تجارت کرمان در گفتوگو با محسن جلالپور
پسته کسبوکار من است
طی دو دهه اخیر، تحول و دگرگونی شگرفی در مجموعه اتاق بازرگانی کرمان به وجود آمده، تلاش در جهت رونقبخشی افزون بر صادرات و بالا بردن سطح اقتصاد کرمان در ابعاد گوناگون، ایجاد تعامل با نهادها و ارگانهای مرتبط و بهرهگیری از همه توان استان و نیروهای خبره و کارشناس از جمله این فعالیتها بوده است.
رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران، هنوز رنگ و بوی غرور مرسوم سیاستمداران را به خود نگرفته است، راحت حرف میزند و غیرسیاسی. محسن جلالپور اگرچه زمانی که به ریاست اتاق رسید، در میان اهالی پارلمان بخش خصوصی چندان سرشناس نبود، اما سابقهای دیرینه در کسب و کار دارد. پدر و پدربزرگش روزگاری بازرگان بودهاند و از پشم تا پسته و از غلات تا ادویه داد و ستد کردهاند. او نیز پا جای پای اجدادش گذاشته، از جوانی با تجارت انس گرفته و گام به گام و پلهپله تا طبقه سیزدهم اتاق بازرگانی بالا رفته است و بر منصبی نشسته که از محمدحسین امینالضرب تا محمد نهاوندیان بر آن تکیه زده بودند. 54سالگیاش را همین روزها جشن گرفته و در این روزهای پساتحریم و پسابرجام، به عنوان نماینده بخش خصوصی، در تلاش برای گسترش مناسبات تجاری میان ایران و سایر کشورهاست. در تکاپوی سفرش به لهستان و فنلاند در راس هیات اقتصادی و در کنار دکتر محمدجواد ظریف، به بهانه این پرونده توانستیم خیلی کوتاه وقتش را بگیریم که نه در ساحت رئیس اتاق ایران که در قالب یک بازرگان و کارآفرین کرمانی که از حجرهای کوچک در کرمان آغاز کرده، با او گفتوگو کنیم. بهانه
این گفتوگو، نه درباره عملکرد اقتصادی دولت یازدهم است و نه درباره سفر ورشو. با او به کوچهپسکوچههای تاریخ قدم میگذاریم تا از لابهلای خاطرات و شنیدههایش، قصه دیاری را بشنویم که پستههای خندانش از طوطیان شکرشکن هند دل میبرند و شهره قالیهایش تا کاخهای ورسای و سنپترزبورگ رسیده است.
پارلمان بخش خصوصی، در دوران حیات خود، دو گروه رئیس به خود دیده است. روسای پیشین اتاق یا وجهه سیاسی داشتهاند که اغلب در دوران محدودیتهای سیاسی به ریاست بخش خصوصی رسیدهاند و بیش از آنکه برخاسته از میان بازرگانان باشند، نماینده دولت بودهاند، گروه دیگر تجاری بودهاند که خاستگاه تجاری و بازرگانی داشتهاند. شما با وجود قرابتی که با دولت دارید، از طبقه بازرگانان برخاستهاید. محسن جلالپور در واقع کیست؟
من خودم را پیش از هر چیز بازرگان میدانم، پیش از آنکه به ریاست اتاق انتخاب شوم، عضو هیات نمایندگان اتاق بودم و در هیاترئیسه هم حضور داشتم و اگرچه دوستی دیرینهای با دکتر جهانگیری دارم که کرمانی و همشهری من است، اما بهزعم خودم، انتخابم به ریاست اتاق، حاصل سالها تجربه و برنامه در کار تجارت و در عین حال درایت کافی برای ایجاد رابطه با بخش دولتی است. به نظر من اتاق نماینده بخش خصوصی در حاکمیت است و کارکرد مشورتی و لابیگری دارد. شعار محوری اتاق بزرگ شدن بخش خصوصی است و این در حالی است که دولت ایران، در پی هرچه بزرگتر کردن کیک اقتصاد است، اما تلاش ما در اتاق بازرگانی، رشد بخش خصوصی
است.
اگر بخواهم از خاستگاه محسن جلالپور بگویم، باید بگویم همین روزها 54ساله شدهام، خردادماه 1342، در کرمان به دنیا آمدم، پدرم حاج حسین جلالپور جزو پنج تاجر اول استان کرمان بود و «تجارتخانه جلالپور» را در 13 مرداد سال 1338 در سرای حاج مهدی بازار کرمان به ثبت رساند. البته سه نسل قبل از من، اجدادم کسب و کار آزاد داشتهاند. جد بزرگ ما که فامیلی جلالپور از اعتبار ایشان به ارث رسیده، تاجر غله بوده است. پدربزرگ من هم بازاری بوده و به تناسب این پیشینه، مرحوم پدرم نیز کسب و کار بازاری داشته و از همان ابتدای جوانی در تجارت کرک و پشم فعال بوده است. ایشان بعدها به تجارت پنبه و پس از آن تجارت پسته روی آوردند. همچنین در کنار این فعالیتها پدرم به کارهای وارداتی مشغول شد و در مقابل کرکی که از ایران به هند صادر میکرد، ادویهجات هندی به ایران وارد میکرد.
مرحوم پدرم همیشه میگفتند باید خیلی توفیق داشته باشی تا خدا گره کار مردم را به دست تو باز کند. باید لایق باشی که خداوند عنایت خیر بودن را به تو بدهد. معتقد بود ملک و ساختمان و اموال و اثاثیه و حتی اعتبار برایت سرمایه اصلی نیست، سرمایه اصلی مردمند. تا جایی که یادم هست، همیشه دستی در خیر داشت، خواه اعطای وام به نیازمندان باشد، خواه ساخت مدرسه و شیرخوارگاه و درمانگاه. مرحوم پدرم در ۲۳ مردادماه 1385 به رحمت خدا رفتند.
خود شما از چه زمانی وارد عرصه کسب و کار شدید؟
من هم از ابتدای کودکی در همان کاروانسرایی که پدرم در آن حجره داشت و هنوز هم پابرجاست، وارد عرصه بازار شدم و شاید شش سال داشتم که پایم به بازار کرمان باز شد. علاقه من به حضور در بازار باعث شد که همزمان با ورود به دانشگاه در بازار هم مشغول شوم. پدرم همیشه میگفت از جای کوچک میتوان شروع کرد و کار بزرگ انجام داد. اما از جای بزرگ کار کوچک برنمیآید و بهتر است اگر میخواهی کاری انجام دهی از جای کوچک شروع کنی. ایشان معتقد بود اگر کار کوچک انجام شد و فرد توانست به جای بزرگ برسد بسیار عالی، اما اگر کار بزرگ انجام نشد، کوچک کردن آن هم برای خود فرد و هم برای همه کسانی که به آن کار وابستهاند دشواریهایی ایجاد میکند. با وجود چنین نگرشی، من کار خود را از زیر پلهای در بازار کرمان شروع کردم. یعنی از سالهای ابتدایی دهه 60 با تجارت و صادرات پسته به صورت خرد کار خود را آغاز کردم. همزمان که در دانشگاه درس میخواندم کار تجارت را هم آغاز کردم و نهایتاً عرصه کاسبی و خردهکاسبی پسته را در دورهای چهارساله تجربه کردم، نخستین گام در این راه، در حد خرید 90 کیلو
پسته به قرار هر کیلو 60 تومان و استفاده از پارکینگ 16متری خانه به منظور انبار و همکاری یک نفر پرسنل بود.
از اواخر دهه 60 وارد عرصه تجارت پسته به صورت کلان شدم. از حدود سال 1370، به فکر افتادم تا با مکانیزه کردن پسته، پسته صنعتی را جایگزین نوع سنتی و حجرهای آن کنیم و در سال 1374، توانستم با راهاندازی نخستین ضبط مکانیزه پسته، فرآوری و صادرات آن را گسترش دهم. ایران تنها صادرکننده مغز سبز پسته در دنیاست و من اولین صادرکننده مغز پسته سبز ایران در دنیا هستم. تقریباً یکچهارم محصول پسته مغز سبز دنیا را شرکت من به تنهایی صادر میکند.
در طول 35 سال گذشته بیش از 100 هزار تن پسته صادر کردهام و بیش از یک میلیارد دلار ارزآوری را در کارنامه خود به ثبت رساندهام. من همیشه و در بدترین زمانها چه در زمان جنگ و چه در زمان تحریمها همیشه در بازار حضور داشتم. از سال 1386 که صادرکننده نمونه استان شدم بهطور مداوم تا همین امسال صادرکننده نمونه استانی بودهام. در طول سالهایی که صادرکننده نمونه استانی بودم سه بار هم به عنوان صادرکننده نمونه کشوری انتخاب شدم. مجموعه پایانه پستهای که امروز در کشور دارم جزو بهترینها در ایران است.
همانطور که خودتان اشاره کردید، عمده فعالیت اقتصادی شما در زمینه صادرات پسته بوده، قصه پسته کرمان از کجا شروع شد؟
حدود 30 سال پیش، یکی از پیشکسوتان و پیشگامان صنعت پسته کشور که شاگردی ایشان از افتخارات بزرگ من است، در سفری به سیسیل ایتالیا متوجه مغز سبزرنگ پستهای میشود که پس از پوستگیری به بازار عرضه شده و به قیمت بسیار خوبی فروخته میشود. مهدی آگاه فرزند مرحوم غلامرضا آگاه که بحق پدر پسته ایران نام دارد، پس از کنجکاوی و بررسی فراوان متوجه میشود که این مغز متعلق به پسته منطقه سیسیل است که در حجم اندک تولید و به صورت نارس چیده و پس از مغز شدن توسط کارگران دو پوست شده و به بازار عرضه میشود. او فکر میکند شاید با پسته ایران نیز فرآوری چنین محصولی امکانپذیر باشد.
در مردادماه آن سال وقتی که هنوز پستهها در کرمان نارس بودند، ایشان از باغ خود به میزان کمی پسته به صورت نارس چیده و پس از خشک کردن و شکستن آن، مغز حاصل را در خانه شخصی خود پوست کرده و محصول آن را برای مشتری اروپایی خود ارسال میکند. این محصول بلافاصله جلب توجه میکند و از اینجا داستان پسته مغز سبز ایران شروع میشود و تا مرز سه هزار تن صادرات در سال پیش میرود. صادرات این حجم پسته سبز یعنی ایجاد بیش از سه هزار اشتغال دائم و حدود 800 میلیون یورو ارزآوری برای کشور. هرچند که این سالها به دلایل متعدد، حجم این بازار اندکی کاهش پیدا کرده، ولی هنوز بیش از دو هزار تن مغز سبز ایران در بازارهای اروپایی به قیمت خوب به فروش میرسد. ارزش افزودهای که از این طریق برای کشور ایجاد میشود، قابل توجه است و در عین حال این کسب و کار، اشتغالزایی قابل توجهی دارد. این ایده، یک ایده تجاری و ناشی از خلاقیت یک فرد است که تبدیل به تجارتی سودآور و اشتغالزا در کشور شده است.
عمده کسب و کار شخصی من در صنعت پسته بوده است و این روزها که حضور تمام وقت در اتاق ایران را انتخاب کردهام، پسر بزرگم امین، جانشینی من را بر عهده دارد.
بیش از 30 سال از زندگی شما در بخش خصوصی گذشته است. به جز پسته، در چه زمینههای دیگری فعالیت داشتهاید؟
من کارم را با صادرات پسته آغاز کردم، اما غیر از گسترش فعالیت در این بخش، کارهای متعددی را دنبال کردم، به بخش صنعت هم وارد شدم. مثلاً در صنعت نساجی فعالیت کردم که اعتراف میکنم موفق نبودم. بعد از آن نخستین کارخانه سیمان بخش خصوصی کشور به نام سیمان ممتازان کرمان را با گروهی از دوستان راهاندازی کردیم که امروز یکی از واحدهای موفق کشور است. از سال 1384 در صنعت استیل فعال شدم اما متاسفانه در طول 10 سال گذشته به شدت گرفتار آسیبهای ناشی از تحریم در این کارخانه بودهام و با وجود سرمایهگذاری سنگین مالی، بهطور کامل در این کارخانه هم شکست خوردهام. از دهه 80 همچنین وارد فعالیتهای معدنی هم شدهام. با معادن مس به دنبال توسعه کار معدنی هستم زیرا فکر میکنم کار پسته از چند سال آینده در کشور دچار مشکل و تولید روزبهروز کمتر میشود.
حدود 400 هکتار زمین کشاورزی و باغات پسته نیز از پدرم به ارث بردهام و در انجمنهای مختلفی چون پسته، خرما، گردو و... عضویت دارم و با توجه به تجربههای کسبشده در زمینه صادرات فرآوردههای کشاورزی دیگر هم فعالیت میکنم، اما هیچگاه در زمینه واردات، ایفای نقش نکردهام.
شما پیش از آنکه به ریاست اتاق ایران برسید، سه دوره متوالی عضو هیاترئیسه اتاق کرمان بودهاید، کمی به اتاق کرمان بپردازیم. به نظر شما، نقطه عطف تاریخ اتاق کرمان چه دورهای بوده است و چه فعالیتهایی در این دوره انجام شد؟
اتاق بازرگانی کرمان، از جمله نخستین اتاقهای کشور است که سابقه تشکیل آن به سال 1287خورشیدی بازمیگردد. پیش از آن مجلس وکلای تجار کرمان بهعنوان نخستین نهاد خودگردان تجار، از سال 1268خورشیدی -پنج سال پس از تاسیس مجلس وکلای تجار تهران- آغاز به کار کرده بود.
طی دو دهه اخیر، تحول و دگرگونی شگرفی در مجموعه اتاق بازرگانی کرمان به وجود آمده، تلاش در جهت رونقبخشی افزون بر صادرات و بالا بردن سطح اقتصاد کرمان در ابعاد گوناگون، ایجاد تعامل با نهادها و ارگانهای مرتبط و بهرهگیری از همه توان استان و نیروهای خبره و کارشناس از جمله این فعالیتها بوده است. من در دورههای پنجم، ششم و هفتم عضو هیات نمایندگان اتاق کرمان بودم. به نظر من این دورهها را میتوان نقطه عطفی در حیات معاصر اتاق تلقی کرد، زیرا به جز دگرگونیهای اساسی در بنای اتاق و ساختار اداری، شکل جدیدی از فعالیتها عرضه شد که قابل مقایسه با گذشته نیست.
اصولاً پس از انقلاب اسلامی، روح حاکم بر اتاق، بیشتر برگرفته از حال و هوای بازار و پیشهوران بود، آنگونه که نگرش به این نهاد اقتصادی-تجاری بزرگ و دارای استعدادهای فرابازاری، در محدوده کسب و کار سنتی و روزمرگی داد و ستد خلاصه میشد. همین نگاه موجب شد، تا استانداری کرمان در سال 1380، با راهاندازی دفتر بینالمللی تجارت، زمینه گسترش تجارت برونمرزی را فراهم سازد و در حقیقت، جای خالی اتاق کرمان در این زمینه را پر کند. از جمله نخستین تلاشهای هیات نمایندگان پنجمین دوره، تشکیل بخش بینالملل اتاق و در اختیار گرفتن دفتر یادشده بود. پس از تلاشهای زیاد، آن دفتر تعطیل و مسوولیتهای آن به اتاق واگذار شد. در همین دوره، ساختار اداری و سازمانی جدیدی بر اتاق حاکم شد، واحدها ساماندهی و راهاندازی شد و بخشهای مورد نیاز در دستور کار قرار گرفت.
آنچه در این زمان به عنوان یکی از دشواریهای عمده اتاق به شمار میرفت، عدم توجه مجموعه استان به وضعیت آبی و نبود امکان کشاورزی در سطحی گسترده و قابل توجه بود، برای برخی مقامات استان، افق تاریک آب در آینده رویت نمیشد، چند سال بعد با پایین رفتن سریع منابع آبی و خشک شدن بسیاری از درختان بارور، اجباراً برخی از چاههای حفرشده مسلوبالانتفاع و تعدادی نیز غیرقابل استفاده شدند و تمامی تلاش اتاق در این دوره، واداشتن مسوولان و دستگاههای تصمیمگیرنده به پذیرش این واقعیت بود که حال و هوای اقتصادی کرمان، الزاماً باید از کشاورزی، به سمت و سوی صنعت و تولیدات مربوط به آن، گرایش پیدا کند. از یاد نبریم که در حدود سالهای 1375،
بیش از 43 درصد از فعالیتهای اقتصادی، در بخش کشاورزی خلاصه میشد و کرمان، چندان تاجر و بازرگان توانایی نداشت که داعیهدار تلاش در بخشهای داخلی و خارجی باشند.
با شکلگیری هیاترئیسه دوره پنجم، دعوت از خبرگان اقتصادی برای ترسیم نقشه راه آینده آغاز شد و پس از رایزنیها، مشخص شد که استان کرمان باید گرایشهای کشاورزی خود را به سمت و سوی صنعت و معدن سوق دهد و با فعال شدن واحدهای صنعتی و معدنی و تولید، در آینده نزدیک به یکی از قطبهای فولاد کشور تبدیل خواهد شد و امروز توجه به امر تولید فولاد جایگزین کشاورزی شده و 50 درصد مصرف آب کشاورزی کاهش یافت.
اتاق در عین حال کشاورزی را به طور کامل از یاد نبرد و به اصلاح ساختار کشاورزی پرداخت و با ترغیب کشاورزان به کشت گلخانهای و استفاده از آبیاری قطرهای، به جای غرقابی و کشت گیاهانی که به آب زیاد نیاز ندارند، در این راستا گام برداشت. امروز یکی از اصول کشاورزی این است که در هر مترمکعب آبی که برای بخش کشاورزی مصرف میشود، چه میزان ارزآوری ایجاد میشود.
با توجه به صحبتهایتان در مورد کاهش توجه به بخش کشاورزی، راهکار بحران آب در دشتهای ایران را چه میدانید؟
مدتی پیش در دشتکار کرمان، مزرعه غلات نمونهای دیدم که از دو حلقه چاه، 55 لیتر در ثانیه ورودی آب داشت و از محل مصرف قریب به دو میلیون مترمکعب آب، سال گذشته 450 میلیون تومان سود ایجاد کرده بود. یعنی ارزش افزوده معادل هر مترمکعب آب مصرفی آن معادل 225 تومان بود. در استان کرمان برای مصرف هر مترمکعب آب در تولید پسته چند برابر این مبلغ، مشتری وجود دارد. در عین حال آب شیرین در حال تامین از آبشیرینکن بندرعباس برای صنایع، 20 برابر این میزان قرارداد تامین دارد. هر روز که میگذرد به ایده لزوم ایجاد بازارهای محلی آب در مناطق بیابانی ایران با محوریت تشکلهای آببران بیشتر مصمم میشوم. این بازارها ضمن افزایش سطح درآمد آببران، هوشمندترین ابزار حفظ منابع آبی توسط خود مردم است. باید از تجربه ملل دیگر از استرالیا تا کالیفرنیا و شیلی بیاموزیم. به گمان من راهکار بحران آبی دشتهای ایران در بازتعریف حکمرانی آب و اقتصاد آب نهفته است.
دیدگاه تان را بنویسید