گفتوگو با مهدی فیروزان مدیرعامل شهر کتاب
دولتها یک پاپاسی به شهر کتاب کمک مالی نکردند
الان تعداد فروشگاههای شهر کتاب ۷۰ باب است و نیمی از آن در تملک بخش خصوصی است و از نیم دیگر هم ۱۵ فروشگاه آن مستقلاً برای شهر کتاب است و ۱۵ فروشگاه دیگر هم به طور مشترک در مالکیت شهرداری و شهرکتاب است. الان یکسوم بازار کتاب و لوازمالتحریر در اختیار شهر کتاب است.
تا وقتی سیاستهای حمایتی دولت، در حوزه کتاب معطوف به حمایت از عرضه است، در بر همین پاشنه میچرخد و نشر کتاب در ایران با بحران روبهرو است، زیرا تقاضایی در کار نیست. این موضوع سالهاست بر فعالان نشر معلوم شده است و مهدی فیروزان مدیرعامل شهر کتاب روی این مساله تاکید دارد. او برای تحقق افزایش تقاضای کتاب در تهران و دیگر شهرهای ایران، 20 سال پیش همراه جمعی از همفکرانش مجموعه فروشگاههای شهر کتاب را بنیان گذاشت. فیروزان معتقد است به این ترتیب با در دسترس بودن کتاب تقاضا برای این محصول بیشتر میشود. این راه از 20 سال پیش تاکنون منجر به احداث قریب 70 فروشگاه زنجیرهای کتاب در ایران شده است. مهدی فیروزان میگوید یک پاپاسی حمایت مالی از دولت و شهرداری نگرفته است و تاکید میکند حمایتهای صورتگرفته از شهر کتاب در آغاز کار بر اساس عقد صلح با شهرداری تهران بوده است که املاکی را در اختیار شهر کتاب گذاشت تا فروشگاه کتاب شوند. او از رئیسجمهور و وزیر ارشاد دولت نهم هم گله دارد و میگوید کمکی به شهر کتاب نکردند و گویا بدشان نمیآمد شهر کتاب از بین برود. در این مصاحبه که در دفتر کاری مهدی فیروزان انجام شد درباره
منابع مالی و حمایتهای اقتصادی و مالی نهادهای دولتی از شهر کتاب حرف زدیم.
ایده اولیه شهر کتاب از کجا و چگونه شکل گرفت؟
زمانی که نخستین کتابفروشی شهر کتاب راه افتاد، اوایل سالهای دهه 70 بود، شهر تهران رو به گسترش بود، رفتهرفته داشت بدل به کلانشهر میشد. این شهر صاحب 20 منطقه شهرداری بود، در هر منطقهای هم شهرکهای مختلفی وجود داشت. در مناطق مختلف کتابفروشی وجود نداشت و همه کتابفروشیها در محدوده انقلاب متمرکز شده بود. در آن سالها یکی از مشاغلی که جایگاه داشت و نیاز آن احساس میشد عرضه و فروش کتاب بود. این حرفه هنوز بازده و سود اقتصادی خوبی داشت و کتاب بهعنوان یک محصول فرهنگی مورد نیاز مردم مطرح بود، اما به دلیل بعد مسافت از محدوده میدان انقلاب به دیگر نقاط شهر عملاً کتاب از دسترس بسیاری از علاقهمندان دور بود. این فاصله طالب کتاب را از تهیه این محصول فرهنگی منصرف میکرد. برای همین هم جمعی از فعالان فرهنگی در آن سالها به صرافت این موضوع افتادند. خب برای ترغیب مردم به کتاب خواندن باید موانع تحقق این کار برطرف میشد. یکی از موانع از سالهای دهه 70 و بعد از آن مساله در دسترس بودن کتاب است.
شما دست خالی کار را شروع کردید؟
عرض میکنم، علاوه بر این مسائل اجتماعی- شهری، آقا هم در سال 1374 در نمایشگاه بینالمللی کتاب بر گسترش و ترویج کتاب و عرضه این محصول فرهنگی تاکید کردند و در بازدید از نمایشگاه کتاب آن سال بر این موضوع تاکید کردند و به احمد مسجدجامعی میگویند، کشورهای غربی داشتههای فرهنگیشان را خوب عرضه میکنند و در جهان معرفی میشود، توصیه کردند به کار کتاب و عرضه آن اهتمام شود. اما ما خوب نتوانستیم بستهبندی کنیم. این گفتهها نقل به مضمون است. تا اینکه مجمعی از دلسوزان فرهنگی انقلاب، جناب فخرالدین انوار، صادق خرازی، محمد بهشتی و کسانی دیگر که در حوزه اقتصاد فرهنگ کار کرده بودند بنای نخستین کتابفروشی شهر کتاب را سال 1374 در خیابان زرتشت گذاشتند. در حالی نخستین کتابفروشی از فروشگاههای زنجیرهای شهر کتاب تاسیس شد، که پیشتر احداث و بهرهبرداری از فروشگاههای زنجیرهای در ایران کلید خورده بود و فروشگاههای زنجیرهای مواد غذایی مانند رفاه و دیگر فروشگاهها تاسیس شده بود. مجموعه این عوامل و شرایط و زمینههای فرهنگی- اجتماعی و از طرفی همکاری جمعی همفکر دست به دست هم داد
که نخستین و مهمترین گام در این مسیر برداشته و شهر کتاب افتتاح شد. پیش از شکلگیری کار هم فعالیتهای جدی و تحقیقی شد و عکسها و نقشههایی از مدلهای اجراشده فروشگاههای زنجیرهای کتاب تهیه شده بود. به طور مثال اساسنامهها و آییننامههای فعالیت فروشگاههای زنجیرهای کتاب کشورهای مختلف تهیه شد در نهایت اساسنامه مستدل، حقوقی، محکم و با پیشبینیهای بسیاری از امور تدوین و نهایی شد و خب در آن سالهای آغازین فعالیت شهر کتاب از طرف برخی هم بدبینیهایی نسبت به توفیق این کار بود و میگفتند این کار نمیگیرد و توجیه اقتصادی ندارد و جواب نمیدهد. در این دو سه دههای که من به انحای مختلف در فعالیتهای فرهنگی بودم نسبت به نوآوری و ابتکار در این حوزه مقاومتهایی هم بوده است. عمده این مقاومتها هم ناشی از عدم شناخت و آشنایی بوده است.
خب سرمایه اولیه شکلگیری شهر کتاب از کجا تامین شد؟
برای شروع فعالیت شهر کتاب ضرورت داشت، شرکتی تاسیس شود. از آقایانی که نام بردم هیچکدام اهل این نبودند که به دنبال کسب سود و منفعت فردی باشند، از اینرو بنای شهر کتاب را بر این اساس گذاشتیم که بنیادی «غیرانتفاعی» باشد. این مجموعه هم مانند همه نهادهای غیرانتفاعی هیات مؤسس، هیات امنا و یک مدیرعامل دارد. طبق اساسنامه شهر کتاب، هیات امنا و مدیرعامل و هیات موسس حق برداشت پول و سرمایهای از شرکت ندارند. یادم هست در یک مقطعی برای اعضای هیات امنا به مناسبت عیدی سکههایی را فرستادم اما آنها سکه را پس فرستادند و گفتند خلاف مقررات است. خُب وقتی اساسنامه این چنین محکم و مستدل نوشته شده بود ما توانستیم به سراغ برخی از مسوولان فرهنگی برویم و درباره ضرورت این دست فعالیتهای فرهنگی و اهداف فعالیتهای شهر کتاب صحبت کنیم و آنها را برای حمایت از این نهاد فرهنگی غیرانتفاعی مجاب کنیم تا در توسعه شهر کتاب ما را کمک کنند.
یعنی مجموعه شهر کتاب در آغاز کار زیرمجموعه شهرداری تهران نبود و از منابع مالی دولتی استفاده نمیکرد؟
اصلاً و ابداً چنین چیزی نبوده است. شهر کتاب از آغاز مستقل بوده است. ما رفتیم نزد شهردار وقت تهران جناب غلامحسین کرباسچی، گفتیم یکی از وظایف شما در کلانشهر تهران گسترش مراکز و امکان فرهنگی، هنری است. اما او گفت من کمکی نمیکنم. گفت چرا به کاری کمک کنیم که آیندهاش روشن نیست؟! ما هم توضیح دادیم اینطور نیست و بعد از جلسهها و دیدارها و ارائه اساسنامه شهر کتاب، در نهایت شهرداری پذیرفت در قالب عقدنامه صلح به ما کمک کند و با هم در این حوزه همکاری داشته باشیم. همچنین توضیح دادیم که هیچیک از اعضا و مرتبطین شهر کتاب حق برداشت پول ندارند و درآمدهای حاصل از این فعالیت صرف توسعه شهر کتاب میشود و همچنین متعهد شدیم، هر آینه شهر کتاب منحل شد یا از اساسنامهاش منحرف شد، شهرداری میتواند توافق قرارداد عقد صلح را لغو کند و داراییها به صاحبان آن منتقل شود. در واقع صلح بر اساس فقه و مسائل حقوقی کشورمان، نوعی عقد و قرارداد است که در آن دو طرف، بر امری توافق میکنند و این غیر از قراردادهای معروفی چون
بیع، رهن، اجاره و امثالهم است. بنا شد که شهرداری تهران ملک را در اختیار شهر کتاب بگذارد و تا زمانی که ما در فروش و عرضه محصولات فرهنگی وفادار میمانیم بهرهبرداری از آن بر عهده شهر کتاب باشد. علاوه بر شهرداری تهران که بر اساس این توافق املاکی را در تهران در اختیار شهر کتاب قرار داد در بخش خصوصی هم افراد صاحب ملک و سرمایه در مناطق مختلف تهران نسبت به انجام این دست فعالیتهای فرهنگی علاقهمند بودند. الان بیش از 37 کتابفروشی شهر کتاب در مناطق مختلف تهران با همکاری بخش خصوصی راه افتاده است.
گفتید در آغاز کار سرمایهای نبوده است، اما در ادامه شهر کتاب مطرح میشود و جا میافتد و صاحب سرمایه و ارزش افزوده میشود، از طرفی گفتید کسی از اعضای هیات امنا و مسوولان شهر کتاب نمیتوانند پولی بردارند، خب این همه سرمایه چه میشود؟
درآمدهای حاصل از فروشگاههای شهر کتاب، صرف توسعه این نهاد فرهنگی و غیرانتفاعی میشود. ضمن اینکه در طبیعت فعالیتهای اقتصادی مبتنی بر یارانهها نوعی رکود هست. ما دستکم از 10 سال قبل، پیشبینی حذف یارانهها را میکردیم بالطبع در نخستین گام هم یارانههای بخش فرهنگ حذف میشود، کما اینکه همینطور هم شد. از اقلام دیگر مهم و مورد نیاز مردم مانند دارو و از این دست یارانه یکباره حذف نمیشود. خب ما بر این اساس ناگزیر بودیم مستقل از منابع مالی یارانهای عمل کنیم و بر همین اساس عمده توجهمان معطوف به بازدهی اقتصادی فعالیتهای شهر کتاب و تلاش برای بالا بردن تقاضای کتاب و دیگر اقلام فرهنگی در میان مردم بود تا از این طریق بتوانیم به سودآوری بیشتری دست پیدا کنیم تا فعالیت اقتصادی شهر کتاب هم کفاف هزینههایش را بدهد، هم اینکه سودده باشد تا بتوانیم برای گسترش کار
سرمایهگذاریهای دیگری انجام بدهیم. از همان سالها و پیشتر من با افزایش حمایتها و یارانهها و هزینه کردن دولت در حوزه عرضه کتاب مخالف و معتقد بودم و هستم که دولت باید برای افزایش تقاضای کتاب هزینه کند. از اینرو در این بنگاه اقتصادی و فرهنگی چنین کاری را دنبال کردیم و 10 سال است نشستهای متعدد شهرکتاب را برگزار میکنیم و از راههای مختلف و مستمر مانند راهاندازی جایزه داستان کوتاه، برگزاری درسگفتارهای ادبیات کلاسیک ایران و... که در مرکز فرهنگی شهر کتاب دنبال میشود و در فروشگاه مرکزی شهر کتاب هم چنین اتفاقی افتاد و هر هفته مولفان و صاحبان آثار با مخاطبهایشان دیدار و گفتوگو دارند.
تهران از دهه 70 تا الان شهردارهای متعددی را به خود دیده است، آیا شما از حمایت هیچیک از شهردارها و دولتها برخوردار نبودید؟
ما از کمترین حمایت برخوردار بودیم. در دوره هشتساله محمود احمدینژاد که اصلاً هیچ حمایتی نه تنها صورت نگرفت، بلکه چوب هم لای چرخ میگذاشتند.
اما غلامحسین کرباسچی و دیگر شهردارهای تهران املاکی را به شما دادند، این املاک را در اختیار دیگران که نمیگذارند...
عرض کردم این کار در قالب عقد صلح انجام شده است. تعداد املاکی که شهرداری در اختیار شهر کتاب گذاشته 14 تا بیشتر نیست. از طرفی شهرداری در ساختوساز املاک تجاری و مراکز خرید و دیگر مراکز با بخش خصوصی شراکت دارد و همچنین در مدیریت آنها با بخش خصوصی شریک است.
پس معتقدید این همکاری و کمکها طبیعی است؟
بله، ضمن اینکه ما فقط بر اساس عقد صلح با شهرداری در تعدادی از فروشگاههای شهر کتاب همکاری داریم و تاکنون هم از نهادهای دولتی پول نگرفتهایم. در دوره احمدینژاد هم که اوضاع خوب نبود. غمانگیز است، اما من و محمدحسین صفارهرندی، توی حیاط مدرسه با هم فوتبال بازی میکردیم، از بچگی دوستی داشتیم. خب صفارهرندی وزیر ارشاد شد و من تقاضای وقت کردم اما ایشان به من وقت نداد و آخر سر همسرم برای کار خودش وقت دیداری را با او گرفت و من به اتفاق همسرم به ملاقات صفارهرندی رفتم. ما به ارشاد گفتیم کمک کنید شهر کتاب دارد از دست میرود، اما هیچ اعتنا نکردند؛ گویا بدشان نمیآمد شهر کتاب از بین برود. بعد به مجلس شورای اسلامی رفتم و در کمیسیون فرهنگی درخواست دادم تا از ردیف بودجهای که برای کمک به نهادهای غیرانتفاعی هست رقمی هم به شهر کتاب اختصاص دهند. همچنین بر اساس مصوبه دیگری اعلام شده بود که ردیف بودجهای اختصاص یابد به مراکز و نهادهایی که به ویترینهای فرهنگی کمک میکردند. ویترینهای فرهنگی و کتاب را گسترش میدادند؛ برای حمایت از این اقدام هم بودجهای تعلق میگرفت؛
اما این حق را هم ندادند، در حالی که بعد از بارها رفتن و آمدن مجلس تصویب کرده بوده، حاضر نشدند در اختیار ما قرار دهند و دولت احمدینژاد این مصوبه مجلس را هیچوقت اجرا نکرد. آن حقی را هم که قانون در اختیار ما میگذاشت از ما دریغ کردند. ارشاد کمک نکرد.
خب، در دوره دولت اول اصلاحات هم شهر کتاب بودجهای دریافت نکرد؟
در آن دوره، من در حوزه مدیریتی شهر کتاب نبودم. اما گزارشهای مالی موجود شهر کتاب از آغاز تا الان دو موضوع را ثابت میکند، هیات امنا و هیات مدیره شهر کتاب هیچ پولی از قبل شهر کتاب برای خودشان برنداشتند و نخواستند. دیگر اینکه هیچ حمایت مالی هم از دولتها و نهادهای دیگر نگرفته است.
الان در همین ساختمان فروشگاه مرکزی شهر کتاب که نشستهایم چند میلیارد تومان، ارزش مالی ملک است چطور از عهده تامین هزینه خرید برآمدید؟
من رفتم از بانک تجارت 5/1 میلیارد وام گرفتم و پشت سفتهها برای وام را هم خودم امضا کردم و اجازه ندادم هیات امنا امضا کنند بهرغم اینکه مسوولان بانک میگفتند هیات امنا پشت سفتهها را امضا کنند من قبول نکردم تا یک وقت کسانی مدعی نشوند که بله، اینها رانتخواری کردهاند و از این طریق اتهامهایی را متوجه چهرههای سیاسی اعضای هیات امنا شهر کتاب کنند.
نسبت شما با خاندان شناختهشده صدر، همچنین موقعیتهای ویژه سیاسی و خانوادگی اعضای هیات امنا برای شهر کتاب یک امتیاز بود. به این اعتبار تسهیلاتی مانند وام میلیاردی و عقد قرارداد صلح به مدیریت شهر کتاب، تعلق میگیرد، غیر از این است؟
اینکه ما به چنین موقعیتی برسیم زمان برد، مثلاً در گرفتن وام برای بنای شهر کتاب مرکزی خب ما بارها رفتیم و آمدیم و طرحهایی را ارائه کردیم و همه آنها کارشناسی شد و سازوکار معمول وام پرداخت شد. به اعتبار فرهنگی بودن طرحها مورد حمایت هم واقع میشد. برای تسهیل کارها همکاری انجام میشد. خب از طرفی وجود این هیات امنا در جذب حمایتهایی از این دست موثر بوده است، زیرا توانایی معرفی فعالیتهای فرهنگی و برنامهها را به خوبی دارند و این یک نکته مهم است. در ادامه آن هم مردم به این حرکت علاقهمند شدند و از آن استقبال کردند. الان تعداد فروشگاههای شهر کتاب 70 باب است و نیمی از آن در تملک بخش خصوصی است و از نیم دیگر هم 15 فروشگاه آن مستقلاً برای شهر کتاب است و 15 فروشگاه دیگر هم به طور مشترک در مالکیت شهرداری و شهرکتاب است. الان یکسوم بازار کتاب و لوازمالتحریر در اختیار شهر
کتاب است.
الان مدتی است، فروشگاههای کتاب دیگری هم در سطح شهر تهران فعال شدهاند، اعم از فروشگاه کتاب الف، فرشته، بوکلند و دیگر فروشگاههای مدرن، نگاه شما نسبت به فعالیت این دست کتابفروشیها چیست؟
بیشک ما از گسترش و افزایش تعداد کتابفروشیها در کلانشهر تهران و دیگر شهرستانها استقبال میکنیم و در راهاندازی برخی از این کتابفروشیها هم که اشاره کردید ما به آنها مشورت دادیم مثلاً در راهاندازی بوکلند تجربههایمان را در اختیارشان گذاشتیم تا بتوانند کارشان را با قوت آغاز کنند. ما معتقدیم هر کسی اقدام به راهاندازی کتابفروشی در کشور کند به بازار کتاب کمک کرده است و این به نفع مردم، فرهنگ، و بازار کتاب و نشر در ایران است. جالب است بدانید، دوستانی که بوکلند را تاسیس کردند، در آغاز میخواستند شهر کتاب راه بیندازند و در نهایت به تصمیم دیگری رسیدند و ما امیدواریم که این دست کتابفروشیها افزایش پیدا کند. هر جا هم لازم باشد ما از تجربههای فعالیت و کارمان در اختیار آنها میگذاریم. مدیر بوکلند یکی از مدیران فروشگاههای شهر کتاب بوده است. و این همان حرکتی است که از آن استقبال میکنیم، کاش دیگران هم آستین
بالا بزنند.
دیدگاه تان را بنویسید