تاریخ انتشار:
آیا داستان ساخت فولاد مبارکه نماد دوقطبی بودن جامعه ایران است؟
جنگ چپ و راست
تلفن را کنار تختش گذاشته بود تا هر ساعت از شب اگر کاری پیش آمد او را در جریان بگذارند. تماسهای گاه و بیگاه همسر امیرعلی را به جایی رسانده بود که از پزشک مشاوره بگیرد. دکترای معدن خوانده بود به او ماموریت داده بودند تا بزرگترین طرح صنعتی کشور را اجرایی کند. هزاران نفر از اقوام مختلف را جمع کرده بود تا در کیلومترها آنطرفتر اصفهان کارخانهای را بنیان گذارد که برای اولین بار ایران را در ردیف تولیدکنندههای فولاد قرار دهد.
تلفن را کنار تختش گذاشته بود تا هر ساعت از شب اگر کاری پیش آمد او را در جریان بگذارند. تماسهای گاه و بیگاه همسر امیرعلی را به جایی رسانده بود که از پزشک مشاوره بگیرد. دکترای معدن خوانده بود به او ماموریت داده بودند تا بزرگترین طرح صنعتی کشور را اجرایی کند. هزاران نفر از اقوام مختلف را جمع کرده بود تا در کیلومترها آنطرفتر اصفهان کارخانهای را بنیان گذارد که برای اولین بار ایران را در ردیف تولیدکنندههای فولاد قرار دهد.
امیرعلی شیبانی اینک در هشتادمین دهه عمر خود در لندن به سر میبرد و هنوز هم عرق زیادی به ذوبآهن دارد. شاید اگر آن روزها (دهه 40) آلمانها به قولشان وفادار میماندند و زیر قرارشان نمیزدند، ذوبآهن در روزهای اول انقلاب به پاتوق چپها تبدیل نمیشد. آنها که رفتند شاه مجبور شد به سمت روسیه برود و پنج طرح بزرگ صنعتی کشور (ماشینسازی و آلومینیوم اراک، ماشینسازی و تراکتورسازی تبریز و ذوبآهن) را با همکاری بلوک شرق به اجرا رساند. اگرچه هیچگاه ثابت نشد روسها با هدف ترویج کمونیسم کارخانه ذوبآهن را احداث کردند اما نام شوروی کافی بود تا دلدادگان آرمانشهر کمونیستها را دلخوش کند که در ایران نیز صاحبخانه شدهاند.
ذوبآهن که به بهرهبرداری رسید دروازههای تکنولوژی غرب به روی ایران باز شد. ایران صاحب درآمدهای نفتی بالایی شده بود و قصد داشت با توسعه صنعت فولاد بخشی از گامهای ورود به دروازههای تمدن بزرگ را بردارد.
این بار محمدرضا امین احضار شده بود تا دومین کارخانه بزرگ فولاد ایران را بنیانگذاری کند. او با حکم دربار مدیرعامل شرکت صنایع ملی فولاد ایران شده بود تا مانند امیرعلی، اصفهانی دیگر در بندرعباس بسازد. او با ایتالیاییها وارد مذاکره شد و قرارداد ایجاد نخستین کارخانه فولاد گازی در ایران را به امضا رساند. اینجا بود که نطفه دعوای تکنولوژی بسته شد. امیرعلی ذوبآهن را بر اساس روش کوره بلند که سوخت اصلی آن از زغالسنگ تهیه میشود، بنیان گذاشت اما پروفسور امین به دنبال روشی بود که با توجه به کمبود ذخایر زغالسنگ ککشو در ایران و ذخایر غنی گاز فولاد را با قیمت تمامشده کمتری به تولید برساند. او سروش کامیاب، مدرس مکانیک دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر سابق) را مدیر پروژه کرد و او را به بندرعباس فرستاد تا بزرگترین پروژه صنعتی سواحل خلیج فارس را راهاندازی کند. اما انگار هرمزگانیهای آن روزها نخلهایشان را بیشتر از توسعه صنعتی پاس میداشتند زیرا به چشم خود دیدند که دهها هکتار از نخلستانهایشان به خاطر صنعت فولاد از بیخ و بن کنده شد و زمینی بایر به وجود آمد. دستگاهها بر اساس قرارداد منعقد شده یک به یک وارد ایران شده و در
سواحل خلیج فارس جا خوش کرده بود.
انقلاب شده بود و کشور در شرایط عادی به سر نمیبرد. جنگ هم عامل مضاعفی بود که به این شرایط غیرعادی دامن زده بود. در چنین وضعیتی چه کسی باید به فولاد بندرعباس و زمین بایر آن فکر میکرد؟ تجهیزات زیر بارانهای خلیج فارس شلاق میخوردند و بیم آن میرفت که کارکرد خود را از دست بدهند. بحث به شورای انقلاب کشیده شد. باید انقلابیون برای این طرح فکری میکردند. تصمیم بر این شد که کارخانه به اصفهان منتقل شود. استدلال بر این بود که در اصفهان هم آب شیرین وجود دارد و هم زیرساختهای لازم و مردم این دیار نیز خلاف اهالی هرمزگان که میل چندانی به ایجاد کارخانه در شهرشان نداشتند، مشتاق ساخت دومین کارخانه فولاد در مرکز ایران بودند. علاوه بر آن شورای انقلاب با توجه به اینکه جنگ شروع شده بود ساخت مبارکه را در کنار سواحل خلیج فارس جایز نمیدانست و معتقد بود ممکن است زیر بمباران دشمن آسیب ببیند.
شاید پزشکی که همسر امیرعلی را ویزیت کرده بود نمیدانست 15 سال بعد باید زنی دیگر را ویزیت کند که همان بیماری را گرفته بود. دانست اوضاع از چه قرار است و تلفن محمدحسن عرفانیان، همسر آن زن را گرفت. همسر زن مردی انقلابی که اینک مدیرعامل فولاد مبارکه شده بود. به او ماموریت ویژه داده بودند تا بزرگترین کارخانه فولاد کشور را در 40کیلومتری اصفهان و در اطراف روستای مبارکه بسازد. پزشک همسر امیرعلی، که بعد از سالها به بیماری مشابهی برخورد کرده بود تلفن محمدحسن را گرفت تا آنچه را که به امیرعلی نگفته بود به او بگوید. حسن که گوشی را برداشت پزشک بیپرده رفت سر اصل مطلب. به او گفت امیرعلی هم مثل تو زندگیاش را وقف ذوبآهن اصفهان کرد و من هشدار میدهم که تو هم مانند او نشوی و از حق زن و فرزندانت برای کار نزنی.
محمدحسن تا به آن روز گمان میکرد هم به لحاظ عقیدتی و هم به لحاظ کاری با امیرعلی مشکل دارد اما با این تماس تازه متوجه شده بود که امیرعلی برای ساخت ذوبآهن چه تلاشی کرده و چگونه از وقت زندگی و زن و بچه خود زده است. ذهنیت حسن انقلابی متعادل شد و خود را مصمم کرد که به راه امیرعلی ادامه دهد و فولاد مبارکه را بسازد.
تیتر اخبار اقتصادی روزنامههای آن زمان دعوای بسیار جدی میان طرفداران تکنولوژی قدیمی فولادسازی و تکنولوژی جدید را به خود اختصاص داده بود. مدیران ذوبآهن، به رهبری مهندس آذربایجانی، با مدیران فولاد مبارکه، به محوریت سروش کامیاب، مجادلهای سخت داشتند. با اینکه شورای انقلاب تصویب کرده بود فولاد مبارکه از بندرعباس به اصفهان منتقل شود، اجرای این مصوبه با کارشکنیهای بسیاری مواجه بود. این وضع قابل ادامه نبود و حسین محلوجی که به شرط داشتن اختیارات تام قائممقامی وزارت را پذیرفته بود به موسویانی پیشنهاد کرد محمدحسن عرفانیان را به عنوان مجری این پروژه انتخاب کند.
این شد که عرفانیان با حکم موسویانی، وزیر وقت معادن و فلزات و به پیشنهاد حسین محلوجی، قائممقام آن وزارتخانه در سال 1361 به عنوان مجری طرح فولاد مبارکه اصفهان انتخاب شد تا در دهه چهارم عمر خود بنای بزرگترین کارخانه فولاد کشور را بگذارد.
از آنجا که دعوای دو گروه به طور جدی دنبال میشد و ذوبآهن اصفهان در آن روزها به مامنی برای برخی چپهای تندرو و بازماندههای حزب توده تبدیل شده بود، شاید اصل دعوا به اختلافنظر بین انقلابیون و چپهای افراطی بازمیگشت. این دو اگرچه بر سر تکنولوژی به مجادله میپرداختند اما برای ذوبآهن که خود را در صنعت فولاد پیشکسوت میدید قابل قبول نبود که یک هووی خارجی (غربی) را در کنار خود ببیند.
ذوبآهنیها معتقد بودند با توجه به اجرای موفق ذوبآهن اصفهان به روش کوره بلند بهتر است فولاد مبارکه هم با این روش به تولید فولاد بپردازد و تکنولوژی غربی احیای مستقیم را که در آن از گاز طبیعی به جای زغالسنگ برای جداسازی اکسیژن از سنگآهن استفاده میشد، کنار بگذارند. دو گروه باید مینشستند و بر سر این مساله به تفاهم میرسیدند. در بین جلساتی که برگزار میشد یکی با رگهای گردنش از ایجاد فولاد مبارکه در اصفهان دفاع میکرد. سروش کامیاب که توانسته بود فولاد بندرعباس را زنده نگه دارد و آن را به اصفهان برساند باید تمام تلاشش را به کار میگرفت تا عملیات اجرایی این کارخانه در اصفهان شروع شود و جلوی سنگاندازیها را بگیرد.
این دو گروه جمعاً ۴۸ ساعت در دو هفته با هم بحث کردند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که ذوبآهن و فولاد مبارکه هریک بدون دخالت در کار دیگری، کار خودشان را انجام دهند.
عرفانیان میدانست که انتقال فولاد مبارکه به اصفهان تصمیمی عجولانه بوده و حال که مجری طرح شده بود با دیده تردید به عملی شدن پروژه نگاه میکرد. انگار به این نتیجه رسیده بود که کارخانه باید به بندرعباس بازگردد چون توجیهی برای ساختش در اصفهان وجود ندارد. یک روز که محلوجی به اصفهان رفته بود در زمینی که برای اجرای طرح در حال آماده شدن بود با عرفانیان قدم میزد و از دلایل پیشروی کند طرح با هم حرف میزدند. این دو همکلاسی قدیمی دانشگاه اینک در ردههای بالای نظام تازهتاسیسی قرار گرفته بودند و اگر تا دیروز فکر و ذکرشان فعالیت بود امروز کار حزبی را کنار گذاشته بودند و درباره بزرگترین طرح صنعتی پس از انقلاب سخن میگفتند.
عرفانیان میگفت اصفهان جای این کار نیست و باید این کارخانه در همان بندرعباس ایجاد شود. محلوجی هم با این استدلال عرفانیان موافق بود اما از نظر او بازگشت مجدد کارخانه به بندرعباس به چند دلیل ممکن نبود، اول اینکه در شورای انقلاب این تصمیم گرفته شده و تغییر آن چندان آسان نبود. بهویژه در شرایطی که نظام مستقر شده و جنگ عراق و ایران ادامه داشت و هواپیماهای دشمن خود را به خارک و بندرعباس رسانده بودند. در چنین شرایطی نمیشد پذیرفت که تجهیزات به بندرعباس برگردانده شود، طرح آن در دولت باعث خواهد شد که با توجه به شرایط جنگ آنان استدلال کنند که اجرای آن در اصفهان توجیه قویتری دارد. دوم هم شروع حمل ماشینآلات از بندرعباس به اصفهان بود. بسیاری از پروژههای زیرساختی از جمله ساخت سدی برای انتقال آب زایندهرود به محل کارخانه، انتقال برق و احداث راهآهن اصفهان به فولاد مبارکه در حال انجام بود و انتقال دوباره طرح به بندرعباس تقریباً غیرممکن شده بود.
کار به صورت جسته و گریخته در حال انجام بود. اینک همه (دولت و مجلس) متوجه شده بودند که چه پروژهای در حال انجام است و خود را بسیج کرده بودند تا مبارکه به سرانجام برسد. دعوای ذوبآهن و مبارکه هم تقریباً تمام شده بود و برخی از افرادی که در ذوبآهن هر چند وقت یک بار تجمع میکردند و شعارهای سیاسی میدادند، به نوعی رفته بودند و مسیر برای اجرای این طرح تقریباً هموار شده بود. دولت جنگ در آن سالها با مشکلات بزرگی از جمله کاهش فروش نفت و نزول قیمت آن مواجه بود. تامین تجهیزات جنگ در اولویت تمام برنامهها قرار داشت و طبیعتاً طرحی مانند فولاد مبارکه که در اجرای آن شک و تردید وجود داشت نمیتوانست برای مدتی در اولویت تخصیص بودجه قرار گیرد. اواسط دهه 60 با تشکیل ستاد طرحهای مهم انقلاب فولاد مبارکه جزو طرحهای اولویتدار قرار میگیرد تا دولت و مجلس از این طرح به طور ویژه حمایتهای لازم را به عمل آورند. نمایندگان مجلس در آن سالها قانونی را به تصویب رساندند که بر اساس آن فولاد مبارکه از کلیه لوایح بودجه و بندهای قانونی مستثنی شده و با قانون ویژه دیگری به اجرا برسد. تصویب این قانون سبب شد که قوانین و مقررات دستوپاگیر
دولتی از پیش پای احداث این کارخانه برداشته شود و کار سرعت بیشتری به خود بگیرد.
مبارکه که برای شورای انقلاب حیثیتی بود با قانونی ویژه و اجماع سیاسیون و اقتصادیون وقت بنا شد و نهایتاً در 23 دیماه سال 1373 خط تولیدش راهاندازی شد و از آن به بعد کارخانهاش را گسترش داد. مبارکه را تکنوکراتها ساختند و سیاسیون تا توانستند بهانه گرفتند و سنگاندازی کردند. این دعوا هنوز هم پس از سه دهه در ایران وجود دارد و در نهایت اما تاریخ ثابت کرده تکنوکراسی برنده تمام این بازیها و خدمت به مردم بوده است.
کامیاب اینک در دهه هشتم عمر خود به سر میبرد و وقتی که به مبارکه نگاه میکند شاید به این نتیجه میرسد که تکنوکراسی است که حلقه گمشده توسعه در ایران است چرا که اگر او در سالهای نخست انقلاب که انگ طاغوتی بودن به او میخورد با رگ گردنش از ایجاد کارخانه فولاد به روش احیای مستقیم حمایت نمیکرد اینک کارخانهای در حد و اندازههای مبارکه وجود نداشت یا به قول خودش اگر این کارخانه در مبارکه ایجاد نمیشد در هیچ جای دیگر به وجود نمیآمد چون مردم بندرعباس آن روزها پذیرای این طرح نبودند و ممکن بود با توجه به مصلحتهایی که وجود داشت این کارخانه هرگز در بندرعباس ایجاد نشود که از این نظر میتوان گفت اصفهان انتخاب مناسبی برای این طرح بوده است.
منابع:
1- تاریخ شفاهی فولاد ایران، گفتوگو با حسین محلوجی وزیر معادن و فلزات دولت سازندگی
2- تاریخ شفاهی معادن ایران، گفتوگو با محمدحسن عرفانیان، مجری طرح فولاد مبارکه
3- تجارت فردا، گفتوگو با سروش کامیاب، مدیر پروژه فولاد بندرعباس
دیدگاه تان را بنویسید