مناسبات منطقهای ایران در گفتوگو با حسن کاظمی قمی
عملکرد شمخانی و سلیمانی در منطقه همراستاست
علاوه بر رابطه ایران و آمریکا بر موضوع مذاکرات هستهایمان نیز نقد دارم و معتقدم در درستی امر مذاکره شکی نیست اما آیا تمامی منافع ملی ما در بحثمذاکره خلاصه میشود که خیر اینطور نیست. اگر ما در بعد اقتصاد مقاومتی به تقویت خود بپردازیم دیگر نیازی به اینگونه اقدامات نداریم.
ایران مرد ورود به صحنههای بحران است چه در پای میز مذاکره و چه در برخورد با گروههای تکفیری. این را حسن کاظمیقمی میگوید. نخستین سفیر ایران در عراق پس از صدام که البته نخستین مقام ایرانی بود که در طول دو دهه گذشته پای میز مذاکره با آمریکاییها نشست. وی که به مدت شش سال و نیم عهدهدار ریاست سفارت ایران در عراق بود، متذکر میشود: اختلافات ایران و کشورهای منطقه تماماً نتیجه فضاسازیهای آمریکاییهاست. کاظمیقمی همچنین با دفاع از عملکرد جدید ایران در شفافسازی عملکرد سپاه قدس در منطقه تاکید میکند: این موضوع بازمیگردد به سیاست امروز ایران که مقابله با تروریسم و کمک به دولتهای مشروع منطقه را در چارچوب توافق و درخواست دولتهای رسمی این کشورها وظیفه خود میداند.
به رغم سیاستهای مسالمتجویانه دولت آقای روحانی برخی از کشورهای عربی همچنان رفتارهای خصمانهای دارند. سفر وزیر خارجه عربستان به وین و وزیر گارد ملی سعودیها به واشنگتن که همزمان با برگزاری مذاکرات هستهای ایران صورت گرفت در همین راستا تلقی میشود؟
رویکرد و سیاست خارجی ایران نسبت به کشورهای همسایه و پیرامونیاش به ویژه همسایگان بر پایه تامین منافع ملی و ایجاد صلح و ثبات در منطقه تعریف شده است. این رویکرد یک دولت و یک جناح نیست. این سیاستی است که از یک سو موجب اثرگذاری موقعیت ایران بر امنیت و صلح جهانی شده و از سوی دیگر موجب ارتقای موقعیت منطقهای ما میشود. باید توجه داشت که ایران بزرگترین شاهراه ترانزیتی کشورهای شمالی و جنوبی خود به شمار میرود و از دیرباز یکی از دلایل نظام سلطه برای تسلط بر ایران نیز همین موضوع بوده است. ابرقدرتهای جهانی به ویژه آمریکاییها همیشه از نقشآفرینی منطقهای ایران واهمه داشتهاند و تلاش میکنند با تحریک برخی از دولتهای ارتجاعی منطقه اقتدار جمهوری اسلامی را مورد هجمه قرار داده و به چالش بکشند. پس رویکرد ایران تعامل همهجانبه با کشورهای جهان به
ویژه همسایگان است. البته این رویکرد و سیاست به جهت ظرفیتهای بسیار زیاد همسایگان در تمامی حوزههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در دستور کار قرار گرفته است. امروزه ایران علاوه بر تامین امنیت منطقه در بحثهای مرتبط با موضوع انرژی نیز عملکرد اثرگذاری داشته است. ما در بحث حفاظت از آبهای سرزمینی و بینالمللی هم بسیار فعال هستیم و برخلاف کشورهای بزرگ جهان که برای تامین امنیت منطقه نیامدهاند در ایجاد آرامش محیط پیرامونیمان تاثیرگذاریم. به همین ائتلاف دروغین مبارزه با داعش و به اصطلاح جهانی نگاه کنید که با مشارکت کشورهایی که خود متهم به حمایت از تروریسم هستند تشکیل شده است. در همین قضایای اخیر نیز آمریکاییها نخستین قدرتی بودند که از داعش حمایت کردند. در منطقه جلولا که اخیراً از داعشیها بازپس گرفته شده است آمریکاییها محمولههای سلاح را برای اعضای این گروه تروریستی ارسال میکردند. در آن زمان که نیروی مردمی در این مناطق وجود نداشتند که آمریکاییها مدعی کمک به گروههای مردمی یا ارتش عراق باشد. به اعتقاد بنده این ائتلافهای دروغین که به بهانه مبارزه با تروریسم در منطقه شکل گرفته است تماماً با هدف ایجاد چالش و ناامنی
ایجاد شده و به دنبال ایجاد جنگهای فرقهای و مذهبی در منطقه است، این در حالی است که ایران در چارچوب مولفههای اساسی به دنبال برقراری ثبات و امنیت و شبکهای کردن و گره زدن منافع کشورها با یکدیگر است و این سیاست را با حساسیت ویژه در بخشهای اقتصادی پیگیری میکند. ایران در حوزه افغانستان هم از جمله کشورهایی بود که نقش سازندهای در استقلال این کشور داشت. ما از همان اجلاس بن که پایه ساختار سیاسی جدید افغانستان گذاشته شد تا انتخاباتهای متعدد این کشور همواره در کنار مردم افغانستان بودهایم و حتی در مواردی چون کمک به کشت جایگزین نیز یاریرسان افغانها بودیم. اما آمریکاییها آنچنان که در عراق اجازه نمیدهند در افغانستان هم با مانعتراشی از کمکهای ایران به همسایگان جلوگیری میکنند. آنها با تهدید پاکستانیها و با فشار بر مقامات اسلامآباد اجازه انتقال انرژی از طریق خط لوله صلح را به چالش کشیدند. اگر بررسی اجمالی در مورد دلایل شکلگیری طالبان در منطقه داشته باشید درمییابید که این گروه تروریستی تنها به جهت خواست آمریکا مبنی بر اینکه حاکمیت افغانستان در اختیار مجموعهای قابل اطمینان باشد، شکل گرفت یعنی واشنگتن و تا
حدودی نیز لندن طالبان را ایجاد کرد تا در زمینه انتقال انرژی منطقه دستی بر آتش داشته باشند. اگر سیاستبازیهای آمریکا در کشوری مانند افغانستان تا حدودی به ثمر نشست این راهکار در عراق راهی از پیش نبرد. چرا که مرجعیت و مردم این کشور اجازه فضاسازی بیشتر را از غربیها سلب کردند. در رابطه با کشورهای دیگر هم خوشبختانه مناسبات ایران با برخی از همسایگان جنوبیاش مانند قطر، کویت و به ویژه عمان در سمت و سوی قابل قبولی پیش رفته و به استحکام روابط منجر شده است. هرچند که این سیاست در مورد کشورهایی چون عربستان پاسخگو نبوده است. سیاست تنشزدایی ایران (البته بنده چندان موافق کاربرد این واژه نیستم چرا که ما تنشی را ایجاد نکردهایم که بخواهیم تنشزدایی کنیم) به دلیل اختلافافکنی نظام سلطه هنوز موفقیتی به دنبال نداشته است. آمریکاییها بر آن هستند تا با تحریک کشورهایی چون عربستان و با حمایت از گروههای فرقهگرا آتش اختلافات منطقهای را همیشه روشن نگه دارند تا توجیهی برای حضور خود داشته باشند.
اما به نظر میرسد اظهارات اوباما در ملاقات با وزیر گارد ملی عربستان حاکی از خواست واشنگتن در بهبود مناسبات تهران و ریاض باشد.
من اختلافات ایران و عربستان را رد نمیکنم اما معتقدم این اختلافات نیز تحت تاثیر سیاستهای آمریکا بروز پیدا کرده است. ما خواهان رقابتهای شفاف و سالم با سعودیها هستیم اما این رقابتها نباید به تخریب منجر شود. سعودیها با داعیهگری امالقری جهان اسلام نفوذ چندانی در تحولات منطقهای ندارند اما ایران علاوه بر حضور پرقدرت خود، به عنوان بزرگترین حامی مستضعفان هیچ تفاوتی میان شیعه و سنی قائل نمیشود.
اما به نظر میرسد همین حمایتها از سوی برخی از کشورهای منطقه تعبیر به دخالت در امور همسایگان ما میشود.
از دیدگاه شما آیا آمریکاییها خواهان بهبود روابط ایران و سعودیها هستند؟
شاید اظهارات اخیر باراک اوباما اینطور نشان دهد. او به متعب بن عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود لزوم عادیسازی روابط ریاض و تهران را یادآوری کرده بود. مضاف بر اینکه اصلیترین مخالف پیوستن ایران به ائتلاف ضدداعش همین سعودیها بودند.
به نظر شما اگر آمریکاییها در گفتارشان صادق بودند تا این اندازه بر موج ایرانهراسی در منطقه تاکید میکردند. آمریکاییها خود بانی راهاندازی این موج بودند و خود از آن حمایت میکردند. حالا آمدهاند و به سعودیها میگویند با ایران رابطه داشته باشید. میدانید یکی از مشکلات اساسی سعودیها با ما چیست؟ دستیابی ایران به دانش هستهای. غیر از این بود که آمریکاییها موج عدم دستیابی ایران به دانش هستهای را مطرح کردند و گفتند ایران به دنبال تولید بمب هستهای است. این در حالی است که ایران تحت تاثیر فتوای رهبریت خود همواره با اینگونه اقدامات مخالف بود. علاوه بر این دوربینهای آژانس هم به صورت مداوم در حال ثبت فعالیتهای ایران است بنابراین هیچگاه دلیلی برای نگرانی از برنامههای هستهای ایران وجود نداشت. میخواهم بگوییم که گول حرفهای آمریکاییها و به اصطلاح تلاشهایشان در
عادیسازی پرونده هستهای ایران را نخورید. اگر آمریکاییها همین امروز از هژمونی سلطه خود در اروپا دست بردارند، در عرض سه ماه مناسبات اقتصادی ما با اروپا به اوج خود میرسد. اما آمریکا در عمل نیز این را نمیخواهد. در مورد موضوع ائتلاف هم که شما به آن اشاره کردید آنها از ایران درخواست کردند اما ما نپذیرفتیم. به این دلیل که امروز داعش از سوی کشورهایی حمایت میشود که به اصطلاح در ائتلاف ضدداعش قرار دارند. جریاناتی چون جبهه النصره و داعش در سوریه و عراق با حضور تروریستهای منطقهای و بعثیهایی شکل گرفته است که همه از سوی قدرتهای ارتجاعی منطقه و آمریکا پشتیبانی میشوند. سناریوی این روزهای آمریکا ایجاد آشوب بزرگ در منطقه است تا بتواند حداقل برای 10 سال بحران ناامنی در منطقه ایجاد کند و ایران و کشورهای جبهه مقاومت را با آن درگیر کند اما نمیدانند که این آتش همهگیر بالاخره دامن آنها را هم میگیرد.
برخی معتقدند که عملکرد دولت سابق هم در به راه افتادن موج ایرانهراسی منطقه تاثیرگذار بوده است و استدلال میکنند که در دولتهای گذشته (سازندگی و اصلاحات) روابط ایران و همسایگان در بهترین سطح خود قرار داشت.
الان که آقای روحانی بر مسند قدرت و کار است. حالا چه دلیلی برای دشمنیهای این کشورها با ما وجود دارد؟ مطمئناً رویکرد نظام سلطه و مشخصاً آمریکاییها متوجه دولتهای ایران نیست و کلیت این نظام را نشانه رفته است. آنها اساس نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارند و به دنبال تغییر آن هستند. اما نمیدانند هیچ قدرتی توان این تغییر را ندارد. ایران مرد ورود به صحنههای بحران است چه در پای میز مذاکره و چه در برخورد با گروههای تکفیری. اگر آمریکاییها به دنبال تغییر نظام ایران نبودند در دورههایی که رویکرد دولتهای گذشته ما به سمت رابطه با همه کشورهای جهان و از جمله آنها بود چرا از آن استقبال نکردند و حتی ایران را در زمره کشورهای محور شرارت قرار دادند.
اما حداقل این بود که ما در همان دورههایی که شما به آن اشاره میکنید با قطعنامهای مواجه نشدیم.
قطعنامهها در دولت آقای احمدینژاد به دلیل سیاستهای مقاومتی آن دولت بود.
همین حالا هم مذاکرهکنندگان ایرانی در حال ایستادگی و مقاومت بر سر مواضعشان هستند اما ما با قطعنامهای مواجه نمیشویم.
ما در دولت آقای خاتمی یکبار اعتمادسازی کردیم و به رغم اینکه برای مقام معظم رهبری روشن بود که به این اعتمادسازی پاسخ درخور توجهی داده نمیشود در چارچوب انپیتی برنامههای هستهایمان را تعلیق کردیم. حتی در موضوع افغانستان هم ورود پیدا کردیم و در سقوط طالبان و شکلدهی دولت جدید این کشور به نیروهای فرامنطقهای یاری رساندیم اما پاسخ آمریکاییها چه بود؟ ایران را در محور شرارت قرار دادند و نظام مردمسالار ما را که هم جمهوریت و هم مشروعیت دارد به چالش کشیدند. اگر آمریکاییها مایل به ارتباط با ایران بودند به این علاقه در دولتهای گذشته (اصلاحات) پاسخ میدادند.
اما همین علاقهمندی در دولت آقای احمدینژاد نیز وجود داشت. نامههای پی در پی به روسای جمهور آمریکا که تقریباً بیپاسخ ماند محصول عملکرد همان دولت بود.
جمهوری اسلامی ایران دولت آمریکا را که نامشروع نمیداند که بخواهد با آن ارتباط نداشته باشد. اما ما به دلیل خوی استکباری آمریکاییها تمایلی به ارتباط با آنها نداریم. بعد هم باید توجه داشته باشید که قطع ارتباط ایران و آمریکا بنا بر خواست واشنگتن صورت گرفت. هرچند که بنابر فرمایشات حضرت امام (ره) اگر آمریکا یک کار خوب انجام داد همین بود که موجب شد ما روی پاهای خودمان بایستیم.
یعنی نامههای بیپاسخ آقای احمدینژاد در حالی نوشته شد که آمریکاییها خود رابطهشان با ما را قطع کرده بودند.
حجم درخواستهایی که آمریکاییها برای رابطه با ایران ارائه کردهاند بسیار بیشتر بود.
اما آمریکاییها نامههای خود را خطاب به مقام معظم رهبری نوشتند که بر اساس گفتههای آقای شمخانی به برخی از آنها پاسخ داده شده است. یعنی میدانستند نامههای خود را خطاب به چه شخصیتی بنویسند.
در چارچوب سیاست کلان نظام تبیین سیاستها با رهبری است اما سیاستگذاری در شورای عالی امنیت ملی کشور انجام میشود که ریاست آن با رئیسجمهور است.
اما جهتگیری سیاست خارجی را رهبری تعیین میکنند.
قطعاً تبیین سیاست خارجی نظام و بحثهایی چون رابطه با آمریکا یا موضوع هستهای توسط ایشان صورت میگیرد اما شخص رهبری نیز قائل به سیاستهای شورای عالی امنیت ملی کشور هستند که بحث رابطه با آمریکا نیز در آنجا تعیین میشود.
سوالات من بر پایه اخباری است که در رسانهها درج میشد. مبنی بر اینکه هیچ یک از روسای جمهور آمریکا نه آقای بوش و نه آقای اوباما به نامههای آقای احمدینژاد پاسخ ندادهاند.
آقای احمدینژاد میخواست نشان دهد که ایران مایل به تعامل با جهان است. مگر همین حالا ما از دیپلماسی هستهای برای اعتمادسازی با جهان استفاده نمیکنیم.
اما بحث این نامهها با مذاکرات هستهای ایران کاملاً متفاوت است. من در مورد چرایی ارسال نامههایی سوال میکنم که بیپاسخ ماندند.
من هم میخواهم بگویم هر دولتی به دنبال کاستن از مشکلات روابط خارجی است و آقای احمدینژاد هم از این اصل پیروی کرد. در قانون اساسی رئیسجمهور دومین شخص تصمیمگیر بعد از رهبری است. بعد هم شما در حال بزرگ کردن این موضوع هستید.
بحث بزرگی یا کوچکی این اقدام نیست. بحث کار نافرجامی است که آقای احمدینژاد بر انجام آن اصرار داشتند.
چند تا از نامههای آقای اوباما با پاسخ رهبر انقلاب همراه بوده است؟
بر اساس گفتههای آقای شمخانی رهبر انقلاب به برخی از این نامهها پاسخ دادهاند.
رئیسجمهور آمریکا نامه داده و پاسخ هم گرفته است اما چه پاسخی؟ آیا شما از محتوای این نامهها اطلاع دارید؟
شما علتهای نگارش این نامهها را رها کردهاید و به نتایج آن پرداختهاید و میخواهید به این نتیجه برسید که دولت قبلی ما در ارسال نامهها اشتباه کرد اما من میخواهم بگویم چه این فرضیه درست باشد و چه نادرست، این موضوع مهمی در فرآیند روابط دو کشور نیست. امروز آمریکا نوک حملهاش را به سوی ایران نشانه رفته است و با هر بهانهای به دنبال تغییر نظام است. بحث تعامل با دولت آمریکا هم بحثی ثانوی است که باید در مرحله بعد به آن پرداخت. اگر هم میخواهید به موضوع مناسبات دو کشور بپردازیم به هر حال آمریکاییها باید به سیگنالهایی که از سوی دولتهای ما ارسال میشد پاسخ میدادند که این کار را انجام ندادند. من علاوه بر رابطه ایران و آمریکا بر موضوع مذاکرات هستهایمان نیز نقد دارم و معتقدم در درستی امر مذاکره شکی نیست اما آیا تمامی منافع ملی ما در بحث مذاکره خلاصه میشود که خیر اینطور نیست. اگر ما در بعد اقتصاد مقاومتی به تقویت خود بپردازیم دیگر نیازی به اینگونه اقدامات نداریم.
میخواهم به بحث ائتلاف ضدداعش و عدم حضور ایران در این ائتلاف بازگردم.
ما در حمایت از دولتهای منطقه و به صورت مستشاری با برخی از کشورهای منطقه همکاری میکنیم و با آنها مشارکت داریم.
اما این بحث وجود دارد چرا ایرانی که روزگاری به صورت چراغ خاموش در منطقه فعالیت میکرد و مثلاً اینکه فرمانده سپاه قدس ما که از دیرباز بنا بر درخواست برخی از کشورهای منطقه در سایه به همکاریهای نظامی با آنها میپرداخت حالا هرازگاهی با انتشار تصویری جدید از حضور خود در عراق خبر میدهد.
به هر حال این امر نتیجه پیشرفت ارتباطات است. بعد هم پرسش در مورد عملکرد سپاه قدس در منطقه موضوعی نیست که بتوان به این صورت به آن پاسخ داد. چرا سپاه قدسی که در گذشته به صورت پنهان عمل میکرد امروز مایل به عملکرد شفاف است یا اینکه دلیل نشان دادن حضور سردار سلیمانی در عراق چیست نیز بازمیگردد به سیاست امروز ایران که مقابله با تروریسم و کمک به دولتهای مشروع منطقه را در چارچوب توافق و درخواست دولتهای رسمی این کشورها وظیفه خود میداند. این همکاری هم به صورت مشاورههای نظامی و مستشاری صورت میگیرد. ما موضوعی برای پنهانکاری نداریم و تمام عملکردمان شفاف است.
یعنی حضور سردار سلیمانی در عراق بر اساس درخواست رسمی دولت این کشور صورت گرفته است؟
بله، همینطور است. برای همکاریهای منطقهای که کتمان هم نمیکنیم. بعد هم انتشار عکسهایی که شما به آنها اشاره کردید موضوع خاصی نیست. ما در این تصاویر عکس فرماندهی را میبینیم که در حال مشاوره نظامی دادن است این امر نیز به هیچ وجه مبتنی بر دخالت در امور منطقه و کشورهای دیگر نیست. متاسفانه در حال حاضر خطر تروریسم برای کل منطقه جدی است و تمامی فعالیتهای ایران هم در راستای حفظ امنیت منطقه انجام میشود چرا که در غیر این صورت ما باید در تنگه کنشت و همدان و تهران با تروریستها بجنگیم. ایران در چارچوب تامین منافع ملیاش با هیچ کشور و گروهی تعارف ندارد و در این راستا به وظیفه ذاتی خود عمل میکند.
عملکرد وزارت خارجه در این میان به چه صورت است؟ به هر حال تنظیم مناسبات ما با دیگر کشورها بر عهده وزارت خارجه است.
فکر نمیکنم هیچ وزارتخانهای مسوول امور آموزش نظامی باشد. بعد هم باید توجه داشته باشید که روابط ما با کشورهای دیگر در یک سطح قرار ندارد که بخواهیم از دستورالعمل واحدی برای تمامی آنها استفاده کنیم. به هر حال ضروری است که برای مقابله با پدیده تروریسم و حضور گروههایی که آبشخورشان فعالیتهای اینگونه است همکاری نظامی میان برخی از کشورهای منطقه وجود داشته باشد که مناسبات منطقهای ایران و عراق هم در این راستا قابل تفسیر است.
اما به نظر میرسد دولت هم آقای شمخانی را مامور ابلاغ برخی از سیاستهای جمهوری اسلامی ایران به کشورهای منطقه کرده باشد. حضور دبیر شورای عالی امنیت ملی در عراق پیش از انتخاب نخستوزیر جدید این کشور در این راستا تفسیر میشود.
اینگونه سفرها امری عادی در مناسبات دولتمردان کشورهاست و نافی همکاریهای نظامی و دفاعی نیست. قطعاً دبیر شورای عالی امنیت ملی وظیفه بررسی موضوعاتی را که ارتباط مستقیمی با موضوع امنیت ملی کشور دارد عهدهدار است. بحثهایی که در این شورا مطرح میشود به رهبری و دولت منعکس میشود و تاکتیکهای ملزومه اتخاذ میشود. به صورت کلی طرحهای دبیر شورای عالی امنیت ملی در این شورا مطرح میشود و در نهایت به امضای رهبری میرسد.
دیدگاه تان را بنویسید