شناسه خبر : 15084 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نه کنوانسیون برن و نه قانون حمایت از حقوق مولفان

حقی که محفوظ نیست

نزدیک‌ترین کتابی را که دم دست‌تان است باز کنید و در صفحات اول این جمله را ببینید: «تمامی حقوق محفوظ است»، «حق چاپ محفوظ است»، «کلیه حقوق محفوظ و متعلق به نشر… است» حالا روی جلد کتاب را نگاه کنید.

نزدیک‌ترین کتابی را که دم دست‌تان است باز کنید و در صفحات اول این جمله را ببینید: «تمامی حقوق محفوظ است»، «حق چاپ محفوظ است»، «کلیه حقوق محفوظ و متعلق به نشر... است» حالا روی جلد کتاب را نگاه کنید. شاید این کتاب، یک کتاب ترجمه است که اگر این‌طور باشد به احتمال خیلی زیاد، نویسنده یا ناشر اصلی روحش هم از چاپ این اثر بی‌اطلاع است. این تناقض زیبا واقعیت امروز دنیای نشر است. استفاده از اثر دیگری بدون اجازه و مال خود دانستن آن اثر. البته در این سال‌ها ناشران و مترجمانی بوده‌اند که تلاش کردند با صاحبان اصلی آثار تماس برقرار کنند و اجازه انتشار آن اثر را در ایران بگیرند. گاه این اجازه با پرداختن درصد ناچیزی به عنوان حق ترجمه و انتشار اثر بوده است و گاهی با لطف و بزرگواری نویسنده اثر، بدون پرداخت هیچ مبلغی و تنها با رضایت چاپ آن اثر در ایران. به طور معمول نویسنده و ناشر اثر انتخاب دیگری در مقابل کشوری که عضو کنوانسیون برن (قانون کپی‌رایت جهانی) نیست، ندارد. در هر صورت اثر در ایران منتشر می‌شود. شاید هم پاسخ این باشد که درصدی از قیمت پشت جلد با پول ایران، برای کشورهای غربی مبلغی نیست که به آن چشم داشته باشند اما از طرفی همین مبلغ برای ناشران صاحب‌نام ایرانی هم آن قدری نیست که توان پرداخت آن را نداشته باشند و با حساب اینکه پرداخت آن می‌تواند متضمن یک رابطه خوب با ناشران خارجی باشد و بعدها زمینه تبادل آثار را فراهم کند، می‌شود به آن فکر کرد. اما فعلاً اوضاع طور دیگری است. ما عضو کنوانسیون نیستیم و کسی هم نمی‌تواند از انتشار اثرش در مرزهای ایران جلوگیری کند. گاهی که نویسندگان آثار از انتشار اثرشان در ایران مطلع می‌شوند، اگر بزرگوار باشند و نخواهند به نفع مادی فکر کنند، متعجب می‌شوند. اما نارضایتی‌شان پنهان نمی‌ماند.
چند سال پیش در جایزه روزی روزگاری، جان بارت که در این جایزه برگزیده شد، از ناشران ایرانی خواهش کرد از صاحب اثر اجازه بگیرند. او گفت: «همیشه ترجمه یک اثر به زبانی دیگر و انتشار آن در کشوری دیگر موجب افتخار و خشنودی نویسنده آن است. برای من نیز انتشار تازه‌هنگام ترجمه نخستین رمانم، یعنی رمانی که برای اولین بار بیش از نیم‌قرن پیش منتشر شده، افتخار ویژه‌ای است، از این جهت که زبان مقصد شباهت با زبان کسی دارد که سال‌ها همچون ستارگان آسمان، راهنمای سفر ادبی من بوده: یعنی شهرزاد کتاب «الف لیله و لیله» یا همان کتاب هزار و یک شب. با این حال، تاسف خودم را از انتشار هرگونه اثر بدون اجازه مولف ابراز می‌دارم و مصرانه خواستارم تا دولت ایران نیز با امضای معاهده جهانی سازمان حقوق نویسندگان با دیگر کشورها همراه شود و از ناشران ایرانی می‌خواهم پیش از نشر هر اثر مشمول کپی‌رایت از صاحب اثر اجازه بگیرند.» نویسنده کتاب برگزیده «اپرای شناور» این پیام را به برگزارکنندگان جایزه داد تا آن را به گوش ایرانیان برسانند.
اسفندماه سال گذشته نیز این اتفاق تکرار شد. وقتی برندگان جایزه سالانه لاک‌پشت پرنده اعلام شدند صدای اعتراض یک نویسنده دیگر به گوش رسید. آنت لنگن با خودداری از دریافت جایزه اعتراض خود را نشان داد و در نامه‌ای دلایل خود را توضیح داد. او با وجود اینکه از اهدای این جایزه که از فرهنگی کهن به او رسیده خوشحال بود اما به دلیل نبود حق کپی‌رایت در ایران از گرفتن این جایزه خودداری کرد و گفت: «من یک نویسنده تمام‌وقت هستم که زندگی خود را بر اساس حق تالیف می‌گذرانم اما حق من در کشور شما رعایت نمی‌شود و با وجود علاقه‌ام به دریافت این نشان نمی‌توانم آن را قبول کنم. امیدوارم کپی‌رایت کتاب من رعایت شود تا در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران به ایران سفر و این جایزه را دریافت کنم.»
غیر از کسانی که اعتراض‌شان نسبت به چاپ بدون اجازه آثارشان در ایران خبری شده است، دیگران نیز دل ‌خوشی ندارند. کافی است برایشان ای‌میل بفرستید و بگویید کتاب‌شان را به زبان فارسی خوانده‌اید تا اول متعجب شوند و بعد بپرسند چه کسی این کار را انجام داده است. تاد پار نویسنده نام‌آشنای کودک و نوجوان در جهان است. کتاب‌های او برای مخاطبان خردسال و با درون‌مایه صلح و انسان‌دوستی منتشر می‌شوند و مخاطبان زیادی در سراسر دنیا دارد. این نویسنده نیز از چاپ کتاب‌هایش در ایران خبر نداشت و وقتی درباره کتاب‌هایش با او صحبت کردیم اول پرسید، کدام ناشر این کتاب را در ایران منتشر کرده است یا شاید هم در کشور دیگری منتشر شده و به آنجا فرستاده شده‌ است. این نویسنده نیز از چاپ کتاب‌هایش بدون اجازه در ایران ناراحت است. او می‌گوید: «اگر همه چیز طور دیگری بود آنها می‌توانستند به شکل منصفانه‌ای اجازه چاپ کتاب را داشته باشند، همان‌طور که در کشورهای دیگر این حق رعایت می‌شود. آرزو می‌کنم همه چیز طور دیگری بود زیرا من برای همه مردم دنیا می‌نویسم.»
نمایشگاه کتاب تهران نیز که تنها نام بین‌المللی را بر پیشانی خود دارد از حرف و حدیث در این باره خالی نیست. شکل نمایشگاه کتاب ما در نظر دنیا عجیب است. اینجا نمایشگاه نقش بازار کتاب را ایفا می‌کند در حالی که در دنیا مکانی است برای تبادل آثار و خرید و فروش کپی‌رایت. اورسلا هولپ مدیر نمایشگاه کتاب بین‌المللی فرانکفورت نیز تعجب خود را از این شیوه برگزاری ابراز کرد و گفت امیدوار است ایران با عضو شدن در کنوانسیون برن بتواند با دنیای خارج از خود ارتباط برقرار کند و تعامل داشته باشد. مدیر یکی از مهم‌ترین نمایشگاه‌های بین‌المللی کتاب دنیا پیش از این هم در گفت‌وگویی با خبرآنلاین گفته بود ملحق شدن ایران به کنوانسیون می‌تواند کمک بزرگی به بین‌المللی شدن نمایشگاه کتاب تهران باشد و در حال حاضر ناشران خارجی از اعتماد کردن به ناشر ایرانی می‌ترسند.
این اتفاقات را بگذاریم در کنار حقوقی که از نویسندگان و مترجمان خودمان در داخل کشور نقض می‌شوند. اتفاقی که در آثار ترجمه بیشتر رخ می‌دهد. برای مثال ترجمه‌های رونویسی که بازار را پر می‌کنند و کیفیت آثار ترجمه را پایین می‌آورند از این نوع‌اند. نخستین نشانه‌های حقوق مالکیت ادبی و هنری در ایران به سال 1304 برمی‌گردد که در قانون مجازات عمومی چند ماده گنجانده شد تا افرادی که حقوق مالکیت فکری دیگران را نقض می‌کنند، مجازات شوند اما قانون حمایت از حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان ایران در سال 1348 تصویب شد. این قانون در میان اهالی فرهنگ جدی گرفته نشده و عمدتاً کسی به دنبال احقاق حق خود نمی‌رود. تا جایی که وزارت ارشاد امسال به فکر راه‌اندازی دادگاه کتاب افتاد. استدلال این است که نبود اراده قضایی و اجرایی بر حراست از حق و حقوق نویسندگان و مولفان عامل آشفته‌بازار حق کپی‌رایت در کشور است. در این قانون مجازات سرقت ادبی به حبس از دو ماه تا سه سال یا شلاق است.
مجازاتی که به گفته حقوقدان‌ها می‌تواند بازدارندگی داشته باشد. اما هنوز ما نه‌تنها حقوق مولفان خارجی را رعایت نمی‌کنیم که در داخل هم رحمی به خودمان نداریم. شاید بهتر است اول کتاب‌هایمان بنویسیم هیچ حقی برای کسی محفوظ نیست و همه در آن شریک هستیم. در چند سال اخیر خانواده بسیاری از مشاهیر درگذشته هم که به عنوان وارث حقوق مادی و معنوی کتاب‌ها به آنها تعلق می‌گیرد با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم می‌کنند.
چاپ‌های مختلف از دیوان اشعار شاعرانی همچون مهدی اخوان‌ثالث، منوچهر آتشی و فریدون مشیری و... بسیاری دیگر بدون وجود هیچ نظارتی از سوی خانواده‌ها و وارثان در قالب گزیده و دیوان روانه بازار می‌شود و در اغلب موارد حتی ناشری که با نویسنده فقید هم قرار داشته نمی‌تواند پرونده‌اش را در پروسه قضایی به جایی برساند. از سوی دیگر تجدید چاپ کتاب‌های ناشرانی که دیگر فعالیت نمی‌کنند هم به این آشفته بازار اضافه شده است. این در حالی است که بازار کتاب‌های افست و بازار سیاه کتاب نیز مصائب بسیاری به بار آورده است و به نظر در این حوزه هم نظارتی وجود ندارد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها