علیاصغر سعیدی از سطحی بودن آمارهای اجتماعی میگوید
جامعه ایران، جامعه فراغتی است
گزارشهای آماری میگوید ایرانیها نیمی از وقت روزانه خود را به مراقبت و نگهداری شخصی از خود میپردازند. تصویری که این گزارش از ایران ارائه میدهد تصویر یک جامعه کاملاً فراغتی است. جامعهای که نیمی از کل روز را صرف خود، کمتر از یکهشتم زمان را صرف کار و یکهشتم دیگر را هم صرف امور خانهداری میکند.
گزارشهای آماری میگوید ایرانیها نیمی از وقت روزانه خود را به مراقبت و نگهداری شخصی از خود میپردازند. تصویری که این گزارش از ایران ارائه میدهد تصویر یک جامعه کاملاً فراغتی است. جامعهای که نیمی از کل روز را صرف خود، کمتر از یکهشتم زمان را صرف کار و یکهشتم دیگر را هم صرف امور خانهداری میکند. علیاصغر سعیدی هم تا حدودی این تصویر را تایید میکند اما معتقد است آنچه این گزارشهای سطحی ارائه میدهند، تصویر یک جامعه فراغتی و فردگراست اما ایرانیها چندان هم فردگرا نیستند. این است که او در کل این گفتوگو به نقص آمارهایی که منتشرشده میپردازد. اما انتقاد او فقط به یک گزارش نیست. بلکه او میگوید برخی از گزارشهای دولتی که در حوزه جامعهشناسی منتشر میشود تصویری کلی و سطحی ارائه میدهد. اما در بررسیهای جامعهشناسی تغییرات جزیی هم بسیار مهم است. مثل اینکه افراد اگر روزانه دو ساعت از رسانههای جمعی استفاده میکنند، این رسانهها کدام است. یا آنکه گذران وقت موجود چقدر به گذران وقت مطلوب نزدیک است؟ امری که میتواند به سیاستگذاران و تصمیمگیران کمک کند تا در حوزه فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی برنامهریزی
کنند. آنچه در ادامه میآید تحلیل جامعهشناسانه از برخی از مواردی است که در گزارش مرکز آمار در مورد گذران وقت منتشر شده که البته به دلیل کلی بودن آمارهای ارائهشده، خالی از انتقاد و احتمالات بسیار نیست.
مرکز آمار گزارشی از چگونگی گذران وقت 24ساعته افراد و گروههای مختلف ارائه داده است. ارائه چنین گزارشهایی در تحقیقات جامعهشناختی و فرهنگی چه جایگاهی میتواند داشته باشد؟
اگر چنین مطالعات و تحقیقاتی به درستی انجام شود، میتواند نمایی از نحوه گذران وقت و گذران اوقات فراغت افراد ارائه دهد که این مساله و چگونگی گذران وقت و اوقات فراغت در میان افراد و گروههای مختلف میتواند به سیاستگذاران و تصمیمگیران کمک کند. مثلاً اینکه افراد چند ساعت را تنها سپری میکنند یا اینکه چقدر به فعالیتهای جمعی گرایش دارند، مدت زمانی که زنان شاغل یا بیکار صرف خانهداری میکنند یا ساعاتی که افراد صرف امور داوطلبانه و خیریه میکنند، کاهش و افزایش این ساعات در میان افراد و گروههای مختلف هر کدام پیامی ارائه میکند. اما نمیتوان صراحتاً گفت گزارشی که مرکز آمار ایران منتشر کرده است، بتواند چنین تصویری را ارائه دهد و به این سوالات پاسخ دهد.
دلیل آن چیست؟ شیوه انجام تحقیق درست نبوده یا دلیل دیگری دارد؟
ایرادات زیادی میتوان به این گزارش گرفت. یک ایرادی که میتوان به این گزارش گرفت این است که در مورد گذران وقت باید به این مساله توجه کرد که این وقتها به چه صورتی گذشته است و صرف چه کارهایی شده است.
یعنی این گزارش باید به اوقات فراغت میپرداخت؟
نه، مساله این نیست. چون الان در کشورهای توسعهیافته هم بررسی گذران وقت به گذران اوقات فراغت اولویت دارد. چون فرض بر این است که افراد در ساعات کاری هم ممکن است اوقات فراغت داشته باشند. یعنی از کارشان لذت ببرند و لذا تقسیمبندی سنتی یا کلاسیک که اوقات فراغت در مقابل ساعات کار است، کنار گذاشته شده. برای مثال برای فردی که در شرکت مایکروسافت کار میکند این سوال مطرح میشود که چه میزان از زمانی را که صرف کار میشود، با فراغت یا با لذت طی میکند؟ از این جهت این گزارش نیازمند یک بخش مکمل است که ما در گزارش خلاصهای که مرکز آمار منتشر کرده است، چنین بخشی را نمیبینیم. یعنی زمانهای گذران وقت مطلوب بوده یا نه.
دومین مساله این است که این گزارش، گزارش الگوی گذران وقت است و اوقات فراغت را دربر نمیگیرد. چون زمانی که مساله گذران اوقات فراغت مطرح میشود مکان، زمان و شیوه گذران فراغت به عنوان سه مولفه اصلی مطرح میشود. در بسیاری از آمارهایی که ارائه شده این سه مولفه در نظر گرفته نشده است. کلی بودن این گزارش هم مساله و ایراد دیگر این گزارش است. زمانی که این گزارش میگوید زنان خانهدار هفت ساعت به فعالیت خانهداری میپردازند، مشخص نمیشود که شیوه گذران زمان چگونه است؟ آیا صرف نظافت خانه میشود؟ یا نگهداری از فرزندان یا اینکه تلویزیون نگاه میکنند یا از ابزارهای الکترونیکی استفاده میکنند و حتی نمیگوید زنان از این زمانها لذت میبرند و تا چه حد.
بر اساس این گزارش افراد 13 ساعت یعنی حدود بیش از نیمی از زمان روزانه خود را صرف نگهداری و مراقبت شخصی میکنند. اما خب در این گزارش ریز فعالیتهای مربوط به مراقبت و نگهداری از خود چگونه بوده است. چه فعالیتهایی در این گروه جا گرفته است. احتمالاً بخش عمدهای از این ساعت صرف خواب و استراحت میشود. اما مشخص نمیشود که آیا باقی این زمان به صورت فردی گذرانده میشود یا بهصورت گروهی و در جمع. مشخص نیست چه میزان آن رفتارهای فرهنگی است و چه میزان رفتارهای فراغتی صرف. چه میزان از این فعالیتها درون خانه انجام شده و به صورت فردی یا در بیرون از خانه. شیوه و مکان فعالیتهای مربوط به مراقبت شخصی به هیچ عنوان مشخص نشده است. فقط زمان آن مشخص است.
نکته دیگری که باید ذکر کرد این است که در این تحقیق هیچ تفکیکی بین گذران فراغت بهویژه در مورد نگهداری و مراقبت شخصی در روزهای هفته، روزهای پایانی هفته، تعطیلات کوتاه یا تعطیلات طولانی قائل نشده است و این ضعف مهم این تحقیق است. شیوه گذران وقت در طول و در پایان هفته بسیار مهم است.
ایرادتی که شما در مورد این گزارش ذکر میکنید کاملاً پذیرفته است. اما آیا از نتایجی که حاصل شده میتوان تحلیلهایی ارائه داد و تصویری از بخشهای مورد مطالعه ترسیم کرد؟
یکی از نکات قابل توجه نتایجی که حاصل شده این است که وقتی گذران وقت گروه سنی 15 تا 24ساله را با کل جمعیت شهری مقایسه میکنیم میبینیم اگرچه در حالت کلی انجام کارهای داوطلبانه و خیریه در میان همه گروهها کم است اما این زمان در مورد جمعیت 15 تا 24 سال از دو دقیقه کلی به یک دقیقه کاهش مییابد. این نشان میدهد در گروههای جوان گذران وقت به شکل داوطلبانه، شرکت در هیاتهای مذهبی، فعالیتهای خیریه و مشارکت اجتماعی بسیار کمتر است.
این مساله در مورد افرادی که مدرک تحصیلی بالاتری نسبت به بقیه دارند هم صدق میکند. به نحوی که آمارها نشان میدهد افرادی که دارای مدرک دکترای حرفهای و تخصصی هستند هیچ زمانی صرف فعالیتهای داوطلبانه و خیریه نمیکنند.
بله، درست است. این نشان میدهد با افزایش سطح سواد و میزان تحصیلات، میزان فعالیتهای داوطلبانه کم میشود. نکته دیگر در مورد سطح تحصیلات، توجه به میزان انجام کار خانهداری و فعالیتهای شغلی است. با افزایش سطح سواد و تحصیلات در افراد میزان انجام فعالیتهای خانهداری کاهش مییابد. نکته دیگر هم این است که ساعات انجام کار خانهداری در زنان شاغل کم است. اما باز روشن نمیکند که این کمی فعالیتها مطلوب افراد است یا نه و برنامهریزان نتوانستهاند مثلاً امکان کارهای مردمنهاد را فراهم کنند.
اینکه زنان شاغل احتمالاً زمان کمتری در مقایسه با زنان خانهدار صرف امور خانه میکنند تا حدودی مشخص است. اما چه تحلیل جامعهشناختی میتوان از این آمار ارائه داد؟
این موضوع از این جهت مهم است که میتوان گفت زنانی که شاغلاند از مشقت کارهای خانهداری راحت هستند، البته اگر مطمئن شویم این کارها برای زنان مشقتآور است و میان گذران وقت زنان خانهدار که حدود شش تا هفت ساعت زمان صرف امور خانهداری میکنند و زنان شاغل که نصف این ساعت را صرف خانهداری میکنند، تفاوت وجود دارد. اما یک نکته جالب وجود دارد. زنان بیکار زمان بسیار کمی را صرف امور خانهداری میکنند. این مساله از آن جهت جالب است که برخلاف تصور رایج زمان گذران زنان بیکار صرف کارهای خانهداری نمیشود. حال این گروه یا زمان خود را صرف جستوجوی کار میکنند یا به کاری جز خانهداری میپردازند و امور خانهداری را به فرد دیگری واگذار میکنند. این نکته از این نظر مهم است که بدانیم ضرورتاً سیاستهایی که خواهان بازنشستگی پیش از موعد زنان یا مانع حضور زنان در بازار کار است، منجر به انجام امور خانهداری در زنان نمیشود. یعنی اگر سیاستگذار در نظر
دارد که با پیشگیری و ایجاد مانع ورود زنان به بازار کار، آنان را به خانهداری و انجام امور این چنینی سوق دهد، موفق نمیشود، مگر اینکه زنان از خانهداری لذت ببرند. به عبارتی خانهنشینی زنان به معنای خانهداری آنان نیست. چون همین آمارها نشان میدهد که زنان بیکار حتی از زنان شاغل هم زمان کمتری را صرف خانهداری میکنند.
پس میبینیم که میان بیکاران و شاغلان در انجام امور خانهداری تفاوت چندانی وجود ندارد اما میان بیکاران زن و زنان خانهدار تفاوت زیادی از زمان صرف وقت در امور خانهداری وجود دارد. پس در یک جمله کلی میتوان گفت زنانی که بیکار میشوند، لزوماً خانهدار نمیشوند و وقت خود را صرف کارهای خانهداری نمیکنند و این زمان را صرف کارهای دیگری میکنند. البته لازم است که تحقیق شود که زنان بیکار زمان بیکاری خود را چه میکنند و امور خانهداری آنان را چه کسانی انجام میدهد.
نکته دیگر اینکه مردان و زنان دارای درآمد بدون کار بیش از دیگران و حدود 15 تا 16 ساعت را صرف مراقبت و نگهداری از خود میکنند. این نشان میدهد اگر درآمد افراد بالا باشد زمان بیشتری را صرف مراقبت شخصی و نگهداری میکنند اما بازهم نقطهضعف این گزارش این است که مشخص نکرده این 15 تا 16ساعتی که زنان و مردان دارای درآمد بدون کار طی روز صرف مراقبت شخصی از خود میکنند، چگونه سپری میشود. آیا صرف سفر میشود یا فعالیتهای فرهنگی و ورزشی یا امور دیگر.
مساله دیگر در مورد نقص این گزارش این است که نمیتوان از این مطالعه الگوی گذران وقت یا گذران فراغت استخراج کرد. چون سه مولفه اصلی زمان، مکان و شیوه گذران وقت به تفکیک در آن اشاره نشده است.
زمان فعالیتها در حد کلی مشخص شده است. اما دلیل تاکید شما بر اهمیت مولفه مکان چیست؟
در ادبیات گذران وقت و بهویژه گذران اوقات فراغت مکان گذران وقت بسیار مهم است. اینکه افراد وقت خود را در یک مکان سربسته میگذرانند یا بدون سقف و بیرون از خانه (Indoor &Outdoor) بسیار مهم است. چون این نشان میدهد هرچقدر میزان فراغت خانهمحور باشد، آن فعالیتها به نوعی به سمت شخصی و فردی شدن پیش میرود و روحیه جمعی و کنترلهای اجتماعی در مورد افرادی که فعالیتهای Indoor (در محیط سربسته) دارند، کاهش مییابد. از طرفی زمانی که افراد در محیطهای عمومی گذران وقت کنند، هنجارهای اجتماعی ناظر بر نوع فعالیتهای افراد است و مانع برخی ناهنجاریها یا رفتارها میشود. اما اگر فعالیتها در درون خانه باشد چنین امکان نظارت عمومی وجود ندارد و هم روحیه فردی و شخصیگرایی در افراد بیشتر میشود و هم امکان انجام فعالیتهایی که از نظر اجتماعی با هنجارهای عمومی جامعه هماهنگ نیست. این مساله برای سیاستگذاران میتواند به شدت مورد توجه قرار گیرد. این پدیده در غرب بسیار مورد توجه است و از آن بهعنوان خصوصیسازی خانواده نام میبرند که
البته شکلهای مختلفی دارد که اگرچه افراد ممکن است نه به صورت فردی که حتی در جمعهای مختلف گذران وقت کنند اما مکان این گذران وقت بسیار مهم و قابل توجه است.
مساله مورد توجه دیگر استفاده از شیوههای الکترونیکی است. باید دید نحوه و زمان گذران وقت افراد از طریق شیوههای الکترونیک چگونه است. نتایج تحقیقات دیگر نشان میدهد بخشی از زمانی که افراد صرف نگهداری و مراقبت شخصی خود میکنند، صرف استفاده از موبایل و وسایل ارتباط جمعی الکترونیک میکنند. این موضوع اگر در آمارها مورد توجه قرار بگیرد میتوان سهم وسایل الکترونیک در میان وسایل ارتباطی دیگر را سنجید و میدانید که میزان استفاده از این وسایل میتواند بر میزان سلامت افراد تاثیر بگذارد. یا اینکه این نکته از این منظر قابل توجه است که اگر استفاده از موبایل و وسایل الکترونیک جدید جای فعالیتهایی مانند ورزش یا کوهنوردی و فعالیتهای جمعی دیگر را گرفته باشد، این مساله بسیار قابل توجه است و باید مورد بررسی قرار بگیرد. نکته مهم دیگر در گذران وقت فاصله میان گذران وقت موجود و گذران وقت مطلوب است.
این مساله از چه جهت اهمیت دارد؟
ما میتوانیم در مطالعات و تحقیقات با سوالات خاصی بررسی کنیم که فاصله میان گذران وقت موجود افراد با گذران مطلوب وقت از نظر آنان چگونه است. یعنی چه میزان وضعیت گذران وقت آنها به آن وضعیت مطلوبی که در نظر دارند، نزدیک است و چقدر از گذران وقت خود راضی هستند. این میتواند میزان رضایت عمومی جامعه از گذران وقت و زندگی آنان را نشان دهد. چون ما همیشه در مطالعات لازم است به نیازهای مقایسهای، نسبی و احساسی و بیانشده هم توجه کنیم، به ویژه نیازهای مقایسهای. مثلاً اینکه ممکن است فردی تنها دو دقیقه وقت خود را در کارهای داوطلبانه و خیریه صرف کند اما حالت مطلوب، گذران وقت بیشتری برای این منظور باشد. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که سیاستگذاران جامعه باید بدانند که مردم علاقهمند هستند که چه کارها یا فعالیتهایی را بیشتر انجام دهند یا بدانند که نحوه گذران مطلوب وقت برای افراد و گروههای مختلف به چه صورت است.
یک نکته دیگر اینکه در مورد گروههای 15 تا 24 سال میبینید که این گروه زمان بسیار کمی را صرف کار و فعالیتهای شغلی میکنند که این مساله هم بیانگر و موید بیکاری این گروه است. تعداد ساعاتی که افراد 15 تا 24 سال طی روز کار میکنند در مقایسه با ساعات کار کلی، نشان میدهد بیکاری در میان جوانان بالاست.
مروری بر نتایجی که مرکز آمار منتشر کرده نشان میدهد ساعات پرداختن به فعالیتهای تفریحی و فرهنگی و ورزشی بسیار کم است. این کم بودن زمان صرفشده برای این فعالیتها هم هیچ ارتباطی با سن، جنس و تحصیلات ندارد. فقط در مورد افراد دارای تحصیلات بالا مثلاً این زمان 50 دقیقه است، یا مردان 20 دقیقه و زنان 10 دقیقه تفریح یا ورزش میکنند. دلیل آن چیست؟ دلیل نپرداختن افراد به فعالیتهای فرهنگی و ورزشی. آیا دلیل جامعهشناسانه دارد یا دلیل دیگری؟
من فکر میکنم چون زمانی که افراد به مراقبت و نگهداری شخصی اختصاص میدهند، زمان بسیار زیادی است، احتمالاً بخشی از زمانی که صرف اینگونه فعالیتها میشود در ساعات این بخش آمده است. از طرفی فعالیتهای فرهنگی و ورزشی چون در اوقات فراغت انجام میشود ممکن است افراد فعالیتهای دیگری را انجام دهند که در طبقهبندی فرهنگی و ورزشی قرار نگیرد. اما خب کمی بعید است که افراد زمان کمی را صرف تفریح یا ورزش کنند به همین دلیل این احتمال وجود دارد که طبقهبندی درستی انجام نشده باشد. یعنی کم بودن فعالیتها دلیل جامعهشناسانه ندارد بلکه بررسی و طبقهبندی به درستی انجام نشده است.
ببینید نکته اصلی که به نظر من در این گزارش وجود دارد این است که 13 ساعت صرف زمان برای فعالیتهای نگهداری و مراقبت شخصی نشان میدهد جامعه شهری ایران یک جامعه کاملاً فراغتی است. البته نه به این معنا که اختیار و پول زیادی دارد یعنی جامعهای که نیمی از روز را صرف مراقبت از خود میکند و زمان بسیار کمی را کار و فعالیت شغلی انجام میدهد. نکته دیگری هم وجود دارد، اطلاعات مربوط به این 13 ساعت کاملاً کلی است. اگر این اطلاعات ریز میشد، بسیار گویاتر میشد. چون اگر واقعاً افراد 13 ساعت وقت خود را برای مراقبت شخصی صرف کنند، این بیانگر یک جامعه کاملاً فردگراست و این جامعه بر اساس آیینهای شخصی کار میکند. این افراد کاملاً به صورت فردی زندگی میکنند و حتی مناسک دینی خود را فرادا انجام میدهند. این جامعه فردگرایی را ترسیم میکند اما جامعه ما تا این حد فردگرا نیست. نقص تحقیقات است که جامعه را فردگرا نشان میدهد.
همانطور که میدانید این دومین گزارش از سلسله گزارشهایی است که مرکز آمار در مورد گذران وقت منتشر کرده است. یک بار این مطالعه در پاییز 87 منتشر شد و یک بار اکنون. اما نکته این است که در گذر این چند سال نه ساعات و نه نحوه گذران وقت و نه ترتیب آن هیچ فرقی نکرده است. آیا این نشان میدهد الگوی گذران وقت در ایران یک الگوی ثابت است؟
ببینید من در اکثر سوالات به یک مساله اساسی اشاره کردم و آن هم نقص چنین تحقیقاتی است که بسیار کلی به موضوع نگاه کرده. مثلاً گفته افراد 13 ساعت را صرف مراقبت از خود میکنند اما هیچ جزییاتی ارائه نداده که چند ساعت به خواب و استراحت میگذرد، چند ساعت به مطالعه یا مهمانی و تفریح و سایر. یا مثلاً گفته خانمهای خانهدار روزانه هفت ساعت خانهداری میکنند. خب این خانهداری شامل چه مواردی میشود، یا افراد روزانه دو ساعت از وسایل ارتباط جمعی استفاده میکنند. کدام وسیله؟ اگر این جزییات وجود داشت میشد دید چه تغییرات عمدهای طی همین سالها در جامعه اتفاق افتاده است. اینها تصاویر سطحی از جامعه هستند. نهتنها این گزارش، بلکه به موارد بسیاری میتوان اشاره کرد که چنین تصویری
ارائه میدهد. مثلاً مشخص میکند فرد نیمی از روز را در خانه میگذراند. خب در این مدت چه اقداماتی انجام میدهد؟ چقدر از وسایل ارتباطی نوین استفاده میکند، چقدر ماهواره یا تلویزیون نگاه میکند. مشخص شدن چنین مواردی میتواند به این سوالی که شما مطرح کردید پاسخ دهد که با وجود یکسان به نظر آمدن الگوی گذران وقت، چه تغییراتی ایجاد شده است.
دیدگاه تان را بنویسید