تاریخ انتشار:
آثار ورود مستقیم بانکها به بخش مستغلات در گفتوگو با حسین عبدهتبریزی
سرمایههای برزمین مانده
مشاور مالی وزیر راه و شهرسازی معتقد است بانکها به دو شکل در بازار مسکن کشور وارد شدهاند. شکل اول اگرچه اجباری و برای دسترسی به طلب خودشان است اما شکل دوم ورود مستقیم به اجرای پروژههای ساختمانی است که با مقررات بانک مرکزی در تضاد است. او در عین حال که میگوید به دلیل حاکمیت رکود در بخش مسکن و اقتصاد از علاقه بانکها به ساختوساز کم شده است، روشهایی را برای حضور قانونی بانکها در بخش مسکن و مشارکت در سود این بخش معرفی میکند.
مشاور مالی وزیر راه و شهرسازی معتقد است بانکها به دو شکل در بازار مسکن کشور وارد شدهاند. شکل اول اگرچه اجباری و برای دسترسی به طلب خودشان است اما شکل دوم ورود مستقیم به اجرای پروژههای ساختمانی است که با مقررات بانک مرکزی در تضاد است. او در عین حال که میگوید به دلیل حاکمیت رکود در بخش مسکن و اقتصاد از علاقه بانکها به ساختوساز کم شده است، روشهایی را برای حضور قانونی بانکها در بخش مسکن و مشارکت در سود این بخش معرفی میکند.
ورود بانکها به عرصههای مختلف اقتصادی کشور از جمله بازار مسکن و اجرای پروژههای مختلف ساختمانی را چطور ارزیابی میکنید؟
ورود بانکها به عرصههای مختلف اقتصادی کشور از جمله بازار مسکن و اجرای پروژههای مختلف ساختمانی را چطور ارزیابی میکنید؟
قانونگذار برای ورود بانکها به بخش ساختوساز در نقش یک بنگاهدار محدودیت قائل شده است. به این معنی که بانک مرکزی، بانکها را از بنگاهداری مالی منع کرده است. اما در صورتی که فعالیت اقتصادی بانک در حوزه ارائه خدمات متعدد بانکی باشد مشکلی وجود ندارد. به عنوان مثال بانک مرکزی این اجازه را به بانکها داده است که برای ارائه خدمات بانکی صرافی داشته باشند یا اینکه تا درصدی مشخص کارگزاری و شرکت سرمایهگذاری داشته باشند اما نباید در قالب شرکتداری به این معنی که یک شرکت صنعتی بخرد یا یک شرکت بازرگانی و ساختمانی را اداره کند باشد چون در این شکل جزو خطوط قرمز بانک مرکزی است. بانک مرکزی توصیه میکند که این شرکتها از سوی بانکها واگذار شود. به این معنی که در جریان بانکداری اسلامی بانکها میتوانند به همراه بانیان دیگر شرکتی را راهاندازی و در آن مشارکت کنند اما بعد از مدتی این شرکت باید واگذار شود. در مجموع میتوان گفت قطعاً بانک مرکزی طبق مقررات با وضعیتی که در حال حاضر شرکتهای سرمایهگذاری بانکها در طرحهای اجرایی و پروژههای صنعتی دارند مخالف است.
در سالهای اخیر بانکها به دو شکل وارد بازار مسکن و ساختوساز شدهاند. در شکل اول بانکها به طور مستقیم با ایجاد شرکتهای سرمایهگذاری طرحهای ساختمانی را اجرا میکنند و در شکل دوم به تملک برخی پروژههای ساختمانی در سطح شهر روی آوردهاند. آیا هر دو شکل ورود بانکها به بازار مسکن منع قانونی دارد؟
بانکها به دو شکل در پروژههای مسکن وارد میشوند. شکل اول تملک پروژههای ساختمانی است. این موضوع وقتی اتفاق میافتد که بانکها در مقابل پرداخت تسهیلات به متقاضیان موفق به وصول طلب خود نشدهاند و چون تضمین بازپرداخت تسهیلات ملک بوده است، به جای دریافت طلب خود ملک را به تملک بانک درآوردهاند. البته بدهکاران بانکی نیز در بسیاری از موارد ترجیح میدهند ملک را به جای بدهی خود به بانک تحویل دهند چون در محاسبات آنها ارزش افزوده ملک سالی 25 درصد نمیتواند باشد که برای بدهی خود مجبور باشند سالانه 25 درصد به بانک سود بپردازند. این روند از نیمه دوم سال 1386 که در بخش مسکن رکود حاکم شد مقداری شکل گرفت. بعد از مدتی که دلار با افزایش قیمت مواجه شد و ارزش داراییها که از سوی بانکها تملک شده بود بالا رفت بانکها توانستند دیون خود را از این محل جبران کنند. در زمان کنونی که قیمتها در «تله رکود» افتاده است؛ بانکها دوباره به همان معضل دچار شدند و همان مشکل هفت سال گذشته کم و بیش پیدا شد. در شکل دوم بانکها برخلاف مقررات بانک مرکزی نهتنها عرصه شرکتداری
خود را توسعه دادهاند بلکه حتی در خارج کشور نیز به سرمایهگذاری در حوزه مسکن روی آوردهاند و در سالهای گذشته دایره فعالیت خود را در این عرصه گستردهتر کردهاند.
آیا برای بانکها روشی قانونی برای استفاده از سود بخش مسکن وجود دارد تا از این طریق بتوانند در سود بخش مسکن سهیم شوند؟
بانکها میتوانند از چندین روش برای فعالیت در حوزه مسکن وارد شوند. به عنوان مثال بانکها میتوانند از طریق تسهیلات، صندوقهای پسانداز مسکن، ابزارهای بازار سرمایه و ... فعال شوند و از سودهای این بخش استفاده کنند. روش دیگری نیز وجود دارد که بانکها میتوانند با سازندگان بزرگ مشارکت مدنی کنند و مالک یک بخشی از مسکن میشوند. اما اینکه بانکها رسماً شرکت بزنند و در این حوزه فعالیت کنند، مورد نظر بانک مرکزی نیست. اما هماکنون بسیاری از بانکها درگیر ساختوسازهای تجاری و حتی مسکونی شدهاند. مثلاً بانکهایی هستند که پروژههای ساختمانی هزار میلیاردتومانی را آغاز کردهاند اما به دلیل قرار گرفتن در دوره رکود به مشکل برخوردهاند. مسلماً یکی از دلایل بانک مرکزی برای ایجاد ممنوعیت فعالیت بانکها در این عرصه نیز دورههای رکود و رونق به ویژه در بخش مسکن است که ممکن است به روند فعالیت اقتصادی و میزان سودآوری بانکها ضربه بزند.
یعنی به اعتقاد شما در شرایط کنونی از میزان علاقهمندی بانکها برای ورود به فعالیتهای ساختمانی برای قرار گرفتن در دوره رکود مسکن کم شده است؟
بله، افزون بر این موضوع مساله دیگری که در این بخش مانع از دسترسی بانکها به سود ناشی از ساختوساز خود میشود مشکل overbuilt یا همان اضافه ساختن واحدهای تجاری و مسکونی است که بسیاری از آنها نیز واحدهای گرانقیمتی هستند که به آسانی و در بازه زمانی کوتاهمدت فروش نمیروند. بنابراین این مشکل نیز دلیل مضاعفی شده است تا سرمایه بانکها در این بخش به نوعی حبس شود. بنابراین من اصلاً فکر نمیکنم در شرایط فعلی هیچ بانکی علاقهمند باشد که دوباره در پروژههای ساختمانی شرکت کند. چون بانک تخصص و انعطاف این موضوع را ندارد که مثلاً با هر شرایطی، پروژه ساختمانی را بفروشد در حالی که فروشنده خصوصی مسکن انعطاف بیشتری دارد، و از طرف دیگر صرفهجویی بیشتری در هزینهها دارد که بانک نمیتواند به عنوان یک سازنده داشته باشد.
تجربه سایر کشورها در این حوزه چگونه است؟ آیا در کشورهای دیگر نیز بانکها به این شکل به حوزه ساختوساز وارد میشوند؟
به طور معمول در تمام دنیا بانکها در نقش توسعهدهنده پروژههای ساختمانی ظاهر میشوند. مثلاً بانکها میتوانند در یک منطقه توسعهای مثل شهر جدید از یک پروژه انبوهسازی با ارائه تسهیلات ساخت یا خرید مسکن حمایت کنند. کاری که در تمام دنیا انجام میشود وگرنه به شکلی که در حال حاضر در کشور ما وجود دارد به بخش مسکن وارد نمیشوند. اگر هم بهندرت در لیست داراییهای یک بانک خارجی ملکی دیده میشود برای وصول طلبشان در ازای پرداخت تسهیلات است که برای حراج گذاشته شده است.
غیرقابل فروش شدن این ملکهای گرانقیمت چه خطری برای سیستم بانکی دارد؟
در بسیاری از کلانشهرها واحدهای زیادی داریم که برای سالها فروش نخواهد رفت، چه تجاری باشد چه واحد مسکونی، و این پول مثل یک بدهی معوق میماند. مدتها طول خواهد کشید تا بانک بتواند آن را نقد کند و به طور کلی از این نظر به اقتصاد و از جمله به بخش مسکن آسیب میزند. یعنی شما یک میلیون واحد نیاز دارید در عین حال ممکن است سرجمع هم یک میلیون واحد خالی گرانقیمت وجود داشته باشد که از محل آن یک میلیون واحد گرانقیمت میشود تا چندین سال مشکلات مسکن کشور را حل کرد. یک علت به وجود آمدن چنین وضعیتی به خاطر کمبود اطلاعات است. یعنی اطلاعات درستی داده نمیشود. شهرداریها در کلانشهرها این مزیت را دارند که اطلاعاتشان را مخفی کنند تا بتوانند تراکم بفروشند، به خاطر تراکمفروشی است و یک مقدارش هم به خاطر آن سابقه تاریخی است که خواب سرمایه همیشه خوب است و هیچ وقت مشکلی پیدا نمیکند و همیشه سود دارد.
برآورد شده که خواب سرمایه بانکها از این محل چقدر است؟
خواب سرمایه بانکها را میتوان تا حدودی با مقایسه تعداد خانههای خالی در شهر تهران برآورد کرد. بر اساس آخرین آمار در حال حاضر حدود 470 هزار خانه خالی در تهران وجود دارد. از طرفی در سه سال اخیر حدود 600 هزار پروانه مسکونی در تهران صادر شده است که مجموعاً به یک میلیون و 70 هزار واحد میرسد. اگر نیمی از این واحدها به چرخه مصرفی بازار وارد شود به نظر میرسد حدود 500 هزار واحد خانه خالی برای مدتی در تهران وجود دارد که اگر بانکها خودشان این پروژهها را اجرایی نکرده باشند بخشی از هزینههای آنها را تامین کردهاند که رقم قابل ملاحظهای خواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید