آیا رفتار هنرپیشه جوان متفاوت از چیزی است که جامعه میخواهد؟
آینه چون نقش تو بنمود راست
«من هیچ احساسی به سیاست ندارم، در واقع در زمینه سیاست بسیار انسان خنثایی هستم. چون سواد سیاست را ندارم کوچکترین صحبتی هم درباره آن نمیکنم. من درباره سیاست چیزی نمیفهمم که بخواهم دربارهاش حرف بزنم. ولی جالب است که در مورد آقای احمدینژاد بگویم وقتی ایشان را از نزدیک و در سفره افطاری دیدم، متوجه شدم ایشان برای من با بقیه افرادی که سر صحنه فیلمبرداری میآیند فرقی نمیکند! احساس میکردم انگار 10 سال است که ایشان را میشناسم. ناخودآگاه و یکدفعه تحت تاثیر کاریزمای عجیب ایشان قرار گرفتم و در همین حال خندهای بر لبان من آمد و با ایشان احوالپرسی کردم.»
این جملات بخشی از سخنان سحر قریشی هنرپیشه 28ساله سینما و تلویزیون بود که در مصاحبه خود در برنامه «دید در شب»، خطاب به رضا رشیدپور مطرح کرد.
تجربههای پیشین نشان داده است ابراز چنین اظهاراتی در مورد رئیسجمهور پیشین توسط چهرههای هنری از قبیل علیرضا افتخاری، محمدرضا شریفینیا و... معمولاً برای هنرمندان هزینههای سنگینی را به همراه داشته است.
در بعضی از مواقع هنرمندانی که رابطه نزدیکی با احمدینژاد داشتهاند یا به تعریف و تمجید از او پرداختهاند به طرق مختلف مورد انتقاد واقع شدهاند و در مواقعی حتی تغییراتی در جایگاه آنها به عنوان یک هنرمند مردمی رخ داده است.
ولی همانطور که از بازتابها در شبکههای مجازی هم مشخص است، به نظر نمیرسد که این تجربه در مورد سحر قریشی هم تکرار شود، چون بهزعم برخی؛ شنیدن باقی سخنان این هنرپیشه جوان در این مصاحبه به قدری تکاندهنده بود که احمدینژاد و صحبت از کاریزماتیک بودن آن در حاشیه این سخنان قرار گرفت و اساساً شاید باقی سخنان قریشی مخاطبان را به این نتیجه رساند که بهتر است در مورد اظهارنظر او درباره احمدینژاد زیاد سخت نگیرند!
هنرپیشه جوان زیر تیغ تیز انتقاد
سحر قریشی در این مصاحبه سخنان زیادی مطرح کرد؛ از مسائل مربوط به زندگی شخصیاش گرفته تا علایقش به هنرپیشههای مختلف. البته در این مصاحبه که به نظر میرسد عامدانه توسط دستاندرکاران برنامه طوری تهیه شده بود که بخش بزرگی از آن به صحبت درباره زندگی خصوصی قریشی بگذرد، فرصتی هم شد که دانش سیاسی و سینمایی این هنرمند جوان هم به محک گذاشته شود. آزمونی که نتیجه چندان رضایتبخشی نداشت و خود او نیز با صراحت لهجه در اذعان به ندانستههایش مزید بر علت شد تا از او تصویر یک زن بیعلاقه به دانش و آگاهی در ذهن مخاطبان نقش ببندد.
او با صراحت بیان کرد نه تلویزیون میبیند و نه روزنامه میخواند؛ در مورد محمدجواد ظریف نظری ندارد، آمانو را نمیشناسد و در مورد رئیسجمهور کشور نیز به گفتن جمله کلیشهای و بیمحتوایی مانند اینکه «کلیدی دارد که اگر به من بدهد در گاوصندوق مشکلاتم باز میشود» و «خوشحالم از اینکه مترجم ندارد» و... اکتفا کرد که به نظر میرسد بیش از هر چیز بیانگر آن بود که از رئیسجمهور اطلاعاتی فراتر از بحث کلید معروفش ندارد.
شاید برای همین هم بود که در مورد احمدینژاد با صراحت گفت کاری با سیاست ندارد ولی تحت تاثیر کاریزمای ایشان قرار گرفته است. به هر حال حتماً اگر خبری از شاخصهایی نظیر رشد اقتصادی منفی 5 /6درصدی و تورم 40درصدی باقیمانده از دولت دهم، بهعلاوه درصد بالای استفاده غیرمجاز از سفرههای زیرزمینی آب، انجام اقدامات غیرکارشناسی مانند راهاندازی پروژه مسکن مهر، نحوه مدیریت هدفمندی یارانهها و چه و چه داشت به راحتی تحت تاثیر کاریزمای احمدینژاد لبخندی بر لبانش نقش نمیبست که بعدها در یک مصاحبه زنده تلویزیونی نیز با خنده آن را تعریف کند و موجبات انتقاداتی را از سوی قشر تحصیلکرده جامعه فراهم کند.
انتشار سخنان او در این مصاحبه، منجر به آن شده است که جستوجوی نام سحر قریشی در موتورهای جستوجوگر و البته شبکههای اجتماعی، صفحات زیادی را به مخاطبان پیشنهاد دهند که در آن موضوع مصاحبه این هنرپیشه با رضا رشیدپور به بحث گذاشته شده و اغلب نیز حاوی انتقادهای تندی است مبنی بر اینکه چرا این هنرپیشه در امور سیاسی و حتی سینمایی که مربوط به حوزه کاری خودش است، اطلاعاتی ولو اندک در حد شناسایی آلپاچینو و تارانتینو ندارد و بیمحابا نیز آن را اعلام میکند.
به چه چیز نقد میکنیم؟
به نظر میرسد انتشار این مصاحبه فرصت خوبی باشد برای رصد کلی وضعیت دختران نسل جوان ایرانی.
به هر حال نمیتوان این هنرپیشه زن جوان را منفک از جامعه زنانی دانست که نرخ مشارکت اقتصادی 5 /13درصدی دارند، در جایگاه هفتم مصرف لوازم آرایش در دنیا ایستادهاند، مثل سایر بخشهای جامعه سرانه مطالعه عمومی دو دقیقه در روز را تجربه میکنند و بنا بر برخی آمارها 60 درصد از آنها وقت خود را به تماشای سریالهای شبکههای ماهوارهای میگذرانند.
او تصویری است از دختران بسیاری که هر روز در معابر، مراکز خرید، مراکز تفریحی و... میبینیم.
موهایش را روشن کرده و آرایش ملیحی بر صورتش نقش بسته است. در طول مصاحبه و در میان پرسشهای پرسشگر آنجا که به چالش کشیده میشود و حتی مسخره میشود، خنده سر میدهد و هرگز واکنش تندی نسبت به برخی سخنان تند مجری برنامه نشان نمیدهد و حتی در مواقعی صدایش را کودکانه کرده و از مجری میخواهد که دست از سرش بردارد.
او خود را زن خانه میداند و ادعا میکند بعضی از رقیبانش را که به خارج از کشور رفتهاند و کشف حجاب کردهاند، نمیشناخته است و در لفافه ادعای آنها را مبنی بر دریافت پیشنهادهای غیرکاری از سوی عوامل سینمایی در ایران، دروغ میخواند و بعد نیز با تاکید بر اینکه خود هرگز در معرض چنین پیشنهادهایی نبوده است، در معرض چنین پیشنهادهای به گفته او بیشرمانه نبودن را نتیجه نجابت خود قلمداد میکند و معتقد است این رفتار دختران هنرپیشه است که منجر میشود کسانی آنها را به روابطی دعوت بکنند یا نه و به این ترتیب به راحتی کلیشه «زن نجیب از آسیبهای اجتماعی مصون میماند»، را که بر مبنای ارزشهای نظام مردسالار شکلگرفته بازنمایی میکند.
بهزعم بسیاری حاکم بودن این نگاه در جامعه جایی خطرناک میشود که زنان بسیاری از ترس قضاوت منفی اقدام به افشای آزارهای روحی، روانی و جسمی برخی مردان اطرافشان بهویژه در محیط کار نمیکنند که ماحصل آن نیز حذف و به حاشیه رانده شدن آنها از اجتماع در قالب کار، دانشگاه و... است و در مقابل مردهایی را میآفریند که جامعه به آنها یاد داده است که مسوولیت اعمال ناهنجار، خلاف عرف و غیراخلاقی آنها با زنان اغواگری است که سر راه آنان قرار گرفته و عنان اختیار از آنها ربودهاند.
در نظر داشته باشیم که اگر بیان این سخنان از سوی مردان، از روی آگاهی و برای میل به حفظ ساختارهای تامینکننده منافع آنها در جامعه باشد، تکرار آنها توسط زنان کاملاً از روی ناآگاهی و عدم شناخت آنها نسبت به منافع اجتماعی آنهاست و سوژههای ناآگاه (یا دارای آگاهی کاذب) دائماً قربانی شرایطی هستند که خود آنها رقم میزنند و تشدید میکنند، ولی از آنها بیخبرند.
همانطور که از سخنان این هنرپیشه جوان پیداست و خودش نیز با صدای رسا و بدون ترس از قضاوت شدن تاکید میکند مطالعه چندانی ندارد و در واقع بسیاری از بیانات او حاصل ناآگاهیاش نسبت به وضعیت و منافع خود و زنان همکار و همنسل اوست. متاسفانه این ناآگاهی در نهایت ناتوانی آنها را نسبت به احقاق حقوق خود در جامعه رقم میزند، چیزی که محسن رنانی آن را از نشانههای توسعهنیافتگی برمیشمارد و معتقد است هر قدر هم که زنان کار کنند و درس بخوانند، اگر نتوانند حق خود را استیفا کنند، نشان دادهاند که توسعهنیافتهاند.
پاسخی بجا به انتظارات جامعه
به هر حال، آنچه در رفتار و گفتار این هنرپیشه جوان و همنسلاناش میبینیم چیزی است که انتظارات جامعه، فرهنگ، رسانه، خانواده، آموزش و پرورش و... آنها را شکل داده است.
او با میل به مهربان و نجیب بودن و جلب حمایت از سوی دیگران و با بینیازی نسبت به مشارکت در مباحث اجتماعی و سیاسی بیش از هر چیزی؛ به انتظارات و درخواستهای عرفی جامعه پاسخ میگوید.
باید بررسی کرد که جامعه چه چیزی در او پرورش داده، چه چیزی از او میخواهد و امکان رشد در چه بستری را برای او فراهم کرده است که ما انتظار بروز رفتار متفاوتی را از او داریم؟
این دختر 28ساله در این مصاحبه بیان میکند در 17سالگی ازدواج کرده است و تاکید میکند در این ازدواج انتخاب شده و انتخاب نکرده است و این جمله به احتمال قوی موید و موکد این است که خودش هم میداند «زیبایی»، مهمترین عاملی بوده که ازدواج زودهنگام را برایش رقم زده است و بعدها نیز دست روزگار وقتی زمینه آشنایی او را با یکی از کارگردانان سینمایی فراهم کرده است، باز این «زیبایی» بوده است که زمینه را برای ورود او به اجتماع و رسیدن به سرمایه اقتصادی- که خود مهمترین دغدغهاش میداند- فراهم کرده است.
بنابراین او اساساً نیازی برای تغییر و اعتلای فکری و فرهنگی خود و در واقع آنچه به عنوان توسعه فرهنگی از آن یاد میشود، نداشته است.
او اکنون همانگونه لباس پوشیده، سخن میگوید و اظهار نظر میکند که بارها همین کار را کرده و تایید اجتماعی را به همراه داشته است، بهواسطه این سبک زندگی یک بار ازدواج کرده و بهرغم عدم تمایل شوهرش از او طلاق گرفته است و طبق گفته خودش اکنون در آستانه ازدواج دوم قرار دارد و از آن مهمتر اینکه توانسته است شش سال در سینما و تلویزیون ایران کار کند، بنابراین نیاز به تغییر کجا در او شکل گرفته است؟
البته او دیگر مانند زنان نسل قبل خودش نیست که محکوم به در خانه ماندن باشد و به ایفای نقش کلیشهای و سنتی زن خانه بپردازد و مجبور باشد که مطابق با سلیقه شوهر لباس بپوشد و آرایش کند.
او و بسیاری از دختران همنسلش اکنون از حوزه خصوصی به حوزه عمومی راه یافتهاند، کلاس زبان میروند، باشگاه میروند، دانشگاه میروند و حتی برخی از آنها مانند این هنرپیشه جوان، مشارکت اقتصادی هم دارند ولی رفتار آنها نشان میدهد آنها در حوزه عمومی نیز رفتارها و کلیشههای زنانه -توجه صرف به ظاهر و ملاحت زنانه با تقویت آن از طریق آرایش و علاقه به حضور در باشگاههای بدنسازی- را بازتولید میکنند و همانطور خود را تعریف میکنند، به رقابت میپردازند و خود را ارتقا میدهند که زنان نسل قبل در حوزه خصوصی این کار را کردهاند.
این شرایط را چه کسی رقم زده است؟ اگر بپذیریم بنا بر گفته برگر و لاکمن هویت افراد از دیالکتیک بین فرد و جامعه پدید میآید، نمیتوان تاثیر معانی اجتماعی منسوب به زیبایی، جوانی و... در احساس زنان به خودشان و حتی هویت فردی و اجتماعی آنها را انکار کرد، به هر حال آنها سعی میکنند دارایی خود را در تعاملاتشان به بهترین شکل عرضه کنند و به نظر میرسد در این رقابت کسی برنده است که چیزهای بیشتری برای عرضه شدن دارد.
وقتی میبینیم که این هنرپیشه جوان، در 28سالگی و بعد از شش سال کار و ایفای نقش در 25 فیلم سینمایی خود را ملزم به رفتن به باشگاه بدنسازی و آرایشگاه به وقت افسردگی میداند ولی خود را ملزم به کسب دانش در حوزه کاری خود ندانسته است، باید بدانیم که این الزامات بیش از هر چیزی از محیط اجتماعی به آنها تزریق شده است.
شاید در اینجا نقل قولی از شیلینگ بجاست؛ او میگوید در جامعه معاصر افراد تشویق میشوند که از طریق رفتارهای مصرفی روی ظاهرشان کار کنند و آن را مانند پروژهای در دست اقدام بدانند که هویت شخصیشان بر اساس آن شکل میگیرد.
بنابراین وقتی صرف ظاهر فیزیکی چیزی است که سحر قریشی و بسیاری از همنسلانش با آن کسب هویت کردهاند و به واسطه آن؛ بارها در جامعه، میان هواداران و همکاران و مقامهای بالادستیشان تحسین شدهاند، طبیعی است که سعی کردهاند در یک دیالکتیک، با رفتارهای مصرفی-استفاده از انواع لوازم آرایش و کفش و لباس به روز و... - ظاهر بهتری داشته و بیشتر تحسین شوند. در واقع جامعه از آنها انتظار دیگری ندارد که آنها بخواهند با احساس کاستی به رفع آنها بپردازند.
نقش گیشه و هواداران در تقویت ندانستن!
همانطور که در این مصاحبه میبینیم این هنرپیشه جوان خود را به درستی هنرپیشه گیشه و ابزاری مناسب برای فروش فیلمهای سینمایی میداند. او با ارائه آماری از فروش برخی فیلمهایی که در آن بازی کرده، بیان میکند فیلمهایی که در آن ایفای نقش میکند، خوب میفروشند.
همچنین او در بخشی از این مصاحبه با جرات خود را «الگوی» برخی نوجوانان و جوانان میداند که ممکن است در نگاه اول به شدت توی ذوق بزند ولی با هر مشاهده صفحه اینستاگرام او که دو میلیون و 100 هزار دنبالکننده دارد- در مقابل 400 هزار دنبالکننده صفحه منسوب به رئیسجمهور کشور- نشان میدهد که ولو از سر بیمیلی هم ناگزیریم بپذیریم که مشابه این هنرپیشه 28ساله الگوی بسیاری از جوانان و نوجوانان ما قرار گرفتهاند.
در واقع در این مورد، ظاهر این هنرپیشه جوان هم سرمایه فیزیکی برایش به همراه آورده است و هم از آن در جهت سرمایه اجتماعی (هواداران) و سرمایه اقتصادی (یافتن شغل) استفاده کرده است. و همین استقبال و همین تایید، بستری را فراهم میکند که او با علم به اینکه در بسیاری از امور، حتی امور مربوط به کار خود، از میزان معلومات کافی برخوردار نیست، ضرورتی نمیبیند که به کسب دانش بپردازد و شاید اگر او هرگز این مصاحبه را با رضا رشیدپور انجام نمیداد و این مجری زبردست تلویزیون با شیطنت تلاش نمیکرد ثابت کند این هنرپیشه زن، از اطلاعات اولیه در مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی و... محروم است، با همین روال، تا سالهای سال فیلمهای بسیار دیگری هم بازی میکرد و تجربه تلخ «بیسواد» خوانده شدنش توسط عدهای از کاربران اینستاگرامش را لمس نمیکرد.
در سینما چه میگذرد؟
از این نکته غفلت نکنیم که سحر قریشی تاکنون در 25 فیلم سینمایی، سه فیلم تلویزیونی و هفت فیلم در شبکه نمایش خانگی در کسوت یک بازیگر به ایفای نقش پرداخته است.
ولی وقتی از او درباره «متد اکتینگ» پرسیده میشود، پاسخ میدهد که خودش به خواست و اختیار خود و فقط برای یکی از کارهایش از این شیوه برای ایفای نقش یک زن معتاد استفاده کرده است. و در واقع کارگردانهایی که با او کار میکردهاند، اساساً چیزی در قالب متد اکتینگ از او نخواستهاند که او بخواهد مطالعه و تمرین خود را در این زمینه افزایش دهد.
در چنین شرایطی وقتی از دانش و قابلیتهای حرفهای یک هنرپیشه مانند سحر قریشی سخن میگوییم، باید او را در بستری که در آن قرار گرفته، یعنی وضعیت سینما و تلویزیون کشور، قابلیتها و توانمندیهای کادر و عوامل سینمایی و معیارهای موجود برای تولید فیلم خوب بررسی کنیم و ببینیم که چقدر شرایط برای رشد و ارتقای بازیگری حرفهای او فراهم بوده است.
آیا از او خواسته شده که برای ایفای نقش ایکس، در زمینهای مطالعه کند؟ از تلویزیون که بگذریم چنین چیزی بیش از هر چیزی به سطح حرفهای و علمی بودن سینمای کشور برمیگردد که از منظری میتوان خروجی آن را در میزان توفیق فیلمهای ایرانی در جشنوارههای مختلف بینالمللی مشاهده کرد.
بعد از این مصاحبه چه خواهد شد؟
یکی از نکاتی که در این مصاحبه قابل توجه است، گلایههای قریشی از عدهای از ایرانیان است که در صفحات مجازی به او توهین میکنند.
سحر قریشی در طول این مصاحبه بارها از رفتار برخی مردم نسبت به خود گله کرد. او میگفت که نمیداند چرا عدهای اینقدر «درگیر من هستند» و به جای اینکه ساعات خود را صرف امور شخصی خود کنند، صرف رفتن به صفحه اینستاگرام و فحاشی به او میکنند.
البته بهطور کلی نکتهای که قریشی مطرح کرد از منظری در مباحث مربوط به اوقات فراغت نوجوانان قابل بررسی است.
با این همه رشیدپور نیز در پاسخ به او، موضوعی را مطرح کرد که قابل تامل است. رشیدپور که بخشی از حواشی ایجادشده برای سحر قریشی را ماحصل رفتار خود او و انتشار تصاویر مختلف از صورتش میدانست، از این هنرپیشه جوان پرسید که چرا به جای انتشار تصاویری از خود که به بیان رشیدپور منجر به آن شده که عدهای از تعبیر «لیدی گاگا»، برای او استفاده کنند، مانند هانیه توسلی -که اقدام به انتشار جلد کتابهای مورد علاقه خود میکند- اقدام به خرج خلاقیتی در صفحه اینستاگرامش نمیکند که عامل برقراری یک تعامل سازنده میان او و مخاطبانش شود؟ سوالی که قریشی جواب قانعکنندهای به آن نداد. و البته در شرایط جدید به نظر میرسد که با توجه به موج انتقادهایی که این روزها علیه او به راه افتاده است، فضای اینستاگرام برای او غیرقابل تحملتر از گذشته خواهد شد. شاید آنقدر که ممکن است طبق گفته خودش تصمیم بگیرد این صفحه را پاک کرده و از توهینهایی که در صفحات مجازی به او میشود، در امان بماند. اقدامی که شاید برای او پاک کردن صورت مساله باشد.
دیدگاه تان را بنویسید