تاریخ انتشار:
چرا بازگشت نفت به دوران پرشکوه میسر نیست؟
چشمه پول دیگر فوران نخواهد کرد
مذاکرات اخیر اوپک درباره کاهش سقف تولید نفت توجهات زیادی را به خود جلب کرده، و البته توجه بحقی هم هست، چرا که در کوتاهمدت این امر بر قیمت نفت اثرگذار است. به علاوه در همین زمینه برخی به درستی پافشاری میکنند که کاهش سقف تولید اوپک باید تنها زمانی اعمال شود که سطح تولید به همان سطح سنتیاش رسیده باشد یعنی زمانی که تولید تا نقطه اوج ظرفیت بالقوه بالا رفته باشد.
مذاکرات اخیر اوپک درباره کاهش سقف تولید نفت توجهات زیادی را به خود جلب کرده، و البته توجه بحقی هم هست، چرا که در کوتاهمدت این امر بر قیمت نفت اثرگذار است. به علاوه در همین زمینه برخی به درستی پافشاری میکنند که کاهش سقف تولید اوپک باید تنها زمانی اعمال شود که سطح تولید به همان سطح سنتیاش رسیده باشد یعنی زمانی که تولید تا نقطه اوج ظرفیت بالقوه بالا رفته باشد.
با این حال، یک نکته مهم وجود دارد که همهمان باید در مسیر بازسازی و توسعه اقتصاد ایران آن را مد نظر داشته باشیم. کسب و کار نفت دیگر آن چیزی نیست که تا همین چند سال پیش بود. دیگر نخواهیم دید که برای سالها قیمت نفت صعود چشمگیری داشته باشد. روزهای نفت ۱۵۰دلاری، حتی نفت ۱۰۰دلاری، دیگر گذشته است. دلیل این امر، مساله استخراج به شیوه شکست هیدرولیکی است، اما اینکه چرا اینگونه از استخراج چنان نتایجی داشته، قدری پیچیده است.
نخست اینکه نفت یک کالاست، و قابل جایگزین. میان گونههای مختلف نفت، تفاوت چندانی نیست؛ همه منبع انرژی هستند. البته پالایشگاهها را باید با گونههای مختلف نفت سازگار کرد، اما اگر از یک دید جهانی و در بلندمدت به موضوع نگاه کنیم، هر بشکه از هر گونه نفتی را با بشکهای از نفتی از گونه دیگر میتوان جایگزین کرد. برای کالاهایی از این دست، [در شرایطی که امکان تولید بیش از تقاضا وجود دارد] قیمت جهانی را هزینه مارژینال است که تعیین میکند؛ یعنی کمهزینهترین راه برای تولید نفت بیشتر. این ۱۰ درصد یا پنج درصد آخر تولید است که قیمت باقی نفت تولیدشده را مشخص میکند. بله، البته که تفاوت قیمت جزییای وجود دارد که منوط است به تفاوت در کیفیت، نیاز به سازگارکردن پالایشگاهها و هزینه حمل و نقل، اما اگر هزینه استخراج پنج درصد آخر تولید حول و حوش ۵۰ دلار باشد، آنگاه قیمت کلی نفت در جهان در حدود ۵۰ دلار خواهد بود. استخراج به سبک شکست هیدرولیکی، فناوریای که امروزه در ایالات متحده به کار گرفته میشود اما میتواند در هر جای دیگری هم به کار آید، حالا فناوری مارژینال تولید شده است.
در نهایت باید بدانیم که نفت کالایی غیرکشسان است. این اصطلاح فنی اقتصاددانان است برای اشاره به پدیدهای که میزان تقاضایش از تغییر قیمت خیلی اثرپذیر نیست. مردم خانهشان، محل کارشان، و خودروشان را هر روز عوض نمیکنند. بنابراین اگر قیمت نفت دو برابر شود، در کوتاهمدت تقاضا تغییر چندانی نخواهد کرد. سالها طول میکشد تا مردم بخواهند محل زندگیشان را تغییر بدهند یا خودرو دیگری بخرند که کممصرفتر باشد همهچیز در مدت زمان مناسب به پدیدهای منعطف و کشسان بدل میشود، اما در مورد تقاضای نفت، تغییر در مقابل تغییر در قیمت سالها طول میکشد.
به صورت سنتی این مساله در مورد عرضه نفت هم صدق میکرده. کشف، تجهیز، حفر و استخراج یک ذخیره معمول نفتی سالها و بلکه دههها طول میکشیده است. این کار هزینههای چشمگیری دارد، میلیاردها و بلکه دهها میلیارد دلار خرج چنین کاری میشود. بیشتر این هزینهها در روند آمادهسازی برای استخراج نفت خرج میشود -وقتی میدان نفتی در چرخه تولید میافتد هزینههای جاری چنین کاری خیلی پایینتر از کل هزینهها خواهد بود. این بدان معناست که عرضه سنتی نفت هم غیرکشسان است.
اگر تغییری در قیمت نفت اتفاق بیفتد، خیلی نامحتمل است که در سمت عرضه نیز تصمیمها به سرعت تغییر کند و استخراج نفت از یک میدان نفتی موجود، متوقف شود. اما اگر عرضهکننده تصمیم گرفته باشد که آماده استخراج میدان جدیدی بشود اما هنوز دست به کار نشده قیمتها تغییر کند، آنگاه آن تغییر قیمت تصمیم به عرضه را متاثر میکند. بنابراین عرضه نفت در مقابل تغییرات قیمت، چندان متغیر نخواهد بود، دستکم چند سال طول میکشد تا تغییری اتفاق بیفتد چرا که چندین سال طول میکشد تا تاثیر شروع نکردن استخراج میدان تازه نفتی، آشکار شود.
ترکیب این دو پدیده، یعنی فعل و انفعال غیرکشسان بودن تقاضا و غیرکشسان بودن عرضه است که میتواند تحرکات قیمت نفت را در طول دهههای اخیر توضیح بدهد. بدون به حساب آوردن تورم، ما شاهد نفت بشکهای ۴۰ دلار، ۱۰ دلار، ۱۵۰ دلار، و حالا باز ۴۰ و حدود ۴۵ دلار بوده و هستیم. اگر منابع نفتی را همچنان آن میدانهای متعارفی تامین میکردند که برای استخراجشان دورههای طولانی سرمایهگذاری و مقدار بالای سرمایهگذاری نیاز است، همان دینامیسمی بر بازار نفت حاکم بود که تاکنون حاکم بوده. در چنین حالتی ممکن بود یک یا دو دهه طول بکشد، اما با اطمینان میتوانستیم پیشبینی کنیم که یکجایی دوباره نفت به آن روزهای پرشکوه گذشته برمیگردد و با قیمت بالایش خروارها پول به حساب اقتصاد ایران واریز خواهد کرد.
اما به خاطر استخراج به سبک شکست هیدرولیکی چنان پیشبینیای به وقوع نخواهد پیوست. چرا که ضریب کشسانی استخراج شکست هیدرولیکی (یا فرکینگ) به کل متفاوت است. درجه اثرپذیری عرضه Tight Oil یا نفت نامتعارف شیل از قیمت نفت به غایت بالاست. ممکن است برای حفر چاهی ۵ تا ۱۰ میلیون دلار هزینه شود بله، پول واقعی، خیلی بیش از آن چیزی است که من و شما پشت کاناپههامان گم کردهایم. ولی از دید صنعتی این مقدار پول، پول خرد است، پروژه سرمایهگذاری بزرگی نیست. تولید نفت از همچون چاهی در طولانیترین حالت، شاید دو سال دوام بیاورد. و در واقع فقط همان سال اول استخراج است که تولیدش حجم چشمگیری دارد و خیلی سریع مقدار نفت قابل جمعآوری به باریکهای کاهش مییابد.
این تکنولوژی جدید استخراج اقتصادی صنعت نفت را به کل تغییر میدهد. حالا دیگر تولید مارژینالمان چیزی نیست که دههها برای قابل عرضه شدنش زمان نیاز باشد، و میلیاردها و میلیاردها دلار خرج بردارد تا قابل عرضه شود. یک شرکت کوچک، شرکتی که واقعاً کارکنانش بیش از ۳۰، ۴۰ نفر نیستند، میتواند یک چاه را در طول سه ماه وارد شبکه نفتی کند. و همه نگرانیشان این خواهد بود که قیمت نفت، تنها به مدت یک سال -کمی کمتر و بیشتر- در سطحی بماند که برایشان سوددهی داشته باشد. در واقع این مساله تولید نفت حاشیهای را از الگوی معمول بهرهبرداری منابع به روندی تبدیل کرده که شباهت هر چه بیشتری به «تولید کارخانهای» دارد. حقیقت این است که چندتایی بانک بینالمللی همین حالا هم به این روند میگویند روند تولید کارخانهای نفت. اثرپذیری عرضه مارژینال باعث میشود دینامیسم قیمت در این صنعت تغییر کند.
تخمین معقولی که زده میشود این است که بعضی فرکینگها در آمریکا با بشکهای ۵۰ دلار به سوددهی میرسند، و اکثرشان اگر قیمت ۶۰ دلار باشد سودده خواهند بود، و با قیمت بشکهای ۷۰ دلار دیگر همه فرکینگها در آمریکا سوددهاند. و این هم باز منعطف است. یک چاه نفتی میتواند سه ماه بعد از اینکه تخمین زده شد که قیمت نفت برای یک یا دو سال بالای فلان مقدار مربوطه خواهد بود، به بهرهبرداری رسیده و به شبکه نفتی داخل شود. پس برای قیمت جهانی نفت، این مقدار سقف خواهد بود.
دیگر قرار نیست ببینیم که قیمت نفت تا ۱۵۰ دلار بالا رفته، دستکم برای مدتی طولانی که چنین نخواهد شد. از این مساله آشکارا میتوان دریافت که وضعیت ایجاب میکند اقتصاد ایران باید چطور اداره شود. نفت مسلماً بخش مهمی از اقتصاد ایران خواهد بود. احمقانه است که از منابع در دسترس بهرهبرداری نشود. اما حالا دیگر نفت میتواند تنها بخشی از اقتصاد باشد. روزهای استخراج نفت با هزینه ۲۰ دلار، و فروختنش به ۱۵۰ دلار دیگر هرگز برنمیگردد. چشمه پول دیگر دوباره فوران نخواهد کرد. بنابراین هر طرحی که برای اقتصاد ایران ریخته میشود باید این واقعیت را در نظر بیاورد. در آینده نفت تنها بخشی از اقتصاد ایران خواهد بود، نه همه آن. بنابراین باید طرحهامان را حول چگونگی اداره و ترویج دیگر بخشهای اقتصاد تنظیم کنیم، نه اینکه فقط چشم امیدمان به این باشد که قیمت نفت تغییر کند و همهچیز را سر و سامان و همه زخمها را التیام بدهد.
دیدگاه تان را بنویسید