خرد کردن سهام استقلال و پرسپولیس میان هواداران از کارایی این دو باشگاه میکاهد
موانع ورود باشگاههای ورزشی به بورس
در روزهای گذشته بار دیگر موضوع خصوصیسازی دو باشگاه ورزشی «استقلال» و «پرسپولیس» به صدر اخبار راه یافت و به نظر میرسد، فرآیند این واگذاری وارد فاز جدیدی شده است.
در روزهای گذشته بار دیگر موضوع خصوصیسازی دو باشگاه ورزشی «استقلال» و «پرسپولیس» به صدر اخبار راه یافت و به نظر میرسد، فرآیند این واگذاری وارد فاز جدیدی شده است. در این مقاله سعی خواهم کرد، به اختصار موانع حضور باشگاههای ورزشی، خصوصاً باشگاههای فوتبال در بورسها و مشکلات خصوصیسازی آنها را تشریح کنم. 1- اصولاً سهام شرکتها در بورسها پذیرش میشوند، به این دلیل که شرکتها برای بزرگ شدن نیاز به تامین مالی جدید دارند. سهامی عام شدن شرکتها و پذیرش سهام آنها در بورسها یکی از راههای تامین مالی است. شرکتها با پذیرش شرایط نسبتاً سخت استانداردهای حسابداری، حسابرسی و از همه مهمتر استانداردهای گزارشگری و با انتشار دقیق اطلاعات مرتبط خود به عموم سعی میکنند تا سرمایه و سهامدار جدید بپذیرند. در دنیای کسب و کار رقابتی و آزاد تقریباً هیچ شرکت و نام تجاری موفقی را نمیتوان یافت که سهامی عام و پذیرفتهشده در بورسها نباشد. شرکتهای کوچک و متوسط بعد از چند سال از تاسیس و در دوران بلوغ، اغلب سعی میکنند، برای ماندگاری و توسعه در یک بورس موفق و قوی خود را پذیرش کنند. این مهم در باشگاههای ورزشی خصوصاً باشگاههای
ایرانی که با کمکهای دولت و هواداران اداره شدهاند، نمود و مصداق ندارد. 2- باشگاههای ورزشی، خصوصاً باشگاههای فوتبال در سالهای گذشته در قالب یک شرکت منسجم و دارای صورتهای مالی و حساب و کتاب مشخص اداره نشدهاند. در برخی از موارد حتی فهرست مشخصی از داراییها و یک پوسته حقوقی ثبتشده و قانونی هم در مورد این باشگاهها وجود خارجی نداشته است. در سالهای اخیر به دلیل الزام خصوصی شدن دو باشگاه مهم و معروف فوتبال استقلال و پرسپولیس و فروخته شدن باشگاه راهآهن توسط سازمان خصوصیسازی، این باشگاهها سعی کردهاند در مرحله اول به ثبت قانونی برسند، فهرستی از داراییها و بدهیها ارائه دهند، نام تجاری خود را به ثبت برسانند و صورتهای مالی قانونی و استاندارد با اظهارنظر حسابرس واجد شرایط ارائه دهند. این در حالی است که در سالهای گذشته، اولین و سادهترین شرایط و اصول یک شرکت در اکثر باشگاهها وجود نداشته است.
3- مردم سهام شرکتها را در بورسها خریداری میکنند، به امید آنکه در حال یا آینده سود کسب کنند. در سالهای اخیر با تاسیس فرابورس شرکتهای زیانده یا شرکتهای تازه متولدشده و جوان نیز امکان پذیرش یافتهاند. اما شرکتی که اصولاً تجاری نیست، برای سودآوری تاسیس نشده است، همواره هزینه داشته و از طرفی هزینههای خود را نیز نمیتوانسته تامین کند و هزینههای آن توسط دولت یا خیرین و کمکهای اعضا تامین شده است، چه نیازی به پذیرش در بورس دارد؟ تنها در صورتی میتوان یک باشگاه ورزشی را خصوصی کرد و در بورس عرضه کرد که امیدی به سودآوری و اصولاً تجاری بودن آن وجود داشته باشد. همه میدانیم که در اقتصاد پویای ورزش در کشورهایی که ساختار ورزش آنها خصوصی است، باشگاهها درآمدهای متنوع و بسیار خوبی دارند. فروش بلیت مسابقات، فروش حق پخش آنتن، فروش اقلام و لوازم با نشان تجاری باشگاه، اخذ حق عضویت از هواداران، فروش ورزشکاران و در نهایت دریافت کمک از نهادها، دولت و اعضا. همه این درآمدها میتواند یک باشگاه را سودآور و ارزشمند کند و اصولاً تنزیل سودهای احتمالی سالهای آینده یک باشگاه، قیمت آن را مشخص میکند. 4- در ساختار فعلی
باشگاههای ایران که درصد بسیاری از این درآمدها وجود ندارد یا مانند حق پخش تلویزیونی از آنها گرفته شده است، خصوصی کردن، قیمتگذاری و سهامی عام کردن یک باشگاه کار بسیار سخت و پیچیدهای است. 5- از طرفی سهامدار کردن مستقیم اعضا و هواداران یک باشگاه و پخش کردن سهام آن بین صدها هزار نفر اشتباه دیگری است. هر بنگاهی که سهامدار عمده و استراتژیک نداشته باشد و سهام آن بسیار خُرد بین افراد متعدد پخش شده باشد، از کارایی و اثربخشی برخوردار نخواهد بود. 6- توصیه میشود با توجه به ساختار فرهنگی و اجتماعی موجود در ایران برای خصوصی کردن و سهامی عام کردن یک باشگاه، ابتدا یک شرکت سهامی عام با سرمایه مناسب برای خرید و تملک داراییهای آن باشگاه تاسیس شود. 51 درصد سهام این شرکت میتواند بین ورزشکاران و بزرگان سرشناس قبلی و فعلی آن باشگاه و 49 درصد باقیمانده نیز بین هواداران و سرمایهگذاران توزیع شود. 7- پس از تاسیس این پوسته حقوقی به صورت سهامی عام، این شرکت میتواند نام تجاری و داراییهای آن باشگاه را خریداری کند. این شرکت سهامی عام برای تامین هزینهها و سودآوری میتواند دست به سایر فعالیتهای اقتصادی، مالی و تجاری بزند. 8-
با وجود این شرکت سهامی عام بین سهامداران حقیقی پراکنده و متعدد و فعالیت اصلی و حرفهای آن باشگاه تفکیک مناسبی ایجاد خواهد شد. از طرفی علاوه بر سودآوری سهام این شرکت، ساختار مدیریت حرفهای باشگاه از مدیریت اقتصادی و تجاری آن کاملاً تفکیک شده و شرایط برای پذیرش این شرکت مادر و دختر در بورسها تسهیل میشود. 9- شرکت سهامی عام مادر در کنار داشتن صد درصد سهام آن باشگاه به سایر فعالیتهای خدماتی و تولیدی در قالب شرکتهای دیگر دختر خود ادامه داده و کل گروه (هلدینگ) سودآور خواهد بود.10- سهامداران و سرمایهگذاران حقیقی و حقوقی که پیش از این مورد اشاره قرار گرفت در مجمع شرکت مادر حاضر شده، اعمال رای کرده و سود دریافت خواهند کرد. این سهامداران به مجمع شرکت دختر (باشگاه یادشده) کاری نداشته و مجمع باشگاه به صورت کاملاً حرفهای و تخصصی برگزار خواهد شد.11- نکته آخر منحصر به ورزش و باشگاه نیست، (اما به دلایلی که همه میدانیم در ورزش ما نمود خاصی دارد): شفافیت، سلامت مالی و پاسخگویی. اصولاً شرکتهای سهامی عام و پذیرفتهشده در بورسها، باید حداکثر شفافیت در درآمدها و هزینهها داشته باشند. متاسفانه ورزش حرفهای ما در ایران
از این سلامت و شفافیت محروم است. خصوصی شدن، سهام عام شدن و بورسی شدن باشگاههای ورزشی کمک موثری به برچیده شدن فساد، تبانی و دلالی ناسالم در ورزش خواهد کرد. این بند مهمترین مانع پیش روی صنعت ورزش کشور برای خصوصی و بورسی شدن است. تا وقتی که دولت یا بنگاههای کمککننده خاص (مانند ذوب آهن و مبارکه و ...) وجود دارند که هزینههای ورزش را تامین کنند و خود صنعتِ ورزش ذاتاً سودآوری نداشته باشد، این وضعیت ادامه خواهد داشت. امیدوارم در سالهای آینده شاهد خصوصی شدن سریع و بورسی شدن باشگاههای ورزشی باشیم. حداقل به خاطر سلامت، شفافیت و اقتصادی کردن ورزش به این مهم سرعت ببخشیم. سرعت بخشیدن به این فرآیند، عزم ملی، روحیه جوانمردی و کار گروهی مشترک بین وزارت ورزش و جوانان، سازمان خصوصیسازی، سازمان بورس و اوراق بهادار، بورسها، کارگزاران معرف بورسها، افراد متنفذ و معروف در هر رشته ورزشی، رسانهها و کمک و حمایت همهجانبه دولت را میطلبد.
دیدگاه تان را بنویسید