تاریخ انتشار:
مرکل در سال ۱۳۹۲ دوباره پیروز انتخابات آلمان شد
آنگلا مرکل، همچنان در صدر
آرتور شلسینگر، تاریخدان آمریکایی، مقدمه خود را بر کتابی از مجموعه رهبران جهان مدرن درباره آنگلا مرکل، اینگونه آغاز میکند: «ایده رهبری، خود را در توانایی به حرکت درآوردن و برانگیختن توده
آرتور شلسینگر، تاریخدان آمریکایی، مقدمه خود را بر کتابی از مجموعه رهبران جهان مدرن درباره آنگلا مرکل، اینگونه آغاز میکند: «ایده رهبری، خود را در توانایی به حرکت درآوردن و برانگیختن توده، برای اهداف خوب یا شیطانی، نشان میدهد. رهبران بزرگ زنان و مردانی هستند که نقش شخصی خود را بر تاریخ باقی میگذارند.» آنگلا مرکل بیتردید از این دست رهبران است که تاریخ معاصر جهان را نمیتوان بدون توجهی جدی به نقش تاثیرگذار او مطالعه کرد. توصیفی نیز که ولفگانگ اشتوک از مرکل در کتاب خود درباره او (Angela Merkel: einepolitische Biographie) ارائه میدهد، انسانی اهل منطق و گفتوگو و در عین حال مسوولیتپذیر و پاسخگو است که اشتباهات خود و همکارانش را میپذیرد و جبران میکند. شاید تنها برای افرادی از این دست است که گاه حتی حالات و عادتهایشان خود واژهساز است، آنچنان که از حالت متقارن و روی هم قرارگرفته انگشتان دو دست مرکل هنگام ایستادن به Merkel-Raute یاد میشود و روزنامه گاردین آن را یکی از شناختهشدهترین حالات دست در جهان میداند.
مرکل از حزب راست میانه CDU، از سوی برخی رسانهها با مارگارت تاچر مقایسه شده، نه از آنجا که هر دو در علوم طبیعی تحصیل کرده بودند بلکه بیشتر به خاطر سیاستهای لیبرال اقتصادیشان که سنگینی لقب آهنین را برای هر دو به همراه داشته است. نشریه فوربس به تازگی همچون سالهای پیش مرکل را، پنجمین فرد قدرتمند جهان و قدرتمندترین زن جهان، با فاصلهای زیاد از سایرین، معرفی کرده است. او اما پیش از این نیز بسیاری از رکوردها را شکسته بود. مرکل نخستین رهبر زن بزرگترین اقتصاد اروپا و کمسنترین آنهاست که به تازگی دوباره رقیبان خود را با سیاستهای هوشمندانه خلع سلاح کرد تا برای سومین بار صدارت اعظم را از آن خود کند. بحران جهانی اقتصاد در نخستین دوره صدراعظمی مرکل آغاز و به بحران اقتصادی اروپا در دومین دوره کار او متصل شد که او را بر بلندای صحنه مدیریت این بحران قرار داد و سیاستمداری کرد که سخت برای بقای پول مشترک اروپایی میکوشد حتی اگر به قیمت نارضایتی آلمانیهای سختکوشی تمام شود که هزینه بیتفاوتی مردمان آفتابنشین کشورهای جنوب را میپرداختند. با وجود همه تلاشهای مرکل برای جلوگیری از فروپاشی یورو و شکلگیری دوباره مرزهای
فروریخته، او همچنان گاه به بیانگیزگی در این زمینه متهم میشود. رهبر حزب مخالف، آقای اشتینبروک ، با اتهامی توهینآمیز و یادآور تقسیمبندیهای نژادی دوره نازی، ادعا میکند که خانم مرکل از نداشتن احساس و برانگیختگی کافی برای پاسداشت ایده اروپای متحد رنج میبرد چرا که نخستین 36 سال از زندگی خود را در آلمان شرقی، خارج از محدوده اتحادیه اروپا، گذرانده و به زبان آلمانی Ossi (شرقی) است. به هر حال جدا از میزان موفقیت مرکل در سیاست خارجی و مدیریت بحران اقتصادی اروپا، او سیاستهای آشفتهای را برای اصلاحات داخلی آلمان در پیش گرفته است که بیش از آنکه به دنبال بیشینه کردن رفاه اجتماعی همگان بوده باشند به دنبال راضی و خشنود کردن بیشینه مردم، حتی به قیمت ناسازگاری سیاستها بوده است. خانم مرکل بسیاری از قولهای انتخاباتی خود برای اصلاحات اساسی اقتصادی و بهویژه اصلاح سیاستهای مالیاتی را اجرایی نکرده است. در واقع آخرین اصلاحات اساسی، آزادسازی بازار کار آلمان، حدود یک دهه پیش در دوره صدراعظم پیشین صورت گرفت. در مقابل او سیاستهایی را در پیش گرفته است که عموماً از سوی احزاب مخالفش طرفداری میشدند و به این ترتیب حزب خود را
بیش از همیشه به سمت چپ متمایل کرده است به طوری که پسر صدراعظم پیشین نیز گفته است دیگر رای نخواهد داد چرا که تمامی سه حزب مهم در آلمان، حتی حزب راست-میانه خانم مرکل، همگی سوسیالدموکرات شدهاند. رایدهندگان آلمانی اکنون بیش از همیشه تصویری نادقیق از تفاوت برنامه احزاب در سیاستهای انرژی دارند. برای بیشتر 30 سال گذشته، از زمان ورود حزب سبز به مجلس، تقاضای مشخص آنها این بود که آلمان به انرژی هستهای نه بگوید. مرکل اما این خواست سنتی را خود اجرایی کرد و پس از فاجعه فوکوشیما در ژاپن 2011، ناگهانیترین تصمیم دوران کاری خود را برای بهطور کامل دست کشیدن از انرژی هستهای تا پیش از سال 2022 گرفت. وقتی احزاب رقیب، SPD و سبز، قول حداقل دستمزدها، خواست سنتی احزاب دستچپی آلمان را دادند، خانم مرکل بلافاصله پیشنهادی مشابه، البته با حداقلی انعطاف در مناطق و صنایع مختلف، داد. برای دههها حزب CDU متمایل به سربازگیری بود اما خانم مرکل همچنان که چپها میخواستند اجبار را از آن برداشت. وقتی حدود یک سال پیش، فقر سالمندان به مسالهای جدی تبدیل شد، او قول داد که بیمههای بیشتری را برای افراد سالخورده در نظر بگیرد. وقتی در
تابستان گذشته چپها تقاضای کنترل اجارهها را داشتند، او نیز از آنها پشتیبانی کرد. شاید تنها در یک مساله است که او همچنان سخت در برابر چپها ایستاده است: آنها میخواهند مالیات را افزایش دهند و او نمیخواهد. چهبسا تنها این پافشاری او است که حزبش را همچنان در میانه نگه داشته است. شاید به همین سبب است که با وجود چهره جدی و مصمم خانم مرکل در خارج از آلمان، تصویر او برای آلمانیها، نه پدری وظیفهگرا، مانند کاریکاتورهای هیتلرگونهاش در ایرلند و یونان، که مادری مراقبت پیشه است که میخواهد همه فرزندان خود را همواره خوشحال نگه دارد و از این رو است که این تصویر حامی مهربان در داخل آلمان برای او با لقب Mutti به معنای مامان همراه است. او باور دارد که دولت باید بهجای محدود کردن یاریرسان باشد یا به تعبیر خود او برای باغ آفتزده باغبان باشد تا حصار و البته خود در این سالهای توفانی به خوبی مادرانه باغبانی کرده است. اما همفکران خانم مرکل در حزب سیاسیاش تصویری چنین مهربان و مراقب از او ندارند و گاه از این شیوه سیاستورزی، شاید در کنایه و اشاره به ماکیاولیسم به مرکلولیانسم یاد میکنند. نتیجهگرایی واقعبینانه و البته
سختگیرانه ماکیاولی در تایید استفاده از هر وسیله برای دست یافتن به قدرت و حفظ آن، در نگاه همحزبیهای خانم مرکل در حزب راست-میانه به استفاده از برنامهها و ابزارهای احزاب رقیب برای جلب آرا به هر قیمت ترجمه میشود و آنها را سخت آشفته و نگران کرده است. کتابی نوشته یکی از مشاوران باتجربه حزب، او را گادمادر (Godmother)، بر وزن گادفادر در مافیا، نامیده است. کسی که ظاهراً هیچ نظام ارزشی پایداری ندارد و بسته به شرایط ممکن است حتی به ارزشهای حزبی خود خیانت کند تا رضایتمندی عمومی بیشتری را بهدست آورد. مرکل گاه با اشاره به این آمار که اروپا هفت درصد جمعیت جهان، 25 درصد تولید جهانی و 50 درصد مخارج رفاهی را دارد، هشدار میدهد که این وضع برای زمان زیادی قابل تداوم نیست. مرکل تاکنون مانند نامش فرشته نجاتبخش اروپای بحرانزده بوده و نمیتوان انکار کرد که پافشاری او بر ریاضت اقتصادی برای محافظت از واحد پول اروپایی همراه با سیاستهای موسسات مالی بینالمللی و بانک مرکزی اروپا به این قاره کمک کرده است که از عمق بحران خارج شود و همچنان یکپارچه باقی بماند. به خاطر تجربه هیتلر، رنگ صدای سیاسی معاصر آلمان، محتاط و خستهکننده
است اما خانم مرکل، با صدایی آرامشبخش و ساده، گفتمان سیاسی در آلمان را به سطحی بالاتر برده و به خوبی توانسته تصویر تاریخی مخرب آلمان نازی را که شکننده اتحاد قاره سبز بود با تصویری تازه جایگزین کند که بیش از همه نگران فروپاشی و شکلگیری دوباره مرزهای فروریخته است. مرکل با اشاره به حوادث سال 1989 گفته است فروپاشی جمهوری دموکراتیک آلمان را تجربه کرده و نمیخواهد ببیند که اروپا به سرنوشتی مشابه دچار شود. اکنون همانطور که نشریه فارینپالیسی در توصیف انتخاب مرکل به عنوان یکی از تاثیرگذارترین افراد سال گذشته میلادی اشاره میکند، پرسش واضح این است که او چگونه اروپای همچنان شکننده را به سمت رشدی پایدارتر رهبری میکند.
دیدگاه تان را بنویسید