شناسه خبر : 13566 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آیا داده‌ها معتبرند؟

ارقام گول‌زننده

بوی تعفن غیرقابل تحمل است. زباله‌ها در همه جا پخش شده‌اند و آب تمیز وجود ندارد.

بوی تعفن غیرقابل تحمل است. زباله‌ها در همه جا پخش شده‌اند و آب تمیز وجود ندارد. با وجود این سالن قدیمی نمایش در پنوم‌پن پایتخت کامبوج محل سکونت نگوگ تیوی مادر جوانی با سه فرزند است. او سکونتگاه خود را با دیگران شریک است. صدها نفر در ساختمان قدیمی سینما که اکنون به زاغه‌ای بدنام تبدیل شده است با درآمد روزانه اندکی بیشتر از 25 /1 دلار زندگی می‌کنند. این درآمد بسیار جزیی است اما طبق تعریف سازمان ملل این افراد گرفتار فقر مطلق نیستند. تعریف سازمان ملل از فقر مطلق با زندگی این قبیل افراد اصلاً همخوانی ندارد.
در سال 2015 سازمان ملل اعلام کرد که از سال 1990 شمار افرادی که در جهان از فقر شدید رنج می‌بردند به بیش از نصف کاهش یافته است. به ادعای سازمان ملل یکی از عوامل مهم این تحول تدوین اهداف توسعه هزاره در اوایل دهه گذشته بود که مقابله با فقر و گرسنگی، تلاش برای تحصیلات بهتر و مساوات بیشتر، بهبود بهداشت و محافظت از محیط زیست را در میان اهداف خود داشت. سازمان ملل در وب‌سایت اهداف هزاره خود ادعا می‌کند که این اهداف «تلاش‌های بی‌سابقه‌ای برای رفع نیازهای فقرای جهان» را به همراه داشته است. خانم ملیندا گیتس که در فعالیت‌های بشردوستانه مشارکت می‌کند، در سر‌مقاله‌ای که در ماه سپتامبر انتشار یافت می‌نویسد: «با توجه به دستاوردهایی که تاکنون داشته‌ایم به سختی می‌توان گفت چه کارهای دیگری می‌توان انجام داد.»
در حقیقت در سال‌های اخیر دستاوردهای زیادی در زمینه مقابله با فقر شدید، بی‌سوادی و مرگ و نیز نوزادان حاصل شده است. اما آیا این پیشرفت‌ها واقعاً محصول تلاش‌های سازمان ملل هستند؟ و با توجه به نوع فقری که افرادی مانند تیوی در آن دست و پا می‌زنند، آیا واقعاً پیشرفتی وجود داشته است؟
پژوهشگران رشته‌های مختلف به شدت از سازمان ملل انتقاد و چنین استدلال می‌کنند که در بیان موفقیت اهداف هزاره بیش از آنچه در واقعیت، اتفاق افتاده است اغراق می‌شود. به عنوان مثال گزارش 2015 اهداف توسعه هزاره ادعا می‌کند که در سال 1990 تقریباً نیمی از جمعیت کشورهای در حال توسعه کمتر از 25 /1 دلار در روز درآمد داشتند. این نسبت در سال 2015 به 14 درصد رسید. این ادعا از نظر آمار و ارقام غلط نیست اما اهداف هزاره در سال 2000 تدوین شدند. بنابراین آنها نمی‌توانستند تاثیری بر پیشرفت‌های قبل از هزاره جدید داشته باشند. آن‌گونه که نمودارها نشان می‌دهند در دهه 1990 تا 2000 شمار افراد مبتلا به فقر شدید به سرعت در حال کاهش بود. سازمان ملل با انتخاب سال 1990 به عنوان معیار مقایسه چنین وانمود می‌کند که این پیشرفت‌ها مدیون آن سازمان است.
این امر به مبارزه با فقر محدود نمی‌شود. هوارد فریدمن آماردان آمریکایی و کارمند سازمان ملل در مقاله سال 2013 خود نتیجه می‌گیرد که پیشرفت‌های مثبت در بیشتر حوزه‌ها قبل از سال 2000 شدت گرفته بودند. البته این نتیجه‌گیری نتایج مثبت احتمالی اهداف توسعه هزاره را نفی نمی‌کند اما از زاویه‌ای دیگر به نتایج آن می‌نگرد.

خسارت ناشی از انگیزه‌های غلط
نیکول ریپین پژوهشگر موسسه توسعه آلمان پا را از این هم فراتر می‌گذارد و می‌گوید در برخی موارد اهداف در واقع مضر بوده‌اند. به عنوان مثال او به یکی از اهداف فرعی اشاره می‌کند: بهبود زندگی زاغه‌نشینان. معیار موفقیت در این حوزه تعداد افرادی از جمعیت یک کشور است که در زاغه‌ها زندگی می‌کنند. به گفته ریپین، تعیین این معیار باعث شد برخی کشورها زاغه‌ها را از بین ببرند تا بتوانند اهداف هزاره را برآورده سازند. نتیجه این اقدام از نظر آماری موفقیت‌آمیز و برای کسانی که خانه‌های خود را از دست دادند، فاجعه‌بار بود.
اندازه‌گیری گرسنگی جهانی نیز نشان می‌دهد که آمارها همیشه نشانگرهای قابل اعتمادی از واقعیت‌ها نیستند. در گزارش 2015 اهداف توسعه هزاره نموداری است که شمار افراد مبتلا به سوءتغذیه را در طول زمان نشان می‌دهد. این روند نموداری از سال 1990 به وضوح رو به کاهش است. علاوه بر این نسبت جمعیت جهانی که از گرسنگی رنج می‌برند در مقایسه با شمار مطلق آنها روند نزولی سریع‌تری داشته است. پیام این نمودار واضح است: ما در مسیر حذف گرسنگی قرار داریم.
اما در سال 2010 سازمان غذا و کشاورزی در سازمان ملل گزارشی منتشر کرد که وضعیت گرسنگی جهانی را از زاویه‌ای کاملاً متفاوت نشان می‌داد. از سال 2006 فائو شاهد افزایش شدید تعداد افراد دچار کمبود تغذیه‌ای در جهان بود و هشدار داد که در سال 2009 یک میلیارد نفر در جهان از گرسنگی رنج می‌بردند.
چگونه می‌توان این دو گزارش را با یکدیگر تطبیق داد؟ دلیل اختلاف گزارش‌ها آن است که فائو در سال 2012 سوءتغذیه را به شکلی متفاوت اندازه‌گیری کرد. امکان ندارد بتوان افرادی را که در میان یک جمعیت از گرسنگی رنج می‌برند سرشماری کرد. در عوض انواع آمارهای مرتبط با یک کشور خاص را با فرمول‌های پیچیده آماری تحلیل می‌کنند. در سال 2012 فائو فرمول ریاضیاتی جدیدی را برای توصیف احتمال اینکه یک فرد در یک کشور خاص مقادیر خاصی از مواد غذایی را مصرف کند و شمار خاصی از کالری را دریافت کند، به کار برد. اگر وضعیت تغذیه در کشوری بهبود یابد به ادعای فائو، این روش آماری جدید بهتر می‌تواند آن پیشرفت را نشان دهد.
از دیدگاه توماس پوگی پروفسور فلسفه در دانشگاه ییل این تحولات چیزی به جز «آرایش و بزک‌هایی» نیستند که قصد دارند نتایج را تا حد ممکن مثبت جلوه دهند. همچنین او اعتقاد دارد که تعریف کمبود تغذیه ارزش کاربردی ندارد چراکه بر مبنای مقدار کالری لازم برای یک زندگی بدون فعالیت قرار دارد؛ در حالی که زندگی افراد در کشورهای در حال توسعه سرشار از کار سخت روزانه است.
روش اندازه‌گیری هدف دیگر هزاره یعنی کاهش فقر شدید نیز سال‌ها مورد غفلت قرار گرفته بود. به عقیده فرانک جوزف استاد انفورماتیک دانشگاه ULM و متخصص جهانی‌سازی «فاجعه آنجاست که سطح 25 /1 دلار درآمد روزانه به عنوان سطح فقر تعریف می‌شود و با وجود رشد فوق‌العاده اقتصاد جهانی در طول سال‌ها، این تعریف همچنان بدون تغییر باقی می‌ماند».

موفقیت در اهداف جدید؟
در پاییز گذشته اهداف توسعه هزاره با دستور جلسه سال 2013 جایگزین شدند. این دستور شامل 17 هدف توسعه پایدار و 169 هدف فرعی است که باید تا 15 سال آینده محقق شوند. این اهداف تقریباً تمام جنبه‌های زندگی انسان از جمله جست‌وجوی خوشبختی، حمایت از گونه‌های جانوری و گیاهی، مقابله با تغییرات اقلیمی و مبارزه با نابرابری را دربر می‌گیرند.
کمیسیونی از متخصصان در مجموع 231 نشانگر را برای اندازه‌گیری پیشرفت در هر کدام از حوزه‌های هدف پیشنهاد کردند. این نشانگرها هم مورد نقد و بررسی قرار گرفتند. به عنوان مثال گروه بنیاد دانش آزاد در آلمان اعتقاد دارد که برخی نشانگرها مسوولیت‌های کشورهای ثروتمند را به طور کامل بیان نمی‌کنند و تمام جنبه‌های اهداف فرعی نیز تحت پوشش قرار نگرفته‌اند.
اما سون کومانز با عقاید این گروه موافق نیست. کومانز برای اداره آمار فدرال آلمان کار می‌کند و عضو کمیسیونی است که از متخصصان سازمان ملل تشکیل می‌شود. به گفته او مسوولیت‌های تک‌تک کشورها باید با تمایل سیاسی همراه باشد و در اهداف مشخص شوند نه در نشانگرها. علاوه بر این، هر هدف فرعی باید تحت پوشش حداقل یک نشانگر قرار گیرد و نشانگرها نیز از طرق مختلف به یکدیگر مرتبط باشند. به استدلال او نظام پایشگری را باید به عنوان یک نظام جامع در نظر گرفت.
کمیسیون متخصصان برای تعریف نشانگرها راهی دشوار را در پیش گرفت. از سال گذشته چندین همایش با هدف برقراری گفت‌وگوها بین گروه‌های ذی‌نفع برگزار شد. قرار است فهرست نهایی نشانگرها در اجلاس عمومی امسال سازمان ملل تصویب شود. این فهرست در سال‌های 2020 و 2025 مورد ارزیابی مجدد قرار خواهند گرفت.
دلایلی برای امیدواری وجود دارد: تعریف درآمد روزانه 25 /1دلاری به عنوان سطح فقر شدید به زودی بازبینی می‌شود تا انعکاس‌دهنده واقعیت باشد. در آینده قرار است سهم جمعیت کشور که زیر خط فقر بین‌المللی قرار می‌گیرند، اندازه‌گیری شود و خط پایه آن با گذشت زمان تغییر می‌کند. به عنوان مثال سال گذشته خط پایه فقر در سطح بین‌المللی را به 90 /1 دلار در روز رسانید. این رقم هنوز بسیار پایین است اما حداقل بدان معناست که وضعیت افرادی مانند نگونگ تیوی در کامبوج به طور واقع‌گرایانه‌تری ارزیابی شود.
بحث‌های مربوط به شکست یا موفقیت اهداف توسعه هزاره نشان می‌دهد که می‌توان همانند ملیندا گیتس در مورد پیشرفت‌های مثبت در سطح جهانی خوش‌بین بود. اما این خوش‌بینی نباید باعث شود فرد با چشم ‌بسته به داده‌ها و روش ارائه آنها اعتماد کند.


دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها