تاریخ انتشار:
رقابتناپذیری ایده
رقابتناپذیری ایده
دانش میتواند با سیستمهای پشتیبانی تصمیمسازی و تصمیمگیری، در زمینههای مختلف استفاده شود و تولید ارزش اقتصادی کند.
«اقتصاد دانشبنیان» در ادبیات علم اقتصاد، به مفهوم استفاده از دانش برای تولید ارزشهای ملموس و ناملموس در فعالیتهاست. در این فرآیند تولید، فناوری و به ویژه «دانش فناوری» برای تبدیل بخشی از دانش بشری به ماشینآلات و تجهیزات کمک اساسی میکند. دانش میتواند با سیستمهای پشتیبانی تصمیمسازی و تصمیمگیری، در زمینههای مختلف استفاده شود و تولید ارزش اقتصادی کند. اصطلاح اقتصاد دانشبنیان را «پیتر دراکر» در نوشتههای خود، از اقتصاددان مشهور «فریتز مکلاپ» و همچنین «فردریک وینسلو تیلور» عاریه گرفت و امروزه در ادبیات علمی جهان مرسوم و متداول شده است. بنابراین، پایه و اساس اولیه مفهوم اقتصاد دانشبنیان را در سال 1966 «پیتر دراکر» معرفی کرده است. «اقتصاد دانشبنیان» در عصر فعلی یعنی عصر اطلاعات با محوریت «نوآوری» محقق میشود.
انتقال اقتصاد از حالت مرسوم به اقتصاد دانشبنیان، مستلزم آن است که قوانین و مقررات و شیوههای تعیین موفقیت در اقتصاد، بازنویسی، بازنگری و بعضاً بازآفرینی شوند. همچنین منابع دانش مانند اسرار تجاری، تخصص و مهارت به عنوان یکی از اصلیترین منابع اقتصادی جامعه تلقی شوند. مفهوم کلی اقتصاد دانشبنیان آن است که دانش، آموزش و تجربه (که اغلب به عنوان «سرمایه انسانی» یاد میشود) در موارد زیر بروز کند؛ یکی در محصول کسب و کار، به عنوان محصولات و خدمات فکری و آموزشی نوآورانه با نرخ بازدهی بالا برای صادرات و دیگری در داراییهای مولد. در اقتصاد دانشبنیان، نیروی کار متخصص است و با بهرهگیری از سواد و آموزش لازم، به تولید دادهها، توسعه الگوریتمها و مدلهای شبیهسازیشده، و نوآوری در فرآیندها و سیستمهای کامپیوتری هوشمند و نوآوری نهادها اقدام میکند. «مایکل پورتر» ادعا میکند اقتصاد امروز مبتنی بر مزیت رقابتی و مبتنی بر استفاده سازندهتر از نهادهها است، که نیاز به نوآوری «مستمر و مداوم» دارد.
انتقال اقتصاد از حالت مرسوم به اقتصاد دانشبنیان، مستلزم آن است که قوانین و مقررات و شیوههای تعیین موفقیت در اقتصاد، بازنویسی، بازنگری و بعضاً بازآفرینی شوند. همچنین منابع دانش مانند اسرار تجاری، تخصص و مهارت به عنوان یکی از اصلیترین منابع اقتصادی جامعه تلقی شوند. مفهوم کلی اقتصاد دانشبنیان آن است که دانش، آموزش و تجربه (که اغلب به عنوان «سرمایه انسانی» یاد میشود) در موارد زیر بروز کند؛ یکی در محصول کسب و کار، به عنوان محصولات و خدمات فکری و آموزشی نوآورانه با نرخ بازدهی بالا برای صادرات و دیگری در داراییهای مولد. در اقتصاد دانشبنیان، نیروی کار متخصص است و با بهرهگیری از سواد و آموزش لازم، به تولید دادهها، توسعه الگوریتمها و مدلهای شبیهسازیشده، و نوآوری در فرآیندها و سیستمهای کامپیوتری هوشمند و نوآوری نهادها اقدام میکند. «مایکل پورتر» ادعا میکند اقتصاد امروز مبتنی بر مزیت رقابتی و مبتنی بر استفاده سازندهتر از نهادهها است، که نیاز به نوآوری «مستمر و مداوم» دارد.
یکی از روشهای ایجاد تمایز میان اقتصاد ساده و سنتی و اقتصاد دانشبنیان و شناخت آنها، ایجاد تمایز بین تولیدات آنها یعنی بین اشیا یا ابژهها و ایدهها و دانش تولیدشده در اقتصاد است. در این باره میتوان اشیا را به عنوان مواد خام جهان (مانند اکسیژن، کربن، آهن، سیلیکون، نفت خام و موارد دیگر) در نظر گرفت و در مقابل، ایدهها و دانش را به عنوان روشها و دستورالعملهای بهکارگیری این اشیا به انحای گوناگون تلقی کرد. به این ترتیب بر مبنای دستورالعملها، میتوان از این مواد خام یا اشیا محصولاتی مانند الماس، چیپهای کامپیوتری، آنتیبیوتیک، انرژی ثانویه و... تولید کرد. در واقع، ایدههای جدید و دانش تبلوریافته، راههای جدید ترکیب مواد خام به شکلی هستند که نتیجه حاصل از نظر اقتصادی، مفید قلمداد شود.
آبژهها در اقتصاد، مانند کتابهای درسی، لوازمالتحریر، تختهسیاه و حتی استادان، رقابتپذیر هستند؛ به این معنا که استفاده یک نفر از این کالاها، کارایی ذاتی آنها را برای استفاده افراد دیگر کاهش میدهد. اگر شما مشغول مطالعه کتاب خود باشید، امکان استفاده همزمان برای فرد دیگری وجود نخواهد داشت یا زمانی که استاد اقتصاد در حال نوشتن روی تخته کلاس باشد، استاد ریاضیات نمیتواند از این تخته استفاده کند. بسیاری از کالاها در اقتصاد، رقابتپذیر هستند و همین ویژگی است که مساله «کمیابی» را (که موضوع اصلی علم اقتصاد است) در اقتصادهای سنتی تشدید میکند.
این مساله که آبژهها یا اشیا رقابتپذیر هستند، یک موضوع کاملاً بدیهی است و نیازی به توضیح بیشتر ندارد. با وجود این، این موضوع زمانی برجسته میشود که در تضاد با ویژگی «رقابتناپذیری» ایدهها و اندیشههای علمی قرار میگیرد. استفاده یک فرد از دانش و ایدهای، به هیچ عنوان نمیتواند مقدار ایده و دانش در دسترس برای سایرین را کاهش دهد. به عنوان نمونه، رابطه فیثاغورس ماهیتاً کمیاب نیست و استفاده شما از آن برای حل یک مساله، مانعی برای استفاده دوستتان یا هر شخص دیگری در سراسر دنیا نیست.
از آنجا که رقابتناپذیری یک مفهوم جدید به نظر میرسد، اجازه دهید تا با یک مثال این موضوع را مورد دقت قرار دهم. تفاوت میان طراحی کامپیوتر و خودِ کامپیوتر را در نظر بگیرید. کامپیوتر یقیناً رقابتپذیر است: اگر شما با استفاده از یک کامپیوتر در حال وبگردی در اینترنت باشید، دوست شما نمیتواند از این کامپیوتر برای برآورد یک مدل اقتصادسنجی استفاده کند. استفاده شما از یک کامپیوتر، منافع بالقوه این وسیله را برای دیگران کاهش میدهد (و در برخی موارد به صفر میرساند). اما طراحی کامپیوتر متفاوت است، فرض کنید شرکتی در کشور وجود دارد که برای ساخت کامپیوتر از دستورالعمل خاصی پیروی میکند. اگر این شرکت دارای 20 خط تولید باشد، امکان استفاده همزمان همه این خطوط از یک دستورالعمل خاص برای ساخت کامپیوتر وجود دارد. در واقع نیازی نیست که برای هر یک از این خطوط از یک روش مجزا استفاده کنیم (برای هر یک، روشی مجزا ابداع کنیم). در واقع اضافه کردن یک خط تولید جدید، تنها مستلزم پیروی از دستورالعمل قبلی است. در واقع نیازی نیست که برای هر خط تولید کامپیوتر جدید، روش تولید کامپیوتر بازتولید شود. طراحی (به عنوان یک ایده و دانش) رقابتناپذیر
است: چرا که طراحی میتواند توسط تعداد زیادی از افراد مورد استفاده قرار گیرد بدون اینکه منافع آن (کاربرد آن) کاهش یابد.
البته در اینجا باید در خصوص مفهوم کمیابی دقت شود. یقیناً ایدههای جدید کمیاب هستند: مثلاً داشتن پردازندههای کامپیوتری سریعتر یا تجهیزات پزشکی بهتر در کشور همواره مطلوب است ولی دستیابی به آنها به سادگی امکانپذیر نیست. اما در مقابل ایدههای موجود در کشور، کمیاب نیستند. هنگامیکه یک ایده جدید کشف شد، به سادگی میتوان این ایده را توسط هر تعداد دلخواهی از افراد مورد بهرهبرداری قرار داد بدون آنکه مفید بودن آن برای دیگران کاهش یابد. همچنین باید میان رقابتناپذیری و تفکیکپذیری در یک اقتصاد دانشبنیان نیز تمایز قائل شویم. تفکیکپذیری عبارت است از میزانی که یک نفر در خصوص یک کالا (مثلاً یک ایده) دارای حق مالکیت است و به شکل قانونی این اختیار را دارد که استفاده از آن را برای دیگران محدود کند. به شکل ساده رقابتناپذیری به این معناست که امکان استفاده همزمان شماری از افراد برای ایدهها و دانش وجود دارد. در مقابل تفکیکپذیری اشاره به امکان محدود کردن این استفاده توسط فرد مالک ایده است. اغلب جوامع برای حمایت از ایدهها و دانش خود اقدام به اعطای «حقوق مالکیت معنوی» میکنند. البته باید توجه شود که این موضوع، این حقیقت
را که ایدهها ذاتاً رقابتناپذیر هستند هیچ تغییری نخواهد داد.
این واقعیت که دستورالعملها و طراحیها شبیه به اشیای کمیاب نیستند، اولین نشانی است که اقتصاد ایدهها و اقتصاد دانشبنیان از اقتصاد اشیای و اقتصاد سنتی متفاوت است. دومین گواه این تفاوت را میتوان در مفهوم «بازدهی فزاینده» مشاهده کرد. چالش کشور ما این است که منظور شرکت در اقتصاد دانشبنیان، نیاز به مداخله جمعی و استراتژیک است. نفت در این خصوص تاکنون به شکل یک مانع عمل کرده است. در سراسر جهان در حرکت به سمت اقتصاد دانشبنیان سرمایهگذاری در برخی مناطق با پیوندهای پسین و پیشین نقش اساسی داشته است. بهعنوان مثال دره سیلیکون در کالیفرنیا؛ هوافضا و مهندسی خودرو در مونیخ آلمان؛ بیوتکنولوژی در حیدرآباد هند؛ رسانه الکترونیک و دیجیتال در سئول کره جنوبی؛ پتروشیمی و صنعت انرژی در برزیل، تحول در هریک از این مناطق و گسترش و تسری آن به کل شبکه اقتصاد باعث به وجود آمدن صرفههای ناشی از آن شده است. اما این مهم در بخش نفت ما به دلایل مختلف تحقق نیافته است. نکات یاد شده بازگو میکند که نقش نفت در اقتصاد بستگی به برنامهریزی چگونگی استفاده از آن داشته و دارد. لذا در پاسخ به این سوال میتوان اشاره کرد که تحقق و تبلور دانش در اقتصاد نفت میتواند یکی از حرکتهای مهم به سمت اقتصاد دانشبنیان در کنار دانشپایه کردن سایر فعالیتها برای کشور ما باشد.
یکی از سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی و استحکام اقتصادی در قالب سیاستهای ابلاغی پیشتازی اقتصاد دانشبنیان، پیادهسازی و اجرای نقشه جامع علمی کشور و ساماندهی نظام ملی نوآوری به منظور ارتقای جایگاه جهانی کشور و افزایش سهم تولید و صادرات محصولات و خدمات دانشبنیان و دستیابی به رتبه اول اقتصاد دانشبنیان در منطقه است. برای تحقق و حرکت به سمت و سوی اقتصاد دانشبنیان و کاهش آسیبپذیری اقتصاد که شرط لازم استحکام اقتصاد است، علاوه بر تغییرات لازم در قواعد و مقررات و محتوای تولید فعالیتها و نهادها لازم است نیمنگاهی هم به تحولات بینالمللی داشت و مخاطرات احتمالی را کاهش و تحول لازم را ایجاد کرد. در حال حاضر نیروهای مختلف و به هم پیوستهای در حال تغییر قواعد کسب و کار و رقابت ملی در دنیا وجود دارد که نیازمند پویایی برخورد اقتصاد داخلی با آن برای حرکت به سمت اقتصاد دانشبنیان و مقاومت اقتصادی است. موارد مذکور عبارت است از:
این واقعیت که دستورالعملها و طراحیها شبیه به اشیای کمیاب نیستند، اولین نشانی است که اقتصاد ایدهها و اقتصاد دانشبنیان از اقتصاد اشیای و اقتصاد سنتی متفاوت است. دومین گواه این تفاوت را میتوان در مفهوم «بازدهی فزاینده» مشاهده کرد. چالش کشور ما این است که منظور شرکت در اقتصاد دانشبنیان، نیاز به مداخله جمعی و استراتژیک است. نفت در این خصوص تاکنون به شکل یک مانع عمل کرده است. در سراسر جهان در حرکت به سمت اقتصاد دانشبنیان سرمایهگذاری در برخی مناطق با پیوندهای پسین و پیشین نقش اساسی داشته است. بهعنوان مثال دره سیلیکون در کالیفرنیا؛ هوافضا و مهندسی خودرو در مونیخ آلمان؛ بیوتکنولوژی در حیدرآباد هند؛ رسانه الکترونیک و دیجیتال در سئول کره جنوبی؛ پتروشیمی و صنعت انرژی در برزیل، تحول در هریک از این مناطق و گسترش و تسری آن به کل شبکه اقتصاد باعث به وجود آمدن صرفههای ناشی از آن شده است. اما این مهم در بخش نفت ما به دلایل مختلف تحقق نیافته است. نکات یاد شده بازگو میکند که نقش نفت در اقتصاد بستگی به برنامهریزی چگونگی استفاده از آن داشته و دارد. لذا در پاسخ به این سوال میتوان اشاره کرد که تحقق و تبلور دانش در اقتصاد نفت میتواند یکی از حرکتهای مهم به سمت اقتصاد دانشبنیان در کنار دانشپایه کردن سایر فعالیتها برای کشور ما باشد.
یکی از سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی و استحکام اقتصادی در قالب سیاستهای ابلاغی پیشتازی اقتصاد دانشبنیان، پیادهسازی و اجرای نقشه جامع علمی کشور و ساماندهی نظام ملی نوآوری به منظور ارتقای جایگاه جهانی کشور و افزایش سهم تولید و صادرات محصولات و خدمات دانشبنیان و دستیابی به رتبه اول اقتصاد دانشبنیان در منطقه است. برای تحقق و حرکت به سمت و سوی اقتصاد دانشبنیان و کاهش آسیبپذیری اقتصاد که شرط لازم استحکام اقتصاد است، علاوه بر تغییرات لازم در قواعد و مقررات و محتوای تولید فعالیتها و نهادها لازم است نیمنگاهی هم به تحولات بینالمللی داشت و مخاطرات احتمالی را کاهش و تحول لازم را ایجاد کرد. در حال حاضر نیروهای مختلف و به هم پیوستهای در حال تغییر قواعد کسب و کار و رقابت ملی در دنیا وجود دارد که نیازمند پویایی برخورد اقتصاد داخلی با آن برای حرکت به سمت اقتصاد دانشبنیان و مقاومت اقتصادی است. موارد مذکور عبارت است از:
جهانی شدن؛ که به مفهوم جهانی شدن بازارها و محصولات هستند.
فناوری اطلاعات؛
رسانههای اجتماعی جدید؛ رسانههای جدید، کارکرد تولید و توزیع دانش را دارند و به نوبه خود، منجر به افزایش هوش جمعی میشوند.
شبکههای کامپیوتری و اتصال آنها؛ تحولاتی مانند اینترنت و اینترنت صنعتی در این قسمت هستند.
با این تفاسیر، علاوه بر نگاه به تغییر ساختارهای داخلی و دانشبنیان کردن آنها توجه به تحولات بینالمللی هم بسیار مهم و لازم است در پویاییهای لازم برای حرکت به سمت اقتصاد دانشبنیان لحاظ شود.
دیدگاه تان را بنویسید