تاریخ انتشار:
رابطه مثبت و معناداری بین تمایل به مصرف در خانوار و نرخ سرمایهگذاری در تبلیغات رسانهای وجود دارد
کینزینها موافق و نهادگرایان مخالف تبلیغات هستند
تصور دنیای بدون تبلیغات کار دشواری است. مطبوعات، رادیو و تلویزیون، اینترنت، بیلبوردها، پیامکهای موبایل، بالنهایی بر فراز آسمان، صندلیهای ایستگاه اتوبوس، و حتی پلههای مترو، همگی دستبهدست هم دادهاند تا به ما بگویند چه بپوشیم، چه بخوریم، چگونه زندگی کنیم، به کجا سفر کنیم و پولمان را به کدام بانک بسپاریم.
تصور دنیای بدون تبلیغات کار دشواری است. مطبوعات، رادیو و تلویزیون، اینترنت، بیلبوردها، پیامکهای موبایل، بالنهایی بر فراز آسمان، صندلیهای ایستگاه اتوبوس، و حتی پلههای مترو، همگی دستبهدست هم دادهاند تا به ما بگویند چه بپوشیم، چه بخوریم، چگونه زندگی کنیم، به کجا سفر کنیم و پولمان را به کدام بانک بسپاریم. اما این همه تنها نقش تبلیغات نیست. وقتی تبلیغات بازرگانی به شیوه امروزین خود متولد شد و دامنه نفوذ خود را در رسانهها گسترده ساخت کسی پیشبینی نمیکرد از نقش خود بهعنوان منبع اطلاعرسانی و نیز شاهرگ تامین مالی رسانهها فراتر رود و با سرعتی چشمگیر به صنعتی پرسود و وسوسهکننده تبدیل شود. صنعتی که نقش آن در چرخش چرخ اقتصاد و رونق بازار بر کسی پوشیده نیست. گفته میشود کارکرد اصلی تبلیغات معرفی طیف وسیع کالاها و خدمات به عموم مردم است و در نتیجه از اقتصاد بازار حمایت میکند. تبلیغات بازرگانی با آگاهیدهی به مردم ضمن یاری رساندن به آنها در تصمیمگیری و انتخاب باعث ایجاد رقابت بین تولیدکنندگان میشود و چرخش اقتصاد را تسهیل میکند. اما پرواضح است که اینها
تنها نقش تبلیغات نیست. ضمن آنکه در نبود چارچوبها، مقررات و نظاممندی در این صنعت، نمیتوان هیچیک از این تاثیرات را از آن انتظار داشت. اگرچه شرکتها و موسسات تجاری، تبلیغات را سرمایهگذاری موثر و ناگزیری قلمداد میکنند اما نقش گستردهتر آن در اقتصاد کمتر شناخته شده است. اقتصاددانانی که سالهاست از نقش و اهمیت بخش تحقیق و توسعه در رشد اقتصادی سخن گفتهاند اغلب از تاثیر شگفتانگیز تبلیغات غافل ماندهاند در حالی که این دومین عامل، صنعتی است که هر ساله برای اقتصاد جهان میلیاردها دلار منفعت به ارمغان میآورد.
از منظر اقتصاد، تبلیغات نوعی از سرمایه است که «نامحسوس» خوانده میشود و مجوزها، امتیازها، هزینه تحقیق و توسعه، نرمافزارها، آموزش، خرید تکنولوژی و... در زمره آن قرار میگیرند. در اقتصادهای پیشرفته این سرمایهگذاریهای نامحسوس بسیار مورد توجه است و به طور قابل توجهی نیز افزایش پیدا کرده است. این پویایی در سرمایههای نامحسوس تبلیغات نیز بهآسانی قابل مشاهده است. دادهها نشان میدهد تبلیغات یکی از مختصههای یک جامعه ثروتمند و پیشرفته است؛ کشورهایی که هزینه بیشتری صرف تبلیغات میکنند GDP سرانه بالاتری نیز در مقایسه با سایرین دارند. البته در بین کشورهایی که به توسعه یکسانی دست یافتهاند نیز میتوان تفاوت چشمگیری در نسبت هزینه تبلیغات به GDP مشاهده کرد. بهعنوان مثال نرخ سرمایهگذاری در بخش تبلیغات در ایالاتمتحده آمریکا 5/2 برابر ژاپن و بیش از دو برابر ایتالیاست. اقتصاددانانی که به نقش مثبت تبلیغات بر رشد اقتصادی معتقدند بر این باورند که تبلیغ به چند شیوه مختلف میتواند نقش نیروی محرکه اقتصاد را ایفا کند:
افزایش رقابت
توزیع و انتشار اطلاعات موجود در عرصه اقتصاد
افزایش مصرف
کاهش هزینههای تولید
ورود رقبای جدید با تولیدات جدید و نوآورانه به عرصه رقابت.
در نقطه مقابل نیز هستند اقتصاددانانی که نگاه مساعدی به تبلیغات ندارند و تاکید میکنند شرایطی که لازمه تاثیرگذاری مثبت تبلیغات بر رشد اقتصادی است بهندرت بهطور همزمان فراهم میشود. به اعتقاد این گروه از اندیشمندان، تاثیر تبلیغات بر اقتصاد منفی است زیرا:
هزینهها و در نتیجه قیمت برای مصرفکننده را افزایش میدهد.
سرمایهگذاری زائد و غیرضروری انجام میگیرد که به زیان سرمایهگذاری مولد واقعی تمام میشود.
سبب رشد و توسعه کالاهایی میشود که به اشتباه از هم متمایز شدهاند.
جالب آنکه در میان لیبرالها، نئوکلاسیکهای شیکاگو بیشتر مدافع تبلیغات و نئوکلاسیکهای هاروارد غالباً ضدتبلیغات هستند. نهادگرایان نیز در نقطه مقابل کینزینها از مخالفان تبلیغات به شمار میروند.
مکانیسم تاثیر تبلیغات بر اقتصاد
این قانونی بسیار بدیهی و ساده است: مشتریان کالایی را میخرند که از حضور آن در بازار آگاهند، مزایای آن را میشناسند و با تشخیص وجه تمایز آن از دیگر کالاها به خرید آن ترغیب میشوند. پس افزایش یا کاهش سرمایهگذاری در تبلیغ میتواند افزایش یا کاهش انتظار برای فروش را به همراه داشته باشد. از نظر بسیاری افراد یا شرکتها تبلیغات منبع «هزینه» محسوب میشود در حالی که مدافعان تبلیغ آن را «سرمایهگذاری» آن هم از نوع نامحسوس میدانند. در واقع سرمایهگذاری در تبلیغات به یک شرکت اجازه میدهد به داراییای دست یابد که در غیر این صورت دسترسی به آن دشوار بود؛ این یعنی «سرمایه نمادین» یا Symbolic Capital. در اقتصاد امروز که شرکتها در رقابتهای جهانی درگیرند و در جستوجوی بازگشت بیشتر سرمایه هستند سرمایهگذاری در تبلیغ برای برد یا حفظ سهم بازار ضروری است. هر قدر سرمایه نمادین یک شرکت بیشتر باشد احتمال بیشتری میرود که تلاشهای آن به موفقیت بینجامد. ارزش برندهای بینالمللی و توجهی که به حفظ این ارزش و جایگاه معطوف میشود شاهدی بر این مثال است.
برای آنکه این نقش مشخص شود لازم است مکانیسم تاثیر این صنعت بر اقتصاد و فاکتورهایی که مستقیم یا غیرمستقیم رشد اقتصادی را رقم میزنند روشن شوند. تاثیر تبلیغات بر مصرف، نوآوری، رقابت، تامین سرمایه در بخشهای اقتصادی مرتبط با تبلیغات از جمله شرکتهای تبلیغاتی، رسانههای سنتی و مدرن، فراهمکنندگان خدمات رسانهای و... از این جملهاند.
مطالعات نشان داده است رابطه مثبت و معناداری بین تمایل به مصرف در خانوار و نرخ سرمایهگذاری در تبلیغات رسانهای وجود دارد. به عبارتی هر قدر میزان سرمایهگذاری در این بخش افزایش یابد میزان رغبت مردم به مصرف بیشتر خواهد شد. تردیدی نیست که آگاهی از حضور کالا یا خدمات نخستین گام برای تصمیم خرید در مشتریان است و تبلیغات رسانهای بهترین و کارآمدترین ابزاری است که در آگاهیدهی و اطلاعرسانی به مشتریان نقش موثری دارد. دیگر تاثیر غیرمستقیم تبلیغات بر گردش چرخ اقتصاد، افزایش رقابت است. در بازارهایی که نرخ سرمایهگذاری در این صنعت بالاست سهم بازار برای شرکتها به طور قابل ملاحظهای افزایش مییابد چرا که تبلیغات کمک میکند تا سلطه شرکتهای بزرگ به چالش کشیده شود. در نقطه مقابل در بازارهایی که وضعیت ثابت است (رقابت ضعیف است) میتوان به وضوح دید که سرمایهگذاری در تبلیغات بسیار کمتر از سایر بازارهاست. تبلیغات را عامل محرک موثری برای خروج از رکود و بحران مالی میدانند. مطالعات گستردهای نشان داده است در 75 درصد از بخشهای اقتصادی مورد بررسی، شرکتهایی که در دوران رکود
تبلیغات خود را افزایش دادهاند توانستهاند سهم خود را از بازار بالا ببرند.
تردیدی نیست که تبلیغات با تاثیر بر مصرف، نوآوری و رقابت میتواند در رشد اقتصادی نقشآفرینی کند اما به عنوان یک صنعت، آیا قادر است چیزی به رشد متوسط GDP بیفزاید؟ برای پاسخ به این سوال لازم است یادآور شویم صنعت تبلیغات دربرگیرنده رسانهها و آژانسهای مشاورهای (شرکتهای تبلیغاتی) است. ارزش افزوده این دو بخش در جهان بهطور متوسط 44/0 درصد GDP برآورد میشود. از منظری گستردهتر فعالیت رسانههای غیرسنتی، فاینانس رسانهها و تامینکنندگان خدمات رسانهای نیز به این ارزش افزوده میشود و سهم این بخش را در GDP به 18/1 درصد میرساند. در کشورهای آنگلوساکسون تبلیغات از 25 تا 100 درصد سرمایه مورد نیاز مطبوعات را تامین میکند. در مورد شبکههای تلویزیونی کابلی و رادیویی تجاری این میزان به 100 درصد میرسد. بهعلاوه سرمایهگذاری در تبلیغات منبع مکملی برای بودجه مطبوعات و شبکههای تلویزیونی و رادیویی دولتی به شمار میرود. ضمن آنکه بسیاری از فعالیتهای فرهنگی و ورزشی از طریق اسپانسرینگ توسط تبلیغات مورد حمایت قرار میگیرد. با نگاهی گذرا به همه آنچه گفته شد میتوان دریافت
پویایی بخش تبلیغات نیز بهطور مستقیم میتواند سبب رشد اقتصادی شود.
باید به خاطر داشت تبلیغات در هر کشوری بیانگر اوضاع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، الگوی مصرف، رونق تولیدات داخلی، سمتوسوی روابط خارجی و نیز تحولات تکنولوژیک جهانی و داخلی است. تبلیغات کلید ورود به بازار است. کشورهای در حال گذار از جمله ایران در مواجهه با تحولات جهانی نظیر جهانی شدن اقتصاد، دچار سردرگمیهای بسیاری هستند که آثار آن در حوزه تبلیغات بازرگانی نیز مشاهده میشود. نبود نگاه جامع و دوراندیشانه به این صنعت، محدودیت در فضاهای موجود تبلیغاتی، انحصار رادیو و تلویزیون در دست دولت، نبود نوآوری و خلاقیت در تولید محتوا، همه و همه مستلزم بازنگری جدی در سیاستهای تبلیغاتی رسانههاست. در عصری که نمیتوان به تبلیغات پشت کرد، تنها راهحل، شناخت و درک درست تبلیغات و گشودن درهایی است که اگر بسته بماند، فرصت رقابت با جهان را از ما میگیرد.
دیدگاه تان را بنویسید