تاریخ انتشار:
مذاکرات برگزیت
راه پیشرو
پیام اصلی کارزار جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا آن بود که زمان آن است که نهادهای ملی کشور قدرت را از دادگاهها و پارلمانهای غیرقابل اعتماد در آن سوی کانال مانش پس بگیرند. بنابراین خشم طرفداران برگزیت در سوم نوامبر به خاطر رای دادگاه عالی لندن توجیهی ندارد.
پیام اصلی کارزار جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا آن بود که زمان آن است که نهادهای ملی کشور قدرت را از دادگاهها و پارلمانهای غیرقابل اعتماد در آن سوی کانال مانش پس بگیرند. بنابراین خشم طرفداران برگزیت در سوم نوامبر به خاطر رای دادگاه عالی لندن توجیهی ندارد. در آن روز سه قاضی بریتانیایی دادگاه عالی چنین حکم دادند که تحت قانون انگلستان موضوع خروج بریتانیا از اتحادیه (برگزیت) باید توسط مجلس حاکمیتی بریتانیا انجام گیرد نه دولت.
ابهام در قانون اساسی نانوشته بریتانیا به پیچیدگیهای مربوط به این حکم دامن میزند. در واقع رای دیوان عالی ممکن است فرآیند برگزیت را چند هفته به تاخیر اندازد اما آن را با تهدید مواجه نمیکند. اگر دولت ماه آینده در واخواهی خود در دادگاه عالی کشور ناکام شود مجبور خواهد شد قبل از آغاز اجرای ماده 50 پیمان اتحادیه اروپا که مسیر قانونی برگزیت است از پارلمان مجوز بگیرد. از دیدگاه نظری نمایندگان میتوانند چنین مجوزی را صادر نکنند اما چنین اتفاقی روی نخواهد داد. اگر چه بسیاری از نمایندگان علاقهمندند بریتانیا همچنان در اتحادیه اروپا باقی بماند اما آنها نمیتوانند همهپرسی ماه ژوئن و رای آشکار به خروج را نادیده بگیرند. با وجود این رای دادگاه فرصتی را در اختیار پارلمان قرار میدهد تا نظر خود را در مذاکرات برگزیت مطرح کند. مذاکراتی که دولت مدتها مجلس را از آن دور نگه داشته بود. جداسازی بریتانیا از اروپا فرآیندی چندساله خواهد بود که مستلزم اتخاذ تصمیمات دشوار است. این فرآیند یک جدایی سریع نیست که دستور آن از طریق یک همهپرسی تککلمهای صادر شده باشد. جزییات این جدایی پیشنهادی باید در انظار عمومی و توسط نمایندگان منتخب
مردم بررسی شود نه اینکه یک نخستوزیر غیرمنتخب به صورت سری در مورد آنها تصمیم بگیرد.
منظور مردم چه بود؟
هدف از همهپرسی آن بود که موضوع روابط بریتانیا با اتحادیه یکبار و برای همیشه حل شود. اما هنگام مناظرات خروج از اتحادیه، چندین سوال دیگر مطرح شد. آیا بریتانیا باید در بازار واحد اروپا باقی بماند یا در اتحادیه گمرکی؟ برای این موضوع بریتانیا چه مبلغی را باید به بودجه اتحادیه بپردازد؟ آیا بریتانیا باید به حق جابهجایی آزاد افراد احترام بگذارد؟ چه نوع مرزی را باید با ایرلند حفظ کند؟ معماهای پیچیده بیشماری از حفاظت از حقوق مالکیت معنوی گرفته تا کاوشهای فضایی همچنان بدون پاسخ باقی ماندهاند. نتیجه همهپرسی به هیچکدام از این مسائل کمک نمیکند. وعدههای طرفداران برگزیت در جریان کارزارها نیز سودمند نیستند. برخی وعدهها از قبیل اینکه بریتانیا باید حقوق تجارت خود با اروپا را حفظ و همزمان از حرکت آزادانه مهاجران جلوگیری کند، خود دارای تناقض درونی هستند. برخی دیگر همانند این ادعا که بریتانیا میتواند هر هفته صدها میلیون پوند از اتحادیه اروپا بگیرد و آن را برای خدمات بهداشت ملی هزینه کند از همان ابتدا غیرواقعی و غلط بودند. به نظر میرسد خانم ترزا می که خود رای به ماندن داده بود و پس از آنکه طرفداران برگزیت نتوانستند
خوب عمل کنند، به نخستوزیری رسید، در حال تدوین پاسخهایی برای این سوالات است. اما بریتانیاییها نمیدانند او قرار است آنها را به کجا ببرد. او هیچ برنامه یا حتی بیانیهای در مورد اهدافش منتشر نکرده است. از اظهار نظرات او چنین برمیآید که کنترل مهاجرت از اولویتهایش است. هر چند این کار به بهای دستکشیدن از عضویت در بازار واحد باشد. او فقط میگوید بریتانیا باید به تجارت و کار در داخل بازار واحد ادامه دهد. این نوع برگزیت سخت مورد استقبال بسیاری از طرفداران آن است. اما مشخص نیست آیا عموم مردم هم با آن موافقند یا خیر. یک نظرسنجی اخیر نشان میدهد بسیاری از مردم عضویت در بازار مشترک را به کنترل مهاجران ترجیح میدهند.
زمانی برای بازپسگیری کنترل
تلاش برای خواندن اذهان رایدهندگان از طریق نظرسنجی یا تیترهای نشریات رویکردی اشتباه است. در واقع مسیر برگزیت باید موضوعی شفاف در مناظرات عمومی باشد. بریتانیا نهادی دارد که صرفاً برای این منظور طراحی شده است. اما دولت تاکنون هیچ حق اظهارنظر یا نظارت بر راهبرد را به مجلس نداده است. یکی از دلایل دولت نگرانی آن از بروز یک جبهه مخالف است. طرفداران برگزیت در همه جا توطئه میبینند: از بانک انگلستان گرفته -که آنها برای برکناری رئیس آن نهایت تلاش خود را انجام دادند- تا دادگاه عالی لندن -که یک روزنامه تندرو قضات آن را «دشمنان مردم» نامید. بریتانیا باید به این نتیجه برسد که بحث درباره روشهای مختلف اجرای برگزیت به معنای به چالش کشیدن نتیجه همهپرسی نیست. رای ماه ژوئن به معنای ارائه یک راه نیست بلکه تمام گزینهها باید مورد توجه قرار گیرند. دلیل دیگر دولت برای این پنهانکاری آن است که نمیخواهد دستش در مذاکرات رو شود. اگر بریتانیا میخواهد بر دشمنانش در بروکسل غلبه کند، باید راهبرد خود را مخفی نگه دارد. بحثهای پارلمانی ممکن است به افشاشدن روشها منجر شود. اما پنهانکاری میتواند در مورد وظایف سوءتفاهم ایجاد کند. مذاکرات
برگزیت همانند فروش یک ماشین دستدوم نیست که نقص آن در زیر کاپوت پنهان شده باشد. فرآیند قطع یک رابطه و اتحاد 40ساله سیاسی، اقتصادی و حقوقی و بحثهای تجاری مرتبط با آن باید به شکلی باز مطرح شود. به عنوان مثال، در ایالات متحده اگر رئیسجمهور بخواهد به مذاکرات یک معامله تجاری وارد شود که مفاد آن در آینده غیرقابل تغییر هستند، لازم است جزییات طرح خود را به کنگره ارائه دهد و از آن مجوز بگیرد. بریتانیا رای نداد تا بازپسگیری کنترل صرفاً از طریق تصمیمات نخستوزیری باشد که وانمود میکند به گونهای در حال هدایت خواست مردم است. این پارلمان است که باید جزییات کور برگزیت را باز کند. آنهایی که این حق را از بریتانیاییها بگیرند دشمنان واقعی مردم هستند.
دیدگاه تان را بنویسید