تاریخ انتشار:
بررسی آثار بودجه ۹۵ بر زندگی روزمره مردم در گفتوگو با سیدفرشاد فاطمی
اصلاح قیمت بنزین مترسک ترساندن سیاستمداران است
محور اصلی گفتوگو با فرشاد فاطمی، استاد اقتصاد دانشگاه شریف بررسی تاثیرات بودجه ۹۵ بر معیشت و رفاه خانوارهاست.
محور اصلی گفتوگو با فرشاد فاطمی، استاد اقتصاد دانشگاه شریف بررسی تاثیرات بودجه 95 بر معیشت و رفاه خانوارهاست. سوالی که فاطمی در پاسخ به آن میگوید نه افزایش قیمت بنزین منجر به تورم میشود و معیشت خانوارها را هدف قرار میدهد و نه حذف یارانهها در معیشت تعداد زیادی از یارانهبگیران خللی وارد میکند که دولت نگران آن باشد. فاطمی میگوید اصلاح قیمت حاملهای انرژی مترسکی است برای ترساندن سیاستمداران. برای همین دولت باید شجاعت داشته باشد و دست به تغییراتی بزند و از هزینههای سیاسی آن نترسد. وی میگوید ما در دورههای دوساله همیشه انتخابات داریم. اگر قرار باشد هر بار دولت و مجلس به دلیل انتخابات بخواهند فعالیتهای اصلاحی را متوقف کنند، عملاً در این کشور هیچ کاری انجام نخواهد شد. به عقیده فاطمی برخی از علامتهایی که از بودجه شنیده میشود، علامتهای خوبی است اما باید دید اگر بودجه برخی از بخشها مانند یارانه و حاملهای انرژی کمتر شود، این هزینهها به کدام بخش میرود؟
بودجه 95 چه تسهیلاتی برای افزایش رفاه پیشبینی کرده است؟
اجازه دهید قبل از اینکه وارد جزییات شویم، یک اصل کلی را یادآوری کنم. بودجه نزدیکترین سند برای تحقق اهدافی است که دولت میخواهد در جامعه دنبال کند. چون بودجه سندی است که نشان میدهد دولت میخواهد چگونه درآمد کسب کند و آن را از چه طریقی هزینه کند. برخی به بودجه بهعنوان یک سند کماهمیت توجه میکنند و تصور میکنند بودجه فقط بیانکننده دخل و خرج امروز دولت است. اما دخل و خرج جاری دولت باید به گونهای باشد که به ما برای رسیدن به اهداف بلندمدت کمک کند. به همین دلیل است که بسیاری از کارشناسان میگویند بودجه آیینه تمامنمای کیفیت سیاستگذاری دولتهاست. در حقیقت سند بودجه مانند دخل و خرج خانواده است. از نحوه دخل و خرج روزانه خانواده است که میتوان گفت آیا برای یک خانواده میتواند اتفاقات بزرگی مانند خرید مسکن، خودرو و سرمایهگذاری رقم بخورد یا نه. پس از این نظر، بودجه سند بسیار مهمی است. اما در مساله رفاه باید بگوییم که بودجه از دو طریق میتواند بر رفاه تاثیر بگذارد. بخشی از طریق هزینههای دولت برای تولید کالاهای عمومی که این کالاها میتواند بر رفاه افراد تاثیر بگذارد. بخشی هم صرف حمایتهای رفاهی مستقیم از گروههای هدفی میشود که دولت تعیین میکند.
یارانهها احتمالاً جزو آن دسته از حمایتهایی است که دولت مستقیماً در حوزه رفاه پرداخت میکند. از این منظر یارانهها چه تاثیری بر رفاه دارد؟
داستان یارانهها مانند یک چینی شکسته است که دولت میخواهد آن را بند بزند. بند زدن این چینی شکسته خیلی سختتر از این است که بخواهید یک نظام هدفمند کردن یارانهها را از ابتدا طراحی کنید. در حالت کلی هر نظام حمایت اجتماعی باید چند خصوصیت داشته باشد؛ از جمله اینکه حمایتها باید گروه خاصی را هدف قرار دهد، زماندار باشد و ضمناً حمایتها مشروط باشد. سیستم حمایت اجتماعی نمیتواند همیشگی باشد. زمانی که دولت برنامه رفاه اجتماعی را اجرا میکند، باید مرتب افراد مورد حمایت را بازنگری کند تا ببیند کدام افراد دیگر به حمایت نیاز ندارند و در مقابل از افرادی که به واسطه شرایط جدید نیاز دارند، حمایت کند. از طرف دیگر این حمایتها باید سررسید داشته باشد و نمیتواند همیشگی باشد. سومین ویژگی این است که حمایتها باید برای اهداف مشخصی باشد. مثلاً خانوارهایی حمایت شوند که فرزند در سن تحصیل دارند، یا خانوارهایی مورد حمایت قرار گیرند که بیمار صعبالعلاج دارند. اما یارانهها در کشور ما هیچکدام از این سه ویژگی مهم و اصلی را ندارد. یعنی گروه خاصی را هدف قرار نداد. در ضمن در این شش سال هم هیچ بازنگری انجام نشد که کدام گروهها و افراد باید از زیر چتر حمایتی خارج شوند. علاوه بر این سررسید پرداخت یارانهها مشخص نشده است. دولت تا کی میخواهد این یارانهها را بپردازد؟ آیا میخواهد این پرداخت همیشگی باشد! در مورد اینکه این شکل پرداخت یارانه بهتر بود یا شکلی دیگر، میتوان صحبت کرد اما هر راهحلی با منطقی متفاوت ارائه میشود و به یک نتیجه ختم نمیشود. اگر قرار باشد در مورد شرایط فعلی صحبت کنیم باید بگویم مجلس از دولت خواسته یکسوم یارانهبگیران را حذف کند. به هر حال این، کار خوبی است اما چند نگرانی عمده وجود دارد و دولت باید بتواند به این نگرانیها به درستی پاسخ دهد.
چه نگرانیهایی؟
قرار است 24 میلیون نفر شناسایی شوند. این افراد قرار است چگونه شناسایی شوند. یک راه که به نظر میآید در ذهن برخی از دولتمردان است این است که طی یک فرآیند بوروکراتیک بسیار بزرگ، دادههای متنوعی از مراکز آماری و اطلاعاتی را یکجا جمع کنیم. شاخصی از دل آن دربیاوریم و در نهایت با آن شاخص افراد را حذف کنیم. معیار این حذف هم درآمد یا ثروت افراد است. اما دولت دقت کند اولین نفری که حذف میشود با آخرین نفری که یارانه میگیرد اختلاف بسیار ناچیزی دارد. فرض کنید فردی در ماه دو میلیون و 900 هزار تومان درآمد دارد و در لیست یارانه میماند اما فردی که سه میلیون تومان درآمد دارد حذف میشود. در این حالت درآمد خانواری که یارانه میگیرد خود به خود از فردی که حذف شده بیشتر میشود. دولت با چه استدلالی میخواهد فردی را که سه میلیون تومان درآمد دارد حذف کند و فردی را که دو میلیون و 950 هزار تومان درآمد دارد حذف نکند؟ این داستان آنچنان پیچیده است که راهحلهای یک جملهای برای آن جواب نمیدهد. ممکن است راهحل یک جملهای این مساله را در صحن مجلس و قانون بودجه حل کند، اما در عمل پیچیدگیهای بسیار دارد.
اختلاف دولت و مجلس هم در جریان بررسی بودجه همین بود. دولت به معیار درآمد انتقاد داشت. از طرفی وزارت رفاه هم میگوید بانکهایی دارد که ثروت افراد را میسنجد و نه درآمد افراد را.
من یک نگرانی دارم. نگرانی نه بهعنوان اقتصاددان بلکه بهعنوان عضوی از جامعه. من چقدر دلم میخواهد افراد وزارت رفاه به حسابهای شخصی آحاد جامعه سرک بکشند؟ این یک نکته عمده است. آیا این کار درستی است و با اصولی که ما میگوییم قرار است امنیت اطلاعات خصوصی افراد جامعه را حفظ کنیم همخوانی دارد؟
دولت میگوید سرکشی به حسابهای شخصی خط قرمز است و رئیس دولت آن را ممنوع کرده است.
دولت میگوید بانکهای اطلاعاتی را یک جا جمع کرده و میتواند از این بانکهای اطلاعاتی استفاده کند. حالا ممکن است این دولت به بانک اطلاعات درآمد یا حساب افراد سرکشی نکند. اما ما مطمئن نیستیم فردی که بعد از این به سروقت این اطلاعات میآید قرار است از این دادهها کجا و به چه نحو استفاده کند. ما از مردم هیچ اجازهای برای استفاده از اطلاعات آنها نگرفتیم. یک لحظه همین جا توقف کنید و بیایید فکر کنیم اگر ما قرار بود از ابتدا یک نظام یارانهای خوب طراحی کنیم، چه میکردیم؟ ما یک نظام حمایتی برای حمایت از اقشاری که آسیبپذیرند، میخواستیم. نظام بهینه این بود که ما شرایطی را تعیین میکردیم و اگر افرادی این شرایط را داشتند مشمول دریافت یارانه میشدند. در این حالت افراد متقاضی باید در سیستمی ثبت نام و اعلام میکردند شرایط دریافت یارانه را دارند. با این ثبتنام فرد متقاضی یارانه به دولت مجوز میداد به حسابهای درآمدی و بانکیاش هم سرکشی کند. در این حالت اگر معلوم میشد فرد متقاضی دارای شرایط دریافت یارانه نیست، به تناسب جریمه میشد. در این حالت معیاری هم که برای دریافت یارانه وضع میشد یکبعدی نبود.
خب ما سالهاست که چنین مکانیسمی را در بهزیستی یا کمیته امداد داریم.
بله، دقیقاً. مکانیسمهای جایگزین برای این کار سالهاست در کشور ما وجود دارد. بهزیستی و کمیته امداد سالهاست با چنین مکانیسمی کار میکنند. یعنی افراد تقاضا میکنند که تحت پوشش این نهادها قرار بگیرند. این تقاضا بررسی میشود و اگر افراد واجد شرایط باشند تحت حمایت قرار میگیرند.
اما این برای زمانی است که فرض کنیم هنوز سیستم پرداخت یارانه فعلی راه نیفتاده. اما هم سیستم یارانه وجود دارد هم مجلس امسال از دولت خواسته با معیار درآمد یارانه افراد را حذف کند. این اقدام چقدر میتواند در راستای ایجاد یک سیستم بهینه رفاهی باشد؟
یک نکته وجود دارد. تصور من این است اگر یارانه نقدی حدود دو میلیون تومانی (حدود مبلغ دریافتی خانوار چهارنفری در حال حاضر) خانواری که 35 میلیون تومان در سال درآمد دارد، حذف شود تاثیری بر زندگیشان نمیگذارد. اما در این حالت فقط مساله مالی قضیه مهم نیست. ممکن است فرد ببیند یارانهاش در حالی قطع شده که همسایه یا دوستش با شرایطی کاملاً مشابه یا حتی بهتر، همچنان یارانه میگیرد. این حس ممکن است نارضایتی به همراه داشته باشد. ابعاد اجتماعی این طرح خیلی دشوار است. من پیشبینی میکنم دولت در انتهای امسال تنها یارانه بخشی را حذف کند و به حذف 24 میلیون نفر نمیرسد. چون هر چقدر تعداد حذفشدهها بیشتر شود تعداد اعتراضات هم افزایش مییابد. در این حالت دولت نیاز به یک ساختار بزرگتر و بوروکراسی پیچیدهتر برای پاسخگویی به اعتراضات دارد. از طرفی اگر دولت بخواهد یارانه 24 میلیون نفر را حذف کند، حداقل باید پرونده 40 میلیون خانوار را بررسی کند و اینها همه دشواریها و پیچیدگیهای خاص خودش را دارد. گرفتاریهای دولت از این جنبه افزایش مییابد.
خب راهکار چیست؟
راهکار این مساله خیلی سخت است و خود به یک مطالعه مستقل نیاز دارد. این طرح از پایه ایراد دارد. در همه کشورها، وقتی افراد قرار است از حمایت دولتی برخوردار شوند، این دریافت باید همراه با پرداخت هزینه باشد. منظورم هزینه مالی نیست. درخواست یارانه نباید خیلی ساده باشد. در عصر کامپیوتر در کشورهای کاملاً پیشرفته افراد اگر یارانه میخواهند باید فرم دستی پر کنند، این فرم کاغذی را پست کنند و یک یا دو ماه منتظر بررسی نتایج بمانند و از همه مهمتر بپذیرند که دولت به اطلاعات مالیشان دسترسی داشته باشد. اینها همه ابزاری است که از طریق این هزینه، افرادی که مستحق دریافت آن حمایت اجتماعی نیستند، منصرف شوند. ما هم باید به سمت این مکانیسم میرفتیم. اگر فرد میخواهد حمایت دریافت کند، باید هزینهای بپردازد. تا زمانی که سیستم نقص دارد این مشکل هم ادامه دارد. کار دولت کمی سخت است. از یک طرف درآمد نفتی کم شده، از طرفی مجلس مکلفش کرده که یارانهها را حذف کند. اینها همه تبعات سیاسی دارد. آن هم در شرایطی که امسال بهرغم خواسته دولت، بنزین هم دونرخی شده و مساله افزایش قیمت آن مطرح است. من در مورد بنزین ایدهای دارم. الان بهترین زمان برای اصلاح قیمت حاملهای انرژی است چون قیمت حاملهای انرژی در بازارهای جهانی به حداقل رسیده است و دولت میتواند یک بار برای همیشه مساله قیمت بنزین را حل کند.
دولت امسال گرفتاریهای بسیاری دارد. بار سیاسی این تغییرات هم مضاف بر این مشکلات میشود.
من قبول دارم اما این تصمیم شجاعت سیاسی میخواهد.
ما داریم ابعاد اقتصادی قضیه را میبینیم. بررسیها نشان میدهد بنزین در سبد هزینه خانوارها سهم هشتدرصدی دارد. اما ابعاد روانی آن زیاد است. آن هم برای دولتی که قرار است خرداد 96 وارد کارزار انتخاباتی شود.
تجربه سال 94 به ما نشان داد ابعاد روانی گرانی سوخت بر تورم از میزانی که بسیاری از افراد عادی و حتی برخی از اقتصاددانان طرح میکنند، کمتر است. ما در سال 94 بنزین را از 700 به 1000 تومان رساندیم. اگر از کارشناسان میپرسیدیم شاید تورم 20 تا 30درصدی را پیشبینی میکردند اما دیدیم که چنین تورمی ایجاد نشد. دولت باید بداند اگر انضباط پولی داشته باشد تغییر قیمت حاملهای انرژی تاثیر چندانی بر تورم نمیگذارد. تجربه سالهای قبلتر هم نشان داد همان زمان هم که قیمت حاملهای انرژی کاملاً ثابت بود، بیانضباطی در سیاستهای پولی تورم ایجاد میکرد و کشور تورم بالای ۳۵ درصد را تجربه کرد. من نمیگویم افزایش نرخ حاملهای انرژی در تورم تاثیری ندارد؛ دارد. اما اثر تورمی بلندمدت ندارد. سال گذشته هم دیدیم که اثر روانی نداشت. اصلاح قیمت حاملهای انرژی مترسکی است که بیجهت سیاستمداران را از آن میترسانند، اما تاثیری بر رفاه و معیشت نخواهد داشت. الان قرار است بنزین دونرخی شود. نرخ پایه مشخص است. اما مجلس نرخ دوم را مشخص نکرده. همین نشان میدهد مجلس نخواسته هزینه سیاسی این افزایش قیمت را بپذیرد و خواسته این هزینه را به دولت تحمیل کند. بهترین زمان است که دولت در قالب یک طرح درست مساله قیمت حاملهای انرژی را حل کند. میدانید که میتوان با روشهای حسابداری قیمت تمام شده بنزین را به نحوی حساب کرد که نرخ بنزین 800 تومان شود یا 2000 تومان. دولت باید پیشنهاد مشخصی بدهد و مساله بنزین را بهصورت قاعدهمند و با ملاک گرفتن قیمتهای بینالمللی و البته راهحلهایی برای هموار کردن نوسانات حل کند. توجه کنیم حجم ثروتی که از این ملت بابت پایین نگه داشتن مصنوعی قیمت حاملهای انرژی به هدر رفته چقدر بوده است و این ثروت چگونه میتوانست تاثیر رفاهی مستقیم و غیرمستقیم بر خانوارها بگذارد. فراموش نکنیم که ما در دورههای دوساله همیشه انتخابات داریم. اگر قرار باشد هر بار دولت و مجلس به دلیل انتخابات بخواهند فعالیتهای اصلاحی را متوقف کنند، عملاً در این کشور هیچ کاری انجام نخواهد شد. حتی اگر این کار هزینه دارد باید سیاستمداران شجاع باشند و هزینه را بپردازند.
مساله رفاه همیشه دغدغه دولتها بوده است. اما آیا باید مساله رفاه مستقیماً در بودجه ارائه شود؟
قطعاً همه افراد دوست دارند چه خودشان و چه دیگران از سطح بالایی از رفاه برخوردار باشند. اما این دوست داشتنها هزینههایی دارد. هر چند بلندپروازیهایی برای تامین رفاه مردم در کوتاهمدت، آرمانی است اما دولت باید به جیب خود نگاه و بر اساس آن خرج کند. تامین رفاه افراد مستلزم پرداخت هزینه است. بودجه یک سند است و مهمترین خصوصیت آن این است که باید درآمدها و هزینههای آن متعادل باشد. یعنی هر حمایتی در جهت ایجاد رفاه افراد باید در بودجه تامین شود. سال 95 سال خوبی از محل درآمدها نیست. به همین دلیل اهداف بودجهای هم باید متعادل شود. درست مانند دخل و خرج یک خانواده. اگر یک سال درآمد خانواده کم شود خانواده تصمیم میگیرد کمتر خرج کند. از هزینههای غیرضرور میزند اما هزینههای ضروری را میپردازد. دولت هم در سال 95 همین مشکل را دارد. سال 94 برای اقتصاد ما سال خوبی نبود، پس درآمد مالیاتی سال 95 خیلی خوب نخواهد بود. وضعیت درآمدهای نفت هم بهتر خواهد شد اما بعید است خیلی جهش کند.
خب دولت را همان خانواده بدانیم. از هزینه کدام بخشها میتواند حذف کند و از کدام بخش نمیتواند؟
الان دو سال است دولت بودجه زیادی را صرف بخش سلامت و بهداشت کرده است. اما آیا آن هزینه واقعاً بهینه صرف شده است؟ من نمیگویم نشده، اما دلیلی هم نمیبینم که بگویم بودجه این بخش منجر به رفاه شده است. من نمیگویم بودجه سلامت را کم کنیم اما باید مطمئن باشیم بودجه در محل درستی هزینه میشود. یارانههای غیرمستقیم انرژی را هم باید کم و در نهایت حذف کنیم. هیچ توجیهی ندارد که دولت در این سطح به انرژی یارانه بدهد. این دو بخش را اگر مورد بازبینی قرار دهیم منابع خوبی به ما میدهد. در مقابل مناسب است با بازبینی بودجه این دو بخش، برای برابری آموزشی بیشتر هزینه کنیم. یکی از نقاط قوت ما در دهههای قبل سیستم آموزشی یکپارچه بود که از دهههای 20 و 30 پایهگذاری شد. من با به کار بردن لفظ عادلانه در بخشهای مختلف مشکل دارم اما به نظرم در بخش بهداشت و آموزش لفظ عادلانه بسیار کارآمد است.
اما در اقتصاد و کشور ما اصولاً به لایههای رویی رفاه توجه میشود. مانند همین یارانه یا بحث سلامت اما به لایههای زیرین کمتر توجه میشود.
این نیازمند دادن آگاهی است و رسانهها و مدرسان دانشگاهها میتوانند در این زمینه موثر باشند. یعنی به مردم آگاهی بدهند به جای اینکه از دولت یارانه انرژی بخواهید، آموزش خوب بخواهید. چون این وظیفه ذاتی دولت است که حداقل آموزش و بهداشت را برای همه فراهم کند. اما در همه این سالها تنها به رفاه از منظر پرداخت یارانه نقدی و کمکهای مستقیم توجه شده. من فکر میکنم سیاستهای مقابله با فقر هم نیازمند بازنگری است که میشود در قالب هدفمندی یارانهها آن را بررسی کرد. باید دید رویکردهای بهینه مبارزه با فقر کدام است و به جای مقابله با عوامل بیرونی فقر به ریشههای ایجادکننده آن بپردازیم. برخلاف تصور این کار هم سخت نیست. مثلاً اگر اعتیاد در کشور ما منجر به فقر میشود از کودکان بیسرپرست و دارای سرپرست معتاد بهتر نگهداری کنیم. اما اینها همه برای دولت هزینه دارد و دولت بزرگ ما اگر بخواهد در این بخشها هزینه کند باید هزینههای دیگر را حذف کند. باید قبول کنیم وظایف دولت مدرن خیلی کمتر از وظایفی است که دولت ما انجام میدهد، اما کیفیت آن باید بسیار بالاتر باشد. دولتی که بخواهد هم قیمت پرتقال را تعیین کند، هم کاغذ ناشر را بدهد، هم خودرو بسازد، هم متولی تولید منسوجات باشد و هم سیاستگذار و مجری رفاه باشد، دولت خوبی نیست و نمیتواند عملکرد خوبی در همه این حوزهها داشته باشد.
شما میگویید دولت باید برخی از یارانهها مانند یارانه مستقیم یا انرژی را حذف کند. امسال خواهناخواه بودجه به همین سمت رفته است. میتوانیم بگوییم بودجه امسال از لایههای رویی رفاه دور شده؟ البته بگویم این نگرانی هم هست که در نبود درآمد کافی، بخشهای دیگر رفاه هم نادیده گرفته شود.
برخی از علامتهایی که از بودجه شنیده میشود، علامتهای خوبی است اما باید دید اگر در برخی از بخشها مانند یارانه و حاملهای انرژی کمتر هزینه کنیم، این هزینهها به کدام بخش میرود؟
دولت امسال درگیر تامین هزینههای جاری خود است. برای همین نگرانی شما کاملاً درست است. اما دقت کنید از سوی دیگر بخشی از هزینههای دولت که رفاه را افزایش میدهد مستقیماً به هزینههای رفاهی بازنمیگردد. اگر دولت کمک کند که شغل ایجاد شود رفاه هم ایجاد میشود. لزوماً هزینههایی که دولت در سرفصل رفاه میکند اثر رفاهی ندارد. همانطور که اگر دولت در سرفصلهای دیگر با هوشمندی عمل کند هزینه سرفصلهای دیگر میتواند منجربه رفاه شود. مثلاً حالتی را فرض کنید که سرمایهگذاری منجر به افزایش نرخ رشد اقتصادی و کاهش بیکاری شود. یا ورود سرمایهگذاران خارجی به ایجاد شغل کمک کند. در این حالت اقداماتی که فضای کسب و کار را برای سرمایهگذاری مناسب کند، تاثیرات بیشتری بر رفاه میگذارد. چون در این حالت با بهبود شرایط اقتصادی جامعه، گروه هدفی که نیاز به حمایت مستقیم دارند کمتر میشود و میتوان به افراد نیازمند بیشتر کمک کرد.
بودجه 95 چه تسهیلاتی برای افزایش رفاه پیشبینی کرده است؟
اجازه دهید قبل از اینکه وارد جزییات شویم، یک اصل کلی را یادآوری کنم. بودجه نزدیکترین سند برای تحقق اهدافی است که دولت میخواهد در جامعه دنبال کند. چون بودجه سندی است که نشان میدهد دولت میخواهد چگونه درآمد کسب کند و آن را از چه طریقی هزینه کند. برخی به بودجه بهعنوان یک سند کماهمیت توجه میکنند و تصور میکنند بودجه فقط بیانکننده دخل و خرج امروز دولت است. اما دخل و خرج جاری دولت باید به گونهای باشد که به ما برای رسیدن به اهداف بلندمدت کمک کند. به همین دلیل است که بسیاری از کارشناسان میگویند بودجه آیینه تمامنمای کیفیت سیاستگذاری دولتهاست. در حقیقت سند بودجه مانند دخل و خرج خانواده است. از نحوه دخل و خرج روزانه خانواده است که میتوان گفت آیا برای یک خانواده میتواند اتفاقات بزرگی مانند خرید مسکن، خودرو و سرمایهگذاری رقم بخورد یا نه. پس از این نظر، بودجه سند بسیار مهمی است. اما در مساله رفاه باید بگوییم که بودجه از دو طریق میتواند بر رفاه تاثیر بگذارد. بخشی از طریق هزینههای دولت برای تولید کالاهای عمومی که این کالاها میتواند بر رفاه افراد تاثیر بگذارد. بخشی هم صرف حمایتهای رفاهی مستقیم از گروههای هدفی میشود که دولت تعیین میکند.
یارانهها احتمالاً جزو آن دسته از حمایتهایی است که دولت مستقیماً در حوزه رفاه پرداخت میکند. از این منظر یارانهها چه تاثیری بر رفاه دارد؟
داستان یارانهها مانند یک چینی شکسته است که دولت میخواهد آن را بند بزند. بند زدن این چینی شکسته خیلی سختتر از این است که بخواهید یک نظام هدفمند کردن یارانهها را از ابتدا طراحی کنید. در حالت کلی هر نظام حمایت اجتماعی باید چند خصوصیت داشته باشد؛ از جمله اینکه حمایتها باید گروه خاصی را هدف قرار دهد، زماندار باشد و ضمناً حمایتها مشروط باشد. سیستم حمایت اجتماعی نمیتواند همیشگی باشد. زمانی که دولت برنامه رفاه اجتماعی را اجرا میکند، باید مرتب افراد مورد حمایت را بازنگری کند تا ببیند کدام افراد دیگر به حمایت نیاز ندارند و در مقابل از افرادی که به واسطه شرایط جدید نیاز دارند، حمایت کند. از طرف دیگر این حمایتها باید سررسید داشته باشد و نمیتواند همیشگی باشد. سومین ویژگی این است که حمایتها باید برای اهداف مشخصی باشد. مثلاً خانوارهایی حمایت شوند که فرزند در سن تحصیل دارند، یا خانوارهایی مورد حمایت قرار گیرند که بیمار صعبالعلاج دارند. اما یارانهها در کشور ما هیچکدام از این سه ویژگی مهم و اصلی را ندارد. یعنی گروه خاصی را هدف قرار نداد. در ضمن در این شش سال هم هیچ بازنگری انجام نشد که کدام گروهها و افراد باید از زیر چتر حمایتی خارج شوند. علاوه بر این سررسید پرداخت یارانهها مشخص نشده است. دولت تا کی میخواهد این یارانهها را بپردازد؟ آیا میخواهد این پرداخت همیشگی باشد! در مورد اینکه این شکل پرداخت یارانه بهتر بود یا شکلی دیگر، میتوان صحبت کرد اما هر راهحلی با منطقی متفاوت ارائه میشود و به یک نتیجه ختم نمیشود. اگر قرار باشد در مورد شرایط فعلی صحبت کنیم باید بگویم مجلس از دولت خواسته یکسوم یارانهبگیران را حذف کند. به هر حال این، کار خوبی است اما چند نگرانی عمده وجود دارد و دولت باید بتواند به این نگرانیها به درستی پاسخ دهد.
چه نگرانیهایی؟
قرار است 24 میلیون نفر شناسایی شوند. این افراد قرار است چگونه شناسایی شوند. یک راه که به نظر میآید در ذهن برخی از دولتمردان است این است که طی یک فرآیند بوروکراتیک بسیار بزرگ، دادههای متنوعی از مراکز آماری و اطلاعاتی را یکجا جمع کنیم. شاخصی از دل آن دربیاوریم و در نهایت با آن شاخص افراد را حذف کنیم. معیار این حذف هم درآمد یا ثروت افراد است. اما دولت دقت کند اولین نفری که حذف میشود با آخرین نفری که یارانه میگیرد اختلاف بسیار ناچیزی دارد. فرض کنید فردی در ماه دو میلیون و 900 هزار تومان درآمد دارد و در لیست یارانه میماند اما فردی که سه میلیون تومان درآمد دارد حذف میشود. در این حالت درآمد خانواری که یارانه میگیرد خود به خود از فردی که حذف شده بیشتر میشود. دولت با چه استدلالی میخواهد فردی را که سه میلیون تومان درآمد دارد حذف کند و فردی را که دو میلیون و 950 هزار تومان درآمد دارد حذف نکند؟ این داستان آنچنان پیچیده است که راهحلهای یک جملهای برای آن جواب نمیدهد. ممکن است راهحل یک جملهای این مساله را در صحن مجلس و قانون بودجه حل کند، اما در عمل پیچیدگیهای بسیار دارد.
اختلاف دولت و مجلس هم در جریان بررسی بودجه همین بود. دولت به معیار درآمد انتقاد داشت. از طرفی وزارت رفاه هم میگوید بانکهایی دارد که ثروت افراد را میسنجد و نه درآمد افراد را.
من یک نگرانی دارم. نگرانی نه بهعنوان اقتصاددان بلکه بهعنوان عضوی از جامعه. من چقدر دلم میخواهد افراد وزارت رفاه به حسابهای شخصی آحاد جامعه سرک بکشند؟ این یک نکته عمده است. آیا این کار درستی است و با اصولی که ما میگوییم قرار است امنیت اطلاعات خصوصی افراد جامعه را حفظ کنیم همخوانی دارد؟
دولت میگوید سرکشی به حسابهای شخصی خط قرمز است و رئیس دولت آن را ممنوع کرده است.
دولت میگوید بانکهای اطلاعاتی را یک جا جمع کرده و میتواند از این بانکهای اطلاعاتی استفاده کند. حالا ممکن است این دولت به بانک اطلاعات درآمد یا حساب افراد سرکشی نکند. اما ما مطمئن نیستیم فردی که بعد از این به سروقت این اطلاعات میآید قرار است از این دادهها کجا و به چه نحو استفاده کند. ما از مردم هیچ اجازهای برای استفاده از اطلاعات آنها نگرفتیم. یک لحظه همین جا توقف کنید و بیایید فکر کنیم اگر ما قرار بود از ابتدا یک نظام یارانهای خوب طراحی کنیم، چه میکردیم؟ ما یک نظام حمایتی برای حمایت از اقشاری که آسیبپذیرند، میخواستیم. نظام بهینه این بود که ما شرایطی را تعیین میکردیم و اگر افرادی این شرایط را داشتند مشمول دریافت یارانه میشدند. در این حالت افراد متقاضی باید در سیستمی ثبت نام و اعلام میکردند شرایط دریافت یارانه را دارند. با این ثبتنام فرد متقاضی یارانه به دولت مجوز میداد به حسابهای درآمدی و بانکیاش هم سرکشی کند. در این حالت اگر معلوم میشد فرد متقاضی دارای شرایط دریافت یارانه نیست، به تناسب جریمه میشد. در این حالت معیاری هم که برای دریافت یارانه وضع میشد یکبعدی نبود.
خب ما سالهاست که چنین مکانیسمی را در بهزیستی یا کمیته امداد داریم.
بله، دقیقاً. مکانیسمهای جایگزین برای این کار سالهاست در کشور ما وجود دارد. بهزیستی و کمیته امداد سالهاست با چنین مکانیسمی کار میکنند. یعنی افراد تقاضا میکنند که تحت پوشش این نهادها قرار بگیرند. این تقاضا بررسی میشود و اگر افراد واجد شرایط باشند تحت حمایت قرار میگیرند.
اما این برای زمانی است که فرض کنیم هنوز سیستم پرداخت یارانه فعلی راه نیفتاده. اما هم سیستم یارانه وجود دارد هم مجلس امسال از دولت خواسته با معیار درآمد یارانه افراد را حذف کند. این اقدام چقدر میتواند در راستای ایجاد یک سیستم بهینه رفاهی باشد؟
یک نکته وجود دارد. تصور من این است اگر یارانه نقدی حدود دو میلیون تومانی (حدود مبلغ دریافتی خانوار چهارنفری در حال حاضر) خانواری که 35 میلیون تومان در سال درآمد دارد، حذف شود تاثیری بر زندگیشان نمیگذارد. اما در این حالت فقط مساله مالی قضیه مهم نیست. ممکن است فرد ببیند یارانهاش در حالی قطع شده که همسایه یا دوستش با شرایطی کاملاً مشابه یا حتی بهتر، همچنان یارانه میگیرد. این حس ممکن است نارضایتی به همراه داشته باشد. ابعاد اجتماعی این طرح خیلی دشوار است. من پیشبینی میکنم دولت در انتهای امسال تنها یارانه بخشی را حذف کند و به حذف 24 میلیون نفر نمیرسد. چون هر چقدر تعداد حذفشدهها بیشتر شود تعداد اعتراضات هم افزایش مییابد. در این حالت دولت نیاز به یک ساختار بزرگتر و بوروکراسی پیچیدهتر برای پاسخگویی به اعتراضات دارد. از طرفی اگر دولت بخواهد یارانه 24 میلیون نفر را حذف کند، حداقل باید پرونده 40 میلیون خانوار را بررسی کند و اینها همه دشواریها و پیچیدگیهای خاص خودش را دارد. گرفتاریهای دولت از این جنبه افزایش مییابد.
خب راهکار چیست؟
راهکار این مساله خیلی سخت است و خود به یک مطالعه مستقل نیاز دارد. این طرح از پایه ایراد دارد. در همه کشورها، وقتی افراد قرار است از حمایت دولتی برخوردار شوند، این دریافت باید همراه با پرداخت هزینه باشد. منظورم هزینه مالی نیست. درخواست یارانه نباید خیلی ساده باشد. در عصر کامپیوتر در کشورهای کاملاً پیشرفته افراد اگر یارانه میخواهند باید فرم دستی پر کنند، این فرم کاغذی را پست کنند و یک یا دو ماه منتظر بررسی نتایج بمانند و از همه مهمتر بپذیرند که دولت به اطلاعات مالیشان دسترسی داشته باشد. اینها همه ابزاری است که از طریق این هزینه، افرادی که مستحق دریافت آن حمایت اجتماعی نیستند، منصرف شوند. ما هم باید به سمت این مکانیسم میرفتیم. اگر فرد میخواهد حمایت دریافت کند، باید هزینهای بپردازد. تا زمانی که سیستم نقص دارد این مشکل هم ادامه دارد. کار دولت کمی سخت است. از یک طرف درآمد نفتی کم شده، از طرفی مجلس مکلفش کرده که یارانهها را حذف کند. اینها همه تبعات سیاسی دارد. آن هم در شرایطی که امسال بهرغم خواسته دولت، بنزین هم دونرخی شده و مساله افزایش قیمت آن مطرح است. من در مورد بنزین ایدهای دارم. الان بهترین زمان برای اصلاح قیمت حاملهای انرژی است چون قیمت حاملهای انرژی در بازارهای جهانی به حداقل رسیده است و دولت میتواند یک بار برای همیشه مساله قیمت بنزین را حل کند.
دولت امسال گرفتاریهای بسیاری دارد. بار سیاسی این تغییرات هم مضاف بر این مشکلات میشود.
من قبول دارم اما این تصمیم شجاعت سیاسی میخواهد.
ما داریم ابعاد اقتصادی قضیه را میبینیم. بررسیها نشان میدهد بنزین در سبد هزینه خانوارها سهم هشتدرصدی دارد. اما ابعاد روانی آن زیاد است. آن هم برای دولتی که قرار است خرداد 96 وارد کارزار انتخاباتی شود.
تجربه سال 94 به ما نشان داد ابعاد روانی گرانی سوخت بر تورم از میزانی که بسیاری از افراد عادی و حتی برخی از اقتصاددانان طرح میکنند، کمتر است. ما در سال 94 بنزین را از 700 به 1000 تومان رساندیم. اگر از کارشناسان میپرسیدیم شاید تورم 20 تا 30درصدی را پیشبینی میکردند اما دیدیم که چنین تورمی ایجاد نشد. دولت باید بداند اگر انضباط پولی داشته باشد تغییر قیمت حاملهای انرژی تاثیر چندانی بر تورم نمیگذارد. تجربه سالهای قبلتر هم نشان داد همان زمان هم که قیمت حاملهای انرژی کاملاً ثابت بود، بیانضباطی در سیاستهای پولی تورم ایجاد میکرد و کشور تورم بالای ۳۵ درصد را تجربه کرد. من نمیگویم افزایش نرخ حاملهای انرژی در تورم تاثیری ندارد؛ دارد. اما اثر تورمی بلندمدت ندارد. سال گذشته هم دیدیم که اثر روانی نداشت. اصلاح قیمت حاملهای انرژی مترسکی است که بیجهت سیاستمداران را از آن میترسانند، اما تاثیری بر رفاه و معیشت نخواهد داشت. الان قرار است بنزین دونرخی شود. نرخ پایه مشخص است. اما مجلس نرخ دوم را مشخص نکرده. همین نشان میدهد مجلس نخواسته هزینه سیاسی این افزایش قیمت را بپذیرد و خواسته این هزینه را به دولت تحمیل کند. بهترین زمان است که دولت در قالب یک طرح درست مساله قیمت حاملهای انرژی را حل کند. میدانید که میتوان با روشهای حسابداری قیمت تمام شده بنزین را به نحوی حساب کرد که نرخ بنزین 800 تومان شود یا 2000 تومان. دولت باید پیشنهاد مشخصی بدهد و مساله بنزین را بهصورت قاعدهمند و با ملاک گرفتن قیمتهای بینالمللی و البته راهحلهایی برای هموار کردن نوسانات حل کند. توجه کنیم حجم ثروتی که از این ملت بابت پایین نگه داشتن مصنوعی قیمت حاملهای انرژی به هدر رفته چقدر بوده است و این ثروت چگونه میتوانست تاثیر رفاهی مستقیم و غیرمستقیم بر خانوارها بگذارد. فراموش نکنیم که ما در دورههای دوساله همیشه انتخابات داریم. اگر قرار باشد هر بار دولت و مجلس به دلیل انتخابات بخواهند فعالیتهای اصلاحی را متوقف کنند، عملاً در این کشور هیچ کاری انجام نخواهد شد. حتی اگر این کار هزینه دارد باید سیاستمداران شجاع باشند و هزینه را بپردازند.
مساله رفاه همیشه دغدغه دولتها بوده است. اما آیا باید مساله رفاه مستقیماً در بودجه ارائه شود؟
قطعاً همه افراد دوست دارند چه خودشان و چه دیگران از سطح بالایی از رفاه برخوردار باشند. اما این دوست داشتنها هزینههایی دارد. هر چند بلندپروازیهایی برای تامین رفاه مردم در کوتاهمدت، آرمانی است اما دولت باید به جیب خود نگاه و بر اساس آن خرج کند. تامین رفاه افراد مستلزم پرداخت هزینه است. بودجه یک سند است و مهمترین خصوصیت آن این است که باید درآمدها و هزینههای آن متعادل باشد. یعنی هر حمایتی در جهت ایجاد رفاه افراد باید در بودجه تامین شود. سال 95 سال خوبی از محل درآمدها نیست. به همین دلیل اهداف بودجهای هم باید متعادل شود. درست مانند دخل و خرج یک خانواده. اگر یک سال درآمد خانواده کم شود خانواده تصمیم میگیرد کمتر خرج کند. از هزینههای غیرضرور میزند اما هزینههای ضروری را میپردازد. دولت هم در سال 95 همین مشکل را دارد. سال 94 برای اقتصاد ما سال خوبی نبود، پس درآمد مالیاتی سال 95 خیلی خوب نخواهد بود. وضعیت درآمدهای نفت هم بهتر خواهد شد اما بعید است خیلی جهش کند.
خب دولت را همان خانواده بدانیم. از هزینه کدام بخشها میتواند حذف کند و از کدام بخش نمیتواند؟
الان دو سال است دولت بودجه زیادی را صرف بخش سلامت و بهداشت کرده است. اما آیا آن هزینه واقعاً بهینه صرف شده است؟ من نمیگویم نشده، اما دلیلی هم نمیبینم که بگویم بودجه این بخش منجر به رفاه شده است. من نمیگویم بودجه سلامت را کم کنیم اما باید مطمئن باشیم بودجه در محل درستی هزینه میشود. یارانههای غیرمستقیم انرژی را هم باید کم و در نهایت حذف کنیم. هیچ توجیهی ندارد که دولت در این سطح به انرژی یارانه بدهد. این دو بخش را اگر مورد بازبینی قرار دهیم منابع خوبی به ما میدهد. در مقابل مناسب است با بازبینی بودجه این دو بخش، برای برابری آموزشی بیشتر هزینه کنیم. یکی از نقاط قوت ما در دهههای قبل سیستم آموزشی یکپارچه بود که از دهههای 20 و 30 پایهگذاری شد. من با به کار بردن لفظ عادلانه در بخشهای مختلف مشکل دارم اما به نظرم در بخش بهداشت و آموزش لفظ عادلانه بسیار کارآمد است.
اما در اقتصاد و کشور ما اصولاً به لایههای رویی رفاه توجه میشود. مانند همین یارانه یا بحث سلامت اما به لایههای زیرین کمتر توجه میشود.
این نیازمند دادن آگاهی است و رسانهها و مدرسان دانشگاهها میتوانند در این زمینه موثر باشند. یعنی به مردم آگاهی بدهند به جای اینکه از دولت یارانه انرژی بخواهید، آموزش خوب بخواهید. چون این وظیفه ذاتی دولت است که حداقل آموزش و بهداشت را برای همه فراهم کند. اما در همه این سالها تنها به رفاه از منظر پرداخت یارانه نقدی و کمکهای مستقیم توجه شده. من فکر میکنم سیاستهای مقابله با فقر هم نیازمند بازنگری است که میشود در قالب هدفمندی یارانهها آن را بررسی کرد. باید دید رویکردهای بهینه مبارزه با فقر کدام است و به جای مقابله با عوامل بیرونی فقر به ریشههای ایجادکننده آن بپردازیم. برخلاف تصور این کار هم سخت نیست. مثلاً اگر اعتیاد در کشور ما منجر به فقر میشود از کودکان بیسرپرست و دارای سرپرست معتاد بهتر نگهداری کنیم. اما اینها همه برای دولت هزینه دارد و دولت بزرگ ما اگر بخواهد در این بخشها هزینه کند باید هزینههای دیگر را حذف کند. باید قبول کنیم وظایف دولت مدرن خیلی کمتر از وظایفی است که دولت ما انجام میدهد، اما کیفیت آن باید بسیار بالاتر باشد. دولتی که بخواهد هم قیمت پرتقال را تعیین کند، هم کاغذ ناشر را بدهد، هم خودرو بسازد، هم متولی تولید منسوجات باشد و هم سیاستگذار و مجری رفاه باشد، دولت خوبی نیست و نمیتواند عملکرد خوبی در همه این حوزهها داشته باشد.
شما میگویید دولت باید برخی از یارانهها مانند یارانه مستقیم یا انرژی را حذف کند. امسال خواهناخواه بودجه به همین سمت رفته است. میتوانیم بگوییم بودجه امسال از لایههای رویی رفاه دور شده؟ البته بگویم این نگرانی هم هست که در نبود درآمد کافی، بخشهای دیگر رفاه هم نادیده گرفته شود.
برخی از علامتهایی که از بودجه شنیده میشود، علامتهای خوبی است اما باید دید اگر در برخی از بخشها مانند یارانه و حاملهای انرژی کمتر هزینه کنیم، این هزینهها به کدام بخش میرود؟
دولت امسال درگیر تامین هزینههای جاری خود است. برای همین نگرانی شما کاملاً درست است. اما دقت کنید از سوی دیگر بخشی از هزینههای دولت که رفاه را افزایش میدهد مستقیماً به هزینههای رفاهی بازنمیگردد. اگر دولت کمک کند که شغل ایجاد شود رفاه هم ایجاد میشود. لزوماً هزینههایی که دولت در سرفصل رفاه میکند اثر رفاهی ندارد. همانطور که اگر دولت در سرفصلهای دیگر با هوشمندی عمل کند هزینه سرفصلهای دیگر میتواند منجربه رفاه شود. مثلاً حالتی را فرض کنید که سرمایهگذاری منجر به افزایش نرخ رشد اقتصادی و کاهش بیکاری شود. یا ورود سرمایهگذاران خارجی به ایجاد شغل کمک کند. در این حالت اقداماتی که فضای کسب و کار را برای سرمایهگذاری مناسب کند، تاثیرات بیشتری بر رفاه میگذارد. چون در این حالت با بهبود شرایط اقتصادی جامعه، گروه هدفی که نیاز به حمایت مستقیم دارند کمتر میشود و میتوان به افراد نیازمند بیشتر کمک کرد.
دیدگاه تان را بنویسید