چه بر سر محصول خندان ایران آمد؟
پسته ایرانی در اغما
تولید پسته در کشور با حدود ۴۰۰ هزار هکتار که تقریباً ۷۰ درصد آن در استان کرمان واقع شده، در سال جاری ۲۰۰ هزار تن برآورد شده و صرف نظر از آفات و شرایط آب و هوایی، قابلیت تولید بیش از ۲۵۰ هزار تن را دارد.
تولید پسته در کشور با حدود 400 هزار هکتار که تقریباً 70 درصد آن در استان کرمان واقع شده، در سال جاری 200 هزار تن برآورد شده و صرف نظر از آفات و شرایط آب و هوایی، قابلیت تولید بیش از 250 هزار تن را دارد. این در حالی است که در صورت افزایش راندمان و استفاده بهینه از منابع آب، بدون توسعه سطح زیر کشت، حداقل دو برابر این رقم قابلیت تولید وجود دارد. هرچند که برای برخی از رقبای ایران که میانگین برداشت بیش از سه برابر دارند، سهم آب بسیار کمتر است؛ بنابراین قیمت تمامشده پسته ایران اولین مشکل اساسی به شمار میرود که مرگ صادرات پسته را طی سالهای آینده با تداوم روند فعلی رقم میزند. همچنین توسعه سطح زیرکشت پسته بدون الگوی مناسب و صرفاً متکی به سلیقه کشاورزان از یک سو و مشکلات منابع تجدیدپذیر آب از سوی دیگر، وضعیت نگرانکنندهای به وجود آورده است. کاشت و برداشت گونههای متنوع و در مواردی ناسازگار با شرایط اقلیمی، کم بودن میانگین مالکیت در سطح زیر کشت که درد عمومی کشاورزان ایران است، تکیه به روشهای سنتی و اعمال سلایق شخصی نیز از جمله دیگر مواردی است که عملاً ما را از ارائه یک محصول منطبق بر نیاز بازار، دور کرده
است.
این در شرایطی است که پسته بهرغم ارزش غذایی و خواص فراوان، بهطور سنتی در ایران در زمره کالاهای لوکس و مصرف مناسبتی قرار گرفته و همین موضوع سبب شده تا در بهترین حالت، کمتر از 15 درصد تولید را به بازار مصرف داخلی اختصاص دهد و از این جهت، همه مسائل آن از جمله قیمت، تحت تاثیر شدید صادرات و بازار جهانی و همچنین سیاستهای ارزی و تورم در کشور قرار دارد؛ به گونهای که افزایش هزینههای ریالی ناشی از تورم و ثابت ماندن نرخ ارز، سیلی محکمی بر این تولید بیمارگونهای است که به زور و زحمت خود را سرپا نگه داشته است. در این میان نباید از عوامل درونی این بخش هم غافل بود. طی سالیان گذشته تشکلهای تجاری مرتبط با موضوع پسته یا تحت تاثیر منفعتطلبیها، سیاسیکاریها و اختلافات بیمورد تضعیف شدهاند یا بیش از متن به حواشی گرفتارند. به عنوان مثال برخی شرکتهای تعاونی این حوزه که روزگاری در میدان بیرقیب، تاخت و تاز میکرد، به علت اصرار بر تسلط گروهی و سیاسی و انتخاب مدیران سنتی با تکبر، بدون توجه به ضرورت ایجاد یک ساختار علمی و بینالمللی وضعیت بدی را رقم زده و بدتر از این، تلاش سیاستمداران دیگر به تضعیف و جایگزینی همین پرچمدار
علیل، ساختار نسبتاً متمرکز صادراتی این محصول را از میان برده و امروز طیف وسیعی از صدها صادرکننده از چند کانتینر تا چند هزار تن را شامل میشود. در صورتی که رقیب اصلی ما در بازارهای مشابه، کمتر از پنج مجموعه قوی صادراتی دارد؛ پس همین عامل سبب افزایش هزینه صادرات و کاهش کیفیت محصولات در بازارهای خارجی و در نتیجه جایگزینی محصولات سایر کشورها شده است. در عین حال، تشکلهای دیگر این حوزه هم به دلیل مشکلات ساختاری، فاقد کارایی و تاثیرگذاری است، گروهبندی تولیدی، صادراتی و خدماتی اعضا و وجود اختلافات قدیمی در پس این گروهها، آن را به یک مجموعه تشریفاتی و کمتوان تبدیل کرده است. با وجود عوامل فوق و سایر عواملی که ذکر آن سبب اطاله کلام میشود، بدون تردید آینده خوبی در پیش نخواهیم داشت و اگر در زمان کوتاه باقیمانده، دولت، تولیدکنندگان و صادرکنندگان چارهای نیندیشند، دیری نمیپاید که تنها راه کشاورزان، تولید زغال از چوب درختان پسته خواهد بود. اما اینکه توقف تولید پسته ایرانی در کرمان تا 10 سال دیگر، چقدر اوضاع را نگرانکننده جلوه میدهد نیز نیازمند توجه به چند نکته است. اولین جنبه این توقف تولید، مربوط به بحث آب
است. در مورد آب دو اتفاق در حال افتادن است. اول اینکه منابع به شدت افت کرده است و سطح ایستایی آب کاهش یافته و حتی اکنون در برخی از نقاط استان کرمان، به 300متری عمق زمین رسیده است. نکته دوم تغییر کیفیت آب است که در برخی از مناطق، به تدریج کیفیت آب کاهش یافته و شوری و سختی آب به حدی بالا رفته است که آن را غیرقابل استفاده و مصرف میکند، البته این در برخی از دشتها کاملاً خود را نشان داده است؛ پس طبیعتاً هم کمبود آب و هم افت کیفیت آن، به شدت روی تولید پسته اثرگذار است. اکنون برخی از باغات پسته کرمان به دلیل کمی آب و هم کیفیت آن، خشک شدهاند و در خیلی از مناطق پستهخیز استان، وضعیت نامناسبی حاکم است. در این میان این تئوری مطرح میشود که استانهای دیگر را جایگزین کرمان کنیم اما باید گفت تمامی استانهایی که مستعد کشت پسته هستند، دچار بحران کمآبی شدهاند و اساساً برداشت آب از سفره زیرزمینی به نحوی که اکنون در بخش کشاورزی در حال انجام است، تولید را در حقیقت غیراقتصادی کرده است؛ ضمن اینکه بالاخره این منابع نیز از بین میرود و مشکلات بسیار بزرگ زیستمحیطی را به وجود خواهد آورد. که اجرای برخی از طرحهای سدسازی یا
انتقال آب، زیانهای زیستمحیطی به بار آوردهاند که به مراتب بیشتر از منافعی بوده است که ما به صورت کوتاهمدت بردهایم. بر این اساس اکنون اگر بخواهیم زیانهای زیستمحیطی را برطرف کنیم، چندین برابر آن طرحها باید هزینه کنیم. نکته دیگر در حوزه صادرات است. در این حوزه مشکل اول این است که ما تا چند سال قبل، در واقع بیرقیب بوده و در بازارهای صادراتی اول میشدیم و در فتح بازارهای جهانی، بهترین رتبه را داشتیم؛ ولی اکنون در کشور آمریکا به عنوان یک رقیب، شرایط به نحو دیگری رقم خورده است. امسال برداشت محصول پسته این کشور تقریباً حدود دو برابر برداشت باغات ایرانی بوده است. کشوری که یک روز مهمترین بازار صادراتی ایران به شمار میآمده، امروز رقیب سرسختی شده است که تولیدات آن بیش از ایران است و بهرهوری آن به مراتب از ما بهتر است؛ ضمن اینکه مصرف آب آنها از ما بسیار کمتر است و حداقل به نظر میرسد که بیش از سه برابر باغات ایرانی، بهرهوری داشته باشند و همین امر، قیمت تمامشده آنها را کاهش داده است؛ از همه مهمتر آنها روی بازار مصرف داخلی کار کردهاند و بخش قابل توجهی از تولیدات خود را در بازار مطمئنی که دارند، عرضه
میکنند و در بازارهای خارجی نیز، سهم ایران را گرفتهاند، پس سرنوشتی که در مورد فرش دستباف که یکی از مفاخر ایران بود و امروز به شرایط بسیار سختی مبتلا شده است، وجود داشت در مورد پسته هم محتمل است.
در این میان متاسفانه باید گفت در مورد برخی از زیانهایی که در این بخش وارد شده است، راهی برای جبران وجود ندارد. مثل مساله آب که نه با انتقال آب از هیچ حوزهای میتوان کار را مدیریت کرد و نه حتی اگر آب باشد، تولید با آن صرفه اقتصادی ندارد و گرانترین محصول کشاورزی در این بخش تولید خواهد شد که به هیچ وجه اقتصادی نیست. اما نکته حائز اهمیت این است که مشکل آب را به هیچ طریقی نمیتوان حل و احیا کرد؛ اگرچه طرحهایی هم ارائه شده است که بازار آب ایجاد کنیم و موضوع را به نحوی مدیریت کنیم که حتی اگر کشاورزانی که تولیدشان اقتصادی نیست یا بهرهوری پایینی دارند، با همین منابع محدود آبی که در اختیار دارند گذران زندگی کرده و آن را به بخشهایی بسپارند که میتوانند بهتر تولید کنند؛ اما مجموعه قوانین و مقررات در این رابطه بسیار سخت است و شاید زمانی این مقررات حاکم شود که در حقیقت سهراب مرده است. یعنی به صراحت میتوان گفت بسیاری از مسائلی که در حوزه آب اکنون در حال انجام است، نوشداروهای بعد از مرگ سهراب است. ضمن اینکه مادامی که دولت ارز را مدیریت کند و قیمت ارز را به صورت دستوری در بازار نگه دارد، صادرات در تمام بخشها از
جمله پسته رو به نابودی خواهد رفت، مگر اینکه به موازات افزایش هزینههای ریالی، نرخ ارز نیز تغییر کند که این خیلی سخت اتفاق میافتد. مشکل سوم این است که ساختار صادراتی را باید از حالت متفرق و پراکنده به یک سازمانهای محدودی تبدیل کنیم که با حفظ کیفیت مناسب و مورد نیاز بازار، بتوانند حداقل تولید ایرانی را اضافه کنند ما البته نباید فراموش کنیم که پسته ایران نسبت به پسته رقیب، هنوز هم مزیتهایی دارد که شاید اگر زودتر به دادش برسیم، عمر این کالای اصیل ایرانی را بتوان بیشتر کرد.
دیدگاه تان را بنویسید