تاریخ انتشار:
آرتور پیگو چرا مخالف سرسخت کار زنان بود؟
پیگوی زنگریز
آرتور سیسیل پیگو را به عنوان یکی از اقتصاددانان برجسته قرن بیستم میشناسند.
نام این نظریهپرداز با «اقتصاد رفاه» همراه است؛ گرچه اندیشههای او در تئوری موسسات، هزینه اجتماعی، تئوری بیکاری، اقتصاد کار و روابط صنعتی و چرخههای تجارت و... نیز کمتر شناخته شده نیست. با این همه این متفکر صاحبنظر از سوی اقتصاددانان فمینیست همواره مورد انتقاد قرار گرفته است چرا که با صراحت میگوید «زنان پستتر و کماهمیتتر از مردان هستند» و تلاش میکند «حضور نابرابر زنان در بازار کار را حمایت کرده و برای آن قانون وضع کند». پیگو بر این باور بود که به طور متوسط زنان هم از نظر ذهنی و هم از نظر فیزیکی، جنس ضعیفتر هستند و به آنان توصیه میکرد در خانه -یعنی جایی که به آن تعلق دارند- باقی بمانند. یکی از دیدگاههای پیگو که کمتر مورد توجه منتقدان قرار گرفته است توجه او به مسوولیت مضاعفی (در خانه و بیرون از آن) است که زنان با آن روبهرو هستند. ضمن آنکه وی در پی تصویب قوانینی بود که حقوق دوران مرخصی زایمان را سازماندهی کرده و ساعات کاری و شرایط کار زنان را قانونمند و متناسب سازد. با وجود این، بر مبنای استانداردهای کنونی دنیای اقتصاد، پیگو یک «زنگریز» بهشمار می آید.
مردی بدون زنان
آرتور پیگو (1959-1877) در انگلستان به دنیا آمد. هرگز ازدواج نکرد و به گفته نزدیکانش هرگز تحت تاثیر زنی قرار نگرفت. او زندگیای را آغاز کرد که خالی از حضور زنان بود. تحصیل در دبیرستانی پسرانه، بخشی از این زندگی بود. ضمن آنکه در عهد ویکتوریا تحصیل زنان به اندازه مردان مورد توجه قرار نمیگرفت. تحصیل، تنها به زنانی توصیه میشد که فاقد حمایت مردان بودند. ناهید اصلانبیگی در مقاله «بازنگری زنگریزی پیگو» مینویسد: «عدم تماس با زنان سبب شد ترس/خجالت از زن در پیگو به یک وحشت دائمی تبدیل شود. پیگو بیشتر مواقع از جماعت زنان میترسید.» به نظر میرسد عدم تجربه شخصی از ارتباط با زنان سبب شد او دیدگاههای کلیشهای غالب در مورد زنان را که در عهد ویکتوریا رایج بود، بپذیرد. پیگو اقتصاد را نزد آلفرد مارشال آموخت و تا پایان زندگی شاگرد وفادار او باقی ماند. مارشال نیز از کسانی بود که نگاه خوشبینانهای نسبت به زنان نداشت. ژیونز نیز اقتصاددان دیگری بود که تاثیرات فکری او بر پیگو قابل انکار نیست. وی کسی بود که دیدگاه «کم اهمیت بودن» زنان را مطرح کرد. مدارک و مستنداتی وجود دارد که نشان میدهد وی در آمارها دست میبرد تا از
تصویب قوانینی حمایت کند که مانع از اشتغال زنان متاهل میشد. تداوم کار پیگو در کمبریج، در کنار سیدویک که او هم معتقد بود زنان متاهل نباید کار کنند، به اندیشههای زنستیزانه او دامن زد. پیگو معتقد بود زنان در واقع «جنس ضعیف» هستند که قدرت فکری و جسمی کمتری دارند. در دورانی که به زنان آموزش داده میشد که اظهارنظری نکنند که به ذائقه مردان خوش نیاید و در نتیجه بازار خود را مثل یک کالا از دست ندهند، جای شگفتی نیست که پیگو آنان را کوچک و ضعیف بپندارد و جایگاهی بهتر از خانه برایشان قائل نشود. بخشی از دیدگاههای پیگو که کمتر بدان پرداخته شده است آن است که وی زنان را به دو گروه تقسیم میکرد: زنان طبقه بالا و متوسط؛ زنانی که از نظر او تنها عاشق چیزهای لوکس مثل دکور و لباس بودند و زنان طبقه کارگر که برای کمک به درآمد خانواده کار میکردند و اغلب با ساعات کار طولانی، شرایط نامناسب و غیربهداشتی محیط کار و درآمد کم، مورد بهرهبرداری و سوءاستفاده کارفرمایان واقع میشدند. اگرچه پیگو همواره انتقادهای شدیدی به گروه اول وارد میکرد اما به نظر میرسد روی صحبت وی بیشتر با گروه دوم است. وی در نظرات خود هیچگاه به صراحت به زنانی
که به صورت اختیاری در مشاغل سیاسی و مهم مشغول بودند اشاره نکرده و نامی از زنانی که برای حقوق خود میجنگیدند، نبرده است. پایان قرن نوزدهم دوران توسعه فرصتهای شغلی برای زنان مجرد بود. تا سال 1911 این گروه در مشاغلی نظیر تولید، حمل و نقل، نساجی، فرآوری مواد غذایی و البسه مشغول به کار شدند. به استثنای صنعت نساجی، اکثر این زنان پس از ازدواج مشاغل خود را ترک کردند. با وجود رشد اقتصادی مفهوم سنتی «زن متاهل» در جامعه انگلستان تغییری پیدا نکرد. کار کردن زن متاهل بیرون از خانه «مردانگی» شوهران را زیر سوال میبرد چراکه به نظر میرسید در تامین نیازهای خانواده توانمند نیستند. بنابراین زنانی که در بازار کار باقی ماندند، زنان بیوه یا مجرد بودند. در این زمان به اعتقاد پیگو بازار کار به وضوح تفکیک جنسیتی پیدا کرد. زنان مشاغل پیش پا افتادهای را که به مهارت چندانی نیاز نداشت، تسخیر کردند. مشاغلی مانند خیاطی، کتابفروشی، گلسازی، تایپ و پاسخگویی به تلفن و پیشخدمتی از آن جمله بودند. پیگو سن ازدواج زنان را بین 21 تا 25 سال و طول مدت اشتغال آنان را هشت سال تخمین میزد. وی بحث میکند که زنان شاغل از کم بودن دستمزد خود شکایت
میکنند در حالی که زنانی که به دنبال ازدواج و زندگی در خانه هستند، به اندازه مردان در صنعت تعلیمدیده و کارآزموده نیستند و زمانی که قویترند و قابلیتهای بیشتری دارند خود را وقف کار نمیکنند... در چنین شرایطی حتی اگر توانایی ذهنی و جسمی زنان برابر مردان باشد -که غالباً اینگونه نیست- جای تعجب خواهد بود اگر دستمزد آنان کمتر نباشد. کارفرمایان در دوره پیگو بر این باور بودند که احتمال آنکه مردان در شرایط بحرانی دچار اضطراب یا حملات عصبی شوند، کمتر است. زنان هنگام بیماری بیشتر از مردان از محل کار غیبت میکنند. پیگو با افزایش دستمزد زنان نیز مخالف بود. وی تصور میکرد این امر به افزایش دستمزد از سطح تعیینشده در بازار و در نهایت بیکاری بیشتر زنان منجر میشود. وی مینویسد: «بهبود در سازماندهی دستمزدها، اگر با سرازیر کردن زنان به صنعت آنان را از خانهداری، بچهداری و باروری دور کند، معضلاتی به بار خواهد آورد که فراتر از حوزه اقتصاد است و اقتصاددانان صلاحیت صحبت در مورد آن را نخواهند داشت.» از اقدامات مثبت پیگو در حمایت از زنان میتوان به تلاش او برای کاهش ساعت کاری آنان اشاره کرد. وی معتقد بود مسوولیتهای
خانوادگی و شغلی فشار مضاعفی بر زنان وارد میکند و با کاهش ساعات کاری ضمن بالا رفتن بهرهوری آنان، فرصتی برای رسیدگی به امور خانه برایشان فراهم میشود. به نظر میرسد توصیههای پیگو برای افزایش رفاه زنان سبب شد آنان به خانه فرستاده شوند و دختران نسل جدید بیاموزند که باید یک زن خانهدار یا یک مادر تمامعیار باشند. پیگو حتی پس از پایان عصر ویکتوریا، که زنان حق رای پیدا کردند و وارد مشاغل حرفهای نظیر تدریس در دانشگاهها و یا دندانپزشکی شدند، بر نظرات خویش باقی ماند.
رویکردهای نوین به مشارکت اقتصادی زنان
در دهههای اخیر، دیدگاههایی نظیر پیگو، به دلیل تبعیت از مدلهای سنتی تفکیک جنسیتی کار و نادیده گرفتن نقشهای اقتصادی و اجتماعی زنان به شدت مورد انتقاد قرار گرفتهاند. برخی اندیشمندان بر این باورند که ساختار خانواده از تخصصی شدن نقشها و تولید به اشتراک در مصرف و درآمد تغییر یافته و برای تداوم زندگی مشترک و ایجاد رضایت در زوجین در بیشتر موارد درآمد هر دو زوج ضروری است. اوپنهایمر مدل «وابستگی متقابل اقتصادی» را جایگزین مدلهای قدیمیکرده است که در آن مشارکت زن و مرد در بودجه خانواده سبب ارتقای استانداردهای زندگی زناشویی میشود و از آنجا که از دست دادن شغل توسط یکی از زوجین برای خانواده خطر کمتری در پی خواهد داشت لذا ازدواج تثبیت و تحکیم میشود. برخی محققان استدلال میکنند که در جوامع مدرن که زنان دیگر بیشتر وقت خود را در خانه نمیگذرانند مشارکت در فعالیتهای اقتصادی مشابه مردان و داشتن علایق مشترک با آنان بیش از تفکیک نقش میتواند به تداوم زندگی مشترک منجر شود. مطالعات دموگرافیک و جامعهشناختی نشان میدهد سه عامل نقشهای جنسیتی، شرایط اقتصادی خانواده و قوانین سازمانی که نشانگر میزان حمایت دولت از استقلال
مالی زنان است و اقداماتی نظیر اعطای تسهیلات مالی را دربر میگیرد، روی مشارکت اقتصادی زنان و در کنار آن ثبات خانواده تاثیر دارند. این مطالعات پیشنهاد میکند اشتغال زنان در کشورهایی که نقش سنتی برای زنان قائل هستند و یا در خانوادههایی که درآمد مرد برای تامین نیازهای خانواده کافی است میتواند زندگی مشترک را در معرض تهدید قرار دهد. این وضعیت در کشورهایی که موانع زیادی برای ورود زنان به بازار کار وجود دارد و نیز حمایتهای اندکی از زنان متاهل شاغل میشود، میتواند بروز پیدا کند. مطالعهای که در سال 2010 در هفت کشور اروپایی با شرایط اقتصادی مشابه انجام گرفت نشان داد منابع درآمدی برای زنان در کشورهایی که سیاستهای رفاهی در جهت وابستگی زنان به همسر و بازار است، منجر به بیثباتی خانواده میشود. حال آنکه در کشورهایی که سیاستهای رفاهی دولت بیشتر مشوق درآمدزایی مشترک زوجین است و یا از همسران کمدرآمد حمایت میشود مشارکت زنان در بودجه خانوار ازدواج را تحکیم خواهد کرد.
دیدگاه تان را بنویسید