شناسه خبر : 21102 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ناکامی‌های قانون حقوق مولفان در گفت‌وگو با زهرا شاکری

متخصص مالکیت فکری کم داریم

۴۶ سال از تصویب قانونی می‌گذرد که از حقوق مولفان و هنرمندان حمایت می‌کند. قانون حمایت حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان در سال ۱۳۴۸ تصویب شد اما از آن روز تا به حال ما راه زیادی را نرفته‌ایم.

متخصص مالکیت فکری کم داریم
شادی خوشکار

46 سال از تصویب قانونی می‌گذرد که از حقوق مولفان و هنرمندان حمایت می‌کند. قانون حمایت حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان در سال 1348 تصویب شد اما از آن روز تا به حال ما راه زیادی را نرفته‌ایم. زهرا شاکری، دکترای مالکیت فکری و استادیار دانشگاه تهران می‌گوید مهم‌ترین دلیل ناکامی ما در قانون حقوق مولفان بی‌اطلاعی بسیاری از مولفان و هنرمندان از این قانون است: «آنها وقتی به عنوان مشاور حقوقی به ما مراجعه می‌کنند می‌گویند مگر چنین قانونی داریم. در حالی که قانون حمایت از حقوق مولفان در همان زمان که تصویب شد مترقی بوده و هنوز هم قابل استفاده است.» شاکری می‌گوید ما خلاء ‌قانونی نداریم و با همین قوانین اگر بتوانیم اجرایی‌شان کنیم، می‌توانیم در زمینه کپی‌رایت و رعایت حقوق مولفان موفق باشیم. نکته مهم این است که خود افراد باید به دنبال احقاق حق بروند زیرا بهره‌برداری بدون اجازه از آثار دیگران جرم خصوصی است. چرایی ناکامی ما در قانون حمایت از حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان فقط به همین موارد برنمی‌گردد. ما یک مشکل عمده دیگر یعنی عدم رعایت کپی‌رایت آثار خارجی را هم داریم. عضو نبودن در کنوانسیون برن آثار فرهنگی ما را در مرزهای کشورمان محصور کرده است. با این استاد دانشگاه درباره قانون کپی‌رایت و دلایل موفق نبودن آن در ایران و تاثیرات عضو نبودن در کنوانسیون برن به گفت‌وگو نشستیم.



چرا ما با وجودی که 46 سال است قانون کپی‌رایت داریم اما همچنان شاهد سرقت و بهره‌برداری بدون اجازه از آثار هنری هستیم؟
یکی از علت‌های مهم این مساله بخش فرهنگ‌سازی است که در جامعه مغفول مانده است. خیلی از مولفان و هنرمندان از این قانون بی‌اطلاع هستند و وقتی به عنوان مشاور حقوقی به ما مراجعه می‌کنند می‌گویند مگر چنین قانونی داریم. در حالی که قانون حمایت از حقوق مولفان در همان زمان که تصویب شد مترقی بوده و هنوز هم قابل استفاده است. درست است که لایحه جدید هم به تصویب می‌رسد اما هنوز همان قانون می‌تواند حداقل‌ها را برطرف کند اما خیلی از مولفان و هنرمندان یا بی‌اطلاع هستند یا اطلاعات‌شان درست و کافی نیست. در کشورهای پیشرفته سازمان‌های مدیریت جمعی به اداره حقوق مولفان و هنرمندان می‌پردازند و این سازمان‌ها این پتانسیل را دارند که حقوق آنها را اعمال کنند. آنها هستند که برای مولفان و هنرمندان قرارداد می‌بندند، حق امتیازشان را جمع‌آوری می‌کنند و اگر از آثارشان بهره‌برداری شد در دادگاه اقامه دعوی می‌کنند.
در ایران چنین سازمان‌هایی نیست، افراد باید خودشان به دنبال احقاق حق باشند و چون دانش و مهارت لازم را ندارند، حق‌شان تضییع می‌شود. همان‌طور که می‌دانید بهره‌برداری بدون اجازه از آثار دیگران جرم خصوصی است نه عمومی و خود فرد باید پلیس حق خود باشد و اقامه دعوی کند و به دنبال خسارت‌ها برود. خیلی‌ها می‌گویند چرا دولت کاری نمی‌کند در حالی که این وظیفه دولت نیست و شاید بتواند در بخش فرهنگ‌سازی کار کند یا آثار را ثبت کند ولی نمی‌تواند در اقامه دعوی دخالت کند. به نظر من مشکل اصلی مشکل فرهنگی است.

می‌گویید دولت نمی‌تواند کاری کند چون یک جرم خصوصی است، در شرایطی که افراد هم از حقوق خود بی‌اطلاع هستند و شما تصویر کردید چه کسی یا نهادی می‌تواند برای حفظ حقوق مولفان و هنرمندان تلاش و کمک کند؟
همان‌طور که در کشورهای پیشرفته و برخی کشورهای در حال توسعه سازمان‌های مدیریت جمعی توانسته‌اند در خدمت مولفان و هنرمندان باشند در ایران نیز سازمان‌های مردم‌نهاد صنفی می‌توانند در این راستا کمک کنند. وجود سازمان‌های مدیریت جمعی به سود مولف و هنرمند است. اغلب این‌طور است که مولف و هنرمند به عنوان فردی با طبعی لطیف که به دنبال تولید اثر هنری و فرهنگی است نباید دغدغه مسائل حقوقی و قرارداد را داشته باشند. این سازمان‌ها به نیابت از مولف و هنرمند وارد می‌شوند و برای این حقوق تلاش می‌کنند. رسیدن به این سازمان‌ها ایده‌آل است و می‌تواند خیلی مفید باشد.

عده‌ای هم می‌گویند مشکل از قانون کپی‌رایت است که نمی‌تواند در ایران موفق باشد، اما آن‌طور که از مفاد حقوقی برمی‌آید قانون خلئی ندارد. شما چه نظری دارید؟
ما در قانون خلاء عمده‌ای نداریم. شاید به صورت موردی باشد اما اینکه بگوییم نظام حقوقی ایران فاقد استانداردهای اصلی حقوق بین‌المللی کپی‌رایت است، تا حدی نادرست است. مشکل ما در اجراست که باید توسط خود افراد انجام گیرد. البته در قانون هم مشکل وجود دارد و خیلی از استانداردها در قانون تعریف نشده است. ممکن است برخی از حقوق مولفان و هنرمندان نسبت به استانداردهای بین‌المللی کمتر باشد یا استثناهای کافی به نفع مردم در قانون نداشته باشیم اما در اصل قانون مشکلی نداریم.

فکر می‌کنید چرا کپی‌رایت در ایران موفق نبوده است؟
همان‌طور که اشاره کردم یکی از دلایل، عدم اطلاع و آگاهی مولفان از قانون و حقوق خودشان است. بحث دیگر این است که متخصصان مربوطه یعنی متخصصان حقوق مالکیت فکری کم هستند. کارشناسان حقوقی در رشته‌ها و گرایش‌های مختلف هستند اما در این گرایش کم‌اند. البته دانشگاه‌های تهران و شهید بهشتی بیش از یک دهه است که دارند این نیروی متخصص را تربیت می‌کنند اما نیاز به این افراد زیاد است و متخصصان هنوز نتوانسته‌اند این نیاز را پاسخگو باشند. ضمن اینکه هم تربیت این افراد مهم است و هم داشتن مهارت. یعنی به افرادی نیاز است که با‌تجربه باشند زیرا گرایش مالکیت فکری یکی از تخصصی‌ترین گرایش‌هاست. اگر شما متخصص حقوق جزا یا بین‌الملل باشید ممکن است از خیلی از مسائل تخصصی این رشته سر در نیاورید بنابراین هم علم و هم تجربه می‌خواهد. علاوه بر ناکافی بودن متخصصان، دسترسی نداشتن به منابع علمی هم مشکل‌ساز است. در رشته مالکیت فکری نیاز به منابع خارجی داریم اما دست پیدا کردن به آنها به راحتی امکان‌پذیر نیست. از آنجا که این رشته در حال چینش زیرساخت‌های علمی خود است، نیاز دارد به صورت تطبیقی مطالعه کند و از طریق مقالات، رسالات یا کتب از حقوق کشورهای دیگر اطلاع پیدا کند. خیلی از نهادهای مرتبط با مالکیت فکری و کپی‌رایت فاقد نیروهای متخصص هستند. قضات متخصص دادگاه‌ها هم در این حوزه کافی نیستند. یا در این حوزه تخصص ندارند یا اگر چند سال است که دارند در بحث مالکیت فکری کار می‌کنند، ممکن است هنوز تجربه کافی نداشته و با پیشرفت‌های علمی در دنیا آشنا نباشند. از آن گذشته با توسعه فناوری ابزارهای نقض حق و نرم‌افزارهای جدید برای سرقت ادبی و علمی ایجاد شده است. اینترنت شرایط جدیدی ایجاد کرده که زمینه نقض را بیشتر می‌کند. ما به متخصص و قاضی و کارشناس نیاز داریم که اینها را تشخیص دهند و با آن مبارزه کنند و مانع سوءاستفاده شوند. برای همه اینها به نیروهای زبده نیاز داریم. کپی‌رایت هر روز دارد با تغییرات تکنولوژی تغییر می‌کند. چیزی نیست که بشود از آن گذشت. این مسائل هم فقط مختص ایران نیست و در خیلی از کشورهای دنیا مسائل جدیدی پیرامون حق مالکیت فکری ایجاد شده است. برای مثال امروزه بحث دخالت مردم در نظام کپی‌رایت مطرح می‌شود. در واقع آنها متوجه شدند که سیستم کلی کپی‌رایت نمی‌تواند نیازهای آنان در دسترسی به آثار را تامین کند و لذا در پی ایجاد مدل‌های قراردادی کپی‌لفت (در برابر کپی‌رایت) هستند.

یعنی خود مردم نوع دیگری از حفظ مالکیت حقوق مولفان را پیاده می‌کنند؟
نه، در واقع این آثار دارای لایسنس‌های کریتیوکامنز هستند که اجازه می‌دهند اثر بدون اجازه مولف توزیع شود، یا تغییر پیدا کند و حتی از آن استفاده تجاری شود. در شرایطی که کسب اجازه از صاحب اثر به سادگی امکان‌پذیر نیست، یا شرایط سختی دارد یا ما به ازای سنگینی، خود مردم این اجازه را تعریف کرده‌اند. در خیلی از صنوف مثلاً نرم‌افزار یا مجلات کسی که مقاله را بارگذاری می‌کند، می‌داند که این اجازه وجود دارد و دیگری می‌تواند از این اثر استفاده‌هایی چون توزیع و تغییر صورت دهد. خود مردم این را ایجاد کرده‌اند و نام آن هم کپی‌لفت است. کپی‌لفت در برابر کپی‌رایت یک نوع جنبش مردمی به حساب می‌آید و خودشان ابزاری تعریف کردند به نام کریتیو کامنز که اجازه می‌دهد افراد اثر را ببینند و حتی آن را منتشر کنند و از آن استفاده کنند. در حقیقت در این سیستم عرف جدیدی تعریف شده که همه افراد تلاش می‌کنند آن را بپذیرند.

یکی از دلایلی هم که درباره احترام نگذاشتن به حقوق هنرمندان و مولفان در ایران وجود دارد، نداشتن نگاه اقتصادی به هنر است. این نگاه باعث می‌شود نه‌تنها فرد به دنبال حقوق خود در مالکیت فکری نباشد که حتی از خود نپرسد که آیا دنبال کردن این مساله می‌ارزد یا خیر. از نظر شما این مساله چه تاثیری در موفق نبودن کپی‌رایت در ایران داشته است؟
بحث اقتصاد هنر و کپی‌رایت بحثی جدی است. در اینجا حقوق و اقتصاد با هم جلو می‌روند و خیلی از مسائل حقوقی زیربنای اقتصادی دارد. یکی از حقوق اصلی صاحب اثر حق مادی است. یعنی حق تکثیر و اجاره و فروش و نمایش و عرضه که صاحب اثر می‌تواند بابت واگذاری یا اجازه استفاده از این حقوق ما به ازا دریافت کند. به هر حال اگر این حقوق بتوانند بهتر اجرا شوند و مساعدتر باشند، افراد بیشتر به بحث کپی‌رایت علاقه‌مند می‌شوند. واقعیت این است که هنر در خیلی از کشورهای دنیا یکی از پایه‌های اقتصادی محسوب می‌شود. خیلی از کشورها از سینما، موسیقی، کتاب و هنرهای تجسمی پول خوبی در‌می‌آورند. در کشور ما نیز زمینه‌های بالقوه جدی برای این مساله وجود دارد. الان متاسفانه مشکلات اقتصادی سینما و موسیقی مطرح است و آثار تجسمی یا آثار ادبی ما دیده نمی‌شوند. اینجا حمایت‌های دولتی برای فروش آثار و واگذاری اجازه بهره‌برداری در این زمینه مهم است. یکی از زمینه‌های احقاق حق و اعمال کپی‌رایت این است که ما کمک کنیم تا صاحبان آثار بیایند و در شرایط منصفانه و بازار متعادل آثار خودشان را به فروش برسانند. بخشی از این مساله به کمک وزارت فرهنگ و ارشاد و بخشی به صنوف و سازمان‌های مدیریت جمعی برمی‌گردد. می‌توانیم بپرسیم چرا یک فیلم خاص به بازار بین‌المللی راه پیدا کرده و یکسری از آثار به بازار دنیا می‌روند اما برای بقیه این اتفاق نمی‌افتد. اقتصاددان‌ها بهتر می‌توانند به این سوالات پاسخ دهند.

البته یک دلیل اینکه آثار ما به بازارهای بین‌المللی راه پیدا نمی‌کنند این است که ما عضو کنوانسیون بین‌المللی کپی‌رایت (کنوانسیون برن) نیستیم. وقتی ما بدون اجازه و پرداخت حقوق مادی آثار دیگر کشورها از آن استفاده می‌کنیم، بقیه چرا باید حقوق ما را رعایت کنند؟
بله، این کنوانسیون که بیشتر کشورهای دنیا عضو آن هستند، یکسری امتیازات به اعضای خود می‌دهد که دیگران ندارند. اما ما هم می‌توانیم از یکسری از امکانات آن استفاده کنیم. این کنوانسیون از همه اتباع و مقیمان همه کشورهای عضو و آثارشان حمایت می‌کند اما یک بند دیگر مربوط به کسانی است که اثرشان را در یکی از کشورهای عضو برای اولین بار منتشر کنند و می‌توانند از حمایت‌های کنوانسیون بهره‌مند شوند. یعنی اگر شما یک اثر را در یکی از کشورهای عضو منتشر کنید، می‌توانید حمایت برن را به دست بیاورید. البته اگر آن فرد اهل کشورهای عضو برن نباشد و بخواهد از حمایت کشورهای عضو برخوردار شود، کشورهای عضو می‌توانند حمایت خود را کاهش دهند یعنی دچار تحدید حمایت می‌شود. اما ما که فعلاً عضو نیستیم می‌توانیم از بند حمایت مربوط به محل انتشار اثر استفاده کنیم. یعنی اولین انتشار را در کشوری از کشورهای عضو کنوانسیون همزمان با ایران انجام دهیم تا مشمول برن شویم. اما مسلماً عضو نبودن ایران در این کنوانسیون آسیب‌هایی دارد. خیلی از آثار هنرمندان ما در کشورهای دیگر بدون اجازه پخش می‌شود و آنها هم اعتراض دارند که چرا وقتی خودشان برای تولید یک اثر زحمت کشیده‌اند نباید سود مادی از آن خودشان باشد؟ در واقع اینجا حقی که متعلق به آن هنرمند بوده به راحتی از دست می‌رود و کسان دیگری از آثار هنرمندان ایرانی ارتزاق می‌کنند.

درباره مشکلاتی که با عضو نشدن در کنوانسیون دچارشان می‌شویم گفته‌اید و ما هم به طور مثال آثار ادبی ترجمه داشته‌ایم که در جوایز داخلی‌مان برگزیده شده‌اند و بعد صاحبان اصلی آثار از ما انتقاد کرده‌اند که چرا بدون اجازه آثارشان ترجمه شده است. فکر می‌کنید در حال حاضر و بدون عضویت در کنوانسیون چطور می‌توانیم با دنیا تبادل فرهنگی داشته باشیم؟ آیا بهتر نیست که ما هم عضو این کنوانسیون شویم؟
در مورد آثار ترجمه‌ای باید گفت حق ترجمه از حقوق انحصاری مولف است و هر کس قصد ترجمه را داشته باشد باید از مولف اجازه بگیرد. در مورد آثار خارجی مساله‌ای که وجود دارد آن است که باید مترجم ایرانی از مولف خارجی اجازه بگیرد، اما چون اثر خارجی در ایران برای نخستین بار منتشر نشده، اثر در ایران مورد حمایت نیست و مترجمان می‌توانند بدون اجازه ترجمه کنند. البته در عمل بسیاری از مترجمان اجازه مولف خارجی را از طریق نامه‌نگاری می‌گیرند و از حیث اخلاقی خود را متعهد می‌دانند اما حقیقتاً الزام حقوقی نیست و این می‌تواند به حیثیت فرهنگی ایران با سابقه درخشانی که دارد، لطمات جبران‌ناپذیری را وارد کند. با وجود این، حق معنوی مولفان و هنرمندان خارجی مانند حق بر نام یا حق تمامیت اثر (جلوگیری از دخل و تصرف در اثر) در ایران محترم است و ایشان می‌توانند در برابر متجاوزان به حقوق معنوی خود در محاکم ایران اقامه دعوی کنند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها