تاریخ انتشار:
آیا همه موانع برداشته شده و تجارت جهانی در اوج است؟
تجارت جهانی: نگرانی از رکود
در دو دهه پیش تا زمان بحران مالی، تجارت مرزی کالا و خدمات به طور متوسط سالانه هفت درصد رشد داشت. رشدی به مراتب بیشتر از تولید ناخالص داخلی جهان. تجارت بعد از بحران با سرعت به وضعیت قبلیاش بازگشت و در سال ۲۰۱۱ به ۹/۶ درصد رسید اما از سال ۲۰۱۲ با رشد ۸/۲درصدی و ۲۰۱۳ با رشد ۲/۳درصدی تجارت به نظر میرسید این روند فرسوده شده
گسترش سریع تجارت و پس از آن عقبنشینی آرام چنین زنجیره عرضه پراکنده و بزرگی، یک جواب را برای سوال سیاستگذاران نگران باقی میگذارد: چرا در چند سال اخیر برخلاف گذشته سرعت رشد تجارت جهانی از تولید ناخالص داخلی جهانی بیشتر نبوده است؟
در دو دهه پیش تا زمان بحران مالی، تجارت مرزی کالا و خدمات به طور متوسط سالانه هفت درصد رشد داشت. رشدی به مراتب بیشتر از تولید ناخالص داخلی جهان. تجارت بعد از بحران با سرعت به وضعیت قبلیاش بازگشت و در سال 2011 به 9/ 6 درصد رسید اما از سال 2012 با رشد 8/ 2درصدی و 2013 با رشد 2/ 3درصدی تجارت به نظر میرسید این روند فرسوده شده؛ در همان زمان GDP جهان 1/ 3 درصد و 2/ 3 درصد بود. اگر اکنون هم از نظر حجم نگاه کنیم، تجارت هنوز سریعتر از اقتصاد جهان در حال رشد است اما با سرعتی کاهنده، جهان از اوجی 40درصدی در سال 1990 دوباره به قله 61 درصد در سال 2011 رسید و بعد از آن دوباره به 60 درصد یعنی میزانی که در سال 2008 بود، رسید.
به عنوان یک نتیجه، مفهوم «اوج تجارت» بسیار جدی گرفته شد. کریستینا کنستانتینسکو و میشل روتا از صندوق بینالمللی پول و آدیتا ماتو از بانک جهانی اینطور استدلال میکنند که پایین آمدن نسبت تجارت جهانی به تولید ناخالص داخلی نشاندهنده پایان یک تکامل سریع زنجیره عرضه است که دستاوردهای بزرگی در بهرهوری به همراه داشت. دور اروگوئه و در ادامه آن تشکیل سازمان تجارت جهانی WTO به علاوه ادغام چین و اتحاد جماهیر شوروی در اقتصاد جهانی بود که به برداشتن موانع تجارت منجر شد و این نوآوریها را ممکن کرد. در نبود تجارت جهانی و کنارهگیری کشورهای بزرگ از تجارت، از سرعت این تکامل هم کاسته خواهد شد.
اگر نبود چنین پویایی در ساختار اقتصاد جهان ادامه پیدا کند، آنگاه میتوان آن را توضیحی برای فرسودگی و تنبلی بعد از بحران دانست. افزایش اولیه زنجیره عرضه جهانی به دلیل کالاهای واسطهای بود. همچنین به لطف «محصولات وارداتی (کالاهای واسطهای)» 30 تا 60 درصد صادرات کشورهای G20 تامین شد، این محصولات سهم نیروی کار را شدیداً افزایش داده است و این افزایش عمدتاً به تقاضای خارجی وابسته است. به طور مثال در سال 2008، تقاضای خارجی 25 درصد از مشاغل را در آلمان پشتیبانی میکرد. فرانسه، کره جنوبی و ترکیه هم رقمهای مشابهی را در اقتصاد خود دارند. کمتر از نیمی از ارزش صادرات جهانی مربوط به قطعات و مواد وارداتی از کشورهای صادرکننده است. اما این سهمی است که دیگر افزایش نمییابد.
البته این حرف که تجارت جهانی اکنون به اوج خود رسیده است و حالا باید برای آینده نگران باشیم، مخالفانی هم دارد. پل کروگمن، که برای تلاشهایش در زمینه تئوری تجارت برنده جایزه نوبل شده است اینطور میگوید: «نسبت تجارت و رشد تولید ناخالص داخلی یک قانون طبیعی نیست» و «اگر این نسبت اتفاق نیفتاد ما نباید شگفتزده یا نگران باشیم». و بقیه این سوال را مطرح میکنند که آیا اصلاً تجارت به اوج خود رسیده است یا خیر؟ آنها بر خطای اندازهگیری سیستمهای اطلاعاتی تاکید میکردند. به عنوان مثال، جیمز مانیکا از موسسه جهانی مککینزی استدلال میکند جهش شدیدی در تجارت نرمافزار و سایر محصولات دیجیتال رخ داده است که در آمارها به درستی محسوب نمیشود یا قابل پیگیری نیستند چرا که مشخص نیست که مبادلات کجا صورت میگیرند.
مطالعهای که سال گذشته توسط بانک توسعه آسیا از چین انجام شد نشان میدهد، از دو میلیارد دلار از صادرات آیفون در چین تنها 73 میلیون دلار ارزش افزوده آن در چین بوده است، همین رقم در مقایسه با آمریکا 108 میلیون دلار و ژاپن 670 میلیون دلار است.
اینکه آیا تجارت نسبت به تولید ناخالص داخلی در حال کاهش است یا نه، سوالی است که در سالهای آینده جواب آن روشن خواهد شد. ولی به هر حال یک چیز روشن است: موانعی برای برداشته شدن وجود دارد به خصوص در حوزههایی مانند خدمات و کشاورزی که هنوز هم مشکلات زیادی برای تجارت وجود دارد.
بازارهای جهانی
با توجه به گزارش سرویس اقتصادی S&P 47 شاخص از 48 شاخص بورس در حال سقوط بودهاند (به جز نیوزیلند) همچنین در ماه ژانویه سال جدید از «اثر ژانویه» هم خبری نبوده است. اثر ژانویه به معنی افزایش عمومی قیمت سهام در ماه ژانویه است که معمولاً منجر به خرید بیشتر سهام میشود و در ادامه به کاهش قیمت سهام میانجامد که به طور معمول در ماه دسامبر اتفاق میافتد.
در حالی که اقتصاددانان مشتاقاند از مزایای قیمت پایین نفت بنویسند، (Berenberg تخمین میزند تولید ناخالص در کشورهای مصرفکننده نفت تا 75/ 0 درصد افزایش یابد) به نظر میرسد در حال حاضر سرمایهگذاران بیشتر بر آنچه کاهش قیمت نفت درباره تقاضای جهانی میگویند، متمرکزند. شاخص تولید جهانی، PMI1 در دسامبر 2014 به شانزدهمین ماه نزولی خود رسید. به گفته رابوبانک، پیشبینی نرخ رشد جهان در طول چند ماه گذشته از تقریباً چهار درصد به کمتر از سه درصد کاهش یافته است. در این میان سوال اصلی درباره چین است، آیا چین علت اصلی کاهش قیمت کالاهاست؟ به علت اختلاط دادهها نمیتوان نظر قطعی داد.
ترکیبی از رشد ضعیف و تورم در حال سقوط باعث میشود دستیابی به اجماعی درباره وضعیت بازارهای امسال حتی سختتر از گذشته باشد. پیشبینی متوسط برای 10 سال بازده وزارت خزانهداری از پایان سال 2015، به گفته بلومبرگ، 06/ 3 درصد بوده است اما در زمان نوشتن این یادداشت به زیر دو درصد رسیده است. این عملکرد برای کشورهای G3 (آمریکا، ژاپن، آلمان) برای اولین بار زیر یک درصد است. بازده اوراق قرضه پنجساله آلمان فقط 01/ 0 درصد است که در چند سال اخیر منفی بوده است. همراه با تورم تقریباً صفر، وقوع چنین بازدههایی آنقدر هم که به نظر میرسد دور از ذهن نیستند.
البته افراد زیادی از ترس انتخابات یونان، در حال خرید اوراق قرضه آلمانی هستند و استدلالشان برای این کار متفاوت است: از کسانی که فکر میکنند این ماجرا یک گردباد داخل لیوان آب است تا کسانی که نگرانیشان خروج یونان از یورو و انتقال این پتانسیل به برخی دیگر از کشورهاست، تغییر میکند. سیریزا، گروه چپ در یونان که خواهان پایان دادن به ریاضتهای اقتصادی یونان و مذاکره درباره بدهیهای ملی است، روی کار آمده است.
از سوی دیگر 74 درصد یونانیها معتقدند کشور باید به هر قیمتی در منطقه یورو بماند (این میزان از 63 درصد نظرسنجی قبل بیشتر است). چیزی که حزب سیریزا با پافشاری روی سیاستهای ضدریاضتی نمیتواند آن را محقق کند. به طور خلاصه میتوان گفت آنچه رایدهندگان به حزب سیریزا و آقای سیپراس میخواهند جمع اضداد است و سیاستمدارانی که قولهایی اینچنین ناسازگار را میدهند ممکن است محبوب شوند اما موفق نه و هنگامی هم که موفق نشدند رایدهندگان بیش از پیش نسبت به آن سیاستمدار بدبین خواهند شد.
با توجه به پیروزی حزب آقای سیپراس در انتخابات یونان، آنچه بعد از آن رخ میدهد شبیه به یک بازی است که در آن اتحادیه اروپا روی حزب سیریزا حساب کرده که بعد از مدتی با واقعیت مواجه شود و عقبنشینی کند و حزب سیریزا هم روی اتحادیه اروپا حساب باز کرده است که حاضر است هزینه بالایی را بپردازد اما از خروج یونان جلوگیری کند. چنین بازیهایی میتوانند خوب تمام شوند مثل بحران موشکی کوبا که سرانجام با پذیرش درخواست کندی از سوی کرملین در ۲۸ اکتبر بحران موشکی که جهان را تا آستانه جنگ اتمی پیش برد، پایان یافت و در مقابل، ایالات متحده نیز موشکهای اتمی خود را از ترکیه خارج کرد. اما این بازیها همیشه پایان خوشی ندارند مثل آگوست 1914 و شروع جنگ جهانی اول. آنچه اکنون بیش از همه درباره آن مطمئنیم همین نا اطمینانی است.
پینوشت:
1- شاخص خرید مدیران: شاخص اقتصادی به دست آمده از نظرسنجی ماهانه از شرکتهای بخش خصوصی است. تولیدکنندگان عمده این شاخص یکی گروه Markit است که PMIها را برای بیش از 30 کشور در سراسر جهان جمعآوری میکند و دیگری موسسه مدیریت عرضه (ISM)است که وظیفه محاسبه PMI را برای آمریکا بر عهده دارد.
دیدگاه تان را بنویسید