تاریخ انتشار:
خروج از انزوا با سیاست درهای باز
تعامل همراه با حفظ استقلال
سیاست درهای باز، پیش از این توسط کشورهای در حال توسعه و البته اقتصادهای بلوک شرق استفاده شد که با تغییر رویکرد خود به سوی تعامل با جامعه بینالملل گام برداشتند. شاید تصور شود این سیاست برای این کشورها امری آسان بوده که مگر کاری دارد، بازارهای خود را برای دیگران بگشایی و خود نیز عضوی از اقتصاد جهانی شوی؟ اما واقعیت غیر از این است.
سیاست درهای باز، پیش از این توسط کشورهای در حال توسعه و البته اقتصادهای بلوک شرق استفاده شد که با تغییر رویکرد خود به سوی تعامل با جامعه بینالملل گام برداشتند. شاید تصور شود این سیاست برای این کشورها امری آسان بوده که مگر کاری دارد، بازارهای خود را برای دیگران بگشایی و خود نیز عضوی از اقتصاد جهانی شوی؟ اما واقعیت غیر از این است. اجرای سیاستهای باز از سوی دولتی که چنین تصمیمی اتخاذ میکند بسی دشوار خواهد بود. سیاستهای درهای باز نهتنها گشودن دروازههای اقتصاد است به سوی دنیایی تازه که پیش از آن میبایست فرآیندی دشوار صورت گیرد برای باز کردن اذهان عمومی و تصمیمگیرندگان اصلی. آری سیاست درهای باز، سیاست گام برداشتن به سوی بازارهای جهانی در صحنه عمل و البته تغییر نگرش مبارک و میمون اندیشه سیاستگذاران است.
خودوابستگی استقلال نیست
در کتب و منابع اقتصاد بینالملل، واژهای وجود دارد به نام آتارکی(Autarky) که اگر بخواهیم آن را به زبان فارسی برگردانیم میتوانیم به خودکفایی یا خودبسندگی ترجمه کنیم. البته بسیاری از اقتصاددانان ایرانی بر این نظرند که این ترجمه گویای تمام معنای این واژه نیست و از همین روی بسیاری از متون اقتصادی فارسی این واژه را به همان صورت آتارکی استفاده میکنند.
وقتی کشوری در حالت آتارکی قرار میگیرد، هیچ مبادلهای با جهان خارج ندارد. چنین اقتصادی مرزهای خود را به سوی مردمش بسته است و آنان قادر به تماس با خارج نیستند. در مقابل این گزینه در کتب آکادمیک، همان کشور در حالت تجارتی مورد ارزیابی قرار میگیرد و منافع تجارت با مقایسه این دو حالت با یکدیگر نمایان میشود و مخاطب درمییابد که خسران حالت آتارکی و بستن دروازههای اقتصاد به سوی دیگر کشورها تا چه میزان است.
اگر بخواهیم در فارسی واژهای تقریباً همسان با آتارکی را بیابیم شاید واژه خودبسندگی بهتر از خودکفایی باشد، زیرا لغت اصلی مفهومی منفی را در ذهن متواتر میکند اما خودکفایی در زبان فارسی مفهومی مثبت به حساب میآید. اگرچه شاید کمتر بتوان گفت که تمام اقتصادهای دنیا حتی در بدترین شرایط بالاخره حداقلی از رابطه را با اقتصادهای دیگر دارند، و بدین شکل نمیتوان اقتصادی را نام برد که واقعاً در شرایط آتارکی محض باشد ولی میتوان از اقتصادهایی نام برد که بسیار بدین وضعیت نزدیک هستند به گونهای که میتوان این صفت را برای آنان به کار برد.
یکی از توجیهاتی که دول برخی کشورها برای دامن زدن به حالت آتارکی، برای مردم خود مطرح میکنند داشتن استقلال در تصمیمگیریها و ادعای مداخله دیگران در مرزهای داخلی در حالت تعامل با دنیاست. آنان تعامل با جهان را در تضاد با استقلال خویش میبینند یا مدعی آن هستند که تعامل را تا سطحی انجام میدهند که استقلال رای و منافع آنها تضمین شود. صرف نظر از اینکه تعریف این منافع برآمده از نیازهای عموم باشد یا نباشد، اولین و مخربترین زیان عمومی این تصمیم، قرار گرفتن در حالت آتارکی با تمامی ویژگیهای زیانبارش است. اما فاجعه آنجا میتواند باشد که نظام تصمیمگیری این حالت آتارکی را با استقلال خلط کند و مدعی باشد که وضعیت هر چه باشد ما خود برای خویش تصمیم میگیریم و حمایت عمومی را برای حفظ حالت آتارکی فرا بخواند. خلط معنای استقلال (Independence) با آتارکی امری مرسوم در نظامهایی است که تعامل با جهان و تغییر در جامعه را برنمیتابند. آنها بدون آنکه عمدی در کار باشد میانگارند اگر جامعه در حالت آتارکی باشد آنگاه دارای استقلال است. با وجود این جهان امروز اگرچه همچنان پایبند به تصمیمات ملی است اما تصمیم هر کشوری نمیتواند فارغ از
اجماع جهانی باشد. امروز حتی ایالات متحده نیز میبایست برای اقدامات خویش در مرزهای خود به جهانیان پاسخ گوید و هر کشوری بنا به مقتضیات خویش میتواند بر این اجماع اثر گذارد. لیکن به هر رو نمیتوان واقعیت اجماع و تاثیرگذاری آن بر تصمیمات داخلی را نادیده گرفت.
استقلال در جهان امروز به معنای اتخاذ تصمیم در چارچوب و در جهت تعامل با جهانیان است زیرا هر گونه جهتگیری خارج از این منظومه به معنای رفتن در حالت آتارکی و پشت کردن به منافع ملی است (سایت رستاک، آذرماه 1385).
تعامل با حفظ استقلال
دولت آقای روحانی، بر آن است تا با سیاست درهای باز، مسیری را که به سوی آتارکی شدن ایران در حرکت بود معکوس کند. او این روند را متوقف کرده اما هنوز در جهت عکس گامهای بسیار کوچکی برداشته است. این گامها کوچک بوده زیرا مخالفان داخلی و خارجی بسیاری وجود دارند که نمیخواهند اقتصاد ایران روند تعاملی را با جهانیان داشته باشد. اینکه در آینده چه خواهد شد در جای خود نیاز به تحلیل دارد، اما میتوان مدعی بود سیاست فعلی دولت نه در جهت ضربه به استقلال که در جهت نابودی کامل وضعیت آتارکی است. آنچه در ابتدای مقاله در مورد تغییر در اندیشه اثرگذاران بحث کردیم به همین نکته بازمیگردد. مقامات دولت باید تغییر رویکرد را در اندیشه مخالفان به گونهای ایجاد کنند، که آنها دریابند فاصله بسیار است بین استقلال و خودبسندگی. باید نشان دهند که سیاست درهای باز یعنی خروج از انزوا، نه ترک خوردن استقلال. هنر دیپلماسی داخلی به غیر از این نیست. اگر ریاستجمهوری در داووس آن چنان خوش میدرخشد و دیپلماسی اقتصادی را به راه میاندازد که حتی در دوره آقای خاتمی نیز شاهد آن نبودیم، این دیپلماسی وقتی میتواند موثر افتد که دیدگاه تصمیمگیرندگان اصلی نیز
تغییر کند و آنان دریابند که تعامل تنها به معنی رهایی از اقتصاد بسته است.
اما سیاست درهای باز باید همراه با اتخاذ تصمیمات سخت دیگر نیز باشد که شاید عموم مردم با آن همراهی نکنند. به عنوان مثال اگر ما امروز میخواهیم از سرمایهگذاران بینالمللی استفاده کنیم، اگر میخواهیم رشد اقتصادی بالایی به ثبت رسانیم گریزی از آن نداریم که حداقل هزینه رفت و آمد و ریسکهای سفر را به ایران کم کنیم. سیاست درهای باز همان بوده که مالزی، سنگاپور و ... توانستهاند به خوبی انجام دهند و اولین اقدام آنان سهولت در اخذ ویزا یا حذف آن بوده است. بیتردید بسیاری از مردم با یادآوری شرایط سخت اخذ ویزا به خصوص برای کشورهای غربی یادآوری خواهند کرد که ما نیز در پاسخ باید با شهروندان آنان چنین کنیم اما فراموش نکنیم که ما به دنبال جهش اقتصادی هستیم و لازمه چنین جهشی و انجام سیاستهای درهای باز به غیر از این نیست که چنین سیاستهایی را عملیاتی کنیم.
بنابراین برخلاف آنچه شاید در نگاه اول به نظر آید سیاست درهای باز اتفاقاً کاری بس دشوار و سخت است که برای انجام آن نهتنها نیاز به جرات و شجاعت است، بل این امر همراه با
پوست انداختنی دردآور برای عملیاتی کردن برنامهها و طرحهایی است که میتواند مورد مخالفت بسیاری از افراد غیرمتخصص باشد. آیا دولت فعلی شجاعت و درایت این را دارد و حاضر است کالبد اقتصاد ایران را بشکند؟ آینده بهتر پاسخ خواهد داد.
دیدگاه تان را بنویسید