تاریخ انتشار:
اقتصاد آمریکا در دوران پرزیدنت ترامپ چه روندی در پیش خواهد گرفت؟
حمایت از اقتصاد ملی
برای پاسخ به این پرسش که اقتصاد آمریکا در دوران رئیسجمهوری دونالد ترامپ چه مسیری را خواهد پیمود و چگونه تحول خواهد یافت، لازم است به سه نکته مقدماتی توجه کنیم. نخست آنکه سیاستها و اقدامهای اقتصادی دولت ترامپ کاملاً مشخص نیست.
برای پاسخ به این پرسش که اقتصاد آمریکا در دوران رئیسجمهوری دونالد ترامپ چه مسیری را خواهد پیمود و چگونه تحول خواهد یافت، لازم است به سه نکته مقدماتی توجه کنیم. نخست آنکه سیاستها و اقدامهای اقتصادی دولت ترامپ کاملاً مشخص نیست. ایشان زمانی برخی سیاستها را اعلام کرده و بعد حرف دیگری زده یا آن سیاست را تعدیل کرده است. برای مثال در مورد برنامه بیمه بهداشتی اوباما گفته بود که آن را ملغی خواهد کرد. کنگره آمریکا هم آماده است که قانون مربوطه را بازنگری کند. اما پس از ملاقات با اوباما، گفت که برخی مواد آن قانون مانند ممنوع بودن شرکتهای بیمه از عدم قبول بیمه افراد به دلیل بیماریهای قبلی و اجازه افزودن بیمه فرزندان به بیمه والدین تا آغاز ۲۶سالگی خوب است و باید نگه داشته شوند. به همین شکل حرفهایی که درباره برجام یا توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی (نفتا) گفته یکدست نبودهاند. دوم اینکه رئیسجمهور آمریکا برای اجرای سیاستهای خود دستی کاملاً باز ندارد و باید کنگره را با خود همراه کند. برخی سیاستهای آقای ترامپ مانند ایجاد یک نیروی انتظامی که مهاجران غیرقانونی را از آمریکا دسته جمعی اخراج کند مورد قبول کنگره
نیست و پل رایان رئیس مجلس نمایندگان این مطلب را به صراحت اعلام کرده است. سوم، برخی سیاستها در عمل متناقض خواهند بود و در نتیجه واکنش کشورهای دیگر چه بسا نتیجهای خلاف پیشبینی آقای ترامپ به بار آورند.
به نظر میرسد که نخستین اقدام رئیسجمهور جدید که مورد موافقت کنگره هم خواهد بود، کاهش مالیات شرکتها و بنگاههای تولیدی است. اکنون بالاترین نرخ مالیات شرکتهای آمریکایی ۳۵ درصد است که یکی از بالاترین نرخها در جهان است. در نتیجه شرکتهای آمریکایی به ناچار برخی سرمایهگذاریهای خود را در خارج از آمریکا انجام میدهند و علاقهای به بازگرداندن سود خود به داخل کشور ندارند.
کاهش این نرخ و کم کردن مقررات دستوپا گیر اثر بسیار مثبتی به ویژه در میانمدت بر اقتصاد آمریکا خواهد داشت. افزون بر این، آقای ترامپ علاقه دارد که مالیات بر ارث را ملغی کرده و نرخهای مالیاتی را پایین بیاورد. این موارد اخیر به آسانی کاهش نرخ مالیات شرکتها نخواهند بود و در تصویب آنها در کنگره هم میتوان تردید کرد.
از سوی دیگر آقای ترامپ میخواهد که به مخارج دفاعی نیز بیفزاید و در زمینه زیربنا مانند جاده و غیره نیز سرمایهگذاری کند. بیگمان ساختار زیربنایی آمریکا نیازمند توجه و سرمایهگذاری بسیاری است. کاهش مالیاتها و افزایش سرمایهگذاری زیربنایی بدون شک رشد قابل ملاحظه تولید ناخالص داخلی را موجب خواهد شد. یکی دیگر از نتایج کاهش مالیات و افزایش سرمایهگذاریها افزایش اشتغال خواهد بود.
اکنون نرخ بیکاری در آمریکا پایین و 9 /4 درصد است. اما در همان حال نرخ شرکت در نیروی کار در مقایسه با سالهای آخر دوران آقای بوش پایین و تنها 8 /62 درصد گزارش شده است. سیاستهای انبساطی آقای ترامپ اگر اجرا شوند موجب افزایش نرخ مشارکت و کاهش نرخ بیکاری خواهند شد. اما اگر دولت جدید مالیاتها را کاهش و مخارج را افزایش دهد، کسری بودجه بزرگی به بار خواهد آمد. هماکنون کسری بودجه کل ایالات متحده در سال ۲۰۱۶ بیش از ۶۲۳ میلیارد دلار برآورد شده است. افزایش کسری بودجه افزایش نقدینگی و تورم را به دنبال خواهد داشت. کسری بودجه و تورم به نوبه خود با دیگر سیاستهای آقای ترامپ در زمینه بازرگانی بینالمللی در تضاد خواهند بود.
تجارت بینالملل
در زمینه بازرگانی و تجارت بینالمللی به نظر میرسد رئیسجمهور جدید بر این باور است که سیستم و وضعیت کنونی به زیان آمریکاست و خواهان آن است که دولت آمریکا سیاست حمایتی و انزواجویانه پیش گیرد. واقعیت آن است که بسیاری فرآیند جهانی شدن را به سادگی برنمیتابند. بسیاری کارگران آمریکایی به ترامپ رای دادند چون فکر میکنند او از ایجاد شغل و درنتیجه افزایش دستمزد در آمریکا حمایت خواهد کرد. به نظر میرسد که کنگره آمریکا هم تا حدی اینگونه میاندیشد. پس از پیروزی رئیسجمهور منتخب، کنگره قرارداد ماورای پاسیفیک (میان آمریکا و کشورهای شرق آسیا) را کنار گذاشت و مردود اعلام کرد.
در سال ۲۰۱۵ کسری حساب جاری تراز پرداختهای آمریکا نزدیک ۴۶۳ میلیارد دلار و در ششماهه امسال نزدیک ۲۵۲ میلیارد دلار است. بخش قابل ملاحظهای از این کسری، ۳۳۴ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۵ و ۱۴۳ میلیارد دلار در ششماهه سال جاری ناشی از مبادلات با چین است. رئیسجمهوری منتخب بر این باور است که با افزیش تعرفه گمرکی بر کالاهای چینی میتوان این کسری را برطرف کرد. تردیدی نیست که چین ارزش یوان را پایین نگه میدارد. اما سیاستی که ترامپ پیشنهاد میکند کارساز نیست. در درجه نخست باید بدانیم که کسری تراز بازرگانی و کسری بودجه دو روی یک سکهاند.
اگر در نتیجه سیاستهای انبساطی رئیسجمهور جدید، کسری بودجه افزایش یابد، باید از سرمایهگذاری بخش خصوصی کاسته شود و پسانداز مردم به دولت وام داده شود که در تضاد با سیاست انبساطی خواهد بود. اگر این گزینه را کنار بگذاریم، باید بازرگانی بینالمللی کسری داشته باشد و خارجیها پول دریافتی را صرف خرید اوراق قرضه دولتی کنند؛ کاری که چین انجام میدهد و اکنون صاحب بیش از هزار و 300 میلیارد دلار اوراق قرضه آمریکاست.
در نتیجه اگر هم آمریکا موفق شود که کسری بازرگانی با چین را با برقراری تعرفه کاهش دهد، این کسری را به همان میزان با کشورهای دیگر خواهد داشت مگر آنکه کسری بودجه خود را کاهش دهد. اما داستان تعرفه به همین جا ختم نمیشود، چین و چه بسا کشورهای دیگر معامله به مثل خواهند کرد و این همان سیاست فقیر کردن همسایه است که در سالهای پس از جنگ جهانی اول دنیا را دچار بحران کرد. آمریکا به عنوان بزرگترین قدرت اقتصادی دنیا و کشوری که پولش پول بینالمللی و پول ذخیره است باید از این کارها پرهیز کند. سیستم پولی و مالی دنیا وابسته به قدرت اقتصادی آمریکاست، و چنین کارهایی سیستم بینالمللی را دچار مشکل حلنشدنی خواهد کرد. به جای چنین سخنانی، آمریکا باید برای کارایی بیشتر نظام پولی و مالی دنیا برنامه بریزد و در راه بهبود آن بکوشد. اگر هم با کشوری یا توافقی مشکلی هست باید با مذاکره آن را حل کرد.
عمل به وعدهها
یکی از مهمترین وعدههایی که ترامپ در دوران مبارزه انتخاباتی مطرح کرد، اخراج مهاجران غیرقانونی به ویژه آنهایی است که مرتکب جرم و جنایتی شدهاند. وی حتی وعده داد که دیواری در مرز مکزیک خواهد ساخت و پولش را از دولت مکزیک خواهد گرفت. بیگمان مهاجران غیرقانونی مشکلی برای آمریکا و کارگران آن است. هماکنون برآورد میشود که بیش از ۱۱ میلیون مهاجر غیرقانونی در آمریکا به سر میبرند. بسیاری از مهاجران غیرقانونی شغلهایی را که آمریکاییان میتوانند داشته باشند، با دستمزد کمتر از دست آنها بیرون آوردهاند. همین وعده بسیاری از کارگران آمریکایی را به رای دادن به آقای ترامپ تشویق کرد. شکی نیست که حفاظت از مرزهای یک کشور نخستین و مهمترین وظایف یک دولت است. بیگمان دولت آمریکا باید برنامه جامعی برای مقابله با سیل مهاجران غیرقانونی طرح و اجرا کند. اما این کار اراده و زمان میخواهد و چه بسا حرفهایی مانند دیوار کشیدن یا اخراج سه میلیون خارجی در فاصله کوتاهی یک مساله مهمی را به حاشیه براند. چون خیلی ساده است که به حرفهای آقای ترامپ از یکسو جنبه شوخی داد و از سوی دیگر از آنها شعارهای نژادی استخراج کرد و به مقابله پرداخت.
امید آنکه در این زمینه خردگرایی پیروز شود.
دیدگاه تان را بنویسید