعالیت است. به هر حال من راه نجات مملکت را توسعه اقتصادی میدانم. این را همگی میدانیم. همه هم میگوییم. رهبر انقلاب هم 10 سال است که شعارهای اقتصادی را عنوان میکنند اما مسوولان اجرایی خیلی کار را پیش نبردهاند، البته این مربوط به ادوار گذشته است. ما به دولت تدبیر و امید، امید زیادی داریم که انشاءالله تحریمها رفع و رونق و توسعه شروع شود.
به نظر شما چاره چیست و چه باید کرد؟
من معتقدم که ما باید تمام قوانین اقتصادی فعلی را کنار بگذاریم و از نو شروع کنیم. بگذاریم خودش به وجود بیاید. واقعاً صنعت احتیاجی به اقدامات دولت ندارد. دولت و سه قوه باید راه را هموار کنند و سیاستهای ابلاغی را اجرایی کنند و بخش خصوصی فعال شود و به رقابت بیفتد. آن وقت همه مسائل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی حل میشود. امروزه در ایران، اگر کسی تولید کرد، یا دیوانه است یا عاشق یا هر دو آنها. ما دنبال دلالی و سفتهبازی نرفتیم. از صفر هم شروع کردیم. رقیب ما در دنیا چین کمونیست است. چین از خواب بیدار شده است. اقتصادی رقابتی درست کرده است. البته بدون آن آزادی و آزادمنشی که در سیاست باید باشد.
توسعه سیاسی نداشته اما توسعه اقتصادی داشته است.
بله، توسعه سیاسی نداشته است. کارشناسان میگویند چین به دلیل اینکه توسعه سیاسی و اجتماعی ندارد، توسعه اقتصادیاش هم دیر یا زود به مشکل برمیخورد.
ولی فریدمن پیشبینی کرده است که در نهایت توسعه سیاسی بعد از توسعه اقتصادی در چین رخ خواهد داد.
مگر اینکه آن اتفاق بیفتد. اگر این اتفاق نیفتد و بخواهند همچنان سرکوب کنند، به جایی نخواهند رسید. اما به هر حال چین دارد از طریق اقتصادی دنیا را میبلعد. دقت کنید که شش هزار دستگاه خودرو رولزرویس در انگلستان تولید میشود و پنج هزارتای آن به چین میرود. چین اینقدر رشد کرده است.90 درصد ماشینهای خوب دنیا به چین میرود. این عدد نشان میدهد چه حجم عظیمی از توسعه اقتصادی در چین رخ داده است. راهی که ما هم باید برویم این است که بیدار شویم. قوانین و مقررات مزاحم اقتصادی را کنار بگذاریم. بگذاریم اقتصاد کار خودش را بکند تا صنعت بتواند رونق یابد و شکوفا شود. فقط دولت نباید دخالت کند و این با اصل سیاستهای نظام هم هیچ مغایرتی ندارد و ایران توسعهیافته بهتر سیاستهای نظام را به نمایش خواهد گذاشت.
دیدگاه تان را بنویسید