تاریخ انتشار:
گفتوگو با علی سنگینیان، مدیرعامل تامین سرمایه امین
سورپرایز ممنوع
کنفرانس خبری اخیر رئیس سازمان بورس حاوی نکاتی بود که ما را بر آن داشت تا با علی سنگینیان دراینباره به گفتوگو بنشینیم. آقای فطانت در نشست اخیر خود با خبرنگاران از بهبود شرایط بنیادین بازار و اعلام خوشبینی به آن صحبت کرده بود.
کنفرانس خبری اخیر رئیس سازمان بورس حاوی نکاتی بود که ما را بر آن داشت تا با علی سنگینیان دراینباره به گفتوگو بنشینیم. آقای فطانت در نشست اخیر خود با خبرنگاران از بهبود شرایط بنیادین بازار و اعلام خوشبینی به آن صحبت کرده بود. مدیرعامل تامین سرمایه امین در این گفتوگو بیان داشت ما وقتی میتوانیم مدعی باشیم بورس از لحاظ بنیادین بهبود یافته که بنیادهای اقتصادی تقویت شده باشند. او معتقد است بازار سرمایه جای افراد عادی نیست و در شرایطی که بازار شادابی قدیم را ندارد، سازمان بورس هم باید دنبال این باشد که تا حد ممکن سرمایهگذار را شگفتزده نکند.
آقای فطانت در کنفرانس خبری اخیر خود از بهبود شرایط بنیادین بازار خبر دادند. به نظر شما آیا واقعاً این اتفاق رخ داده است؟ منظور ایشان از بهبود شرایط بنیادین چه بوده است؟
طبیعتاً بحثهای بنیادین به شرایط کلان اقتصادی و کسب و کار بر میگردد که به نظر نمیرسد وضعیت بهتری در روزهای اخیر در آن ایجاد شده باشد. بورس بازتابدهنده شرایط کلی اقتصاد است. ممکن است گاهی اوقات بورس هیجانی رفتار کند و عملکردی فراتر یا فروتر از کل اقتصاد را نشان دهد. اما به طور میانگین باید بیانگر عملکرد اقتصادی باشد. من معتقدم در چند ماه گذشته پیشرفت چندانی در اقتصاد نداشتهایم. البته آمارهای بانک مرکزی گواهی بر خروج از رکود و شروع رشد اقتصادی دارد. ولی این رشد با توجه به رکودهای چند فصل گذشته زیاد اثرگذار نیست و نمیتواند به سرعت در بورس دیده شود. بنابراین احتمالاً منظور آقای فطانت از بهبود شرایط بنیادین، انجام تفاهم در مباحث قیمت خوراک صنایع پتروشیمی و پالایشگاهی، بهره مالکانه معادن و سایر اختلافنظرها با دولت و مجلس بر سر قیمتگذاریها بوده است. مثلاً در بحث کیفیسازی محصولات پالایشگاهی توافقاتی با شرکت نفت صورت گرفته است. یا در بهره مالکانه پیشرفتهایی در مذاکرات با مجلس دیده میشود. از نظر من این مباحث مهم هستند ولی بنیادین نیستند. ما وقتی میتوانیم مدعی باشیم بورس از لحاظ بنیادین بهبود یافته که
بنیادهای اقتصادی تقویت شده باشند. یعنی ثبات و تعادل در بخش واقعی اقتصاد اتفاق افتاده باشد. به عبارتی رشد اقتصادی ما به شرایطی برسد که بتواند استهلاک و رکودهای چند سال قبل را پوشش دهد و اقتصاد را به سمت جلو ببرد.
پس به نوعی آقای فطانت به دنبال خوشبین کردن بازار بودهاند؟
من فکر میکنم منظور ایشان همان تعادلهایی است که به صورت بخشی در بازار اتفاق افتاد. یعنی همان بحثهای بهره مالکانه، کیفیسازی بنزین، مصوبه صندوق ثبات و اینکه دولت حاضر شده است در قالب کمیته ثبات به بازار سرمایه کمک کند. معاونان وزرای اقتصادی در جلساتی شرکت کردند و تصمیمات اقتصادی گرفتند. منتها من عوامل بنیادین را آن چیزهایی میبینم که در اقتصاد اتفاق میافتد. هر چند این اقدامات هم واجد قدردانی است.
شما معتقدید در اقتصاد کلان ما هنوز اتفاق خاصی رخ نداده است. آیا با خوشبین کردن بازار میتوانیم به سمتی برویم که بازار پویایی و شادابی لازم را به خود بگیرد؟
به نظر من سازمان بورس قدرتی برای ایجاد تغییرات در شرایط اقتصاد کلان ندارد. بورس از سیاستهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دولت اثر میپذیرد. بنابراین اگر شرایط اقتصادی بیثبات است. یعنی در شرایطی که تورم وجود دارد و رشد اقتصادی ناچیز است، از بورس کاری ساخته نیست. بنابراین حضور آقای فطانت به تنهایی نمیتواند اوضاع بورس را بهتر کند. ایشان با پشتوانه همکاری دولت، سکان هدایت بورس را در دست گرفتهاند. یعنی نقطه قوت آقای فطانت، تعهد دولت به ایشان است که در صورت پذیرش مسوولیت به شما کمک میکنیم تا عواملی را که از طریق دولت و تصمیماتش بر بازار اثر میگذارد کنترل کنیم. تشکیل کمیته ثبات هم در همین راستا بوده است. پس دولت میگوید من به تعهد خود پایبندم و سیاستهای دولتی که بازار را به سمت عدم تعادل کشانده است اصلاح میکنم. در مجموع اگر فقط به این بسنده کنیم و منتظر بمانیم که آقای فطانت یکتنه بازار را از شرایط رکود و افت فعلی خارج کند در اشتباهیم و این انتظار گزافی است. نه ایشان و نه هیچ رئیس دیگری به تنهایی قادر به این کار نیست.
البته این ناشی از برخی انتظارات بیجا از سازمان بورس است که آقای فطانت باید همه مشکلات را حل کند. در حالی که برخی مسائل از حوزه سازمان خارج است.
البته در این سوءبرداشت خود مدیران سازمان بورس هم مقصر بودهاند. چون سالهای سال خود را سخنگوی بازار سرمایه نشان دادهاند. آنها سعی کردهاند هر اتفاق خوب و بدی را برای مردم توجیه کنند و مسوولیت آن را بپذیرند. بر این اساس مردم عادت کردهاند اگر بازار منفی است، سازمان بورس باید دست به کار شود تا قیمتها بالا برود و شاخص سبز شود. اگر حجم معاملات پایین است بازهم سازمان بورس باید دست به کار شود. این درست است که سازمان باید در شرایط کلان به نحوی سیاستگذاری کند که بازار منصفانه و شفاف باشد و شاهد تخلف، عدم تقارن اطلاعات و بیعدالتی در بازار نباشیم. اما اینکه انتظار داشته باشیم در شرایط منفی، سازمان همه بارها را به دوش بکشد توقع درستی نیست. این ناشی از فرهنگ عمومی ماست که میخواهیم دولت همیشه در شرایط بد به کمک ما بیاید. بخشی هم مربوط به سابقه سازمان بورس است که تصور حمایتی به این شکل را ایجاد کرده است
.
اینکه آقای فطانت اعلام کرده است به بازار خوشبین است آیا واقعاً به پشتوانه دولت این حرف را میزند؟ به عبارتی آیا دولتیها هم همین نظر را دارند؟ آیا پیشنهاد رئیسجمهور برای سرمایهگذاری در بورس به آن شکل نادرست بوده و آیا الان این پیشنهاد به نحوی از زبان آقای فطانت بیان میشود؟
آقای فطانت با پذیرفتن این جایگاه حتماً باید خوشبین بوده باشد. به هر حال ایشان در تلاش است تا اقدامات اصلاحی مدنظر خود را انجام دهد و رونق را به بازار برگرداند. من فکر میکنم عمده خوشبینی آقای فطانت به پشتوانه همان قول دولت به ایشان است. تصور ایشان این است که بخشی از عدم تعادل در بازار ما به خاطر مصوبات مجلس و سیاستگذاریهای دولتی است. لذا اگر دولت همکاری کند ممکن است بخشی از عدم تعادلهای بازار هم اصلاح شود. منتها رکود بازار ما عمیقتر است و موارد ذکرشده همه مشکل ما نیست.
راجع به پیشنهاد دولت به سرمایهگذاری در بورس من قبول ندارم که چون رئیسجمهور ما را به بازار دعوت کرده است، پس الان باید پاسخگو باشد. طبیعتاً آقای روحانی در شرایط پس از انتخابات از بازار سرمایه به عنوان یک اهرم کنترلی جهت کنترل تورم استفاده کرده است. البته من مستقیم نشنیدهام که ایشان بگوید در بورس سرمایهگذاری کنید ولی بورس را به عنوان یک بازار مولد و موثر در اقتصاد معرفی کرده است. البته فارغ از دعوت یا عدم دعوت، انتظار میرود دولت حداقل در شرایط فعلی سیاستهایی خلاف مصالح بازار اتخاذ نکند. البته دولت در خیلی موارد دیگر مثل تردد کمتر با ماشین شخصی جهت رفع آلودگی هوا یا صرفهجویی در مصرف انرژی هم ما را دعوت کرده است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. نکته دیگر اینکه بازار سرمایه بازار تخصصی است. باید بپذیریم حضور مردم عادی بیشتر از اینکه به بازار کمک کند، به آن لطمه وارد خواهد ساخت. متاسفانه در سالهای اخیر این سیاست پیگیری شده و ما مدام روی تعداد کدهای سهامداری و افزایش سهامداران خرد مانور دادهایم. بازار سرمایه جای مردم عادی نیست و تا حد ممکن ما باید حضور سهامداران خرد و حقیقی را در بازار محدود سازیم. این
نظر شخصی من نیست بلکه تجربه دنیاست. چرا که این بازار با کوچکترین خبری، واکنش نشان میدهد. اگر سرمایهگذاران ما آماتور باشند و تصمیمات آنها هم حرفهای نباشد، واکنشها تشدید میشود. بنابراین بدون توجه به دعوت دولت برای سرمایهگذاری در بازار، الان وظیفه دولت است با اتخاذ سیاستهای اقتصادی مناسب، تعادل را به بازار برگرداند.
پس اینکه آقای فطانت اعلام میکند ما از سهامداران جزء حمایت میکنیم برای چیست؟
حمایت از سرمایهگذاران از اولین اصول قانون بازار سرمایه است. منتها حمایت از سرمایهگذار در قانون تعریف مشخصی دارد. مثلاً کارگزار نباید در حق سرمایهگذار اجحاف کند. عدم تقارن اطلاعاتی نباید در بازار دیده شود. شرکتها باید اطلاعات خود را به موقع افشا کنند. قواعد معاملاتی باید منصفانه و برابر باشد. بنابراین حمایت از سرمایهگذار فقط حمایت از قیمت سهام نیست. اگر بازار دارای شفافیت کافی باشد و اطلاعات به اندازه کافی در اختیار سرمایهگذاران قرار گیرد و ریسکهای غیرسیستماتیک کنترل شوند، سرمایهگذاران میتوانند تصمیمات درستی بگیرند. حتی در صورت زیان، تصمیمات خود را میپذیرند. اما وقتی سرمایهگذار سهم شرکت معدنی را میخرد سپس بهره مالکانه 30 درصد میشود، دولت ناگهان پروانه بهرهبرداری معدن را برمیدارد یا قیمت فرآوردههای نفتی و خوراک آنها را به نحوی تهیه میکند که پالایشگاهها نمیتوانند گزارش مالی ارائه کنند. سهامدار به دلیل نبود آگاهی قبلی، حق اعتراض دارد. یعنی بخشی از اطلاعاتی که در بازار نبوده است و در تصمیم سرمایهگذار اثربخش نبوده، حال به ناگاه وارد میشود و شرایط را عوض میکند. پس تلاش سازمان بورس باید این
باشد که تا حد ممکن سرمایهگذار را شگفتزده نکنیم. سرمایهگذار باید بتواند روند آتی را پیشبینی و سپس تصمیمگیری کند.
البته گاهی اوقات این ناشی از ناهماهنگی میان ارکان تصمیمگیرنده کشور است و بازار پول مسیر متفاوتی از بازار سرمایه در پیش میگیرد.
من معتقدم بازار پول ما منسجمتر اداره میشود. چرا که توجه سیاستگذاران به بازار پول به دلیل نفوذ بالاتر، بیشتر از بازار سرمایه است. ریسکهای بازار پول و نوسانات آن برای دولت سنگینتر و غیرقابل تحملتر است. دولت در این بازار هم دخالت میکند اما سعی میکند با تمرکز و دقت بالاتری تصمیمگیری کند. بازار پول همچنین راحتتر میتواند نظرات خود را به دولت و مجلس منتقل کند. اما بازار سرمایه هنوز به آن جایگاه نرسیده است. برای همین دریافت بازخورد سیاستهای دولت از طریق بازار سرمایه کندتر است.
نکته دوم اینکه همانگونه که اشاره کردید بخشی از آسیبهای بازار به دلیل سیاستهای ناهماهنگ در بازارها و بخشهای دیگر است. برای نمونه بازار پول به طور معمول سیاستهای خود را بدون توجه به اثرات آن بر بازار سرمایه اتخاذ میکند که در این زمینه، دخالت دولت ضروری است.
باید بپذیریم حضور مردم عادی بیشتر از اینکه به بازار کمک کند، به آن لطمه وارد خواهد ساخت. متاسفانه در سالهای اخیر این سیاست پیگیری شده و ما مدام روی تعداد کدهای سهامداری و افزایش سهامداران خرد مانور دادهایم.
پس یکی از اولویتها در مقطع فعلی باید استقلال و قدرت بیشتر سازمان بورس باشد؟
سازمان بورس به اندازه کافی اختیارات قانونی دارد. اما بازار سرمایه فراتر از سازمان بورس، بازاری است که از تصمیمات دولت و مجلس و بازار پول اثر میپذیرد. در یک اقتصاد توسعهیافته، اثر سیاستها کاملاً سنجیده میشود. یعنی بررسی میشود که اثر نهایی یک سیاست در بخشهای دیگر چگونه است. بنابراین بخشینگری اتفاق نمیافتد. مثلاً ارزیابی نهایی اثرات سیاستهای فدرالرزرو، در نهایت در بازار سرمایه است. در ایران مثلاً به بهانه کاهش سود بادآورده صنعت پتروشیمی، تصمیم گرفته میشود قیمت خوراک افزایش یاید اما به عواقب نهایی آن در بازار سرمایه توجه نمیشود. ما بخشی تصمیم میگیریم. وزارتخانهای تصمیمی میگیرد که منافع خودش تامین میشود. وزارت نفت بنا به دلایلی تصمیم میگیرد با پالایشگاهها برخورد کند. این تصمیم از نظر مدیران نفت درست و منطقی است. اما متاسفانه اثر آن بر بخشهای دیگر دیده نمیشود. در نهایت نمیتوانیم عدم تعادلها را به صورت هماهنگ کنترل کنیم.
آیا کمیته ثبات میتواند جلوی این نابسامانیها را بگیرد؟
مهمترین تصمیماتی که کمیته ثبات خواهد گرفت، اصلاح سیاستهای دولت است که بر بازار اثرگذار بوده است. در گام بعدی کمیته ثبات باید به سمت هماهنگی حرکت کند. یعنی دولت در صورت سیاستگذاری جدید آن را با فعالان بازار سرمایه هماهنگ کند و نظرات آنها را هم بداند و مستقل تصمیمگیری نکند.
حال جدا از سیاستگذاریهایی که بعضاً به نفع بازار هم نبوده است، بورس در شرایط فعلی به حالتی رسیده است که نسبت به تمامی اخبار مثبت بیتفاوت است و تنها به دنبال آن است که در بحث سیاست خارجی به تفاهم نهایی در مذاکرات برسیم.
بازار سرمایه به طور کلی بر اساس اخبار و اطلاعات عمل میکند و بر اساس تئوری اخبار بد در بازار خوب اثر چندانی ندارد و بالعکس. وقتی شرایط خوب است و ذهنیت سرمایهگذاران آماده سرمایهگذاری بیشتر است و همه به فردای بهتر امیدوارند، حضور اخبار منفی ممکن است کمی مرددکننده باشد. اما ذهنیت افراد را عوض نمیکند. بنابراین واکنش چندانی نسبت به آن رخ نمیدهد. اما در شرایط رکود فعلی که بیش از یک سال تداوم یافته است، حجم معاملات به حداقل رسیده و عملاً بازار شادابی قدیم را ندارد، صنعت در حداقل ظرفیت فعالیت میکند که نشان از کاهش سود آتی شرکتها است، نمیتوان انتظار داشت بازار به صرف وجود چند خبر خوب کوچک دچار تغییر روند شود. اما جنس خبر توافق هستهای بسیار مرغوبتر از سایر خبرهای خوب در مقطع فعلی است. اگر اتفاق بیفتد میتواند چشمانداز کلی بازار را تغییر دهد. وقتی سرمایهگذاران به این نتیجه برسند که این اتفاق در شرف وقوع است، درست است که ممکن است اتفاق خاصی در کوتاهمدت در اقتصاد ما حادث نشود اما ذهنیت سرمایهگذاران به آینده بهتر تغییر خواهد یافت. تصور آنها به این سمت میرود که حتماً در سالهای آتی رشد اقتصادی بالاتری
خواهیم داشت. تراز تجاری مثبت میشود و اشتغال بهبود مییابد و سرمایهگذاری خارجی تسهیل میشود. این موارد بر تصمیمگیریها موثر واقع شده و سرمایهگذاران را خوشبین میکند. بنابراین اگر مذاکرات به نتیجه نرسد، سال 94 سالی سخت برای بازار سرمایه خواهد بود.
حالا با توجه به تغییرات مدیریتی در سازمان بورس آیا تغییرات خاصی در ساز و کار بازار سرمایه هم ایجاد شده است؟ عملکرد ایشان تا اینجای کار چگونه بوده است؟
به نظر میرسد آقای فطانت در 50 روز کاری خودشان عمدتاً مترصد جمعآوری اطلاعات بودهاند که نظرات همه اعضای فعال بازار را شنیده و سپس تصمیمگیری کنند. ایشان خیلی تصمیمات سریعی نگرفتهاند که نکته مثبتی است. شاهد بودهایم که تصمیمات در سطح ساختار سازمان و در بقیه ساختارهای بازار گرفته نشده است. به نظر من مهمترین کاری که رئیس سازمان بورس در شرایط فعلی میتواند انجام دهد اصلاح ساختار بازار است. بهتر است ایشان در موقعیت فعلی سنگ بنای درستی برای برخی ساختارهای بازار بگذارند. بازار سرمایه هر چند سابقه حدوداً 50ساله دارد. اما شکل جدید فعالیتهای آن کمتر از 10 سال سابقه دارد. در این دوره اقدامات خوبی صورت گرفته است. اما به خاطر عدم ارتباط بینالمللی و محدودیت تجربه و دانش داخلی بعضی حوزهها به درستی سازماندهی نشدهاند. به نظر من تفکیک وظایف و اختیارات در بازار به درستی انجام نشده است. نهادهای ما باید از لحاظ ساختار و نحوه فعالیت بازنگری شوند. بعضی مقررات نیاز به اصلاح دارند. از نظر من، بازار با انبوه مقررات قفل شده است. با دیدگاهی که از سرمایهگذار حمایت کنیم مقررات زیادی وضع کردهایم و به نوعی حمایت بیش از حد ایجاد
شده است. یعنی سعی کردیم همه چیز را با مقررات حفظ کنیم که این موضوع منطقی نیست.
با این کار به نقدشوندگی بازار هم آسیب زدهایم.
بله، بین نقدشوندگی و شفافیت بدهبستان (trade off) وجود دارد و باید به سطح مناسبی از هر دو عامل بسنده کنیم. ما با بستن نمادها نقدشوندگی را فدای شفافیت ساختهایم. بنابراین فرصت خوبی برای سازمان است که به اصلاحات بپردازد. در سالهای قبل اتفاقات خوبی افتاده بود. مثلاً بورس را شرکتی کردیم و فرآیند شرکتی شدن بورس را شروع کردیم. اما هیچگاه این فرآیند تکمیل نشد. اکنون فرصت خوبی برای ادغام بورسها در یکدیگر است. همچنین زمان مناسبی برای ادغام شبکه کارگزاری و ایجاد کارگزاریهای بزرگ و قوی است. میتوانیم کانونها را به عنوان انجمنهای صنفی بازار تقویت کرده و جایگاه بهتری به آنها بدهیم. زمان خوبی است که جایگاه بازار را از نظر روابط سیاسی با بقیه ارکان نظام بهتر کنیم. قواعد معاملاتی را اصلاح کنیم و از مقررات بکاهیم. بازار وقتی با مقررات زیادی روبهرو شود به آن عادت میکند و کارایی خود را از دست میدهد. مثلاً دامنه نوسان محدود یعنی اینکه بورس همیشه تا میزان مشخصی از سرمایهگذار حمایت میکند و زیان سرمایهگذار محدود خواهد بود. اگر انرژی آقای فطانت صرف مواردی از این قبیل شود بسیار شایسته است. قدم بعدی پس از اصلاح ساختار
بازار، این است که منتظر جواب دادن سیاستهای اقتصادی دولت باشیم. با حل و فصل شدن مشکلات اقتصادی بازار سرمایه میتواند با ظرفیت بالایی حرکت کند.
و البته در بحث تامین مالی بازار سرمایه ضعیف عمل کرده است.
اینکه بازار سرمایه ما در تامین مالی در حاشیه قرار دارد را همگی قبول داریم. ولی این محدودیت فقط مربوط به بازار سرمایه نیست. بلکه مشکل ساختار اقتصادی ماست که فضای کار زیادی به بازار سرمایه نداده است. اقتصاد ما سالها به پولهای نفتی متکی بوده و با تسلط اقتصاد دولتی فرصتی برای بازار سرمایه ایجاد نشده است. تنها در زمان مثبت بودن شاخصها از آن استفاده تبلیغاتی کردهایم. بازار آنقدر بزرگ و عمیق نشده است که بتواند در تامین مالی عصای دست باشد. بنابراین لازم است تلاش بیشتری در این حوزه صورت گیرد.
دیدگاه تان را بنویسید