حسن طایی و زهرا کریمی پاسخ میدهند
چرا برخی مشاغل متصدیای ندارند؟
حسن طایی، معاون توسعه اشتغال وزارت کار و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی به همراه زهرا کریمی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی بررسی کردند که چرا برخی مشاغل متصدی ندارند؟
حسن طایی، معاون توسعه اشتغال وزارت کار و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی به همراه زهرا کریمی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی بررسی کردند که چرا برخی مشاغل متصدی ندارند؟ طایی در این باره میگوید: نیروی کار بامهارت و جوان ما، دلش میخواهد یک کار امن، پربازده و کمریسک پیدا کند و جایی مشغول به کار شود که این ویژگیها را داشته باشد، اما متاسفانه اکنون این شرایط مهیا نیست و توصیه ما به نیروی کار جوان و کارجو این است که یک مقدار خواستههای خودشان را تعدیل کنند. کریمی هم در این مورد عنوان میکند: تولید در کشور ما تولید سنتی است و انگار نیازی به نیروی متخصص ندارد. به همین علت ترجیح میدهند در واحدها افراد با میزان تحصیل پایین را با یک مزد بسیار پایین جذب کنند که البته در کنار این، مسائل فرهنگی هم ممکن است موثر باشد.
خانم دکتر، اخیراً وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی اعلام کرده دو میلیون شغل بدون متصدی در کشور وجود دارد و البته از نگاه اقتصاددانانی مانند دکتر مسعود نیلی هم پدیده مشاغل بدون متصدی، چند سالی است که در اقتصاد ایران ظهور کرده است. از نگاه شما، علت وقوع چنین پدیدهای در بازار کار ایران چیست؟
زهرا کریمی: بازار کار ما به عنوان یک کشور صادرکننده نفت، تحت تاثیر افزایش سطح رفاه و افزایش سطح تحصیلات قرار گرفته است. ما شکل خیلی افراطی این مشکل را در کشورهای کمجمعیت و بسیار ثروتمند صادرکننده نفت میبینیم. مثلاً در کشور عربستان، نه کارهای سخت را انجام میدهند و نه کارهای به شدت تخصصی را. به هر طریق درآمد نفت سبب شده بخش بزرگی از جوانان ما بتوانند تحصیلات رایگان یا تحصیلات نسبتاً ارزانی داشته باشند و شاید به همین دلیل بوده که ما با پدیده خیلی جدی کاهش نرخ مشارکت روبهرو هستیم. از سوی دیگر در این شرایط وقتی چنین مسالهای در کشورهای صادرکننده نفت بروز کرده، منجر به این شده که افراد فقیر از کشورهای همسایه برای انجام کارهای سطح پایین به این کشورها بیایند و کارهای بسیار سخت هم انجام دهند. این پدیدهای است که در همه جای دنیا دیده میشود. حتی در کشورهای صنعتی و توسعهیافته هم اینطور است. مثلاً
خیلی معروف است که ترکها در کشور آلمان کار میکنند؛ اما مساله دیگری که ما با آن مواجه هستیم و در کشورهای غربی وجود ندارد، این پدیده است که ما در نیروی کار خیلی متخصص هم کمبود داریم. در واقع دانشگاههای ما از نظر کمیت رشد کردند و متاسفانه کیفیت فدای کمیت شده است و افرادی که در این دانشگاهها وارد میشوند، امیدی برای ورود به بازار ندارند و این مساله در هم پیچیده شده است. در کنار این، در سالهای اخیر مساله هدفمندی یارانهها هم بر مشکلات بازار کار ما افزوده است؛ یعنی عملاً خانوارهایی که قبلاً حاضر بودند با 100 هزار تومان کار کنند دیگر با یارانه ۲۰۰، ۳۰۰ هزارتومانی تامین میشوند. با این حال فکر میکنم اکنون جوانان ما حاضرند حتی کار سخت انجام دهند اما انتظار دارند این کار دائمی باشد.
به هر ترتیب شغلهای سخت در کشور ما وجود دارد، به نظر شما با این مشاغل چه باید کرد؟ یعنی ما باید حتماً راه را باز بگذاریم که از کشورهای دیگر بیایند این فرصتهای شغلی را بگیرند یا اینکه باید شکل این شغلها تغییر یابد؟
زهرا کریمی: ببینید مثلاً در بخش کشاورزی بالای سه میلیون نفر شاغل داریم که بخش اعظم آنها بیسواد و کمسواد هستند. یا در بخش صنعت هم همین طور است که البته در حال حاضر تغییرات خیلی جدیای کرده و خیلی از کارخانهها اعلام کردهاند دیگر زیر دیپلم استخدام نمیکنند. به نظر میرسد برای کارهای ساده هم سطح تحصیلات دارد بالا میرود ولی بهرغم این و با توجه به نیروی کاری که از قبل در بخش صنعت حضور داشتند باید بگوییم که سطح تحصیلات در این بخشها پایین است. به نظرم بحث اصلی این است که تولید در کشور ما تولید سنتی است و انگار نیازی به نیروی متخصص ندارد. به همین علت ترجیح میدهند در واحدها افراد با میزان تحصیل پایین را با یک مزد بسیار پایین جذب کنند. البته در کنار این، مسائل فرهنگی هم اینجا ممکن است موثر باشد. مثلاً میبینیم برای کار در بعضی عرصهها، به علت اینکه محیط کار مردانه است، مایل نیستند زنان را به کار بگمارند. این به آن معنی نیست که من نمیتوانم کار کنم بلکه محدودیتهای فرهنگی منجر به آن شده است. همین مسائل فرهنگی وضعیت کار زنان را بسیار سختتر و وخیمتر از مردان کرده است
و به همین دلیل، نرخ بیکاری زنان جوان ما هم حداقل دو برابر این نرخ در مردان است. به نظر میرسد ما هنوز هم پیامدهای رشد جمعیتی دهه 60 را در بازار کار خود داریم احساس میکنیم. بخش قابل توجه آنها وارد دورههای فوقلیسانس و دکترا شدهاند اما نهایتاً همه اینها وارد بازار کار خواهند شد. دکتر نیلی هم پیشبینی کرده بودند اگر اقتصاد ما تکان نخورد، فاجعهای خواهیم داشت که این همه جمعیت تحصیلکرده متولد دهه 60 ما نه میتوانند ازدواج کنند و نه میتوانند زندگی مستقلی داشته باشند، بلکه در خانههای پدران و مادرانشان ماندهاند و آسیب اجتماعی به وجود آوردهاند.
آن وقت در این شرایط بیکاری بخش قابل توجهی از جوانان ما، مشاهده میکنیم که تعداد مشاغل قابل توجهی در اختیار اتباع بیگانه است. آقای ربیعی در سخنرانی خود در مجمع عمومی اخیر سازمان بینالمللی کار اشاره کرده بود که ۱۵ درصد کارگران مهاجر منطقه آسیا، معادل سه میلیون نفر نزدیک به چندین سال است که در اقتصاد ایران مشغول به کار هستند. با توجه به اینکه از آن طرف ما بیش از 3/2 میلیون نفر بیکار داریم، فکر میکنید وجود نیروهای کار مهاجر برای اقتصاد ایران را میتوان یک فرصت تلقی کرد یا اینکه یک تهدید میتواند باشد؟
زهرا کریمی: بنده اخیراً یک بررسی انجام دادهام و به این نتیجه رسیدهام که این کارگران مهاجر عمدتاً افغانی در بازار کار ما سهم خیلی محدودی دارند. برآورد من حدود یکمیلیوننفری است که وزارت کشور در اوایل دهه 80 اعلام کرده بود. حالا با توجه به تغییراتی که رخ داده آقای ربیعی میفرمایند حدود سه میلیون نفر هستند که به نظرم همین موضوع خودش یکی از مشکلات ماست. چرا که ما برآورد درستی هم از شمار شاغلان افغانی نداریم. با این حال بحث اصلی ما این است که برای کارهای سخت و موقت و عمدتاً کارهای مربوط به ساختوساز، نیروی کار ما گرایش چندانی نشان نمیدهد؛ یعنی اگر نیروی کار مهاجر ما هم آن مشاغل خود را رها کنند ممکن است این مساله به رکود دامن بزند و کارگران ایرانی هم از آن سود زیادی نبرند. البته در شرایط فعلی به نظر میرسد تقاضا برای این کارگران افزایش یافته است. مثلاً جالب است که اشاره کنم اخیراً در مازندران یکی میگفت برای کارهای کوچک در حیاط خانهاش دارد به دنبال چند کارگر افغانی میگردد.
آقای طایی از نگاه شما علت بروز پدیده مشاغل بدون متصدی در اقتصاد ایران چیست؟
حسن طایی: ببینید این یک واقعیت است که در حال حاضر نیروی کار بامهارت و جوان ما، دلش میخواهد یک کار امن، پربازده و کمریسک را پیدا کند و جایی مشغول به کار شود که این ویژگیها را داشته باشد؛ اما متاسفانه اکنون این شرایط مهیا نیست. به هر حال بازار کار ما مثل کل اقتصاد کشور در رکود است. توصیهای که ما به نیروی کار جوان و کارجو میکنیم، این است که یک مقدار خواستههای خودشان را تعدیل کنند. ببینید، میدانیم که الان کارهایی که به این دوستان جوان ما معرفی میشوند، با روند مهارتی این دوستان کاملاً تطابق ندارد اما ما پیشنهاد میکنیم این کارهای بدون تصدی، توسط این کارجویان جوان ما پذیرفته شود. اینها میتوانند بعداً شرایط کاری را به نفع خودشان تغییر دهند. وقتی آنها یک فرصت شغلی را میپذیرند، میتوانند با انجام کار مولد و بهرهوری، هم نظر کارفرما را جلب کنند که دریافتی بیشتری را به دست بیاورند و هم اینکه
در حقیقت برای کاهش سطح بیکاران به جامعه کمک کنند. مهمترین مسالهای که ما در حال حاضر داریم، این است که به هر صورت بخشی از نیروی کار جوان ما، یک مقدار بیش از اندازه ممکن است آموزش دیده باشد و مهارتهایی داشته باشد که به اصطلاح همتراز آنها در بخش تقاضا هنوز شکل نگرفته است. هنوز بنگاههای ما به برخی از این مهارتها نیاز ندارند و به آموزش کمتری نیاز دارند. به همین دلیل پیشنهاد ما این است که بالاخره در این شرایط، در طول زمان یک مقدار کارفرمایان انتظارات خود را تعدیل کنند و یک مقدار هم کارجویان.
ببینید اکنون در موسسات کاریابی، تعداد زیادی برای یافتن شغل ثبتنام کردهاند. در واقع ما تعداد زیادی کارجو داریم اما وقتی آنها را به کارفرمایان معرفی میکنیم، آنها شرایط کاری را که میبینند، نمیپذیرند. به همین دلیل، توصیه ما به دوستان و کارجویان جوانمان این است که به هر حال، شرایط اقتصاد الان به این صورت است. باید یک مقدار خودشان و خواستههایشان را تعدیل کنند. اگرچه امکان دارد کار سخت باشد یا اگرچه ممکن است آن شغل درآمد کافی نداشته باشد، اما وقتی این کار را بپذیرند، وارد آن کار که شدند، با یادگیری در حین عمل، سطح مهارتهای خودشان را میتوانند ارتقا دهند. حتماً برای صاحب بنگاه هم بسیار مهم است که پرداخت متناسب را برای نیروی کار متناسب خودش داشته باشد. تصور میکنیم اگر دوستان ما مشاغل را بپذیرند، به مرور و در کوتاهمدت، شاید کمتر از شش ماه، یا حداکثر یک سال، آن تطبیق شغلی کارجو با کارفرما و با شغل مدنظر، حاصل میشود و مشکلات ما تخفیف پیدا میکند؛ بنابراین چاره راه پذیرش این مشاغل سخت و دشوار توسط کارجویان جوان ماست.
خب این موضوع به بخشی از بحث برمیگردد. به گفته آقای پورعباس، شغلهایی هستند که بیکاران ما مهارت کافی را برای انجام آن شغلها ندارند. برای حل این مشکل چه باید کرد؟
حسن طایی: الان دیگر این تعداد خیلی کم است؛ اما در واقع ممکن است بخشی از مشاغل، تخصصهای خیلی ویژهای بخواهد که کارجویان ما مهارت انجام آن را نداشته باشند. البته بنده فکر میکنم تعداد این نوع مشاغل کم است. الان مساله ما فزونی گرفتن عرضه نیروی کار بر تقاضای نیروی کار است. میپذیریم که برای برخی از مشاغل مهارت کافی نزد کارجویان نیست ولی مساله اساسی ما الان، در حقیقت تعداد زیاد کارجویان و فرصتهای شغلی اندک است.
آقای دکتر دولت به صورت خاص در این مورد برنامهای دارد؟ البته شما میگویید میل نیروی کار است که باید تغییر کند، اما خب از نظر برخی دولت هم میتواند کاری انجام دهد. مثلاً آن مشاغل را تقویت کند که بیکاران تشویق به انجام آن کارها شوند؟
حسن طایی: ببینید وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بسته سیاستی اجرایی توسعه اشتغال را در برنامه دارد اما در مجموع آنچه اهمیت دارد، این است که ما از طریق سازمان آموزشهای فنی و حرفهای، به عنوان یک نهاد مهارتآموز و نهادی که میتواند در آن فرآیند تطبیق شغلی بین کارجو و کارفرما را از طریق بهبود سطح مهارتها انجام دهد، فعالیتهایی را انجام دهیم. کاری که دولت میتواند انجام دهد، همین موضوع آموزشهای فنی و حرفهای است که مهارت متقاضیان افزایش یابد؛ اما در هر صورت آنچه باید کارجویان ما به آن توجه داشته باشند، این است که الان به تعداد کافی فرصتهای شغلی مطابق با میل آنها در اقتصاد ما وجود ندارد. باید خودشان را یک مقدار تعدیل کنند. بحث من این است که با پذیرش این مشاغل اگرچه زیاد هم مطلوب نباشند، به مرور، فضای کاری خودشان را میتوانند تغییر دهند و تجربه به دست آورند و ارتقا پیدا کنند. کارجویان ما باید توجه داشته باشند، بخشی از کسانی که امروز شغلهای خوب و پربازده دارند، یک روزی همان شرایط در واقع دشوار و سخت در مقابلشان بوده و آنها هم این را انتخاب کردهاند. بالاخره در
ابتدای کار هیچکس کار راحت و پربازدهی نداشته است.
زهرا کریمی: در مورد کاهش انتظارات نیروی کار جوان، بسیاری از کارشناسان ادارات کار و تامین اجتماعی هم اذعان دارند بسیاری از فارغالتحصیلان دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد، از جستوجوی طولانی برای یافتن کار فرسوده میشوند. سرانجام مدارک دانشگاهی خود را پنهان میکنند و با مثلاً دیپلم در کارخانهها کار میکنند؛ یعنی به عنوان کارگر ساده از خیر این مدارک تحصیلی خود به جهت طولانی شدن دوران جستوجوی کار میگذرند. مساله اصلی همانطور که خود آقای دکتر هم خوب در جریان هستند و قبلاً هم من اشاره کردم، موقتی بودن کارهای سخت است که جوانان را از آنها زده میکند. اینکه هر روز صبح بیایند و سر خیابان بایستند و اگر شد بروند سر کار و فردا هم دوباره معلوم نیست که کاری پیدا کنند یا نه، اصلاً برایشان جذابیت ندارد. در صورتی که اگر کار، سخت باشد ولی بتوان به آن اعتماد کرد و امنیت نسبی داشته باشد، من فکر میکنم حتی جوانان لیسانسه و فوقلیسانس هم علاقهمند باشند آن کار را انجام دهند، به این امید که در سالها و ماههای آینده وضعشان بهتر شود؛ اما در رابطه با تقاضا برای نیروی کار متخصص، همین طور که آقای
دکتر طایی هم اشاره کردند، در شرایط کنونی اقتصاد ما، تقاضا برای نیروی کار متخصص وحشتناک پایین آمده است. به همین دلیل بعضی از شاغلان متخصص در واحدهای تولیدی و خدماتی، با حداقل مزد دارند کار میکنند. تازه دوستانشان به آنها میگویند خوش به حالتان که کار پیدا کردهاید. با این حال اینکه ما دو میلیون فرصت شغلی برای نیروی کار غیرماهر داشته باشیم و آن فرصتهای شغلی خالی باشند در این شرایط رکودی به نظر اغراقآمیز میآید. ممکن است که چندصد شغل خیلی ممتاز باشد که واقعاً نیروی کار کافی برایشان نداشته باشیم؛ اما در مورد کارهای سطح پایین و سخت مساله اصلی ناپایدار بودن، ناایمن بودن و غیرقابل اتکا بودن این قبیل مشاغل است که جوانان ما از اینها واقعاً دوری میکنند، در حالی که این مشاغل میتوانند مقصد نیروی کار مهاجر ما باشند. البته در صورتی که جلوی اشتغال کارگران افغانی گرفته شود، ممکن است این اتفاق بیفتد که در طول زمان مزد اینگونه مشاغل افزایش پیدا کند که آن هم در شرایط خاص اقتصادی ما به نظر میآید فعلاً امکان آن نیست.
حسن طایی: بله، فرمایشات سرکار خانم دکتر درست است. ایشان معمولاً خیلی واقعبینانه با بحث بازار کار مواجه میشوند و برخورد میکنند. من هم میخواهم این را خدمت شما عرض کنم که بر اساس آمار و اطلاعاتی که ما داریم، تعداد زیادی کارجو، به موسسات کاریابی خصوصی که الان وجود دارد، مراجعه میکنند و درخواست شغل میدهند. موسسات کاریابی اینها را به کارفرمایان معرفی میکنند اما از بین هر 10 شغل که به کارجو معرفی میشود، شاید بتوانم به جرات بگویم که کمتر از پنج نفر اینها، این مشاغل را میپذیرند؛ یعنی اگر در همین شرایط که اقتصاد کشور در رکود تورمی دارد به سر میبرد، تغییر نگرش در نیروی کار صورت بگیرد، شرایط یک مقدار تخفیف پیدا میکند. به عبارتی این سختی بازار کار یک مقدار کاهش پیدا میکند. سیاستهایی که ما توصیه میکنیم این است که در کوتاهمدت، تلاش کنند خواستههای خودشان را تعدیل کنند و با حداقل دستمزد، مشاغل را بپذیرند. مشاغلی که توسط کاریابیها معرفی میشوند و از آن شرایط حداقل قانونی را میتوانند بپذیرند. حتی در برخی موارد ما میگوییم در کوتاهمدت اگر حضور شما در بنگاه منجر به عقد قرارداد
نشود و حتی آن حداقل دستمزد را هم به شما پرداخت نکردند، شما در کوتاهمدت بپذیرید؛ اما بعد از چند ماه با شرایط کاری جدید، با وفق دادن خودتان با آنها حتماً شرایطتان تغییر خواهد کرد. به هر صورت، آنچه مهم است و نیروی کار جوان ما باید در نظر بگیرد، گسترش روند مهارتهایشان است. آیتمهایی که در سبد مهارتی کارجو است، هر روز باید متنوعتر شود. یکی از اقلامی که در این سبد مهارتها وجود دارد، بحث انضباطپذیری است. موضوع دیگر سازمانپذیری است. بحث این است که در بنگاه وقتی این فرد حاضر میشود، شرایط بنگاه را بپذیرد. همکاری با سایرین را در نظر بگیرد و حرکتی را آغاز کند. در این شرایط، اگر محیط بنگاه را آرام نگه دارند، حتماً میتوانند برای ارائه کالا و خدمات خودشان به بازار، موفقیتهایی را به دست بیاورند. موفقیتی که بنگاه در عرصه فروش محصولات خودش به دست میآورد، میدانند که در اثر سعی و تلاش کارکنان است و این منفعتی که در عرصه فروش به دست میآورند، حتماً عایدی کارجویان و آنهایی که آنجا کار میکنند خواهد شد. البته میپذیرم که شرایط بازار کار خیلی دشوار است. خیلی مسائل را باید هم کارجو در نظر بگیرد و هم کارفرما. منتها باید
دقت کنند، کارجو باید خودش را، تواناییهایش را، مهارتهایش را در معرض دید کارفرما قرار دهد و اگر این کار را کند، حتماً شرایط در میانمدت و بلندمدت به نفع او تغییر خواهد یافت.
دیدگاه تان را بنویسید