تاریخ انتشار:
مشارکت پایین زنان و مردانه شدن بازار کار در ایران
کار کردن اقتصاد با نصف ظرفیت
وضعیت بازار کار در ایران به ویژه در مقایسه با وضعیت جهانی حاکی از مردانه شدن بازار کار در ایران است. با وجود پتانسیل بالای نیروی کار زنان به ویژه زنان تحصیلکرده، عوامل مختلفی مانع مشارکت فعال زنان در بازار کار ایران شده و اقتصاد کشور از نیروی کار عظیم زنان محروم مانده است.
وضعیت بازار کار در ایران به ویژه در مقایسه با وضعیت جهانی حاکی از مردانه شدن بازار کار در ایران است. با وجود پتانسیل بالای نیروی کار زنان به ویژه زنان تحصیلکرده، عوامل مختلفی مانع مشارکت فعال زنان در بازار کار ایران شده و اقتصاد کشور از نیروی کار عظیم زنان محروم مانده است. بر این اساس به نظر میرسد بازار کار کشور نیازمند تدبیری جامع در راستای افزایش مشارکت زنان در راستای تقویت تولید ملی و تحکیم توسعه اقتصادی است.
بر اساس آخرین آمار، در سال منتهی به پاییز ۱۳۹۳ نرخ مشارکت اقتصادی جمعیت ۱۰ سال به بالا بهطور میانگین برای مردان 1 /62 درصد و برای زنان 5 /11 درصد بوده است. همچنین نرخ مشارکت اقتصادی جمعیت ۱۵ سال به بالا در سال منتهی به پاییز ۱۳۹۳ بهطور میانگین برابر 2 /40 درصد، برای مردان 68 /2 درصد و برای زنان 5 /12 درصد بوده است. این در حالی است که نگاهی به توزیع نرخ مشارکت اقتصادی در بین مردان و زنان در جهان در سال ۲۰۱۳ نشان میدهد نرخ مشارکت اقتصادی مردان در بین جمعیت ۱۵ سال به بالا در جهان در محدوده ۷۰ تا ۸۰ درصد بیشترین سهم را با 43 درصد به خود اختصاص داده است. در مورد زنان نیز این نرخ در محدوده ۵۰ تا ۶۰ درصد بیشترین سهم را با 32 درصد در این گروه دارا بوده است. نرخ مشارکت زنان در ایران نیز با 5 /12 درصد در بین چهار درصد کشورهای دارای پایینترین نرخ مشارکت زنان در دنیا قرار دارد. میتوان گفت توزیع نرخ مشارکت مردان در دنیا عمدتاً در محدوده ۶۰ تا ۹۰ درصد و در بین زنان نیز این توزیع در محدوده ۴۰ تا ۷۰ درصد متمرکز شده است. اما با تفکیک کشورها به گروههای درآمدی و همچنین تفکیک از نظر جغرافیایی نتایج جالبی به دست میآید.
بهعنوان مثال در کشورهای با درآمد بالا نرخ مشارکت اقتصادی جمعیت ۱۵ سال به بالا در بین زنان ۵۲ درصد و در بین مردان نیز ۷۴ درصد است، در حالی که در کشورهای با درآمد پایین نرخ مشارکت اقتصادی در بین زنان و مردان بیشترین مقدار را در گروههای درآمدی مختلف دنیا داراست. این نرخ در بین زنان ۶۹ درصد و در بین مردان ۸۳ درصد است. بررسی رابطه میان نرخ مشارکت و گروه درآمدی کشورها نشان میدهد نمیتوان رابطه روشنی میان درآمد و نرخ مشارکت اقتصادی در دنیا یافت. از طرف دیگر با در نظر گرفتن تفکیک جغرافیایی، کشورهای آمریکای لاتین و آسیای شرقی بیشترین نرخ مشارکت در بین مردان و کشورهای آفریقایی و آسیای شرقی نیز بیشترین نرخ مشارکت در بین زنان را دارند. در این بین کشورهای خاورمیانه کمترین نرخ مشارکت در بین زنان را با ۲۲ درصد داراست که به نظر میرسد عامل فرهنگی و سبک زندگی در این بین عاملی مسلط و اثرگذار بر نرخ مشارکت اقتصادی است.
بر این اساس اگرچه مشارکت زنان در همه کشورها پایینتر از مردان است اما در مقایسه با وضعیت جهانی، شکاف میان نرخ مشارکت اقتصادی ۶۸درصدی مردان و ۱۳درصدی زنان در ایران بسیار زیاد است که این امر بازار کار را در ایران شکل و شمایل مردانه بخشیده است. بررسی روند تاریخی نرخ مشارکت اقتصادی زنان در ایران نیز نشان میدهد همواره نرخ مشارکت زنان با تفاوت قابل ملاحظهای پایینتر از مردان قرار داشته است.
بهطور کلی بهرغم جمعیت کثیر بالقوه زنان عوامل مختلفی موجب پایین بودن نرخ مشارکت اقتصادی و در نتیجه بالفعل نشدن پتانسیل عظیم نیروی کار در این گروه شده است. با توجه به اینکه در ایران خانهداری شغل خاص زنان تلقی میشود (حتی اگر بهطور موازی به مشاغل بیرون از منزل بپردازند)، به نظر میرسد این مسوولیتهای شخصی و خانوادگی و به خصوص وجود فرزندان، یکی از عوامل تاثیرگذار بر کاهش نرخ مشارکت اقتصادی در بین زنان خواهد بود. چنانچه کارهای انجامگرفته در خانه توسط زنان را در محاسبه تولید ناخالص داخلی لحاظ کنیم نرخ مشارکت اقتصادی زنان در کشورهایی همچون ایران با افزایش قابل توجهی مواجه خواهد شد.
از سوی دیگر نرخ مشارکت اقتصادی زنان در ایران مشابه کشورهای خاورمیانه است، در حالی که از نظر میزان سواد و تحصیلات با کشورهای پیشرفته قابل مقایسه است. با اقبال گروه سنی زیر ۲۵ سال به آموزش و تحصیلات و همچنین با توجه به این نکته که در سالهای اخیر بیش از ۶۰ درصد کل ثبتنامکنندگان دانشگاهی را زنان به خود اختصاص دادهاند، به نظر میرسد در سالهای آتی شاهد ورود چشمگیر زنان (و همچنین مردان) تحصیلکرده به جمعیت فعال اقتصادی باشیم که در صورت نبود تدابیر لازم برای ایجاد اشتغال برای این گروه سنی شاهد افزایش نرخ بیکاری خواهیم بود. بررسیها نشان میدهد تفاوت مشارکت اقتصادی زنان در کشورهای مختلف بیش از آنکه ناشی از عوامل اقتصادی باشد، از عوامل مربوط به نظامهای ارزشی و سنتی و نهادهای فرهنگی و اجتماعی آن کشور ناشی میشود. نهادها چارچوبی هستند که روابط متقابل انسانها با یکدیگر را شکل میدهند. تشابه وضعیت بازار کار زنان در ایران در مقایسه با کشورهایی مثل عربستان و دیگر کشورهای عربی نشان میدهد یکی از علل اصلی پایین بودن نرخ مشارکت زنان، نهادها و سنتهای حاکم در این کشورهاست. بدین ترتیب که نقشهای سنتی رایج در فرهنگ،
مسوولیت خانهداری را برای زنان تصویر میکند که این تقسیم جنسیتی خود سبب شکاف جنسیتی نیروی کار میشود. فضای سیاسی حاکم در کشور را نیز میتوان بهعنوان عاملی مهم در تعیین نرخ مشارکت اقتصادی زنان دانست. روند نرخ مشارکت اقتصادی زنان نشان میدهد فضای سیاسی حاکم در کشور در سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ بهگونهای بوده که نرخ مشارکت اقتصادی زنان در این دوره روندی افزایشی تجربه کرده که بعد از گذار از این دوره این نرخ روندی کاهشی را پیموده است. اثر یأس در جویندگان کار در بین زنان بدین معناست که بالا بودن نرخ بیکاری در بین این گروه خود عاملی برای ناامیدی و خروج از جمعیت فعال است که این خود میتواند باعث کاهش نرخ مشارکت اقتصادی در کوتاهمدت باشد.
درمجموع اقتصاد ایران از بخش عمده نیروی کار زنان به ویژه زنان تحصیلکرده محروم مانده است. این در حالی است که اگرچه افزایش نرخ مشارکت زنان در کوتاهمدت به دلیل افزایش نرخ بیکاری عاملی تهدیدکننده به نظر میرسد اما افزایش نرخ مشارکت زنان در بلندمدت و در شرایطی که اقتصاد کشور از رونق اقتصادی برخوردار بوده و تقاضا برای نیروی کار رو به گسترش باشد، میتواند پشتوانه مهمی برای رشد و توسعه اقتصادی کشور باشد. بنابراین باید نگاه سیاستگذاران اقتصادی به افزایش نرخ مشارکت زنان بهعنوان یک عامل تهدیدکننده که به افزایش نرخ بیکاری میانجامد تغییر کرده و افزایش نرخ مشارکت زنان را بهعنوان فرصتی برای تقویت توسعه اقتصادی کشور برشمرد؛ فرصتی که استفاده از آن البته نیازمند تدبیری جامع است.
دیدگاه تان را بنویسید