جهانی وارونه
شرکتهای بزرگ
در سال ۱۹۸۷ گروه بن جوی در صدر گروههای آواز قرار داشت و شرکت برق توکیو از نظر ارزش سومین شرکت بزرگ جهان بود.
در سال 1987 گروه بن جوی در صدر گروههای آواز قرار داشت و شرکت برق توکیو از نظر ارزش سومین شرکت بزرگ جهان بود. امروزه بن جوی هنوز آلبومهای شماره یک میسازد اما ارزش شرکت برق توکیو 90 درصد کاهش یافته و در آستانه ورشکستگی قرار گرفته است. این شرکت در سال 1987 در خارج از ژاپن شناختهشده نبود اما هماکنون به خاطر فاجعه نیروگاه اتمیاش در فوکوشیما در سراسر جهان معروف شده است. رتبهبندی شرکتها همانند جدول آهنگهای پاپ یا رتبهبندی مدالهای المپیک میتواند غیر قابل اطمینان باشد. این جداول صعود و سقوط شرکتها را نشان میدهند. سرمایهگذاران بر طبق آنها سهام میخرند یا میفروشند درست همانطور که یک نوجوان به موسیقی علاقه نشان میدهد. اما جدول رتبهبندی شرکتها میتواند نشانهای از پویایی اقتصاد باشد. در سال 2009 به نظر میرسید که سرمایهداری آمریکایی اعتبار خود را از دست داده باشد. فقط سه شرکت آمریکایی اگزون موبیل، وال مارت و مایکروسافت در میان10 شرکت پردازش جهان قرار داشتند. از زمان حباب ژاپن در دهه 1980 این ضعیفترین نمایش آمریکایی بود. نمونههای جدیدی از شرکتهای بزرگ دولتی از بازارهای نوظهور به عرصه آمده بودند. در آن سال شرکتهای پترو چاینا (انرژی)، چاینا موبایل (مخابرات)، و بانکهای چینی ICBC و CCB در میان10شرکت برتر قرار داشتند. پترو براس نماینده برزیل در بخش انرژی بود. سال قبل از آن گازپروم در فهرست قرار داشت. ناگهان چنین به نظر میرسید که بهترین راه برای خلق شرکتهای غولآسا آن است که به جای نوآوری یا جذب مشتریان، دولت وارد عمل شود و با پوشش اقدامات بخش خصوصی مانند ورود به بازار سرمایه منتظر بماند تا سرمایهگذاران آن را توسعه دهند. امروزه تصویر یک بار دیگر عوض شده است. 9 شرکت از 10 شرکت برتر جهان آمریکایی هستند. سهم آمریکا از 50 شرکت برتر نیز بیشتر شده است. دلیل آن نیز بازار بورس است. بحران یورو باعث شد شرکتهای این منطقه امیدی به کسب رتبه بالا نداشته باشند. سهم منطقه یورو از 50 شرکت برتر جهان فقط چهار شرکت است. دو عامل مهم دیگر نیز موثر هستند. عامل اول ترکیب مقاومت و تجدید حیات در آمریکاست. سه شرکت از 9 شرکت بزرگ آمریکا یعنی اگزون، جنرالالکتریک و جانسون اند جانسون قدمتی160ساله دارند و به قرن19 باز میگردند. دوام این شرکتها نشاندهنده فرهنگ شرکتی قدرتمند آنهاست. اما تخریب خلاقانه نیز نقش مهمی ایفا میکند. IBM و اینتل خود را در رتبهبندی به اپل و گوگل واگذار کردند. شرکت انرژی شورون خود را از جایگاه ضعیف به رتبه بالای جهانی رساند. موفقیت شرکتها رو به افزایش بوده و شش شرکت از 9 شرکت بزرگ فروش خود را در خارج از کشور افزایش دادهاند. عامل دوم اینکه قانون قدیمی که میگفت سرمایهگذاری در بنگاههای دولتی به معنای خودکشی است یک بار دیگر زنده شد. 10 شرکت بزرگ دولتی جهان در سال 2009 بیش از 2/2 تریلیون دلار یا 60 درصد ارزش خود را از دست دادند. کاهش قیمت کالاهای تجاری اندکی نقش داشت. در حال حاضر سرمایهگذاران ارزیابیهای سختگیرانهتری در مورد شرکتهای دولتی در مقایسه با همتایان خصوصی آنها به عمل میآورند. ارزش گاز پروم سه برابر سود آن است در حالی که این ضریب درمورد اگزون به 11 میرسد؛ و با وجود اینکه اقتصادهای نوظهور روندی کند داشتهاند بنگاههای خصوصی کوچک عملکرد خوبی داشتهاند. در سال 2007 سرمایهگذاران سهام شرکت پتروچاینا را که در بازار بورس شانگهای ثبت شده بود بلعیدند و ارزش آن را به بیش از یک تریلیون دلار رساندند. اکنون بزرگترین دارایی شرکتی چین علیباباست که شرکتی اینترنتی و خصوصی است. شرکتهای دولتی مطلوبیت خود را از دست دادهاند. باید هم همینطور باشد. کوتاهیهای سرمایهداری دولتی هیچگاه از بین نمیرود. رئیس سابق پتروچاینا اکنون تحت بازجویی قرار دارد. گاز پروم به خاطر فساد و بیکفایتی سالانه 40 میلیارد دلار را هدر میدهد. در چین جدال بین سرمایهگذاران و مقامات دولتی شدت گرفته است و بانکهای بزرگ تحت حمایت دولت مطالبات معوق فراوانی دارند. سرمایهگذاران خرد در برزیل به این اعتراض دارند که پترو براس با حمایت سیاستمداران به ساخت پالایشگاههای بدون سودآوری روی آورده است و به نفع عرضهکنندگان محلی کار میکند. این سازمانهای بزرگ از عرصه خارج نخواهند شد. تعداد زیادی از آنها به خاطر دریافت پولهای ارزان عمومی سودآوری زیادی دارند. اما دولتها باید درک کنند که کاهش ارزش این شرکتها نشانهای دال بر تخصیص نامناسب سرمایه است که به نفع هیچکس نیست. پتروبراس گام مثبت کوچکی برداشته و از سهامداران غیردولتی خواسته است در تعیین مدیرعامل مشارکت کنند. چین نیز زمزمههایی درباره اصلاحات در بنگاههای بزرگ صنعتی سر داده است. اما الگوی ترکیبی بنگاهی که توسط سرمایهگذاران و سیاستمداران اداره شود پر از چالش و تناقض خواهد بود. بهترین راهحل این تنشها خصوصیسازی است. حداقل فعالان تجاری ابهام کمتری در بنگاههای بزرگ دولتی خواهند دید. اگر شرکتهای بزرگ بخواهند شکوفایی خود را تداوم بخشند باید به فرهنگ نوآوری، انضباط مالی و دسترسی جهانی تن دهند. اینها موضوعاتی هستند که فقط از عهده معدودی از مدیران برمیآید و هیچ دولتی قادر به انجام آنها نیست.
دیدگاه تان را بنویسید