تاریخ انتشار:
گفتوگو با مجیدرضا حریری رئیس کمیسیون واردات اتاق ایران
مدیریت واردات از خیابانهای شانگهای
کلاه صادرکننده و کارخانهدار همیشه بالا بوده است. یکی به فروش کالاهای داخلی در بازار خارجی میبالد و دیگری به اینکه توانسته سهمی در تولید و چرخه اقتصادی ایران داشته باشد مباهات دارد. اما واردکننده کجای اقتصاد ایران است؟
چه جایگاهی میتوان برای این بخش از فعالان اقتصادی قائل شد؟ نیم نگاهی دست کم به سهدهه گذشته اقتصاد ایران نشان میدهد که واردکننده اگر چه در ابتدای انقلاب مانند سایر فعالان اقتصادی، سرمایهدار زالوصفت خوانده میشد، ولی هیچگاه نتوانست مانند سایر فعالان تجاری خود را از زیر اتهامها رها کند. این روزها نیز که فعالان تمام عرصههای اقتصادی مجبور هستند برای عبور از شرایط بحرانی، معبرهای طاقتفرسایی را بگذرانند، واردکنندگان در زمره همان جایگاهی هستند که انقلابیون و مخالفان سرسخت سرمایهداری 30 سال پیش برای آنها ساخته بودند. این در حالی است که در شرایط دشواری که تحریمها پیش روی اقتصاد ایران نهاده، این واردکنندگان هستند که تهدیدها و موانع ورود کالا به ایران را دور میزنند و اجازه ندادهاند که بازار ایران بیش از این احساس نفستنگی کند. برای بررسی موضوع واردات در ایران و جایگاه امروز واردکنندگان، به سراغ مجیدرضا حریری رفتیم تا شاید او چهره واقعی این بخش را برای ما نمایان کند. پیش از آنکه باب گفتوگو را با رئیس کمیسیون واردات اتاق بازرگانی ایران باز کنم و از در دلایل کاهش واردات وارد شوم، موضوع مدیریت واردات را با وی
در میان گذاشتم با این تصور که مبحث مدیریت واردات، دولتی است، او اشاره دیگری به این موضوع دارد.
این روزها دیگر کمتر سخن و تحلیلی درباره مقوله مدیریت واردات شنیده میشود. عنوانی که تا مدتی پیش ترجیعبند سخنان مسوولان دولتی و به خصوص وزارت صنعت، معدن و تجارت بود. طرح مدیریت واردات از کجا و چه زمانی به ادبیات تجارت خارجی ایران وارد شد؟
باید به چهار یا پنج سال پیش برگردم. اواخر سال 2007 میلادی یا اوایل سال 2008 بود که در سفری کاری به همراه آقای غضنفری که آن روزها ایشان معاون وزیر بازرگانی و رئیس سازمان توسعه تجارت بود، به کشور چین و شهر شانگهای رفته بودیم. یک شب همراه با آقای غضنفری و دیگر دوستان که در حال قدم زدن در یکی از خیابانهای شانگهای بودیم، به ایشان گفتم آیا وزارت بازرگانی و به طور مشخص سازمان توسعه تجارت، قصد ندارد به فکر واردکنندگان باشد؟ و آیا باید این قشر همچنان مورد بیمهری دستگاههای دولتی باشد؟ مگر نه اینکه سازمان توسعه صادرات به توسعه تجارت تغییر کرد پس چرا تنها برنامهریزیها روی بخش صادرات است و روی مقوله واردات هیچ اقدامی نمیشود؟ آقای غضنفری این گفته را بلافاصله تایید کرد. در حالی که همچنان در حال قدمزنی و پیادهروی در یکی از خیابانهای زیبای شانگهای بودیم، به ایشان گفتم چرا باید سازمان توسعه تجارت، هر سال صادرکننده نمونه انتخاب کند و جایزه صادراتی بدهد، اما همین روال برای معرفی واردکننده نمونه در نظر گرفته نشود؟ و چرا به واردکننده نمونه جایزه وارداتی نمیدهید؟ در مدتی که در حال پیادهروی و گشت و گذار در خیابانهای شانگهای بودیم، برای ایشان توضیح دادم که در ایران پس از انقلاب همواره سرمایهدار مورد نقد بوده و حتی در سالهای اولیه انقلاب، تجار و سرمایهداران را افرادی زالوصفت قلمداد میکردند. در واقع سرمایهدار یک فحش بود. پس از چند سال که مملکت از آن شور و هیجان اولیه انقلاب افتاد، مسوولان و حتی جامعه به این نتیجه رسیدند که اگر سرمایه و سرمایهدار در این کشور نباشد دیگر صحبت از فعالیت اقتصادی و پیشرفت و بهبود اقتصاد بیمعنی است. بنابراین فضای جامعه تا حدودی به سمت تطهیر سرمایهدار رفت، اما نه هر سرمایهداری؛ بلکه اینگونه در جامعه تلقی شد که سرمایهداری خوب است که صنعتگر باشد، یعنی سرمایه خود را در تولید و ایجاد کارخانه صرف کند. بنابراین همچنان در فضای پرتنش آن زمان علیه سرمایه و سرمایهدار، تاجر هنوز زالوصفت بود. تا آن زمان، جامعه به سمتی سوق پیدا کرد که سرمایهدار خوب، سرمایهداری است که تولید میکند و سرمایهدار بد کسی است که تجارت میکند. اما مدتی بعد، تصمیمگیران کشور به این نتیجه رسیدند که تولید داخل باید در جایی خارج از مرزهای کشور بهفروش برسد، از این رو نگاهها به سمت تاجر و بازرگان سوق پیدا کرد و اینجا بود که صادرکننده شد تاجر خوب. اما واردکننده همچنان همان تاجر زالوصفت باقی ماند. به هرحال این دیدگاه امروز نیز وجود دارد و واردکننده همچنان مذموم است تا آنجا که حتی در اتاق بازرگانی، کمتر کسی پیدا میشود که سرش را بالا بگیرد و بگوید واردکننده هستم، عمدتاً عنوان میکنند که در کار تولید یا صادرات هستند. در صورتی که اگر واردکنندهای نباشد تولیدی در کار نیست و اگر تولیدی نباشد صادراتی دیگر وجود نخواهد داشت. به هر حال در آن زمان پیشنهادی به سازمان توسعه تجارت مطرح شد مبنی بر اینکه همانطور که هر سال مراسمیبا عنوان معرفی صادرکنندگان نمونه گرفته میشود، واردکنندگان نمونه نیز از سوی سازمان توسعه تجارت معرفی و از آنها تقدیر و تجلیل شود.
در واقع میخواهید بگویید واردات،تجارتی مخفیانه شده است. این ناشی از رویکرد اجتماعی مردم در ایران است یا آنکه دولتها نیز به واردات اعتقادی نداشته و آن را امری مذموم میدانستهاند؟
هم جامعه و هم دولتها در این رویکرد به اعتقاد من مقصر هستند. واردات، کاری خوشنام نیست و سالها شاید نیاز باشد تا این ذهنیت از جامعه ایران زدوده شود که اقتصاد بدون واردات دیگر معنی و مفهومی در دنیای امروزی ندارد. وقتی واردکننده، وجهه اجتماعی خوبی نداشته باشد، چه اتفاقی میافتد؟ اول آنکه، فعالان اقتصادی که توان واردات را دارند، این تجارت را مخفی انجام خواهند داد و این شرمندگی منجر به آن میشود که فضا برای فعالیتهای غیرقانونی و خلاف مستعد شود. نکته بعدی اینکه، وقتی فعالان خوشنام از این عرصه خارج شوند، آن هم به دلیل ترس از انگهای مختلف، جایشان را افرادی خواهند گرفت که دیگر به آنها نمیشود گفت خوشنام.
نتیجه آن رایزنی خیابانی با آقای غضنفری چه شد؟
از دل طرح این موضوع و دلایل و استدلالهایی که آن شب در شانگهای مطرح شد، مقوله مدیریت واردات بیرون آمد که پس از مدتی از سوی آقای غضنفری که به مقام وزیر بازرگانی رسید، به عنوان یک استراتژی مطرح شد. به اعتقاد من موضوع مدیریت واردات به انحراف کشیده شد. در حالی که اگر این استراتژی در مسیر صحیح خود قرار میگرفت میتوانست نتایج بهتری داشته باشد.
مسیر صحیح آن به نظر شما چیست؟
آن روشی که در دنیا مرسوم است. هنگامی که واردات و واردکننده مقولهای ارزشی تلقی شود، حضور افراد خوشنام و صاحب نام دو چندان میشود، دیگر جایی برای سوءاستفاده افراد خاطی باقی نمیماند. در این حالت است که میتوان اعمال مدیریت کرد و با تقویت ارتباط تجاری و اقتصادی با برندهای صاحبنام دنیا میتوان آرامآرام پای بزرگان صنعت و خدمات جهان را به کشور باز کرد و بخشی از تولیداتی را که وارد میشود در داخل تولید کرد و نیاز واردات را تقلیل داد. در حالی که متاسفانه مدیریت واردات به گونهای پیش رفته است که مسوولان تصور میکنند با ایجاد ممنوعیت و محدودیت میتوان واردات را مدیریت کرد. حال آنکه با فعالیت میتوان مدیریت کرد. مدیریت واردات این نیست که کالاها را به 10 ردیف اولویتبندی کرد و یکی بگوید به 9 ردیف ارز تخصیص مییابد، دیگری آن را هشت ردیف بیشتر نداند، در حالی که در عمل به چهار ردیف اول فقط ارز تخصیص داده میشود. به هر حال، آن پیشنهاد که از سوی آقای غضنفری استقبال نیز شد، به جایی رسید که استحاله شد و نتایج آن را امروز میبینیم. روی آثار و تبعات اعمال محدودیتهای واردات،مانند اولویتبندیها، شرایط تخصیص ارز و اثر واقعی قیمت ارز، تاکنون بحثها و تحلیلهای زیادی صورت گرفته.
به عنوان کسی که ریاست کمیسیون واردات اتاق بازرگانی ایران را در دست دارد و از نزدیک با مقوله واردات آشناست، فکر میکنید سیاستهای چند ماه گذشته در زمینه تجارت خارجی، بازار چند ماه آینده را به کجا میبرد؟
نتایج سیاستهایی که به آن اشاره کردید، البته بخشی از آن را گفتید، هنوز خود را نشان نداده و باید منتظر ماند و چند ماه آتی را دید که چه بر سر بازار خواهد آمد. متاسفانه تمام تحلیلها حاکی از آن است که از اوایل سال آینده و به طور مشخص از تیرماه 92 به بعد، واکنش بازار به سیاستهای غلطی که طی ماههای اخیر اتخاذ شد، ناگهانی و مخرب خواهد بود.در حال حاضر که آمار 9ماهه امسال در بخش واردات را بررسی میکنیم، تمام اجناس و کالاهای وارداتی با دلار 1226 تومانی و پیش از شوک و جهش بازار ارز ثبت سفارش شده و به بازار ریخته شده است. ولی کالاهایی که سال آتی روانه بازار میشود، دیگر با دلار 1226 تومانی وارد نشده بلکه حواله دلار مبادلهای و آزاد پشت سر این کالاهاست که بدون شک از تیرماه سال 92 به بعد قیمتها را در بازار چند برابر میکند.
یکی از نگرانیها همین است که در حال حاضر و از چند ماه گذشته، واردات برای تاجر ایرانی سختتر از قبل شده است. سختی و دشواری آن نیز متوجه سیاستهای داخلی است و نه خارجی.
دشواری که در واردات ایجاد شده، در یک کلام، اقتصاد ایران را دولتیتر کرده است. از طرف دیگر، فضای فعالیت برای تاجر و بازرگان نیز دشوارتر میشود. اصولاً تاجر، فردی محافظهکار است و هنگامی که فضای فعالیت اقتصادی برای تاجر که در امر واردات است دشوار و پرخطر میشود، دیگر این تاجر جایی برای ادامه فعالیت خود نمیبیند بنابراین بازرگانی واقعی و استخواندار عطای تجارت را به لقایش میبخشد و اینجاست که افرادی که ریسکپذیر هستند پا جای فعالان ریشهدار و خوشنام میگذارند. اما نکته این است که فرد ریسکپذیر، استعداد خلافش هم بیشتر از فرد محافظهکار است در نتیجه شرایط برای معاملاتی که میتواند خلاف در آن باشد، کاملاً مهیاست. این در همه اقتصادهای کشورهای جهان صادق است که، وقتی موانع غیرتعرفهای بر سر راه تجارت و کسب و کار اقتصادی گذاشته میشود در نهایت اقتصاد آن کشور ضرر میکند یعنی فضای اقتصادی آن کشور یا به سمت قاچاق پیش میرود یا به سمت رانت و خلافکاری اقتصادی.
اگر درست متوجه شده باشم شما از تغییر بافت واردکنندگان در ایران خبر میدهید که خوشنامها جای خود را به افراد دیگر دادهاند.
بله، بافت واردکنندهها تغییر کرده است. اینکه بازار قاچاق نسبت به دوره مشابه سال گذشته فعالتر شده است گویای این واقعیت است که ما امروز شاهد خروج تجار و بازرگانان خوشنام از عرصه واردات هستیم. نکته دیگر اینکه قاچاق خروجی که چندین سال بود به حداقل رسیده بود بار دیگر فعال شده است. در چنین فضایی، واردکننده شناسنامهدار و قانونی ریسک نمیکند و ترجیح میدهد برای مدتی کنار بنشیند. وقتی واردکننده، پنج، شش ماه پیش دلار در بازار آزاد را با قیمتی پایینتر از نرخ مبادلهای امروز خریداری میکرد دیگر سراغ واردات نمیرود. الان هیچ واردکنندهای به طور شفاف نمیداند که اگر کالایی وارد کشور کرد هیچ چشماندازی از بازار ندارد. در این میان، بخشنامههای ناگهانی گمرک و نهادهای دولتی نیز ریسک واردات را بسیار بالا برده است و کسی نمیداند که اگر کالایی را وارد کرد و در گمرک ماند چه اتفاقی پیش روی او است. این را نیز اضافه کنم که در حال حاضر آن بخش از کالایی که به مصرف میرسد، کالاهایی است که از ماهها پیش وارد کشور شده و به زمان پیش از نوسانات ارزی برمیگردد. در حالی که بخش دیگری از کالاها نیز محتویات انبارهاست و متاسفانه، این بخش از کالاها در شرف اتمام است و معتقدم طی چند ماه آتی کمبودها خیلی بیشتر خود را نشان خواهد داد.
آیا میتوان گفت که جای واردکننده و قاچاقچی عوض شده است؟ چرا که در حال حاضر به نظر میرسد این قاچاقچیها هستند که با کنار نشستن واردکنندگان، کالاهای داخل را تامین میکنند.
قاچاقچیهای ما با شرایط WTO کار میکنند. حال آنکه در حال حاضر قاچاق هم رانتی شده است. چه بخواهیم چه نه، تقاضا برای برخی کالاها در ایران بالقوه است و مصرفکننده و تقاضاکننده به هر طریقی خواستار آن است که کالای مورد نظر خود را به دست آورد، حال از طریق قانونی یا غیرقانونی.
اما در شرایطی که به دفعات عنوان میشود که در ایران واردات بیرویه داریم، نمیتوان گفت بخش زیادی از واردات را قاچاقچیان انجام میدهند.
مقولهای را که طی سالهای اخیر با عنوان واردات بیرویه کالا مطرح شده است من نمیدانم یعنی چه؟ آیا یعنی اینکه تاجر و بازرگان متوجه نیست که چه میزان کالا وارد کشور میکند در حالی که مصرفکنندهای برای آن حجم کالا نیست؟ یا آنکه منظور از واردات بیرویه، واردات بدون قانونمندی است؟ به اعتقاد من، طرح این مباحث مانند واردات بیرویه، کاملاً عوامانه است؛ اینکه اقتصاد و تولید ایران از واردات بیرویه لطمه خورده است، موضوع پوپولیستی است و پایه علمی ندارد. اگر بر اساس آمار، میزان GDP ایران 360 تا 400 میلیون دلار است و بین 60 تا 80 میلیارد دلار هم واردات این کشور باشد، نسبت این دو به یکدیگر کمتر از 25 درصد است حال که مطابق آماری که در سایت بانک جهانی نیز آمده، نسبت واردات به GDP ایران از معدل جهانی پایینتر است، یعنی ما واردات کمتری نسبت به معدل جهانی حتی نسبت به کشوری مانند چین که به آن کارخانه دنیا میگویند، داریم. در حالی که در دیگر کشورها، این نسبت بالاتر از 30 درصد است. حال چرا ما از واردات لطمه میخوریم و همه گناهها را به گردن واردات میاندازیم؟ که در این زمینه من معتقدم ساختار تولید در ایران ضعیف است و واردات نقش چندانی در تضعیف تولید ندارد. ساختار تولید صنعتی ما در ایران ضربهپذیر است و از واردات هم لطمه میخورد. برای توضیح و تشریح بیشتر، فکر میکنم که شرایط امروز کشور که با افزایش قیمت دلار و کاهش قدرت خرید مردم مواجه هستیم، قابل درکتر باشد. این روزها که نرخ ارز افزایش یافته و جلوی واردات نیز گرفته شده است، قدرت خرید مردم پایین آمده، در چنین شرایطی، سوال این است که چرا تولیدمان کار نمیکند و حالا چرا نمیتوانند بازارهای جهانی را فتح کنند، قیمت دلار هم که سه برابر شده است. پس ایراد کار کجاست؟ بنابراین اگر امروز دور تا دور مملکت را یک دیوار بلند بکشند ما دیگر در داخل تولیدی نخواهیم داشت چرا که تولید ما به شدت وابسته به واردات است و بدون واردات نمیتوانیم به تولیدمان ادامه دهیم. آخرین آمار تجارت خارجی ایران نشان میدهد 67 میلیارد دلار واردات داشتیم که 12 میلیارد دلار آن کالاهای ساختهشده بوده است یعنی اولویتهای 9 و 10. حال اگر فرض کنیم 10تا 12 میلیارد دلار واردات رسمی داشتهایم و حدود 20 میلیارد دلار هم قاچاق به آن اضافه کنیم، میشود 30 میلیارد دلار و با یک مقایسه سرانگشتی خواهیم دید که نسبت واردات به GDP در ایران حدود 25 درصد است و همانطور که اشاره کردم پایینتر از معدل جهانی است. بنابراین ساختار تولید و صنعت در ایران دچار اشکال است آن را باید برطرف کرد، به جای آنکه هر روز یک مقصر خیالی را پیدا کنیم و بگوییم به دلیل اینکه کالای چینی وارد میشود صنعت کفش ایران پیشرفت نمیکند. اما هیچ کس نمیگوید اصلاً ما کارخانه کفش داریم که در برابر کفشهای چینی رقابت کند؟ وقتی صنعت تولید کفش ما در زیرپلههای تنگ و تاریک و توسط چند نفر رقم میخورد باید هم انتظار ضربه خوردن در برابر واردات را داشته باشد. بنابراین، به نظر من سخن گفتن درباره مقوله واردات بیرویه، چیزی جز فرافکنی نیست، اما اینکه واردات ما بیبرنامه است، شکی نیست که همینطور است.
بیبرنامگی در امر واردات را آیا نمیشد با مدیریت واردات اصلاح کرد؟
ما استراتژی برای واردات نداریم و آن را مدیریت نمیکنیم. من هم معتقدم باید واردات مدیریت شود منتها با ابزار مدیریتی و نه ابزار پلیسی. ابزار مدیریتی، بگیر و ببند نیست؛ ابزار مدیریتی بخشنامه عدم واردات کالا نیست؛ ابزار مدیریتی، تعرفه است و فقط با تعرفه میشود واردات را کنترل کرد. نکتهای که خیلی جالب است این است که ما برای آنکه به WTO بپیوندیم، مسوولان دولتی چندین سال روی رژیم تجاری کار کردند و در نهایت این رژیم تدوینشده را به سازمان تجارت جهانی ارسال کردند و جالب آنکه در آن رژیم تجاری ایران متعهد شد هیچ نوع مانع غیرتعرفهای سر راه تجارت نداشته باشد. اما امروز با ایجاد موانع غیرتعرفهای که از سوی دولت اعمال شده است، عملاً به تعهدات خود در سازمان تجارت جهانی که فعلاً ایران عضو ناظر آن است، عمل نکردهایم. از این رو، بعید است که سازمان تجارت جهانی، ایران را که به تعهدات خود در امر تجارت عمل نکرده، به عضویت دائم خود قبول کند.
آخرین آمار تجارت خارجی ایران نشان میدهد در زمینه واردات، نسبت به سال گذشته حدود پنج میلیارد دلار افت داشتهایم. این افت واردات بیشتر در کدام گروههای کالایی بوده است؟
اتفاقی که افتاده این است که برخی کالاهای استراتژیک به میزان چشمگیری وارد شده است؛ به طوری که طبق اخباری که منتشر نیز شده، در بخش گندم نزدیک به 60 برابر دوره قبل واردات این محصول صورت گرفته است. اگر این بخش از کالاهای استراتژیک را از جدول 9ماهه واردات ایران کنار بگذاریم، میزان افت واردات بسیار بیشتر از پنج میلیارد دلار خواهد بود به طوری که نمیتوان اینگونه تحلیل کرد که افت واردات در بخش کالاهای لوکس بوده است. حتماً در مواد اولیه کارخانجات هم افت واردات چشمگیر است. اما به نظر من برای تحلیل واردات به جای اینکه به آمار گمرک و بانک مرکزی مراجعه کرد، باید سری به فروشگاهها و مراکز خرید کوچک و بزرگ سطح شهرها زد و واقعیت را دید. کافی است به قفسههای این فروشگاهها نگاه کنید و ترکیب کالاها را ببینید. نوع خریداران را که تغییر کرده و مقدار خریدها را که چقدر تفاوت کرده است ببینید تا متوجه عمق ماجرا شوید. فروشندگانی که ماهها پیش به طور مثال تا 100 کیلوگرم در روز فروش داشتند، الان 20 کیلوگرم بیشتر نمیتوانند بفروشند. نتیجه آنکه، قدرت خرید مردم پایین آمده است. اخیراً نیز دولت، مرحله سوم طرح شبنم را اجرا کرده است که این خود آثار مخربی بر توان خرید مردم و کسادی در بازار گذاشته است. هنگامی که نقش دانش و علم در اقتصاد ما کمتر میشود و نقش عملگرایی در اقتصاد ما بالا میرود، نتیجهاش همین تصمیماتی است که امروز شاهد آن هستیم. یک صاحب اندیشه و صاحب تئوری نمیتواند در مقام وزارت یا معاونت یک وزارتخانه بنشیند و بخشنامهای را صادر کند که مجبور شود بعد از مدت کوتاهی آن را پس بگیرد. اینگونه روشها حتماً متعلق به فردی است که فاقد اندیشه اقتصادی است، یا فاقد اندیشه استراتژی اقتصادی است که امروز بخشنامه بدهد و هفته بعد آن را پس بگیرد.
در چنین فضایی، اگر یک تولیدکننده بخواهد مواد اولیه واحد تولید خود را تهیه کند، آیا ترجیح میدهد سراغ یک واردکننده برود یا آنکه از طریق دیگری کالای مورد نیاز خود را تهیه کند؟
متاسفانه در ایران اینگونه نیست که تولیدکننده سراغ واردکننده برود در حالی که در اکثر کشورها روال اینطور است که امر واردات تخصصی است و شرکتها و بنگاههای اقتصادی برای تهیه مایحتاج تولیدی خود، واردات را به دست افراد و بنگاههایی که تخصص آن را دارند میسپارند. اما در ایران این روش مرسوم نیست و متاسفانه شرایط به سمتی نمیرود که این رویه نیز در ایران پیاده شود. کارخانهدار ما سعی میکند مواد اولیه واحد تولیدیاش را خود وارد کند، در حالی که از کوچکترین قطعه نیز توسط همین کارخانه تولید میشود و اغلب کارخانهداران و صنعتگران ما حاضر نیستند بخشی از فعالیتهای خود را برونسپاری کنند. در این شرایط، اغلب تولیدکنندگان ما از این گلایه دارند که غرق در مشکلات تولید هستند. چون علتش این است که آنها خود را درگیر مسائلی کردهاند که مربوط به آنها نمیشود. فرض کنید یک واحد تولیدی، فنجان تولید میکند. وظیفه تهیه مواد اولیه با همین واحد تولیدی است و تمام امور مربوط به واردات را نیز خود انجام میدهد. حتی اموری مانند طراحی و گرافیک و مدلسازی را نیز خود انجام میدهد و جالب آنکه بخش توزیع محصولات نیز توسط همین واحد تولیدی انجام میشود. صادرات نیز از این قاعده مستثنی نیست و این واحد تولیدی به صادرات کالاهای خود نیز به طور مستقیم وارد میشود. حال آنکه، دوران علامهگری در دنیا به سر آمده و امروز دوران تخصص است. امروز اگر در تولید وارد میشوید، بازرگانی را باید به بازرگان متخصص بسپارید و اگر بازرگان میشوید، یا باید صادرکننده باشید یا واردکننده چرا که این دو مقوله متفاوت است. امروز اگر به یک فعال اقتصادی کارت بازرگانی داده میشود، نوع فعالیت قیدشده در کارت بازرگانی، واردات و صادرات عنوان میشود. من ایرادی به این کار نمیبینم ولی مهم این است که در عمل شخص دارنده کارت بازرگانی هم واردکننده و هم تولیدکننده و هم صنعتگر است و خودش هم صادرات میکند. هم شکلات وارد میکند هم لوازم آرایش و هم توالت فرنگی. اینگونه نیست که همه در تمام زمینهها تخصص داشته باشند و نتیجه این روش، آن میشود که تمام هزینهها و تلاشها به هدر میرود و در نهایت این اقتصاد کشور است که ضربه بیشتری خواهد خورد. اینجاست که نداشتن استراتژیست اقتصادی به یک اشکال بزرگ بدل میشود و سطح کیفی دانشگاههای اقتصاد ما روزبهروز رو به افول میگذارد. نداشتن مدیر مسلط بر آن رشتهای که مدیریت میکند چه در دولت و چه در بخش خصوصی، یک ایراد بزرگ است که آثار و تبعات ناگواری برای تولید و اقتصاد کشور دارد. همین که تولیدکننده ما نمیداند چه تولید کند، خود جای ایراد است.
واقعاً چرا یک واردکننده خوشنام اعلام نمیکند که من واردکننده هستم. در حالی که ایران در شرایط سخت تحریم به سر میبرد و واردات کالاها به کشور با مشکلات فراوانی روبهرو است و افرادی که در این شرایط اقدام به واردات کالا میکنند عملاً نقش تاثیرگذاری در اقتصاد ایران بازی میکنند؟
وجهه اجتماعی فعالان اقتصادی که اعلام کنند تولیدکننده هستند، به مراتب بالاتر است. امروز برخی از واحدهای تولیدی هستند که بیش از 90 درصد تولیدات آنها وارداتی است، اما خود را تولیدکننده و صنعتگر میدانند. واردکننده هیچ زمان در ایران وجهه قابل قبولی چه از طرف مسوولان دولتی و چه در جامعه نداشته است. فعالان اقتصادی که پا به عضویت در هیات نمایندگان اتاق بازرگانی میگذارند در واقع افراد خبره و نامآور تجارت و تولید کشور نیستند. آنهایی که خبرههای این بخش هستند در جای دیگری نشستهاند و هرگز حاضر نیستند به جایی مانند اتاق بازرگانی بیایند که در دید عموم قرار بگیرند و شناخته شوند.
این روزها دیگر کمتر سخن و تحلیلی درباره مقوله مدیریت واردات شنیده میشود. عنوانی که تا مدتی پیش ترجیعبند سخنان مسوولان دولتی و به خصوص وزارت صنعت، معدن و تجارت بود. طرح مدیریت واردات از کجا و چه زمانی به ادبیات تجارت خارجی ایران وارد شد؟
باید به چهار یا پنج سال پیش برگردم. اواخر سال 2007 میلادی یا اوایل سال 2008 بود که در سفری کاری به همراه آقای غضنفری که آن روزها ایشان معاون وزیر بازرگانی و رئیس سازمان توسعه تجارت بود، به کشور چین و شهر شانگهای رفته بودیم. یک شب همراه با آقای غضنفری و دیگر دوستان که در حال قدم زدن در یکی از خیابانهای شانگهای بودیم، به ایشان گفتم آیا وزارت بازرگانی و به طور مشخص سازمان توسعه تجارت، قصد ندارد به فکر واردکنندگان باشد؟ و آیا باید این قشر همچنان مورد بیمهری دستگاههای دولتی باشد؟ مگر نه اینکه سازمان توسعه صادرات به توسعه تجارت تغییر کرد پس چرا تنها برنامهریزیها روی بخش صادرات است و روی مقوله واردات هیچ اقدامی نمیشود؟ آقای غضنفری این گفته را بلافاصله تایید کرد. در حالی که همچنان در حال قدمزنی و پیادهروی در یکی از خیابانهای زیبای شانگهای بودیم، به ایشان گفتم چرا باید سازمان توسعه تجارت، هر سال صادرکننده نمونه انتخاب کند و جایزه صادراتی بدهد، اما همین روال برای معرفی واردکننده نمونه در نظر گرفته نشود؟ و چرا به واردکننده نمونه جایزه وارداتی نمیدهید؟ در مدتی که در حال پیادهروی و گشت و گذار در خیابانهای شانگهای بودیم، برای ایشان توضیح دادم که در ایران پس از انقلاب همواره سرمایهدار مورد نقد بوده و حتی در سالهای اولیه انقلاب، تجار و سرمایهداران را افرادی زالوصفت قلمداد میکردند. در واقع سرمایهدار یک فحش بود. پس از چند سال که مملکت از آن شور و هیجان اولیه انقلاب افتاد، مسوولان و حتی جامعه به این نتیجه رسیدند که اگر سرمایه و سرمایهدار در این کشور نباشد دیگر صحبت از فعالیت اقتصادی و پیشرفت و بهبود اقتصاد بیمعنی است. بنابراین فضای جامعه تا حدودی به سمت تطهیر سرمایهدار رفت، اما نه هر سرمایهداری؛ بلکه اینگونه در جامعه تلقی شد که سرمایهداری خوب است که صنعتگر باشد، یعنی سرمایه خود را در تولید و ایجاد کارخانه صرف کند. بنابراین همچنان در فضای پرتنش آن زمان علیه سرمایه و سرمایهدار، تاجر هنوز زالوصفت بود. تا آن زمان، جامعه به سمتی سوق پیدا کرد که سرمایهدار خوب، سرمایهداری است که تولید میکند و سرمایهدار بد کسی است که تجارت میکند. اما مدتی بعد، تصمیمگیران کشور به این نتیجه رسیدند که تولید داخل باید در جایی خارج از مرزهای کشور بهفروش برسد، از این رو نگاهها به سمت تاجر و بازرگان سوق پیدا کرد و اینجا بود که صادرکننده شد تاجر خوب. اما واردکننده همچنان همان تاجر زالوصفت باقی ماند. به هرحال این دیدگاه امروز نیز وجود دارد و واردکننده همچنان مذموم است تا آنجا که حتی در اتاق بازرگانی، کمتر کسی پیدا میشود که سرش را بالا بگیرد و بگوید واردکننده هستم، عمدتاً عنوان میکنند که در کار تولید یا صادرات هستند. در صورتی که اگر واردکنندهای نباشد تولیدی در کار نیست و اگر تولیدی نباشد صادراتی دیگر وجود نخواهد داشت. به هر حال در آن زمان پیشنهادی به سازمان توسعه تجارت مطرح شد مبنی بر اینکه همانطور که هر سال مراسمیبا عنوان معرفی صادرکنندگان نمونه گرفته میشود، واردکنندگان نمونه نیز از سوی سازمان توسعه تجارت معرفی و از آنها تقدیر و تجلیل شود.
در واقع میخواهید بگویید واردات،تجارتی مخفیانه شده است. این ناشی از رویکرد اجتماعی مردم در ایران است یا آنکه دولتها نیز به واردات اعتقادی نداشته و آن را امری مذموم میدانستهاند؟
هم جامعه و هم دولتها در این رویکرد به اعتقاد من مقصر هستند. واردات، کاری خوشنام نیست و سالها شاید نیاز باشد تا این ذهنیت از جامعه ایران زدوده شود که اقتصاد بدون واردات دیگر معنی و مفهومی در دنیای امروزی ندارد. وقتی واردکننده، وجهه اجتماعی خوبی نداشته باشد، چه اتفاقی میافتد؟ اول آنکه، فعالان اقتصادی که توان واردات را دارند، این تجارت را مخفی انجام خواهند داد و این شرمندگی منجر به آن میشود که فضا برای فعالیتهای غیرقانونی و خلاف مستعد شود. نکته بعدی اینکه، وقتی فعالان خوشنام از این عرصه خارج شوند، آن هم به دلیل ترس از انگهای مختلف، جایشان را افرادی خواهند گرفت که دیگر به آنها نمیشود گفت خوشنام.
نتیجه آن رایزنی خیابانی با آقای غضنفری چه شد؟
از دل طرح این موضوع و دلایل و استدلالهایی که آن شب در شانگهای مطرح شد، مقوله مدیریت واردات بیرون آمد که پس از مدتی از سوی آقای غضنفری که به مقام وزیر بازرگانی رسید، به عنوان یک استراتژی مطرح شد. به اعتقاد من موضوع مدیریت واردات به انحراف کشیده شد. در حالی که اگر این استراتژی در مسیر صحیح خود قرار میگرفت میتوانست نتایج بهتری داشته باشد.
مخفی کاری وقتی واردکننده، وجهه اجتماعی خوبی نداشته باشد، چه اتفاقی میافتد؟ اول آنکه، فعالان اقتصادی که توان واردات را دارند، این تجارت را مخفی انجام خواهند داد و این شرمندگی منجر به آن میشود که فضا برای فعالیتهای غیرقانونی و خلاف مستعد شود.
مسیر صحیح آن به نظر شما چیست؟
آن روشی که در دنیا مرسوم است. هنگامی که واردات و واردکننده مقولهای ارزشی تلقی شود، حضور افراد خوشنام و صاحب نام دو چندان میشود، دیگر جایی برای سوءاستفاده افراد خاطی باقی نمیماند. در این حالت است که میتوان اعمال مدیریت کرد و با تقویت ارتباط تجاری و اقتصادی با برندهای صاحبنام دنیا میتوان آرامآرام پای بزرگان صنعت و خدمات جهان را به کشور باز کرد و بخشی از تولیداتی را که وارد میشود در داخل تولید کرد و نیاز واردات را تقلیل داد. در حالی که متاسفانه مدیریت واردات به گونهای پیش رفته است که مسوولان تصور میکنند با ایجاد ممنوعیت و محدودیت میتوان واردات را مدیریت کرد. حال آنکه با فعالیت میتوان مدیریت کرد. مدیریت واردات این نیست که کالاها را به 10 ردیف اولویتبندی کرد و یکی بگوید به 9 ردیف ارز تخصیص مییابد، دیگری آن را هشت ردیف بیشتر نداند، در حالی که در عمل به چهار ردیف اول فقط ارز تخصیص داده میشود. به هر حال، آن پیشنهاد که از سوی آقای غضنفری استقبال نیز شد، به جایی رسید که استحاله شد و نتایج آن را امروز میبینیم. روی آثار و تبعات اعمال محدودیتهای واردات،مانند اولویتبندیها، شرایط تخصیص ارز و اثر واقعی قیمت ارز، تاکنون بحثها و تحلیلهای زیادی صورت گرفته.
به عنوان کسی که ریاست کمیسیون واردات اتاق بازرگانی ایران را در دست دارد و از نزدیک با مقوله واردات آشناست، فکر میکنید سیاستهای چند ماه گذشته در زمینه تجارت خارجی، بازار چند ماه آینده را به کجا میبرد؟
نتایج سیاستهایی که به آن اشاره کردید، البته بخشی از آن را گفتید، هنوز خود را نشان نداده و باید منتظر ماند و چند ماه آتی را دید که چه بر سر بازار خواهد آمد. متاسفانه تمام تحلیلها حاکی از آن است که از اوایل سال آینده و به طور مشخص از تیرماه 92 به بعد، واکنش بازار به سیاستهای غلطی که طی ماههای اخیر اتخاذ شد، ناگهانی و مخرب خواهد بود.در حال حاضر که آمار 9ماهه امسال در بخش واردات را بررسی میکنیم، تمام اجناس و کالاهای وارداتی با دلار 1226 تومانی و پیش از شوک و جهش بازار ارز ثبت سفارش شده و به بازار ریخته شده است. ولی کالاهایی که سال آتی روانه بازار میشود، دیگر با دلار 1226 تومانی وارد نشده بلکه حواله دلار مبادلهای و آزاد پشت سر این کالاهاست که بدون شک از تیرماه سال 92 به بعد قیمتها را در بازار چند برابر میکند.
یکی از نگرانیها همین است که در حال حاضر و از چند ماه گذشته، واردات برای تاجر ایرانی سختتر از قبل شده است. سختی و دشواری آن نیز متوجه سیاستهای داخلی است و نه خارجی.
دشواری که در واردات ایجاد شده، در یک کلام، اقتصاد ایران را دولتیتر کرده است. از طرف دیگر، فضای فعالیت برای تاجر و بازرگان نیز دشوارتر میشود. اصولاً تاجر، فردی محافظهکار است و هنگامی که فضای فعالیت اقتصادی برای تاجر که در امر واردات است دشوار و پرخطر میشود، دیگر این تاجر جایی برای ادامه فعالیت خود نمیبیند بنابراین بازرگانی واقعی و استخواندار عطای تجارت را به لقایش میبخشد و اینجاست که افرادی که ریسکپذیر هستند پا جای فعالان ریشهدار و خوشنام میگذارند. اما نکته این است که فرد ریسکپذیر، استعداد خلافش هم بیشتر از فرد محافظهکار است در نتیجه شرایط برای معاملاتی که میتواند خلاف در آن باشد، کاملاً مهیاست. این در همه اقتصادهای کشورهای جهان صادق است که، وقتی موانع غیرتعرفهای بر سر راه تجارت و کسب و کار اقتصادی گذاشته میشود در نهایت اقتصاد آن کشور ضرر میکند یعنی فضای اقتصادی آن کشور یا به سمت قاچاق پیش میرود یا به سمت رانت و خلافکاری اقتصادی.
اگر درست متوجه شده باشم شما از تغییر بافت واردکنندگان در ایران خبر میدهید که خوشنامها جای خود را به افراد دیگر دادهاند.
بله، بافت واردکنندهها تغییر کرده است. اینکه بازار قاچاق نسبت به دوره مشابه سال گذشته فعالتر شده است گویای این واقعیت است که ما امروز شاهد خروج تجار و بازرگانان خوشنام از عرصه واردات هستیم. نکته دیگر اینکه قاچاق خروجی که چندین سال بود به حداقل رسیده بود بار دیگر فعال شده است. در چنین فضایی، واردکننده شناسنامهدار و قانونی ریسک نمیکند و ترجیح میدهد برای مدتی کنار بنشیند. وقتی واردکننده، پنج، شش ماه پیش دلار در بازار آزاد را با قیمتی پایینتر از نرخ مبادلهای امروز خریداری میکرد دیگر سراغ واردات نمیرود. الان هیچ واردکنندهای به طور شفاف نمیداند که اگر کالایی وارد کشور کرد هیچ چشماندازی از بازار ندارد. در این میان، بخشنامههای ناگهانی گمرک و نهادهای دولتی نیز ریسک واردات را بسیار بالا برده است و کسی نمیداند که اگر کالایی را وارد کرد و در گمرک ماند چه اتفاقی پیش روی او است. این را نیز اضافه کنم که در حال حاضر آن بخش از کالایی که به مصرف میرسد، کالاهایی است که از ماهها پیش وارد کشور شده و به زمان پیش از نوسانات ارزی برمیگردد. در حالی که بخش دیگری از کالاها نیز محتویات انبارهاست و متاسفانه، این بخش از کالاها در شرف اتمام است و معتقدم طی چند ماه آتی کمبودها خیلی بیشتر خود را نشان خواهد داد.
آیا میتوان گفت که جای واردکننده و قاچاقچی عوض شده است؟ چرا که در حال حاضر به نظر میرسد این قاچاقچیها هستند که با کنار نشستن واردکنندگان، کالاهای داخل را تامین میکنند.
قاچاقچیهای ما با شرایط WTO کار میکنند. حال آنکه در حال حاضر قاچاق هم رانتی شده است. چه بخواهیم چه نه، تقاضا برای برخی کالاها در ایران بالقوه است و مصرفکننده و تقاضاکننده به هر طریقی خواستار آن است که کالای مورد نظر خود را به دست آورد، حال از طریق قانونی یا غیرقانونی.
اما در شرایطی که به دفعات عنوان میشود که در ایران واردات بیرویه داریم، نمیتوان گفت بخش زیادی از واردات را قاچاقچیان انجام میدهند.
مقولهای را که طی سالهای اخیر با عنوان واردات بیرویه کالا مطرح شده است من نمیدانم یعنی چه؟ آیا یعنی اینکه تاجر و بازرگان متوجه نیست که چه میزان کالا وارد کشور میکند در حالی که مصرفکنندهای برای آن حجم کالا نیست؟ یا آنکه منظور از واردات بیرویه، واردات بدون قانونمندی است؟ به اعتقاد من، طرح این مباحث مانند واردات بیرویه، کاملاً عوامانه است؛ اینکه اقتصاد و تولید ایران از واردات بیرویه لطمه خورده است، موضوع پوپولیستی است و پایه علمی ندارد. اگر بر اساس آمار، میزان GDP ایران 360 تا 400 میلیون دلار است و بین 60 تا 80 میلیارد دلار هم واردات این کشور باشد، نسبت این دو به یکدیگر کمتر از 25 درصد است حال که مطابق آماری که در سایت بانک جهانی نیز آمده، نسبت واردات به GDP ایران از معدل جهانی پایینتر است، یعنی ما واردات کمتری نسبت به معدل جهانی حتی نسبت به کشوری مانند چین که به آن کارخانه دنیا میگویند، داریم. در حالی که در دیگر کشورها، این نسبت بالاتر از 30 درصد است. حال چرا ما از واردات لطمه میخوریم و همه گناهها را به گردن واردات میاندازیم؟ که در این زمینه من معتقدم ساختار تولید در ایران ضعیف است و واردات نقش چندانی در تضعیف تولید ندارد. ساختار تولید صنعتی ما در ایران ضربهپذیر است و از واردات هم لطمه میخورد. برای توضیح و تشریح بیشتر، فکر میکنم که شرایط امروز کشور که با افزایش قیمت دلار و کاهش قدرت خرید مردم مواجه هستیم، قابل درکتر باشد. این روزها که نرخ ارز افزایش یافته و جلوی واردات نیز گرفته شده است، قدرت خرید مردم پایین آمده، در چنین شرایطی، سوال این است که چرا تولیدمان کار نمیکند و حالا چرا نمیتوانند بازارهای جهانی را فتح کنند، قیمت دلار هم که سه برابر شده است. پس ایراد کار کجاست؟ بنابراین اگر امروز دور تا دور مملکت را یک دیوار بلند بکشند ما دیگر در داخل تولیدی نخواهیم داشت چرا که تولید ما به شدت وابسته به واردات است و بدون واردات نمیتوانیم به تولیدمان ادامه دهیم. آخرین آمار تجارت خارجی ایران نشان میدهد 67 میلیارد دلار واردات داشتیم که 12 میلیارد دلار آن کالاهای ساختهشده بوده است یعنی اولویتهای 9 و 10. حال اگر فرض کنیم 10تا 12 میلیارد دلار واردات رسمی داشتهایم و حدود 20 میلیارد دلار هم قاچاق به آن اضافه کنیم، میشود 30 میلیارد دلار و با یک مقایسه سرانگشتی خواهیم دید که نسبت واردات به GDP در ایران حدود 25 درصد است و همانطور که اشاره کردم پایینتر از معدل جهانی است. بنابراین ساختار تولید و صنعت در ایران دچار اشکال است آن را باید برطرف کرد، به جای آنکه هر روز یک مقصر خیالی را پیدا کنیم و بگوییم به دلیل اینکه کالای چینی وارد میشود صنعت کفش ایران پیشرفت نمیکند. اما هیچ کس نمیگوید اصلاً ما کارخانه کفش داریم که در برابر کفشهای چینی رقابت کند؟ وقتی صنعت تولید کفش ما در زیرپلههای تنگ و تاریک و توسط چند نفر رقم میخورد باید هم انتظار ضربه خوردن در برابر واردات را داشته باشد. بنابراین، به نظر من سخن گفتن درباره مقوله واردات بیرویه، چیزی جز فرافکنی نیست، اما اینکه واردات ما بیبرنامه است، شکی نیست که همینطور است.
بیبرنامگی در امر واردات را آیا نمیشد با مدیریت واردات اصلاح کرد؟
ما استراتژی برای واردات نداریم و آن را مدیریت نمیکنیم. من هم معتقدم باید واردات مدیریت شود منتها با ابزار مدیریتی و نه ابزار پلیسی. ابزار مدیریتی، بگیر و ببند نیست؛ ابزار مدیریتی بخشنامه عدم واردات کالا نیست؛ ابزار مدیریتی، تعرفه است و فقط با تعرفه میشود واردات را کنترل کرد. نکتهای که خیلی جالب است این است که ما برای آنکه به WTO بپیوندیم، مسوولان دولتی چندین سال روی رژیم تجاری کار کردند و در نهایت این رژیم تدوینشده را به سازمان تجارت جهانی ارسال کردند و جالب آنکه در آن رژیم تجاری ایران متعهد شد هیچ نوع مانع غیرتعرفهای سر راه تجارت نداشته باشد. اما امروز با ایجاد موانع غیرتعرفهای که از سوی دولت اعمال شده است، عملاً به تعهدات خود در سازمان تجارت جهانی که فعلاً ایران عضو ناظر آن است، عمل نکردهایم. از این رو، بعید است که سازمان تجارت جهانی، ایران را که به تعهدات خود در امر تجارت عمل نکرده، به عضویت دائم خود قبول کند.
آخرین آمار تجارت خارجی ایران نشان میدهد در زمینه واردات، نسبت به سال گذشته حدود پنج میلیارد دلار افت داشتهایم. این افت واردات بیشتر در کدام گروههای کالایی بوده است؟
اتفاقی که افتاده این است که برخی کالاهای استراتژیک به میزان چشمگیری وارد شده است؛ به طوری که طبق اخباری که منتشر نیز شده، در بخش گندم نزدیک به 60 برابر دوره قبل واردات این محصول صورت گرفته است. اگر این بخش از کالاهای استراتژیک را از جدول 9ماهه واردات ایران کنار بگذاریم، میزان افت واردات بسیار بیشتر از پنج میلیارد دلار خواهد بود به طوری که نمیتوان اینگونه تحلیل کرد که افت واردات در بخش کالاهای لوکس بوده است. حتماً در مواد اولیه کارخانجات هم افت واردات چشمگیر است. اما به نظر من برای تحلیل واردات به جای اینکه به آمار گمرک و بانک مرکزی مراجعه کرد، باید سری به فروشگاهها و مراکز خرید کوچک و بزرگ سطح شهرها زد و واقعیت را دید. کافی است به قفسههای این فروشگاهها نگاه کنید و ترکیب کالاها را ببینید. نوع خریداران را که تغییر کرده و مقدار خریدها را که چقدر تفاوت کرده است ببینید تا متوجه عمق ماجرا شوید. فروشندگانی که ماهها پیش به طور مثال تا 100 کیلوگرم در روز فروش داشتند، الان 20 کیلوگرم بیشتر نمیتوانند بفروشند. نتیجه آنکه، قدرت خرید مردم پایین آمده است. اخیراً نیز دولت، مرحله سوم طرح شبنم را اجرا کرده است که این خود آثار مخربی بر توان خرید مردم و کسادی در بازار گذاشته است. هنگامی که نقش دانش و علم در اقتصاد ما کمتر میشود و نقش عملگرایی در اقتصاد ما بالا میرود، نتیجهاش همین تصمیماتی است که امروز شاهد آن هستیم. یک صاحب اندیشه و صاحب تئوری نمیتواند در مقام وزارت یا معاونت یک وزارتخانه بنشیند و بخشنامهای را صادر کند که مجبور شود بعد از مدت کوتاهی آن را پس بگیرد. اینگونه روشها حتماً متعلق به فردی است که فاقد اندیشه اقتصادی است، یا فاقد اندیشه استراتژی اقتصادی است که امروز بخشنامه بدهد و هفته بعد آن را پس بگیرد.
در چنین فضایی، اگر یک تولیدکننده بخواهد مواد اولیه واحد تولید خود را تهیه کند، آیا ترجیح میدهد سراغ یک واردکننده برود یا آنکه از طریق دیگری کالای مورد نیاز خود را تهیه کند؟
متاسفانه در ایران اینگونه نیست که تولیدکننده سراغ واردکننده برود در حالی که در اکثر کشورها روال اینطور است که امر واردات تخصصی است و شرکتها و بنگاههای اقتصادی برای تهیه مایحتاج تولیدی خود، واردات را به دست افراد و بنگاههایی که تخصص آن را دارند میسپارند. اما در ایران این روش مرسوم نیست و متاسفانه شرایط به سمتی نمیرود که این رویه نیز در ایران پیاده شود. کارخانهدار ما سعی میکند مواد اولیه واحد تولیدیاش را خود وارد کند، در حالی که از کوچکترین قطعه نیز توسط همین کارخانه تولید میشود و اغلب کارخانهداران و صنعتگران ما حاضر نیستند بخشی از فعالیتهای خود را برونسپاری کنند. در این شرایط، اغلب تولیدکنندگان ما از این گلایه دارند که غرق در مشکلات تولید هستند. چون علتش این است که آنها خود را درگیر مسائلی کردهاند که مربوط به آنها نمیشود. فرض کنید یک واحد تولیدی، فنجان تولید میکند. وظیفه تهیه مواد اولیه با همین واحد تولیدی است و تمام امور مربوط به واردات را نیز خود انجام میدهد. حتی اموری مانند طراحی و گرافیک و مدلسازی را نیز خود انجام میدهد و جالب آنکه بخش توزیع محصولات نیز توسط همین واحد تولیدی انجام میشود. صادرات نیز از این قاعده مستثنی نیست و این واحد تولیدی به صادرات کالاهای خود نیز به طور مستقیم وارد میشود. حال آنکه، دوران علامهگری در دنیا به سر آمده و امروز دوران تخصص است. امروز اگر در تولید وارد میشوید، بازرگانی را باید به بازرگان متخصص بسپارید و اگر بازرگان میشوید، یا باید صادرکننده باشید یا واردکننده چرا که این دو مقوله متفاوت است. امروز اگر به یک فعال اقتصادی کارت بازرگانی داده میشود، نوع فعالیت قیدشده در کارت بازرگانی، واردات و صادرات عنوان میشود. من ایرادی به این کار نمیبینم ولی مهم این است که در عمل شخص دارنده کارت بازرگانی هم واردکننده و هم تولیدکننده و هم صنعتگر است و خودش هم صادرات میکند. هم شکلات وارد میکند هم لوازم آرایش و هم توالت فرنگی. اینگونه نیست که همه در تمام زمینهها تخصص داشته باشند و نتیجه این روش، آن میشود که تمام هزینهها و تلاشها به هدر میرود و در نهایت این اقتصاد کشور است که ضربه بیشتری خواهد خورد. اینجاست که نداشتن استراتژیست اقتصادی به یک اشکال بزرگ بدل میشود و سطح کیفی دانشگاههای اقتصاد ما روزبهروز رو به افول میگذارد. نداشتن مدیر مسلط بر آن رشتهای که مدیریت میکند چه در دولت و چه در بخش خصوصی، یک ایراد بزرگ است که آثار و تبعات ناگواری برای تولید و اقتصاد کشور دارد. همین که تولیدکننده ما نمیداند چه تولید کند، خود جای ایراد است.
شوک بازار درحال حاضرتمام اجناس و کالاهای وارداتی با دلار ۱۲۲۶ تومانی و پیش از شوک و جهش بازار ارز ثبت سفارش شده و به بازار ریخته شده است. ولی کالاهایی که سال آتی روانه بازار میشود، حواله دلار مبادلهای و آزاد پشت سر این کالاهاست.
واقعاً چرا یک واردکننده خوشنام اعلام نمیکند که من واردکننده هستم. در حالی که ایران در شرایط سخت تحریم به سر میبرد و واردات کالاها به کشور با مشکلات فراوانی روبهرو است و افرادی که در این شرایط اقدام به واردات کالا میکنند عملاً نقش تاثیرگذاری در اقتصاد ایران بازی میکنند؟
وجهه اجتماعی فعالان اقتصادی که اعلام کنند تولیدکننده هستند، به مراتب بالاتر است. امروز برخی از واحدهای تولیدی هستند که بیش از 90 درصد تولیدات آنها وارداتی است، اما خود را تولیدکننده و صنعتگر میدانند. واردکننده هیچ زمان در ایران وجهه قابل قبولی چه از طرف مسوولان دولتی و چه در جامعه نداشته است. فعالان اقتصادی که پا به عضویت در هیات نمایندگان اتاق بازرگانی میگذارند در واقع افراد خبره و نامآور تجارت و تولید کشور نیستند. آنهایی که خبرههای این بخش هستند در جای دیگری نشستهاند و هرگز حاضر نیستند به جایی مانند اتاق بازرگانی بیایند که در دید عموم قرار بگیرند و شناخته شوند.
دیدگاه تان را بنویسید