تاریخ انتشار:
کتاب ۲۳ گفتار درباره سرمایهداری چه میگوید؟
فریبهای نظام سرمایهداری
گفتار 1- چیزی به عنوان بازار آزاد وجود ندارد. سرعت تعریف و تمجید از بازار آزاد در سالهای اخیر افزایش یافته است، بازارها تنها به این دلیل آزاد به نظر میرسد که ما محدودیتهایی را که در اساس آن وجود دارد بدون قید و شرط میپذیریم. این موضوع تنها به خاطر دخالت دولت نیست، بلکه اغلب به دلیل این است که بخش خصوصی با وجود آنچه میگوید، نمیخواهد آزاد باشد.
گفتار 2- شرکتها نباید فقط در جهت منافع مالکان خود عمل کنند. موفقیت بلندمدت نیازمند این است هرکسی که در کسبوکار سهیم است جدی باشد. نهتنها سهامداران بلکه کارگزاران، عرضهکنندگان، مشتریان و اتحادیهها همگی باید در خصوص کسب و کار جدی باشند.
گفتار 3- اکثر مردم در کشورهای ثروتمند بیش از آنچه باید دریافت میکنند. نه من و نه شما کاری را که شایسته تولد در یک کشور باشد، انجام ندادهایم. این موضوع بدان معنا نیست که ما باید احساس گناه کنیم، بلکه بدان معناست که باید یادمان باشد بخش عمدهای از موفقیت ما به دلیل جامعهای بوده که ما متعلق به آن هستیم و تنها به تلاشمان بستگی ندارد.
گفتار 4- ماشین لباسشویی بیش از اینترنت دنیا را تغییر داده است. افراد اغلب دچار این اشتباه میشوند که هر چه تغییرات جدیدتر باشند، تحول بیشتری نیز با خود به همراه دارند. به طور نسبی، پیشرفتهای اخیر در دنیای تکنولوژیک به اندازه اختراع تلگراف یا سیم، جهان را دگرگون نکرده است. ماشین لباسشویی و دیگر دستگاههای صرفهجویی در نیروی کار تغییر رادیکال نقش زن را تسهیل بخشیده است. موضوعی که ما از آن به عنوان فمینیسم یاد میکنیم.
گفتار 5- بدترین فرضیات را در مورد مردم انجام دهید و شما به بدترینها دچار خواهید شد. بله، 70 درصد از رفتار مردم مغرضانه است. اما 30 درصد باقیمانده مقدار زیادی است، و شما نمیتوانید بدون جدی گرفتن آن حتی از اقتصاد سرمایهداری حسی داشته باشید. شرکتها (و کشورها) که این موضوع را درک کنند، نسبت به آنهایی که با خودخواهی به کار خود ادامه میدهند، عملکرد بهتری خواهند داشت.
گفتار 6- ثبات بیشتر اقتصاد کلان موجب ثبات بیشتر اقتصاد جهانی نمیشود. تمرکز بیش از حد روی مساله تورم، دولتها را از توجه به مسائل دیگری همچون اشتغال کامل و رشد اقتصادی باز داشته است. باید توجه داشت که سیاستهای ضدتورمی سختگیرانه میتواند آسیب بیشتری از تورم از خود به جای بگذارد. حفاظت از ارزش پول یک کشور به طور کلی اهمیت کمتری از حفاظت اقتصاد آن کشور دارد.
گفتار 7- سیاستهای بازار آزاد به ندرت کشورهای فقیر را ثروتمند میکند. همه کشورهای توسعهیافته از مسیر حمایت از تولید داخلی و سیاستهای صنعتی دولتی به موفقیت رسیدند نه بازارهای آزاد خالص. حتی ایالات متحده آمریکا نیز از زمان استقلال تا بعد از جنگ جهانی دوم این بازی را به خوبی انجام داد. سیاستهای حمایتی از صنایع داخلی به سه دلیل میتواند مناسب باشد. نخست، همانطور که یک کودک هفتساله نباید در معرض رقابت با افراد بزرگسال قرار بگیرد، صنایع نوپای کشورهای عقبمانده نیز باید مورد حمایت دولتها قرار گیرند. دوم اینکه در مراحل اولیه، بازارها نمیتوانند به خوبی عمل کنند و مداخله دولت ضروری است. سوم، از آنجا که بنگاههای خصوصی کمی قادر به انجام طرحهای بزرگ و پرریسک هستند، دولتها باید خود را وارد صحنه کنند.
گفتار 8- سرمایه، ملیت دارد. جابهجایی سرمایه میتواند موجب شرارتهای زیادی در دنیای جهانیشده ما شود. پول همواره به اشخاص تعلق دارد، و این اشخاص نیز پاسپورت و آدرس خانه دارند. مساله این است که چه کسی مسوول است، و پاسخ هم این است که هیچکس. مالکیت افراطی سرمایهگذاران خارجی بر یک اقتصاد ملی میتواند بسیار مضر باشد.
گفتار 9- ما در عصر پساصنعتی زندگی نمیکنیم. این تصور که کشورهای در حال توسعه میتوانند بدون صنعتی شدن جهش داشته و وارد فاز پساصنعتی شوند، توهمی بیش نیست. فضای محدود این کشورها برای افزایش بهرهوری، باعث تضعیف بخش خدمات میشود. که این موضوع به این معنا خواهد بود که هر چه اقتصاد بیشتر به خدمات متکی باشد، توانایی آن برای صادرات تضعیف خواهد شد.
گفتار 10- آمریکا بالاترین استاندارد زندگی در دنیا را ندارد. سیاستهای بد داخلی و خارجی بر اساس این ایده شکل گرفته که نسخه آمریکایی سرمایهداری به طور مشهود نسبت به مابقی نسخهها برتری دارد. اما رتبهبندی درآمد متوسط ساعتی نشان میدهد که این کشور از نظر برابری قدرت خرید هشتمین کشور دنیاست.
گفتار 11- توسعهنیافتگی سرنوشت نهایی آفریقا نیست. آفریقاییها به هیچ دلیل مرموز یا تغییرناپذیری فقیر نیستند. در دهههای 1960 و 1970، آنها پیشرفتهایی را حاصل کردند. آنها به همان دلایلی فقیرند که کشورهای دیگر به یکباره فقیر شدند. در واقع آنها اگر راهحلهایی مشابه با کشورهای دیگر در پیش بگیرند میتوانند معضل فقر خود را حل کنند.
گفتار 12- دولتها میتوانند برندهها را انتخاب کنند. نه هر زمانی، اما بازار آزاد همیشه درست نیست و دولتها همیشه اشتباه عمل نمیکنند. در ایالات متحده، دولت مسوول کانال ایری، راهآهن بینقارهای، سیستم بزرگراههای بین ایالتی و اینترنت است. در آسیای شرقی، دولتها حتی مسوولیتهای بیشتری دارند. برای مثال سیاستهای اقتصادی دولت کره نمونه بارزی از موفقیتهای یک دولت به شمار میآید. در دهههای 1960 و 1970، دولت، بسیاری از بنگاههای بخش خصوصی را به سمت صنایعی کشاند که در حالت عادی هرگز امکانپذیر نبود. دولت کشورهایی نظیر فنلاند، اتریش، نروژ و فرانسه نیز به وسیله حمایت، یارانه و سرمایهگذاری صنعتی به مدیریت توسعه بخش صنعت خود پرداختند.
گفتار 13- ثروتمندتر شدن ثروتمندان بقیه را ثروتمندتر نمیکند. اقتصاد چکهای کار نمیکند چرا که ثروت چکه نمیکند. ثروت فوران میکند، این دلیلی است که چرا ثروتمندان در همان مرحله نخست ثروتمند هستند. در شرایط رکود، بهترین راه برای تقویت اقتصاد، توزیع دوباره ثروت رو به کاهش است. برای اینکه ثروتمندتر شدن ثروتمندان به جامعه سود برساند، این افراد را باید به سرمایهگذاری بیشتر وادار کرد.
گفتار 14- مدیران آمریکایی بیش از حد دستمزد میگیرند. آمریکا گرانترین مدیران شرکتها را در دنیا دارد. با وجود این، صنعت این کشور بهترین عملکرد را در دنیا ندارد. آیا آمریکاییها برای پول خود ارزشی قائل نیستند؟ خودتان حساب کنید.
گفتار 15- مردم در کشورهای فقیر نسبت به مردم کشورهای غنی، کارآفرینی بیشتری دارند. بله، آنها برای اینکه از روی درخت میوهای را بچینند کلاه خود را پرتاب میکنند. این موضوع آنها را از فقر نجات نمیدهد برای همین دیگر به آنها نگویید که برای فرار از فقر نیاز به کارآفرینی است. مشکلات آنها از جاهای دیگری نشات میگیرد.
گفتار 16- ما به اندازه کافی باهوش نیستیم که همه چیز را بر عهده بازار بگذاریم. در دنیای واقعی، بازارها از خود مراقبت نمیکنند. آنها نیاز به قانونگذاری دارند. برای اجتناب از بحرانهایی نظیر بحران مالی 2008، آزادی عمل در بازار مالی باید محدود شود چرا که عقلانیت محدود بشر نمیتواند از پس پیچیدگی جهان برآید، مگر اینکه قوانینی محدودهکننده اعمال شوند تا از پیچیدگی محیط مالی کاسته شود. باید توجه داشت که اقتصاد بدون قانون یک فانتزی خطرناک خواهد بود.
گفتار 17- آموزش بیشتر به خودی خود موجب ثروتمندتر شدن کشور نمیشود. شما نهتنها به آموزش نیاز دارید بلکه صنایع نیز به افرادی تحصیلکرده برای کار نیاز دارد. تحصیلات کاغذی عملاً ربطی به تقویت بهرهوری ندارد. در واقع هر نوع تحصیلاتی منجر به افزایش تولید نمیشود. بسیاری از مطالبی که در مدرسه و دانشگاه آموزش داده میشوند اغلب اوقات با کار عملی ارتباطی ندارند.
گفتار 18- چیزی که برای جنرالموتورز خوب باشد لزوماً برای ایالات متحده مفید نخواهد بود. شاید زمانی، منافع شرکتهای بزرگ ارتباط نزدیکی با منافع اقتصاد ملی داشت ولی از آن زمان، سالهای بسیاری گذشته است. اگر به چندملیتیها اجازه داده شود، با کشورها به عنوان هتل رفتار میکنند.
گفتار 19- با وجود سقوط کمونیسم، ما هنوز در اقتصادهای برنامهریزیشده زندگی میکنیم. بخش عمده اقتصادهای سرمایهداری برنامهریزیشده هستند. دولتها در اقتصادهای سرمایهداری هم برنامهریزی میکنند، هرچند به نسبت کشورهای کمونیستی، محدودیتهای بیشتری دارند. مساله مهم در این زمینه، شناخت سطوح و شکلهای مهم برنامهریزی برای فعالیتهای اقتصادی است.
گفتار 20- برابری فرصت ممکن است منصفانه نباشد. برابری فرصتها نقطه شروع خوبی برای ایجاد یک جامعه عادلانه است اما زمانی میتوان به رقابت منصفانه رسید که در نتیجهها نیز برابری وجود داشته باشد. جامعهای که در آن «به هر چه که شایسته آن هستید برسید» به نظر خوب میآید و در بسیاری از جهات همینطور نیز هست، اما به حداقلهایی حتی برای بازندهها نیاز خواهد بود.
گفتار 21- دولت بزرگ، مردم را نسبت به تغییر بازتر میکند. این موضوع به این دلیل است که دولت بزرگ قادر به ریسکپذیری بیشتری است. برخی از اقتصادها با سطح رفاه بالا در این مسیر بسیار خوب عمل کردهاند. این موضوع تماماً به این بستگی دارد که شما چه نوع دولت بزرگی در اختیار دارید. اگر دولت بزرگ همیشه بازنده باشد، چرا آمریکا از سوئد پول قرض میکند؟
گفتار 22- بازارهای مالی نیاز دارند تا کارایی کمتری داشته باشند. کارایی در بازارهای مالی با کارایی در صنایع دیگر یکسان نیست. این کارایی میتواند به صورت «کارایی در حال غرق شدن به بدهی» تعریف شود. حتی اگر آمریکاییها طی سالهای 1930 تا 1980 این موضوع را درک کرده باشند، زمان یادگیری مجدد آن فرا رسیده است.
گفتار 23- سیاستهای اقتصادی خوب به اقتصاددانان خوب نیاز ندارد. اکثر مسائل اقتصادی مهم به وسیله یافتههای فکری غیراقتصاددانان هوشمند حل شده است. اقتصاددانان حامی بازار آزاد باعث خلق فاجعه در جهان شدهاند بنابراین علم اقتصاد به صورتی که در سه دهه گذشته مورد استفاده قرار گرفته عمدتاً برای مردم فاجعهبار بوده است. باید اقتصاد را درست آموخت.
دیدگاه تان را بنویسید