تاریخ انتشار:
رشد اقتصادی وضعیت محیط زیست را بهتر خواهد کرد
ادامه دهید
رشد بیشتر میتواند امیدهایی برای اجتناب از ششمین انقراض بزرگ ایجاد کند. میمونهای هانیان که در تصویر دیده میشوند با شادمانی برای یکدیگر آواز میخوانند.
رشد بیشتر میتواند امیدهایی برای اجتناب از ششمین انقراض بزرگ ایجاد کند. میمونهای هانیان که در تصویر دیده میشوند با شادمانی برای یکدیگر آواز میخوانند. اما این آوازخوانی دیری نخواهد پایید. این حیوانات بومی جزیرهای در چین هستند که نهتنها تولیدکننده بزرگ کائوچو و برنج است بلکه بهشت عاشقان گلف به شمار میرود. بیشتر جنگلهای این جزیره از بین رفتهاند تا راه برای این فعالیتها باز شود. و اکنون جمعیت میمونها فقط به چند ده عدد رسیده است. اگر این گونه جانوری منقرض شود اولین گونه میمون منقرضشده پس از 12 هزار سال خواهد بود. میمون هانیان یکی از 4224 گونهای است که توسط اتحادیه بینالمللی حفاظت از محیط زیست در فهرست گونههای در معرض خطر قرار گرفتهاند. تمرکز اصلی بیشتر بر گروههای پستانداران و پرندگان قرار گرفته است اما دوزیستانی مانند قورباغه نیز در معرض خطر جدی قرار دارند. در چند قرن گذشته رشد اقتصادی انسانها عامل اصلی مشکلآفرین برای گونههای گیاهی و جانوری بوده است. اما گزارش ویژه اکونومیست نشان میدهد پیشرفت انسانها در زمان حال میتواند بهترین فرصت را برای بقای گونههای جانوری و گیاهی در اختیار آنها
قرار دهد.
تاریخ کره زمین شاهد پنج مورد انقراض بزرگ بوده است. یک مورد نسل دایناسورها را از میان برداشت و مورد دیگر حدود 96 درصد گونههای حیاتی را از صحنه زمین برداشت. احتمالاً تمام این موارد انقراض به خاطر عوامل زمینشناسی یا برخورد شهابسنگها اتفاق افتادند. بسیاری از دانشمندان اعتقاد دارند که مورد ششم در راه است اما انسان عامل این مورد خواهد بود.
از اولین باری که انسان توانست نیزه بسازد پیشرفتهای فناوری و رشد اقتصادی او را قادر ساخت بر زمین مسلط شود. انسان مسوول نابودی انواع زیادی از حیوانات وحشی بزرگ است که زمانی در کره زمین فراوان بودند. هنگامی که انسان توانست از عرض اقیانوسها عبور کند 50 تا 90 درصد پرندگان ساکن جزایر مستعمره را از بین برد. فناوری انسان را قادر ساخت تا جانوران را به سادگی بکشد و درختان جنگل را قطع کند و بتواند با افزایش بهرهوری غذای کافی برای هفت میلیارد نفر فراهم کند. در نتیجه به نظر میرسد در طول چند قرن گذشته فرآیند انقراض موجودات در مقایسه با زمانی که انسان وجود نداشت 100 برابر شده باشد. با وجود این هنگامی که درآمد مردم به سطح متوسط میرسد گونههای دیگر بهرهمند میشوند. دلیل آن این است که هر چه مردم ثروتمندتر میشوند علاقهمندیهایشان از سمت نیازهای پایه به تجملگرایی کشیده میشود که برای برخی افراد به معنای کفشهای گرانتر و برای برخی دیگر به معنای تماشای پرندگان است. گروههای سبز به دولتها فشار میآورند و دولتها قوانینی وضع میکنند تا شرکتها نتوانند به محیط زیست آسیب برسانند. در غرب گروههای فشار طرفدار محیط زیست مانند صلح سبز و صندوق دفاع از محیط زیست در دهه 1960 به عرصه آمدند و باعث شدند قوانینی در دهههای 1970 و 1980 به تصویب برسند.
رشد اقتصادی مزایای غیرمستقیم دیگری برای تنوع زیستمحیطی دارد. مردم طوری محیط زیست را تمیز میکنند که به دیگر گونههای حیاتی کمک میکند. به عنوان مثال راهاندازی کارخانههای تصفیه فاضلاب و جلوگیری از ریختن آلایندههای کارخانه به رودخانهها از این اقدامات مفید بودهاند. رشد اقتصادی و آرامش همگام با هم پیش میروند. همانطور که جنگهای منطقهای در کنگو نشان داد مناقشات انسانی میتواند به موجودات دیگر نیز آسیب برساند. کشورهای ثروتمندتر معمولاً دولتهای بهتری دارند و حفاظت از محیط زیست هم بدون وجود دولت کارآمد امکانپذیر نیست. بهرهوری در کشاورزی بیشتر میشود و انسانها میتوانند محصول بیشتری را از زمین کمتر به دست آورند. رشد جمعیت نیز کمتر شده است. در شرق آسیا نرخ زاد و ولد از 3/5 فرزند به ازای هر زن در دهه 1960 به 6/1 رسیده است. یکی از نتایج این وضعیت آن است که وضعیت دیگر گونههای حیاتی در کشورهای ثروتمند به مراتب بهتر شده است و گونههای در معرض انقراض کمکم از حاشیه خطر دور میشوند. به عنوان مثال تعداد عقاب سرسفید آمریکایی که در دهه 1960 فقط 412 جفت بود به 7066 جفت رسیده است. به خاطر وضع قوانین حفاظت از نهنگها جمعیت آنها رو به افزایش است. به طور کلی، شاخص حیاتوحش که مجموعهای از نشانگرهای تنوع زیستی را گردآوری میکند در 40 سال گذشته در کشورهای ثروتمند رو به افزایش و در کشورهای استوایی فقیر رو به کاهش بوده است. کشورهای ثروتمند رشد اقتصادی خود را به بازارهای نوظهور انتقال دادهاند. به عنوان مثال، سرنوشت جنگلهای شبهجزیره کره را در نظر بگیرید. در کره جنوبی که یکی از کشورهای دارای رشد سریع در دهههای اخیر بوده است پوشش جنگلی ثابت مانده است در حالی که کره شمالی در 20 سال گذشته یکسوم جنگلهای خود را از دست داد. هیچ کشوری رشد اقتصادی خود را به کره شمالی انتقال نداد.
در کشورهای نوظهور نشانگرها در حال بهبود هستند چرا که مردم دولتها را تحت فشار میگذارند تا از محیط زیست بهتر محافظت کنند. به عنوان مثال فرآیند جنگلزدایی در آمازون برزیل از 28 هزار کیلومترمربع در سال 2004 به پنج هزار کیلومترمربع در سال گذشته رسیده است. از سال 1982، چین سه برابر آمریکا مناطقی را به عنوان پارک ملی معرفی کرده است. اما هنوز مشکل حل نشده است. هزاران گونه زیستی هنوز در معرض انقراض قرار دارند. بقای آنها به دو عامل بستگی دارد. عامل اول تحولات اقلیمی است. اگر افزایش دمای کره زمین در حد متوسط یا بالا باشد احتمال وقوع فاجعه زیستمحیطی زیاد است. اگر حد آن پایینتر بیاید (آنگونه که روند کنونی نشان میدهد) آنگاه بسیاری از گونهها در وضعیت بهتری قرار خواهند گرفت. عامل دوم تقاضا برای زمین است. از بین رفتن زیستگاهها بزرگترین تهدید برای تنوع زیستی است. انسان 40 درصد از زمینها را به زیر کشت برده است و انتظار میرود تا سال 2050 تقاضا برای غذا دو برابر شود. اگر قرار باشد این تقاضا بدون استفاده از زمینهای بیشتر برآورده شود باید بهرهوری بیشتر شود. در این صورت به کود، آفتکش و بذرهای اصلاحشده ژنتیکی بیشتری نیاز خواهد بود. جنبش سبز باید دیدگاه خود را تغییر دهد. تاکنون این جنبش با تحت فشار قرار دادن دولتها به گونههای زیستی کمک زیادی کرده است. اما برخی از گروهها معتقدند رشد اقتصادی باید کند شود. آنها با کشاورزی زیاد نیز مخالفند. آنها اروپا را به منطقهای مخالف با محصولات تراریخته تبدیل کردهاند و قضاوتهای متعصبانه خود را به آفریقا و آسیا انتقال دادهاند. این کار به ضرر گونههای زیستی خواهد بود.
بدون شک اگر انسان همان نیزه ابتدایی را نساخته بود بسیاری از گونههای زیستی شرایط بهتری داشتند. پیشرفت فناوری و رشد اقتصادی همراه آن زمین را در آستانه ششمین انقراض بزرگ قرار داده است. اما این پیشرفت بیشتر است که میتواند روند را معکوس سازد. مراقبت از میمونهای هانیان وضعیت را در مقایسه با 10 سال پیش که تعداد آنها کمتر از 12 عدد بود بهتر کرده است. مراقبت بیشتر میتواند باعث شود این گونه جانوری تا سالها به آواز خواندن ادامه دهد.
تاریخ کره زمین شاهد پنج مورد انقراض بزرگ بوده است. یک مورد نسل دایناسورها را از میان برداشت و مورد دیگر حدود 96 درصد گونههای حیاتی را از صحنه زمین برداشت. احتمالاً تمام این موارد انقراض به خاطر عوامل زمینشناسی یا برخورد شهابسنگها اتفاق افتادند. بسیاری از دانشمندان اعتقاد دارند که مورد ششم در راه است اما انسان عامل این مورد خواهد بود.
از اولین باری که انسان توانست نیزه بسازد پیشرفتهای فناوری و رشد اقتصادی او را قادر ساخت بر زمین مسلط شود. انسان مسوول نابودی انواع زیادی از حیوانات وحشی بزرگ است که زمانی در کره زمین فراوان بودند. هنگامی که انسان توانست از عرض اقیانوسها عبور کند 50 تا 90 درصد پرندگان ساکن جزایر مستعمره را از بین برد. فناوری انسان را قادر ساخت تا جانوران را به سادگی بکشد و درختان جنگل را قطع کند و بتواند با افزایش بهرهوری غذای کافی برای هفت میلیارد نفر فراهم کند. در نتیجه به نظر میرسد در طول چند قرن گذشته فرآیند انقراض موجودات در مقایسه با زمانی که انسان وجود نداشت 100 برابر شده باشد. با وجود این هنگامی که درآمد مردم به سطح متوسط میرسد گونههای دیگر بهرهمند میشوند. دلیل آن این است که هر چه مردم ثروتمندتر میشوند علاقهمندیهایشان از سمت نیازهای پایه به تجملگرایی کشیده میشود که برای برخی افراد به معنای کفشهای گرانتر و برای برخی دیگر به معنای تماشای پرندگان است. گروههای سبز به دولتها فشار میآورند و دولتها قوانینی وضع میکنند تا شرکتها نتوانند به محیط زیست آسیب برسانند. در غرب گروههای فشار طرفدار محیط زیست مانند صلح سبز و صندوق دفاع از محیط زیست در دهه 1960 به عرصه آمدند و باعث شدند قوانینی در دهههای 1970 و 1980 به تصویب برسند.
رشد اقتصادی مزایای غیرمستقیم دیگری برای تنوع زیستمحیطی دارد. مردم طوری محیط زیست را تمیز میکنند که به دیگر گونههای حیاتی کمک میکند. به عنوان مثال راهاندازی کارخانههای تصفیه فاضلاب و جلوگیری از ریختن آلایندههای کارخانه به رودخانهها از این اقدامات مفید بودهاند. رشد اقتصادی و آرامش همگام با هم پیش میروند. همانطور که جنگهای منطقهای در کنگو نشان داد مناقشات انسانی میتواند به موجودات دیگر نیز آسیب برساند. کشورهای ثروتمندتر معمولاً دولتهای بهتری دارند و حفاظت از محیط زیست هم بدون وجود دولت کارآمد امکانپذیر نیست. بهرهوری در کشاورزی بیشتر میشود و انسانها میتوانند محصول بیشتری را از زمین کمتر به دست آورند. رشد جمعیت نیز کمتر شده است. در شرق آسیا نرخ زاد و ولد از 3/5 فرزند به ازای هر زن در دهه 1960 به 6/1 رسیده است. یکی از نتایج این وضعیت آن است که وضعیت دیگر گونههای حیاتی در کشورهای ثروتمند به مراتب بهتر شده است و گونههای در معرض انقراض کمکم از حاشیه خطر دور میشوند. به عنوان مثال تعداد عقاب سرسفید آمریکایی که در دهه 1960 فقط 412 جفت بود به 7066 جفت رسیده است. به خاطر وضع قوانین حفاظت از نهنگها جمعیت آنها رو به افزایش است. به طور کلی، شاخص حیاتوحش که مجموعهای از نشانگرهای تنوع زیستی را گردآوری میکند در 40 سال گذشته در کشورهای ثروتمند رو به افزایش و در کشورهای استوایی فقیر رو به کاهش بوده است. کشورهای ثروتمند رشد اقتصادی خود را به بازارهای نوظهور انتقال دادهاند. به عنوان مثال، سرنوشت جنگلهای شبهجزیره کره را در نظر بگیرید. در کره جنوبی که یکی از کشورهای دارای رشد سریع در دهههای اخیر بوده است پوشش جنگلی ثابت مانده است در حالی که کره شمالی در 20 سال گذشته یکسوم جنگلهای خود را از دست داد. هیچ کشوری رشد اقتصادی خود را به کره شمالی انتقال نداد.
در کشورهای نوظهور نشانگرها در حال بهبود هستند چرا که مردم دولتها را تحت فشار میگذارند تا از محیط زیست بهتر محافظت کنند. به عنوان مثال فرآیند جنگلزدایی در آمازون برزیل از 28 هزار کیلومترمربع در سال 2004 به پنج هزار کیلومترمربع در سال گذشته رسیده است. از سال 1982، چین سه برابر آمریکا مناطقی را به عنوان پارک ملی معرفی کرده است. اما هنوز مشکل حل نشده است. هزاران گونه زیستی هنوز در معرض انقراض قرار دارند. بقای آنها به دو عامل بستگی دارد. عامل اول تحولات اقلیمی است. اگر افزایش دمای کره زمین در حد متوسط یا بالا باشد احتمال وقوع فاجعه زیستمحیطی زیاد است. اگر حد آن پایینتر بیاید (آنگونه که روند کنونی نشان میدهد) آنگاه بسیاری از گونهها در وضعیت بهتری قرار خواهند گرفت. عامل دوم تقاضا برای زمین است. از بین رفتن زیستگاهها بزرگترین تهدید برای تنوع زیستی است. انسان 40 درصد از زمینها را به زیر کشت برده است و انتظار میرود تا سال 2050 تقاضا برای غذا دو برابر شود. اگر قرار باشد این تقاضا بدون استفاده از زمینهای بیشتر برآورده شود باید بهرهوری بیشتر شود. در این صورت به کود، آفتکش و بذرهای اصلاحشده ژنتیکی بیشتری نیاز خواهد بود. جنبش سبز باید دیدگاه خود را تغییر دهد. تاکنون این جنبش با تحت فشار قرار دادن دولتها به گونههای زیستی کمک زیادی کرده است. اما برخی از گروهها معتقدند رشد اقتصادی باید کند شود. آنها با کشاورزی زیاد نیز مخالفند. آنها اروپا را به منطقهای مخالف با محصولات تراریخته تبدیل کردهاند و قضاوتهای متعصبانه خود را به آفریقا و آسیا انتقال دادهاند. این کار به ضرر گونههای زیستی خواهد بود.
بدون شک اگر انسان همان نیزه ابتدایی را نساخته بود بسیاری از گونههای زیستی شرایط بهتری داشتند. پیشرفت فناوری و رشد اقتصادی همراه آن زمین را در آستانه ششمین انقراض بزرگ قرار داده است. اما این پیشرفت بیشتر است که میتواند روند را معکوس سازد. مراقبت از میمونهای هانیان وضعیت را در مقایسه با 10 سال پیش که تعداد آنها کمتر از 12 عدد بود بهتر کرده است. مراقبت بیشتر میتواند باعث شود این گونه جانوری تا سالها به آواز خواندن ادامه دهد.
دیدگاه تان را بنویسید