تاریخ انتشار:
مزایای تامین مالی شرکتهای نوپا از بازار سرمایه
فرصتی تازه
با وجود اینکه ۹۸ درصد از شرکتهای ثبتشده، کوچک یا متوسط هستند ولی سهم این شرکتها در تولید ناخالص داخلی بسیار کوچک است. شاید اصلیترین دلیل این مساله نبود مکانیسم برای هدایت منابع مالی به سمت اینگونه شرکتهاست.
با وجود اینکه 98 درصد از شرکتهای ثبتشده، کوچک یا متوسط هستند ولی سهم این شرکتها در تولید ناخالص داخلی بسیار کوچک است. شاید اصلیترین دلیل این مساله نبود مکانیسم برای هدایت منابع مالی به سمت اینگونه شرکتهاست. در کنار آن شرکتهای کوچک و متوسط در اقتصاد ایران به دلیل رشد غیراصولی از مراحل اولیه تشکیل کسبوکار عموماً در عملیات به شدت غیرحرفهای و معمولاً به صورت تجربی اداره میشوند. اگر شرکتهای کوچک و متوسط از بسترهای حرفهای سرمایهگذاری در مراحل اولیه تشکیل یک شرکت به وجود بیایند و از خدماتی که در دنیا در قالب VCها و PEها به تیمهای اولیه تشکیلدهنده یک کسبوکار داده میشود بهرهمند شوند مطمئناً نقش اصلی و اساسی خود را در توسعه اقتصادی کشور ایفا خواهند کرد. به طور خلاصه به عنوان طرح مساله اصلیترین مشکل شرکتهای کوچک و متوسط در دستنیافتن به جایگاه درخور توجه در اقتصاد کشور نبود مکانیسم تامین مالی و پیشبرد عملیات غیرحرفهای باید ذکر شود.
با توجه به حاکمیت نظام بانکی در تامین مالی کشور و نبود ابزارهای لازم برای تامین مالی این نوع بنگاهها از طریق سیستم بانکی اکثریت بنگاههای کوچک و متوسط همواره با مشکلات مالی خصوصاً تامین سرمایه در گردش خود مواجه هستند به طوری که بنا به آمار سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی اصلیترین عامل تعطیلی 30 هزار بنگاه کوچک اقتصادی تحت پوشش آنها مشکلات مالی بوده است. نظام بانکی در تامین مالی بنگاهها نگاه گذشتهنگر دارد و همین نگاه باعث شده است در موارد زیادی با توجه به سابقه کم در بنگاههای کوچک و متوسط هیچ زمان نتواند آنها را اعتبارسنجی کرده و تامین مالی کند. از سوی دیگر با توجه به نوع نگاه بدنه سیستم بانکی، تمایل آن به ادامه روند گذشته و نبود انگیزه برای ایجاد تغییرات در رویکرد و مشکلات عدیده آنها هیچ تحرکی برای این حل این مشکل نیز وجود ندارد. شاید همین مساله باعث به وجود آمدن ایده تامین مالی این شرکتها از طریق بازار سرمایه شده است.
یکی از راهکارهایی که در برخی کشورهای پیشرفته و در حال توسعه برای حل مشکل تامین مالی بنگاههای کوچک و متوسط در پیش گرفته شده، ایجاد بازار مستقل برای پذیرش آنها بوده و در کنار آن ایجاد بستری برای تامین مالی و ایجاد زیستبوم توسعه شرکتهای نوپا (قبل از کوچک و متوسط) نیز موجب تکمیل چرخه رشد میشود. بازار سرمایه با توجه به ساختار منعطفتر و بدنه چابکتر نسبت به سیستم بانکی و از همه چیز مهمتر شناخت بهتر ریسک و توانایی و انگیزه مشارکت همواره در کشور در ایجاد ابزارها چندین گام جلوتر از رقیب خود بوده است. در حال حاضر با به وجود آمدن بازار SMEها و صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه ابزار تامین مالی برای شرکتهای نوپا و در مرحله بعد شرکتهای کوچک و متوسط در بازار سرمایه به وجود آمده است و پیشبینی میشود با توجه به نبود ابزار جایگزین در آینده مراجعه تیمهای کسبوکار جوان و شرکتهای کوچک و متوسط برای تامین مالی به این ابزارها افزایش یابد. از طرف دیگر ساختار بازار سهام به گونهای است که امکان شناسایی فرصتهای مبتنی بر خلق ارزش در آن با توجه به ابعاد شرکتهای لیست با در نظر گرفتن بافت تولیدی و صنعتی بزرگ آنها وجود ندارد و
سرمایهگذاران اگر با فرصتهای سرمایهگذاری جذاب روبهرو شوند مطمئناً با علاقه و انگیزه بیشتری اقدام به سرمایهگذاری خواهند کرد.
شرکتهای نوپا، کوچک و متوسط نقش بسیار بالایی در ایجاد اشتغال، خلق ارزش و انتقال تمرکز در ساختار اقتصادی کشورها دارند. گواه آن رشد شرکتهای کوچک و متوسط بسیاری در اقتصادهای پیشرفته و تبدیل آنها به قطبهای اقتصادی این کشورهاست. بازار سرمایه با به وجود آوردن ابزارهای جدید همانند بسیاری از کشورها این امکان را به وجود میآورد که منابع مالی به سمت آنها حرکت کرده و بسیاری از مشکلات حل شود. وجود فضای موفقیت در میان شرکتهای نوپا و کوچک و متوسط باعث ایجاد روحیه ایجاد کسبوکار، خلاقیت و نوآوری در بین قشر جوان و تحصیلکرده کشور خواهد شد. کمااینکه در فضای اقتصادی امروز موفقیت استارتآپهایی که شاید تعداد آنها زیاد هم نباشد باعث افزایش شدید اشتیاق به ایجاد کسبوکار به جای جستوجو برای یافتن کار شده است. در کنار آن تکرار موفقیتها باعث خواهد شد در آینده سرمایهگذاران بیشتری با سطح ریسکپذیری بالاتری منابع مالی خود را در اختیار این بنگاهها قرار دهند.
یکی دیگر از کارکردهای توسعه این ابزارهای تامین مالی، ارائه خدمات جانبی از سوی فعالان حوزه VC و SMEها به شرکتهای نوپا به خصوص و در مراحل بعد به شرکتهای کوچک و متوسط است. برخلاف سیستم بانکی VCها و PEها علاوه بر منابع مالی خدمات دیگر به شرکتهای نوپا، کوچک و متوسط همانند خدمات مالی، مشاوره حقوقی، مشاوره کسبوکار، مشاوره بازاریابی، ایجاد شبکه، مشاوره مدیریت، تامین نیروی انسانی ماهر و... ارائه میکنند تا آنها با کیفیت بالاتری بتوانند به کسبوکار خود ادامه دهند. ارائه این خدمات باعث میشود تا دومین مشکل اصلی بیانشده در بنگاههای کوچک و متوسط تا حدود زیادی حل شود. اداره سنتی اینگونه بنگاهها و تمایل به فرآیندهای غیررسمی باعث شده است تا دستیابی به موفقیت در آنها بسیار محدود بوده یا تمایل به رشد وجود نداشته باشد.
شرکتهای کوچک معمولاً برخاسته از ایده یک یا چند نفر برای ایجاد یک کسبوکار شکل میگیرد اما در نظام اقتصادی ایران این فرد یا افراد در ایجاد کسبوکار خود برای پیشبرد هر عملیاتی باید خود عمل کنند و به جهت نوع آموزش این فرد یا افراد معمولاً در یک زمینه تخصص دارند ولی در تبدیل آن تخصص به درآمد باید همه چیز را با آزمون و خطا بیاموزد. از طرف دیگر بافت فرهنگی حاکم باعث شده است افراد ایجادکننده کسبوکارها در مواقع زیادی اعتقاد به استفاده از خدمات دیگران برای ایجاد کسبوکاری نداشته باشند. به عنوان سومین دلیل نیز باید در نظر گرفت تمایل افراد فعال اقتصادی برای فعالیت به صورت غیررسمی و عدم تمایل به رشد با توجه به نظام مالیاتی و بیمهای باعث میشود در مواقع بسیاری به صورت خودخواسته شرکتهای کوچک و متوسط به سمت ساختارمندی حرکت نکنند. در مقایسه با این شکل از رشد، زمانی که یک بیزینس در کنار متخصصان VC شکل میگیرد از ابتدا در کنار هسته عملیاتی توجه به ایجاد ساختارهای مناسب در فضای رسمی در سیستم کسبوکار نهادینه میشود و در ادامه مسیر رشد شرکتهای کوچک و متوسط و صاحبان آنها ارزش بالای خدمات جانبی ذکرشده را همواره میدانند.
باید توجه داشت در شرایط فعلی بسیاری از بنگاههای کوچک و متوسط با وجود پتانسیل بالا تمایلی به افزایش حجم عملیات ندارند تا مورد توجه مراجع نظارتی اقتصادی و... قرار نگیرند اما در صورتی که شرایطی ایجاد شود تا فعالیت شفاف و رسمی منافع بیشتری برای آنها ایجاد کند به طور قطع تمایل آنها برای توسعه بیشتر خواهد شد.
تامین مالی شرکتهای نوپا از طریق VCها و شرکتهای کوچک و متوسط از طریق SMEها در ابتدای راه قرار دارد و انتظار تاثیرگذاری قابل ملاحظه در کوتاهمدت انتظار بیجایی است اما میتوان در بلندمدت انتظار تاثیرگذاری فراوان از سوی آن بر نظام کلی اقتصاد داشت. اما لازمه این موفقیت در وهله اول ایجاد بستری مناسب و کامل به منظور راهیابی بنگاههای مورد اشاره برای تامین مالی و پس از آن توسعه تخصص در بخش کارشناسی سرمایهگذاری بازار سرمایه است. وجود مشوقهای انگیزاننده بهخصوص برای شرکتهای کوچک و متوسط موجود که آنها را به این بازار هدایت کند باید به گونهای باشد که ترس شفاف شدن را از بین ببرد. در پایان باید گفت که اصلیترین عامل موفقیت این ابزارهای جدید در تاثیرگذاری اقتصادی تلاش همهجانبه تمام ارکان آن است، در غیر این صورت این ساختارها نیز به سرنوشت خوشایندی ختم نخواهند شد.
دیدگاه تان را بنویسید