ایلناز ابراهیمی وضعیت نرخ سود در بازار پول را بررسی کرد
عبور از دوره گذار
اگر تورم در یک دوره زمانی در سطح مشخص حرکت کند و انتظارات تورمی نیز تعدیل شود، دیگر جایی برای اعطای تسهیلات با نرخ سود بالا وجود ندارد. در این شرایط بانکها نیز اعتماد میکنند و نرخها را کاهش میدهند.
مسوولان بانک مرکزی معتقدند که در شرایط کنونی نرخ سود بانکی در وضعیت منطقی به سر میبرد و نیاز به کاهش نرخ سود بانکی نیست. این در حالی است که گفته میشد امکان کاهش نرخ سود برای ورود به فاز تکرقمی نیز وجود دارد. ایلناز ابراهیمی شرایط تصمیمگیری کنونی در نرخ سود بانکی را معلول دوره گذار میداند و معتقد است که نمیتوان مشخص کرد که در حال حاضر نرخ سود بانکی در سطح منطقی قرار دارد. استاد پژوهشکده پولی و بانکی روند کاهش نرخ تورم با سرعت بالا در اقتصاد کشور را یک تجربه بدون تکرار توصیف میکند که در این شرایط باید سیاستهای بازار پول متناسب با آن طراحی شود.
آیا میتوان شرایطی را در نظر گرفت که نرخ سود بانکی در یک سطح مشخص حرکت کند و حرکت آن نیز منطقی باشد؟
از لحاظ اقتصادی این موضوع که یک نرخ مشخص را برای نرخ سود بانکی به عنوان سطح منطقی در نظر بگیریم، کار دقیقی نیست. نرخ سود بانکی بر اساس یک الگوی پویا میتواند به صورت روزانه تغییر کند. مخصوصاً در کشورهای در حال توسعه مثل کشور ما که جامعه طبیعتاً شوکهای مختلف اقتصادی را تجربه میکنند و قصد دارند از محل پسانداز پولشان مطمئن بوده و درآمدی کسب کنند. یعنی در واقع به سپردههای بانکی خود به عنوان منبع کسب درآمد نگاه میکنند. بنابراین این روند با برخی کشورها که حاضر هستند برای نگهداری سپردهها حتی هزینهای نیز پرداخت کنند کاملاً متفاوت است. در کشور ما به دلیل سابقه تاریخی که وجود داشته و تورم بالایی که همیشه در آمارها ثبت میشد، مردم همیشه از سپردهگذاری به عنوان محل کسب درآمد استفاده میکردند. در واقع ظرفیتی در نرخ سود در کشور وجود ندارد که هر روز تغییر پیدا کند اما طبیعتاً در بازههای زمانی سهماهه، ششماهه و یکساله میتوان از ظرفیت تغییر نرخ سود استفاده کرد. در حال حاضر، در اقتصاد کشور
تورم هر ماه در حال کاهش است و بر اساس آخرین آمار منتشرشده تورم 8 /8 درصد در 12ماهه منتهی به شهریور است. با توجه به این آمار، منطقی است که نرخ سود بانکی نیز کاهش پیدا کند چون دیگر بازارهای دارایی نیز با کاهش بازدهی مواجه بوده است. درنتیجه نرخها در بازارها در حال کاهش است. بانک مرکزی نیز با توجه به کاهش نرخ بازدهی نرخ سود را کاهش داده است. اما باید توجه کرد که در بحث کاهش نرخ سود، یک طرف سپردهگذاران و وامگیرندگان درگیر هستند و از طرف دیگر، بانکها با این مساله روبهرو هستند و باید ارزیابی کرد که طرفین تا چه حد تحمل کاهش نرخ بهره را دارند. این یک مساله دیگر است که اقدامات متفاوتی را میطلبد که نظام بانکی ما بتواند از این دوره گذار با موفقیت بیرون بیاید. در حال حاضر در واقع سپردههایی وجود دارند که در قالب سپردههای چندساله، که با نرخهای سود بالا سپردهگذاری شدند و بانکها باید بتوانند از محل منابع خود این سودهایی را که تعهد کردهاند پرداخت کنند. نرخهای سود قبلی در سپردههای بلندمدت طبیعتاً در سطح بالایی قرار دارد و با این نرخهای سود جدید که تعیین شده همخوانی ندارند. در این شرایط بانکهای ما تقاضای
این را دارند که یک فرصت استراحت برای نرخ سود تسهیلات و نرخ سودهای سپرده داده شود که بتوانند در این دوره گذار با موفقیت آن را طی کنند که البته باید سیاستهای مربوط به آن فراهم شود. بنابراین باید در کاهش نرخ سود بانکی تایید شود که منافع کدام گروه و به چه شکل در نظر گرفته شود، به این منظور که در اقتصاد اختلالی ایجاد نشود.
شما به دوره گذار اشاره کردید، دوره گذار چه تعریفی دارد و در بانکها و موسسات اعتباری به چه شکل اجرا میشود؟
این دورهای است که هنگامی که شما دائماً نرخ سود را کاهش میدهید، بانکها بتوانند خود را با این شرایط وفق دهند و منابع خود را مدیریت کنند. سابقاً نرخ سود بانکی بالا بوده است همچنین نرخ تورم بالا بوده و نرخ بازدهی در بازارهای دارایی هم در سطح بالایی قرار داشته بود. در نتیجه بانکهای ما اگر در واقع تسهیلاتدهی میکردند یا منابع خود را در بازارهای دارایی سرمایهگذاری میکردند، در نتیجه میتوانستند بازدهی داشته باشند که از پس ایفای تعهداتشان برآیند. در حال حاضر این رابطه برقرار نیست. در حال حاضر نرخ تورم با سرعت قابل توجهی در حال کاهش یافتن است، البته این موضوع که تورم با این سرعت کاهش یابد، خود نیاز به بررسی دارد، اما به هر حال، این اتفاق رخ داده و ادامه یافته است. در این وضعیت بحث این است که بانکها آیا میتوانند منابع خودشان را که قبلاً مدیریت کردند، در شرایط کنونی نیز مدیریت کنند. آیا میتوانند منابعی را که قبلاً از سایر بازارها دریافت میکردند، بازهم دریافت کنند؟ آیا پاسخگوی
سپردههایی که در حال حاضر تغییر کرده هستند؟ طبیعتاً در بازار مسکن که بازدهیاش منفی است، نمیتواند بازدهی مناسبی برای منابع بانکها باشد و این رویه نیز باید تغییر کند و بانکها محلهای جدیدی برای منابعشان پیدا کنند. به همین ترتیب برای تسهیلاتدهی، خیلی از صنایع ممکن است بازدهی قبلی را نداشته باشند و بانکها ترکیب وامدهیشان را تغییر دهند. اما باید در مجموع تاکید کرد که هدف کاهش نرخ سود بانکی این است که سرانجام منابع بانکهای ما به سمت بخش تولید هدایت شود. که این هم مستلزم این است که بانکهای ما احساس آرامش کنند و حس کنند که در معرض ورشکستگی قرار نمیگیرند. در این خصوص باید نکته دیگری را نیز در نظر بگیریم که نرخها نباید چندگانه باشد، زیرا بانکهایی که به صورت رسمی وجود دارند و در کشور ما فعالیت میکنند زیر نظر بانک مرکزی نرخهای سود را تعدیل میکنند. ولی موسساتی وجود دارند که اصطلاحاً به آنها غیرمجاز گفته میشود که نرخ سودشان بالاتر است و ممکن است منابع بخش خصوصی از بانکهای ما خارج شود و وارد این موسسات شود.
شما به نکتهای اشاره کردید که نباید نرخهای چندگانه در نظام بانکی وجود داشته باشد، این در حالی است که در دیگر کشورها، شیوه نرخگذاری یکسان برای نرخ سود سپرده و تسهیلات وجود ندارد و حتی از آن به عنوان تبانی یاد میشود.
ببینید یکی از ویژگیهای دورههای گذار در هر اقتصادی این است که مردم آشنا میشوند که سپردهگذاری در یک موسسه غیرمجاز بانکی خطری دارد و بیشترین خطر آن ورشکسته شدن آن موسسه است. باید ارزیابی کنند که این خطر با بازدهی آن چه رابطهای دارد و در مجموع آیا برای سپردهگذاری قابل اعتماد است یا خیر. به این ترتیب در اقتصادی که با ثبات شده و مردم نیز این تجربه را دارند، این روند میتواند صحیح باشد. اما ما این وضعیت را خیلی تجربه نکردهایم. در سالهای اخیر چند موسسه غیرمجاز نیز ورشکسته شدند و مردم نتیجه این سپردهگذاری را مشاهده کردند. این تجربه تلخ در حافظه تاریخی ملت باقی میماند، اما بحث این است که باید دید مردم در خصوص برخورد با این موسسات چقدر آگاهی کسب میکنند.
منظور شما این است که در حال حاضر، به دلیل شرایط گذار باید سیاستگذاری خاصی در نظر گرفته شود و پس از آنکه فرهنگ جامعه در خصوص سپردهگذاری تغییر کرد میتوان مانند آمریکا، دامنهای را برای نرخ سود سپرده و تسهیلات در نظر گرفت.
بله، در حال حاضر فدرالرزرو از عملیات بازار باز استفاده میکند، این کار را انجام میدهند، زیرا ابزار مورد نظر را برای این کار دارد، اما بانک مرکزی ایران چنین کاری را انجام نمیداده است. از سوی دیگر، باید این نکته را در نظر گرفت که ما هیچوقت سابقه تاریخی این را هم نداشتیم که نرخ تورم به این سرعت کاهش پیدا کند. با بررسی آمارها مشاهده میکنید که سابقه نداشته در عرض یکی دو سال نرخ تورم ما بالای 20 واحد درصد کاهش را تجربه کند. طبیعتاً این موضوع باعث شده که بانک مرکزی به این موضوع عکسالعمل نشان دهد، به دلیل اینکه انتظار مردم نیز همین است. این انتظار وجود دارد که هنگامی که نرخ تورم تکرقمی شده است، نرخ سود نباید فاصله قابل توجهی نظیر 10 تا 20 واحد درصد با نرخ سود بانکی را تجربه کند. همچنین تولیدکننده نیز نمیتواند با این نرخها ادامه حیات دهد، زیرا عملاً به سوی ورشکستگی
قدم برمیدارد.
اگر نرخ سودهای ما بالا نگه داشته میشد چه اتفاقی میافتاد؟ اتفاقی که میافتاد مردم ما همچنان به سپردهگذاری خود در بانکها ادامه میدادند. اما هزینه آن را چه کسی باید پرداخت میکرد؟ هزینه آن را باید تولیدکننده پرداخت میکرد. ما همیشه انتظار داریم که منابع خود را در بانک قرار دهیم و حدود 30 درصد بازدهی دریافت کنیم. این بازدهی از چه طریقی حاصل میشود. بانک رابط بین پساندازکننده و تولیدکننده است، در نتیجه تولیدکننده باید هزینه 30 درصد بهره دادن را به دوش بکشد. طبیعی است که نمیشود پسانداز کننده همیشه منتفع شود و تولیدکننده همیشه تحت فشار باشد، چون این موضوع دو طرف قضیه است.
زاویهای که اکثر ما به نرخ سود بانکی نگاه میکنیم، از جانب یک سپردهگذار است، این در حالی است که باید از منظر یک تولیدکننده هم به مساله نگاه کرد. یک تولیدکننده نیاز دارد که برای تامین نقدینگی منابع خود با نرخ بالا هزینه تسهیلات را پرداخت کند، این در حالی است که نرخ تورم تکرقمی بوده و بازدهی در شرایط کنونی نیز پایین است. بنابراین صنایع نیز نمیتوانند در این شرایط ادامه حیات دهند و ورشکسته میشوند.
نکتهای که از خود تسهیلاتگیرندگان نیز نقل میشود این است که در حال حاضر نرخهای سود مصوب بخشنامهای نیز رعایت نمیشود و اغلب نرخهای تسهیلات در سطح 25 درصد به بالا اعطا میشود.
ببینید اینها موضوعاتی است که در دوره گذار وجود دارد، اما توجه داشته باشید اگر تورم در یک دوره زمانی در سطح مشخص حرکت کند و انتظارات تورمی نیز تعدیل شود، دیگر جایی برای اعطای تسهیلات با نرخ سود بالا وجود ندارد. در این شرایط بانکها نیز اعتماد میکنند و نرخها را کاهش میدهند. همانطور که آگاه هستید امکان تهیه منابع از سایر بازارها نیز وجود دارد. بانک اگر تسهیلاتدهی نکند و کسی وجود نداشته باشد که از آنها وامی بگیرد، میتواند با نرخهای پایین در بازار آزاد وام خود را دریافت کند. در این شرایط با توجه به اینکه بازارهای دارایی دیگر نیز جذابیتی ندارد بانکهای ما تعدیل کردن نرخ سود را شروع میکنند. وقتی میگویم، دوران گذار منظور این است که در واقع نرخها و قیمتها در بازار به شدتی تغییر کرده که هنوز کارگزارهای اقتصادی ما نتوانستهاند انتظاراتشان را با آن تعدیل کنند. مثلاً بانک نتوانسته بپذیرد که دیگر از بهرههای 30 درصد خبری
نیست. اما سرانجام متوجه میشوند که نرخ بهره را باید در سطح 10 تا 15 درصد تنظیمی کنند.
این موضوعی است که در مورد مصرفکنندگان نیز وجود دارد. به عنوان مثال، خود ما نیز کمی با این موضوع که در حال حاضر افزایش قیمت در مواد مصرفی رخ نمیدهد، هنوز کنار نیامدیم، زیرا اقتصاد تورمی داشتیم که در آن قیمتها دائماً در حال تغییر بود. طبیعی است وجود ساز و کار نظارتی بانک مرکزی که بتواند با این سرعت تعدیلات و تغییرات خود را انطباق دهد، زمانبر است.
موضوع دیگر موضوع تورم و ارتباط نرخ سود بانکی است که شما نیز به آن اشاره کردید. به نظر بعضی از کارشناسان بخشنامههایی که در خصوص نرخ سود ابلاغ میشد میتواند به تورم لطمه بزند. یعنی باعث شود که با کاهش نرخ سود بانکی ترکیب سپردهها تغییر پیدا کند و این به ضرر تورم است. با این اوصاف فکر میکنید، اقدام بانک مرکزی نیز در این خصوص واکنشی به رفتار جدید در سپردهها نیست.
شما مطلع هستید که رکود در اقتصاد حاکم است که یکی از روشهایش این است که سیاستهای انبساطی اعمال شود. اما سیاستهای انبساطی ما بیشتر تحت تاثیر سلطه مالی است. یعنی بانک مرکزی به هر صورت متاثر از سیاستهای مالی دولت است. در همه جای دنیا، هنگامی که سیاستگذار میخواهد در اقتصاد رونق ایجاد کند، طبیعتاً باید سیاستهای انبساطی اعمال کند. در واقع تورم به حدی رسیده که میشود این سیاستها را عملی کرد و ممکن است اثرگذار باشد. همچنین ممکن است در چند ماه آینده نرخ تورم کمی رشد کند. از نظر من تورم به قدری پایین آمده که با اطمینان بیشتری سیاستهای انبساطی را اجرایی کنیم.
اما برخی از کارشناسان معتقدند در شرایط کنونی باید سیاستهایی در نظر گرفته شود که نرخ تورم تکرقمی پایدار شود و حتی به زیر پنج درصد نیز برسد.
در حال حاضر یک مبادله بین رونق اقتصادی و کاهش تورم وجود دارد. باید ارزیابی کرد که با توجه به مشخصات اقتصادی ما آیا صلاح هست که رکود همچنان ادامه پیدا کند و به همراه خود تورم را کاهش دهد؟ به نظر میرسد که اینگونه نیست. به هر صورت یک اقتصاد نمیتواند به مدت طولانی در فاز رکود باقی بماند. ما برای جمعیت جوان نیاز به اشتغالزایی داریم و صنایعمان به تسهیلاتدهی احتیاج دارند. بنابراین برای اینکه حمایتهای خود را از تولید سروسامان دهیم؛ نیاز است که سیاستهای انبساطی اعمال شود. نکته مهم در اینجا این است که هنگام سیاستهای انبساطی اینکه تورم چقدر تغییر خواهد کرد؟ من امیدوارم که سیاست انبساطی اعمالشده در طرف تولید اثرگذار باشد. چون اگر بخشهای اقتصادی از ظرفیتهای نیمهتعطیل خود استفاده کند و تولید افزایش پیدا کند تورم تغییر چندانی نمیکند. با این هدف هم نرخ بهره بانکی کاهش پیدا میکند که در واقع بخش تولید جان دوبارهای بگیرد. در این جریان ما شاهد افزایش تورم
نخواهیم بود. اما اگر همچنان تنگناهای تولید ما باقی بماند و فقط تقاضای مصرفی افزایش پیدا کند، طبیعتاً دستاورد تورمی از بین میرود.
چه تضمینی وجود دارد که کاهش نرخ سود بانکی منجر به افزایش تولید شود؟ به عنوان مثال، در سال 1385 که با هدف حمایت از تولید، نرخ سود تسهیلات را پایین آوردند در حالی که نرخ تورم در سطح بالاتری قرار داشت، اما این سیاستها باعث نشد که تولید افزایش پیدا کند و در نتیجه بر رشد تورم افزوده شد.
ببینید شما نمیتوانید انتظار داشته باشید که تمام سیاستها از طریق بانک مرکزی و سیستم بانکی صورت گیرد. چون تمام بازارهای دارایی تحت کنترل بانک مرکزی قرار ندارند. در اینجا بحث ثبات مالی وجود دارد که باید همه بازارهای دارایی- که یکی از آنها بازار پول است- از ثبات مالی لازم برخوردار باشند. بازار طلا ارز، پول، مسکن و... جزیی از بازارهای دارایی هستند که میتواند جایگزینی برای گردش پول در یک اقتصاد باشند. در گذشته وضعیت اقتصادی به شکلی بود که سرمایهها وارد بازار طلا و ارز و مسکن و... میشدند. بنابراین این موضوع که کدام بازار برای سپردهگذاران ما جذابتر است بحثی است که یک نهاد بینسازمانی باید به آن بپردازد. شاید هم باید یک نهاد فراسازمانی وجود داشته باشد. نهادی که مسوول ثبات مالی بوده و پیگیری کند کدام بازار سیگنال
میدهد که پولهای سرگردان را جذب کند. پس از آن با مشارکت بانک مرکزی و دولت تصمیم گرفته شود که از التهاب در بازار مورد نظر با سیاستهای خاص جلوگیری شود. مقصودم این است که بانک مرکزی مسوول این نیست که همه بازارهای دارایی را کنترل کند و اگر بخواهد هم در توانش نیست. در کشورهای دیگر کمیته ثبات مالی وجود دارد که یک نهاد فراسازمانی است و بازارهای مختلف را کنترل میکند و بهتر بگویم در آنها مداخله میکند، زیرا همانطور که میدانید کنترل کردن در اقتصاد کم و بیش معنایی ندارد و مداخله گزاره مناسبتری است. البته اینکه مداخله چقدر موثر باشد موضوعی است که باید مد نظر سیاستگذاران قرار گیرد.
به عنوان سوال آخر شما سیاستهای بانک مرکزی در خصوص نرخ سود و کنترل نرخ تورم را مثبت ارزیابی میکنید و از نظر شما این نهاد در مسیر درستی حرکت میکند؟
بله، منطقی میدانم. چون وظیفهای که در همه جای دنیا بر عهده بانک مرکزی قرار داده شده است، کنترل تورم است. در واقع برای بانک مرکزی تابع هدف تعریف میشود که بخش عمده این تابع هدف کنترل تورم است، اما باید عنوان کرد در موضوع کنترل نرخ تورم نیز، متغیرهای زیادی وجود دارد که دخیل است و حتی خارج از دسترس بانک مرکزی است. در این خصوص برای کنترل نرخ تورم باید یک هماهنگی میان بانک مرکزی و سایر نهادها ایجاد شود. به بیان دیگر، سیاستهایی ایجاد شود که در صورت اثرگذاری سایر متغیرها در نرخ تورم، دیگر نهادها بتوانند به بانک مرکزی کمک کنند. به عنوان یک نمونه التهاب را از بازارهای دارایی دور کنند. به نظر من در سالهای اخیر بانک مرکزی در کنترل تورم، موفق بوده و سعی کرده سایر متغیرها مانند نرخ سود بانکی را نیز کنترل کند و برای تثبیت این سیاستها به زمان نیاز است.
دیدگاه تان را بنویسید